تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

علم مفید و علم غیر مفید

10- از یک طرف به ما دستور داده‌اند که از خدا تقاضای علم زیادکنید و بگویید: «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»، و از طرف دیگر گفته‌اند از علم بی‌اثر و لا ینْفَع به خدا پناه ببرید و بگویید:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا یُسْمَعُ »(307) خدایا به تو پناه می‌برم از علم غیر مفید و قلبی که خشوع ندارد و نفسی که قانع نیست و دعایی که شنیده نشود. و گفته‌اند به دنبال علم لاینفع نروید. رسول خدا(ص) به اباذر فرمودند:
«یَا أَبَا ذَرٍّ! مَنْ أُوتِیَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَا یَبْكِیهِ لَحَقِیقٌ أَنْ یَكُونَ قَدْ أُوتِیَ عِلْمَ مَا لَا یَنْفَعُهُ لِأَنَّ اللَّهُ نَعَتَ الْعُلَمَاءَ فَقَالَ جَلَّ وَ عَزَّ «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى‏ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْكُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»(308)»(309)
ای اباذر: هرکس به او علمی داده شده باشد که به اشک چشم او منتهی نشود، مسلّم علم لاینفع به او داده شده است، زیرا خداوند در وصف علماء می‌فرماید: «آن‌هایی که علم به آن‌ها داده شده چون برایشان آیات الهی خوانده شود ... در حال گریه به سجده افتاده و خشوع آن‌ها افزون می‌شود».
پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید در فضای علمِ دینی، راه تشخیص «علم لاینفع» را به ما داده‌اند تا جایگاه علم خود در دین را درست تحلیل کنیم.
وقتی از طریق سیر قلبی و تزکیة لازم، خود را منوّر به علم مفید نکنیم، روح ما با وَهمیات و مفاهیمِ بی‌حاصل پر می‌شود. این است که رسول خدا(ص) تکلیف ما را روشن می‌کنند که علم سه نوع است یا «آیة محکمه» و یا «فریضةُ عادله» و یا «سُنَّةٌ قائِمَه». روایت می‌فرماید: «فَقَالَ النَّبِیُّ(ص) ذَاكَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ. ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ(ص) إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»(310)
رسول خدا(ص) در بارة مردی که علم انساب می‌دانست و مردم دور او حلقه زده بودند و او را علامه می‌دانستند، فرمودند؛ آن علمی که او می‌داند علمی است که نه دانستنش برای کسی نفعی دارد، و نه ندانستنش موجب ضرر می‌شود، بلکه علم واقعی علم به سه چیز است: علم به آیه‌ای محکم، یا فریضه‌ای عادل و یا سنتی قائم، و خارج از این سه همه فضل است و نه علم. پس طبق سخن رسول خدا(ص) یا باید بتوانی با نور آیه‌ای از آیات الهی مرتبط شوی، و یا واجباتی را بشناسی و دل را در مسیر آن قرار دهی و یا سنت قائمه‌ای را بیابی و در عالَم آن زندگی کنی و صاحب «وقت» شوی.
یعنی ابتدا باید انسان آیه و نشانه‌ی محكم خدا شود، نه این‌كه نشانه‌های خدا را صرفا بخواند و بداند. به عبارت دیگر باید جان ما منوّر به عقاید توحیدی گردد. فریضه‌ی عادله یعنی واجبات تعدیل كننده، كه قوای نفسانی و حیوانی را در فضای فطری متعادل می‌كند و ما را از افراط و تفریط دور می‌كند و جان ما را موصوف به اوصاف الهی می‌گرداند، كه این دومین نوع علم است. سومین نوع علم، سنت قائمه است یعنی روشی كه بر حلال و حرام الهی قائم باشد تا ما را به توحید برساند و این غیر از علم به حلال و حرام خداست، عالم كسی است كه آن‌ها را در وجود خود قائم كند و جان او مستغرق اوامر و نواهی الهی گردد. در اثر این سه نوع علم است كه انانیّت انسان نفی گشته و توحید الهی بر همه‌ی مراتب وجود او سایه می‌افكند.
حضرت با طرح این روایت خواستند جهت علم‌آموزی افراد مشخص شود تا به اسم علم، گرفتار علم غیر مفید نگردند.
البته فضای روایات روشن می‌کند موضوع مورد بحث، علومی است که به نام علوم دینی مطرح است، وگرنه دانستن فنونی مثل علوم تجربی، در صورتی که موجب رفع حوائج دنیایی انسان شود بدون اشکال است. اشکال در این فنون موقعی پیدا می‌شود که گمان کنیم با دانستن چنین فنونی عالِم شده‌ایم و دیگر علمی که راه قلب ما را به سوی عالم قدس باز کند نیازمان نیست.