1-آرامآرام رسیدیم به این نکتة مهم که روش درک دین و تبلیغ آن در نهایت، باید روشی غیر مفهومی باشد، هرچند در ابتدا عموماً گریزی از استدلال و اثبات مفاهیمِ حقایق معنوی نداریم، و با استدلالیکردنِ عقاید از خطر خرافهگرایی خود را نجات میدهیم، ولی دائماً روش اهلالبیت(ع) به عنوان مصادیق كامل دینداری و حافظان حقیقی دین باید مدّ نظرمان باشد. روش اهل البیت(ع) روشی است كه انسان را در حضور و در حالت ارتباط با «وجود» عالم غیب میبرد. و غفلت نکنیم که آن یک روش است با فرهنگ خاص خود. آنها با كتاب و درس به این مرحله نرسیدند، بلکه راهی را طی کردند که نتیجة آن راه، ظهور اینهمه کمال در قلب و عمل آنها شده است. آری ما باید به كمك كتاب و معلم متوجه حقایق غیبی بشویم، حقایقی كه ذوات مقدس اهلالبیت(ع) در آن حاضر بودند. ابتدا ما باید وجود آن حقایق، مثل خدا و ملائكه و اسماء و صفات الهی را بفهمیم ولی نباید همة مطلب را در این حدّ بدانیم، زیرا اگر در حدّ علم به مفاهیم ماندیم خود را در حجاب نگه داشتهایم و با متوقفشدن در ادراک عقلی از مشاهدة حقایق محروم شدهایم، همان نکتهای که حضرت امام خمینی(ره) در بارة آن میفرمایند: «آن مرتبهای که قرآن در رابطه با رسولخدا فرمود: «نَزَلَ بِهِ الرّوح الأمین علی قلبک»،(282) یا «أنْزَلْناهُ فِی لیلة القدر»،(283) قضیه ادراک عقلی نیست، قضیة مشاهده است، آنهم مشاهدة غیبیه ...»(284) كه در اثر آن مشاهده، خود را در حضور معانی مطرح شده در كتاب و درس حس كنیم و در حدّ مفاهیم نمانیم.
2- روشن شد بعد از علم به وجودِ حقایق معنوی باید بتوانیم به كمك فرهنگ اهلالبیت(ع) با خودِ حقایق مرتبط شویم. وقتی انسان به روش ائمه معصومین و انبیاء عظام(ع) عمل كرد بیشتر در خود احساس فقر و بندگی میكند، و این برعكس تعلیم و تبلیغی است كه انسان را به مفاهیم واقف مینماید، و موجب كبر و غرور میشود.