تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

فعالیت‌های شبه قدسی و نتایج ناخواسته

بعضاً می‌خواهند بدون توجه به عالم قدس، به نتایج خوب برسند، در حالی که هرگز خداوند چنین جهانی و چنین قواعد و سننی به وجود نیاورده است. می‌فرماید:
«وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ».(151)
انسان به خودی خود اینچنین است كه اگر سختی و ضرری به او برسد در هر حال - چه نشسته و چه خوابیده- ما را می‌خواند، و چون آن سختی را از او برطرف كردیم، دنبال كارش می‌رود، گویا اصلاً حرفی با ما نداشت، و بدین شكل فعالیت مسرفین برایشان زینت داده شد. چون فراموش می‌كنند خداوند آن مشكل را از آن‌ها رفع کرده است.
ضعف انسان این است كه با تلاش خستگی ناپذیر به دنبال نتایج مورد پسندش می‌باشد، بدون آن که روش مناسبِ اهداف مورد پسند را از شریعت الهی بگیرد و بدان عمل کند، در حالی که چون روش‌‌ او غلط است در اثر آن روش‌های غلط حتماً به نتایجی می‌رسد که هرگز آن نتایج را نمی‌خواست و در نتیجه سخت دلسرد و ناامید می‌شود و احساس بی‌ثمری و پوچی می‌نماید.
قرآن می‌فرماید:
«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ كَفُورٌ»؛(152)
چون به انسان نعمتی دادیم و سپس آن را گرفتیم، سخت ناامید و ناسپاس می‌شود، چون نمی‌داند چرا آن نعمت را از او گرفتند. گناه می‌کند ولی طلب او چیزی است غیر از نتایج اسفبار گناه. می‌گوید كه چه اشكال دارد كه در شهر خودم بی‌حجاب باشم ولی وقتی به مكّه می‌روم، بر اساس حکم شریعت اعمال را در آن‌جا انجام می‌دهم، و باز به شهر خودم برمی‌گردم بی‌حجاب باشم و نتایجی را هم که یک انسان متدینِ به آداب شرعیه می‌گیرد، من هم در دنیا و آخرت بگیرم؟! این شخص متوجه نیست که او برای خدا برنامه ریخته است و انتظار دارد به روشی که او می‌خواهد نظام عالم اداره شود، می‌خواهد با اهداف دنیایی نتایج مورد پسند معنوی نصیب او شود. بروید این افراد را كه هم مكّه و كربلا می‌روند، و به فقرا كمك می‌كنند و هم در رابطه با نامحرم رعایت موازین شرعی را نمی‌کنند، روانكاوی كنید. عموماً این افراد در مسائل اقتصادی‌شان دینی عمل نمی‌کنند، ولی عملاً می‌گویند؛ خدا آن طور که من برنامه‌ریزی کرده‌ام، عمل‌کند، نه آن طور که حکمتش اقتضا می‌کند.این نوع نگاه یک نوع شبه قدسی كردن کارها است، چون معتقد نیست که هر عملی باطنی دارد و اگر این ظاهر با آن باطن هماهنگ نبود عملا آن ظاهر نقش خود را نمی تواند انجام دهد.