تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

شروع نگاه قیامتی به خود

طریقة معرفت نفس مسلّم یكی از راه‌هایی است كه انسان را به مقاصد «وجودی» می‌رساند، چون همان‌طور كه قبلاً عرض شد در روش معرفت نفس با هست یا وجودِ خود مرتبط می‌شویم و راه ارتباط با وجود را با دقت‌ و زوایای خاصش می‌شناسیم. بنده در اوایل انقلاب شنیدم كه حضرت امام خمینی(ره) به كسانی كه می خواهند وارد عرفان شوند مطالعه جلد هشتم و نهم اسفار ملاصدرا(ره) را توصیه می‌كنند، و بعد متوجه شدم با توجه به موضوع نفس و معاد در دو جلد مذکور، آن پیشنهاد، بسیار سازنده‌ است. درست است که مطالعه آن‌ها مقداری وقت می‌برد ولی کارِ پرنتیجه‌ای است. در راستای همان توصیه، آن دو جلد تحت عنوان «معرفت‌النفس و الحشر» ترجمه شد، چون حشر هم یعنی شرایط ارتباط با حقیقت خود بدون هرگونه حجابی. در روز قیامت آن چنان شرایط ارتباطِ «وجودی» با خودمان فراهم می‌شود كه ندا می‌آید: «إقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا »؛(261) كتاب جان خود را بخوان، كه در چنین روز و شرایطی خودت بدون هیچ حجابی برای ارزیابی خودت كافی هستی. در واقع می‌فرماید: خودت، خودت را نگاه کن و چون هیچ مانع ذهنی و خارجی در میان نیست، آن قدر شرایط آماده است كه به واقع یك خودشناسی كامل صورت می‌گیرد، که دیگر خودمان را خیلی خوب می‌توانیم بشناسیم و ارزیابی كنیم و نسبت به خود نظر دهیم. بنابراین اگر ما توانستیم در این دنیا خودشناسی را درست شروع کنیم عملاً یك نحوه نگاه قیامتی به خود را شروع كرده‌ایم و به واقع قیامت خود را شروع نموده‌ایم و به مقصد اصلی كه ارتباط با وجود حقایق است، و نه با مفهوم حقایق، دست می‌یابیم، البته این به شرطی است كه وقتی می‌خواهیم خودشناسی و معادشناسی كنیم دوباره از منظر علم حصولی وارد موضوع نشویم و خدای ناكرده وجودی‌ترین وجودِ نزدیك به خود را، كه خودمان باشیم، از طریق علم حصولی به آن، از خود بیگانه نكنیم، و با هر چه مطالعه بیشتر در آن، از آن دورتر شویم. آری؛ به شرطی كه با منظر وجودی به خود و به معاد، یعنی به شرایط هرچه بیشتر وجودی عالم و آدم، بنگریم، ‌در آن صورت نتایج بحث فوق‌العاده است و به تمام آنچه از اول بحث تا حال عرض کرده‌ام إن‌شاء‌الله خواهیم رسید، و به شرایط تازه‌ای وارد می‌شویم كه مولوی در رابطه با آن می‌گوید:
مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پا ینده شدم

حرف ما این است که «وجود» كه به معنی مطلق آن، حضرت حق است و در جلوات خود از طریق متون مقدس مثل قرآن و روایات، با جان انسان‌ها گفتگو می‌كند و بر انسان آشكار می‌شود،(262) تا انسان را با حقیقت عالم قدس ارتباط دهد و انسان را به جنبه وجودی آن حقایق آگاه سازد، مگر این كه انسان فكر و فرهنگ ارتباط با متون مقدس را نشناسد و مقهور علم حصولی باشد.