تربیت
Tarbiat.Org

آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود(گذر از ساحت علم حصولی به حیات علم حضوری)
اصغر طاهرزاده

چگونگی ارتباط با قرآن و روایات

سؤال: اولاً: چرا در بسیاری موارد این حالت سیر و تفكر كه می‌فرمایید در ما ایجاد نمی‌شود؟ ثانیاً: چرا با خواندن كتاب احساس می‌كنیم بیشتر استفاده می‌كنیم تا با خواندن قرآن و روایات؟
جواب: اشكال در نوع برخورد ما با قرآن و روایات است، اولاً‌: راه ارتباط حضوری را تمرین نكرده‌ایم و لذا با قلبمان وارد عالم قرآن و روایات نمی‌شویم. ثانیاً: دنبال آن هستیم كه از متون مقدس نكتة علمی به‌دست آوریم و دیگر هیچ، قرآن و روایات را دریچه كشف حقایق قلبی برای خود قرار نمی‌دهیم و لذا آن‌ها برای ما نور نمی‌شوند تا حقایق را به ما نشان دهند. شاید بحث‌های گذشته این نتیجه را به وجود بیاورد كه باید نگاه خود را به متون مقدس درست كنیم. ثالثاً: روش ما عموماً در برخورد با قرآن و روایات غلط است، ما وقتی کتاب‌های ارسطو و پیاژه و امثال آن‌ها را می‌خوانیم هم مرتب می‌خوانیم و هم در جوانب سخن آنها فکر می‌کنیم و لذا در همان راستا استفاده‌هایی هم نصیب ما می‌شود، ولی وقتی قرآن می‌خوانیم انتظار داریم قرآن و روایات مثل این كه یك كتاب داستان می‌خوانیم، آن مطالب عمیق را خیلی راحت در اختیار ما بگذارند، در حالی‌كه قرآن و روایات دارای بواطن و حقایق بسیار بلندی‌ هستند كه با تدبّر و آمادگی قلبی می‌توان از آن‌ها استفاده كرد. خدا چنین شرطی با ما نکرده است كه بدون آمادگی، نور قرآن را به ما بدهد، بلكه برعكس، می‌فرماید: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا »؛(279) آیا در قرآن نمى‏اندیشند و تدبّر نمی‌کنند كه اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى‏یافتند. چنانچه ملاحظه می‌فرمایید به ما دستور داده‌اند در قرآن تدبّر كنیم و از ظاهر الفاظ به عمق‌ آن‌ها سیر كنیم و اگر با تدبّر در قرآن به سیر خود ادامه دهید یک نحوه اتّحاد و یگانگی در شخصیت آن می‌یابید، و توحید را در آن متجلی می‌بینید. همچنان‌كه حضرت امیر‌المؤمنین(ع) می‌فرمایند: «... فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی كِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ...»،(280) پس خداوند در كتاب خود تجلی كرده و لیكن او را نمی‌بینند.
شما بنای خود را در رابطه با مطالعه قرآن این طور بگذارید که شرط این کتاب بزرگ برای ارتباط با ما، تدّبر است پس باید برای فهم آن وقت صرف کنید. مگر شما برای فهم اسفار اربعه ملاصدرا(ره) و یا مثنوی مولوی می‌توانید بی‌مقدمه وارد شوید و مقاصد بالای اندیشه آن‌ها را به‌دست آورید؟ قرآن مقاصدش بالاتر است یا آن كتاب‌ها؟ تا به حال شده است زیر این آسمان کسی پیدا شود که بنای خود را تدبر در قرآن گذارده باشد و از عظمت آن حیران نشود و بعد بیاید بگوید دو سال وقت صرف کردم هیچ‌چیز نصیبم نشد؟