تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

طهارت اهل‌البیت (ع)، منشأ طهارت سایر انسان‌ها

وقتی كه حضرت حق می‌فرماید: یك نمونه‌هایی در عالم هستندكه عین طهارت‌اند، معلوم است می‌خواهند راه را نشان بدهند. مثل این است كه بگویند: ای تشنه‌ها چیزی خلق كرده‌ام كه عین تری است و فقط از طریق آن سیراب می‌شوید.
وقتی می‌فرماید: خداوند اراده کرد که فقط شما اهل بیت را از هر گونه آلودگی‌ پاك كند. و پاک‌کردن از هر آلودگی را منحصر به آن‌ها می‌کند. از آن طرف دین را آورده است تا همة انسان‌ها از آلودگی‌‌ها پاك شوند، پس معلوم است طهارت اهل بیت(ع) یك نوع طهارت دیگر است كه راه به طهارت رسیدن بقیه را نشان می‌دهد. زیرا همین‌طور كه عرض شد این طهارت؛ طهارت تكوینی است، همان‌طور که تری آب تکوینی است و همة رطوبت‌ها از آب گرفته می‌شود. طهارت تکوینی را منحصر به این خانواده كرده، از جهت دیگر طهارت و پاك‌شدن از گناه را برای همه اراده كرده است، و حال آن كه طبق آیه تطهیر، با آوردن «إنّما» طهارت اهل بیت(ع) را منحصر به خودشان كرده است، پس باید طهارت آن‌ها غیر از آن طهارت تشریعی باشد كه برای همه اراده كرده است و غیر تشریعی، یعنی تكوینی. حال اگر رسیدیم به این كه طهارت اهل بیت رسول خدا(ص) تكوینی است. این تازه اول بحث است، مثلاً وقتی می‌گوییم: آب تكویناً‌ تر است یعنی فقط تری است و وجودش عین تری است. اگر رسیدیم به این كه اهل بیت تكویناً در مقام طهارت‌اند، یعنی عین الطهاره هستند، چه‌طوری شما برای به دست آوردن هر تری باید به عین تری كه آب است رجوع كنید،‌ و چه طور هر شیرینی به عین شیرینی كه شكر است، ختم می‌شود، امام معصوم(ع) هم عین درستی و طهارت است، باید برای ارزیابی هر عملی امام معصوم(ع) در میان باشد تا اندازه درستیِ آن عمل را با عمل امام معصوم(ع) بسنجیم.
همان‌طور كه شما در امور نظری در فطرت خود بدیهیات دارید و درستی یك فكر را بر اساس مبناهای بدیهی خود ارزیابی می‌كنید و آن بدیهیات برای درست فكرکردن شما مبنا است، اهل بیت(ع) هم مبنای درست عمل‌کردن انسان‌ها هستند. مثلاً اگر به شما بگوئیم یك شهر هست كه یكی از خیابان‌های آن از كل آن شهر بزرگ‌تر است، نمی‌پذیرید، چون بر مبنای قاعدة بدیهی که می‌گوید؛ «جزء یك چیز نمی‌تواند از كل آن چیز بزرگ‌تر باشد» چون آن خیابانِ بزرگ هم جزء آن شهر است پس نمی‌شود كه آن خیابان از آن شهر بزرگ‌تر باشد و لذا بدون آن كه نیاز باشد بروید، تجربه كنید و بعد ردّ كنید طبق یك قاعده بدیهی كه می‌شناسید آن حرف را ردّ می‌كنید. زیرا خداوند آن قاعده بدیهی را به صورت تكوینی برای راهنمایی شما در جانتان قرار داده است، و به کمک آن به راحتی می‌توانید فكر خود را در شناخت حق و باطل سر و سامان بدهید. عملاً قواعد بدیهی، امامِ عقل نظریِ ما هستند و جان ما با آن قواعد یگانه است و غیر حكم آن‌ها را غلط می‌داند و نمی‌پذیرد، پس در واقع عقل نظری شما امام معصوم دارد كه همان بدیهیات شما است. می‌گوئیم اجتماع نقیضین محال است، یعنی نمی‌شود این شیء همین حالا در این مكان باشد و همین حالا در این مكان نباشد، چون هست و نیست نقیض‌ هم‌اند و عقل و جان انسان جمع نقیضین را نمی‌پذیرد. قاعده «امتناع اجتماع نقیضین» را جان ما پذیرفته و كاملاً هم حق می‌داند و لذا بقیه اندیشه‌هایش را بر اساس آن قاعده تنظیم می‌كند، به اصطلاح، آن قاعده برای انسان عین درستی است و چیزی نیست كه با تجربه به‌دست آمده باشد، درستی آن فوق تجربه است. حال همین‌طور كه شما در عقل نظری امام دارید تا اندیشه‌تان به خطا نیفتد و دائماً اندیشه خود را با آن هماهنگ می‌كنید و از طریق امامِ عقل نظری مغالطه‌ها را می‌شناسید و فریب آن‌ها را نمی‌خورید و آن چیزهایی را كه با امام فكری‌تان تطبیق ندارد، می‌شناسید و رها می‌كنید. عیناً خداوند برای ما در امور عقل عملی، امام بیرونی می‌گذارد، كه طبق ادله قرآنی، آن امام در رفتار و اعمال عین طهارت است و شما می‌توانید اعمال خود را بر اساس اعمال و گفتار او تنظیم كنید و راه طهارت را از طریق عین طهارت بیابید و در فهم قرآن هم از فهم آن‌ها كمك بگیرید. فرمود: ای آدم‌ها! این قرآن كه یك مقام عالیه‌ی وجودی است و مقامش، مقامی است که باید با آن تماس گرفت، نه این که از آن اطلاع پیدا کرد، آن مقام طوری است كه فقط اهل طهارت، حقیقت آن را می‌یابند و آن‌ها اهل بیت پیامبر(ع) هستند.