(281) نمی‌شود كه فرهنگ و آداب ورود به قرآن و روایات را رعایت نكرد و انتظار نتیجه داشت، باید درست وارد شد و نتیجه لازم را به دست آورد. این پروانه‌ها را دیده‌اید كه دور شمع می‌گردند، یك كمی به نور نزدیك می‌شود می‌بیند می‌سوزد، عقب می‌آید، ولی دلش به طرف نور است و نمی‌تواند از آن دل بكند، دوباره به طرف نور می‌رود و باز می‌سوزد و عقب می‌زند، ولی جهت خود را از نور برنمی‌گرداند، تا این‌که می‌بیند فایده ندارد که همین‌طور برود به طرف نور و برگردد، این کار مسئله‌ای را حل نمی‌کند، بالأخره با تمام عزم و اراده به طرف شمع می‌رود، هرچه بادا باد، سوختم كه سوختم و خود را به آتش می‌زند، و لذا بدنش جزء شعله شمع می‌شود. شهدا رفتند داخل این نوری كه متذکّر فرهنگ اهل‌البیت(ع) بود، دیدند تا كی نظاره‌گر آن نور باشند. حالا ما هم تا كی با علم حصولی و بدون به كار انداختن قلب، بخواهیم از پشت حجابِ مفاهیم، با حقایق مرتبط باشیم؟ با متوقف‌شدن در علم حصولی از خیلی چیزها محروم می‌گردیم و به‌واقع هیچ‌وقت آن‌طور كه باید و شاید با قرآن مرتبط نمی‌شویم و آن را نخواهیم شناخت.
معرفت به امام مهدی(عج) را که ظهور محضِ همه حقایق قدسی است و حضور محض در مقام ارتباط با خداوند است، تبدیل کردند به یک فکر حصولی و این كه می‌دانیم آن آقا هستند و یك روز می‌آیند. آیا امام زمانی که امام خمینی(ره) می‌شناخت با امام زمانی كه انسان های عادی می‌شناسند یكی است و یك نقش را در تاریخ دارد؟
آری وقتی نظر به حقایق را یادگرفتیم دیگر وجود امام زمان(عج) یك نقش حضوری در زندگی ما خواهند داشت و به پشتیبانی این امام زمان(عج) بود كه امام خمینی(ره) چنین انقلابی را به وجود آورد، ولی امام زمان انجمن حجتیه‌ای‌ها وسیله تقویت شاه و ظلمات آخر‌الزمان بود.
با مباحثی كه گذشت، إن‌شاءالله روشن شد که وقتی فعالیت‌های فرهنگی حضوری و وجودی شود چه اندازه بركت دارد. این‌که عرض می‌كنم شما حساس باشید راهی را پیدا کنید که فعالیت‌هایتان باطن پیدا كند و در حدّ مفاهیم متوقف نشوید، به جهت آن است كه اگر كار و فعالیت و عبادت حضوری شد، در ما شور و نشاط به‌وجود می‌آید و انسان در كار خود به ثمر می‌رسد. عرایض بنده بدین معنا نیست که از فردا بتوانیم به نحو حضوری با قرآن مرتبط شویم بلكه عرض بنده آن است كه جهت‌گیری را درست كنید تا حقایق به مرور- به اندازة آمادگی ما- تجلّیات خود را بر قلب ما شروع كنند و باور‌ها کاربردی و «وجودی» شود. اگر شما باور ها را کاربردی ننمایید به خودی خود کاری از آنها نمی‌آید، هنر ما آن است كه قلب را آماده سیر كنیم و عادتمان را در جمع‌آوری اطلاعات و متوقف شدن در مفاهیم تغییر دهیم و جلسات مذهبی طوری باشد كه انسان در حضور قرار گیرد. حتماً شما توجه داشتید كه ما از اول این جلسه و حتی از اول این سلسله بحث‌ها چیزی كه اطلاعاتی بر اطلاعات شما بیفزاید نگفتیم، اتفاقاً درس ما در این مدت تمرین آزاد شدن از حجاب‌ اطلاعات بود و لذا هیچ اطلاعی هم به شما ندادیم. ما گفتیم که مواظب باشید مقصد را گم نکنید. إن‌شاءالله وقتی سراغ قرآن و روایت می‌روید با به صحنه‌آوردن قلب خود، شكل کاربردی مباحث را پیدا می‌کنید. امام خمینی(ره) کتابی به نام «شرح حدیث جنود عقل و جهل» دارند که فوق‌العاده عالی است، در ابتدای کتاب می‌فرمایند: اکثر كتاب‌های اخلاق نسخه است و نه دارو. ایشان سعی می‌كنند با به حضور بردن مخاطب از طریق روایات، نور محقق شدن انسان را در اخلاق فاضله عملی سازند، به طوری كه پس از مدتی مأنوس شدن با آن كتاب و آن روایات، احساس می‌كنید عزم شما در انتخاب‌هایتان عزم جدیدی است، همان كه قبلاً عرض كردم، سنگِ وجود شما به طلا تبدیل می‌شود، نه این‌كه سنگی باشید كه طلا گرفته‌اند. إن‌شاء‌الله.
از بهاران کی شود سرسبز سنگ

خاک شو، تا گل برویی رنگ‌ رنگ

سال‌ها تو سنگ بودی دل خراش

آزمون را، یک زمانی خاک باش

در یك جمع‌بندی، مباحث زیر در این جلسه مورد بررسی قرار گرفت:
1- برای ارتباط با «وجود» می‌توان با معرفت نفس كار را شروع كرد و هستِ خود را آزاد از اسم و رسم احساس نمود و از آن طریق به صورت حضوری، تفكیكِ بین «وجود» از «ماهیت» را شروع کرد.
2- برای سیر از مفهوم و ماهیت به «وجود» و «حقیقت» یك نوع سلوك و توجه قلبی نیاز است و نباید انتظار نتیجه سریع داشت ولی باید قلب را همواره در حضورِ وجود نگه داشت تا این سیر عملی گشته و سرعت بگیرد.
3- از طریق توجه به معاد به عنوان واقعیت موجود، می‌توان از مفاهیم به سوی حقایق سیر كرد و زندگی را از محدودیت ماهیات به گستردگی وجود منتقل نمود.
4- نكته قابل توجه این‌كه از طریقِ احساسِ «هستِ خود» می‌توان به «هست مطلق» مرتبط شد و همه عالم را تجلی «وجود مطلق» دید و از پرتو حضرت رب‌العالمین در همه مظاهر وجود، بهره‌مند شد.
5- با توجه به مقام «یَهْدِی اِلَی الْحَقّ» كه مربوط به ائمه معصومین است كه علم لدنی دارند، می‌توان پذیرفت که آن مقام در راستای ارتباط «وجودی» با حقایق حاصل می‌شود و نه در راستای ارتباط مفهومی.
6- نباید به اسم ارتباط با «وجود» و فاصله‌گرفتن از حجاب «مفهوم» از فلسفه نیز به كلی فاصله گرفت و شعار تفكیك و جدایی نقل از عقل را سر داد، که خطر «تفكیك» و اخباری‌گری و حسّ‌گرایی، بسیار بیشتر از فلسفه‌زدگی است، بلكه راه كارِ عبور از فلسفه با آگاهی از تاریخ فلسفه است، تا به ساحت خوف اِجلال و ترس آگاهی و مرگ آگاهی وارد شویم و حكمت متعالیه جناب ملاصدرا(ره) بستر و مسیر خوبی است برای رسیدن به حكمت اُنسی و ورود به عالَم روایات و آیات.
7- برای گذر از موانعِ راه برای ارتباط با حقایق، باید از خود توبه كرد، همچنان‌كه حضرت موسی(ع) با تجلی پروردگار بر كوه، كوه انانیّت خود را مُنْدَك نمود و در آن مكتب اولین مؤمن به حق شد. بحث استكبارِ كسانی كه می‌خواستند در عین بقاء بر نفس امّاره خود، مفتخر به رؤیت حق و ملائكه شوند می‌تواند مایة عبرت باشد و این‌كه چگونه صاحب چنین تفكری به پوچی و بی‌‌ثمری گرفتار می‌شود.
در مورد این‌كه از كجا آغاز كنیم بحث این‌ است كه ابتدا بفهمیم چه چیزهایی فعالیت فرهنگی به معنی واقعی كلمه نیستند و اگر بتوان در این مرحله موفق و از این حجاب آزاد گشت، مرحله دوم، خود به خود پیش می‌آید و انسان وارد نگاه به جنبه وجودی عالم و آدم می‌شود و ارزش تفكر شیعه كه سعی دارد خدای خود را خدای مفهومی و انتزاعی قرار ندهد، از این‌جا ظاهر می‌شود و دوریِ فرهنگ‌ وهّابی‌گری از حقیقت و غفلت از ملكوت عالم از این‌جا روشن می‌گردد.
9- چگونه باید «علم‌الیقین» را به دست آورد و آن‌ را تا «عین‌الیقین» جلو برد.
10- در ابتدا نباید انتظار داشت چنین تفكری عمومی و همه‌گیر باشد، ولی مسلّم آن عده كمی هم كه با حقیقت مرتبط شوند، تاریخ‌ساز خواهند بود و همان «فئة قلیله»‌ای هستند كه قرآن متذكر نقش آن‌ها در تاریخ می‌باشد.
11- اگر توانستیم «وجود» را احساس كنیم، تفكر ما عین سلوك خواهد بود و در چنان فضایی می‌توان از یک‌ساعت تفکر بهره‌ای بیشتر از یک‌سال عبادت برد، ولی شرط آن داشتن نور توحید و گذر از مفاهیم و ماهیات است، در چنین نگاهی است كه قرآن و روایات با انسان سخن می‌گویند و تدبر در قرآن و روایات بهترین سلوك خواهد بود. إن‌شاء‌الله.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»