تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 3
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب حسد

بَابُ الْحَسَدِ
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ الرَّجُلَ لَیَأْتِى بِأَیِّ بَادِرَةٍ فَیَكْفُرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَیَأْكُلُ الْإِیمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 416 روایة:1@*@
ترجمه :
امام باقر (ع) فرمود: همانا مرد هرگونه تندى و شتابزدگى میكند و كافر میشود، و حسد ایمان را میخورد، چنانكه آتش هیزم را میخورد.
شرح : بادره بمعنى تیزى خشم و شتاب زدگى و خطاى در گفتار و كردارى است كه از خشم پدید آید و سخن بى‏اندیشه را نیز گویند، پس مراد بجمله اول اینستكه خشم و تندى گاهى موجب میشود كه انسان شتاب زده میشود و بخدا و پیغمبر صلى الله علیه و آله، ناسزا مى‏گوید -العیاذ بالله - یا قرآن را زیر پا میگذارد و پاره میكند و در نتیجه مرتد و كافر مى‏شود، پس باید از غضب پرهیز كرد و در علاج آن كوشید، و ممكن است كلمه «فیكفر» مشدد قرائت‏شود پس معنى اینست كه‏بعضى از شتابزدگى‏ها و اشتباهات گفتار و كردار بخشوده مى‏شود، زیرا انسان بى‏اختیار مى‏شود و پشیمان مى‏گردد، و اما راجع بحسد در آخر این باب توضیحى بیان مى‏شود، انشاء الله تعالى.
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْحَسَدَ یَأْكُلُ الْإِیمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 416 روایة:2@*@
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: حسد ایمان را مى‏خورد چنانكه آتش هیزم را مى‏خورد.
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا یَحْسُدْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ كَانَ مِنْ شَرَائِعِهِ السَّیْحُ فِى الْبِلَادِ فَخَرَجَ فِى بَعْضِ سَیْحِهِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ قَصِیرٌ وَ كَانَ كَثِیرَ اللُّزُومِ لِعِیسَى ع فَلَمَّا انْتَهَى عِیسَى إِلَى الْبَحْرِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ یَقِینٍ مِنْهُ فَمَشَى عَلَى ظَهْرِ الْمَاءِ فَقَالَ الرَّجُلُ الْقَصِیرُ حِینَ نَظَرَ إِلَى عِیسَى ع جَازَهُ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ یَقِینٍ مِنْهُ فَمَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ لَحِقَ بِعِیسَى ع فَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ هَذَا عِیسَى رُوحُ اللَّهِ یَمْشِى عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِى عَلَى الْمَاءِ فَمَا فَضْلُهُ عَلَیَّ قَالَ فَرُمِسَ فِی الْمَاءِ فَاسْتَغَاثَ بِعِیسَى فَتَنَاوَلَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخْرَجَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا قُلْتَ یَا قَصِیرُ قَالَ قُلْتُ هَذَا رُوحُ اللَّهِ یَمْشِى عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِى عَلَى الْمَاءِ فَدَخَلَنِى مِنْ ذَلِكَ عُجْبٌ فَقَالَ لَهُ عِیسَى لَقَدْ وَضَعْتَ نَفْسَكَ فِى غَیْرِ الْمَوْضِعِ الَّذِى‏وَضَعَكَ اللَّهُ فِیهِ فَمَقَتَكَ اللَّهُ عَلَى مَا قُلْتَ فَتُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا قُلْتَ قَالَ فَتَابَ الرَّجُلُ وَ عَادَ إِلَى مَرْتَبَتِهِ الَّتِى وَضَعَهُ اللَّهُ فِیهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا یَحْسُدَنَّ بَعْضُكُمْ بَعْضاً
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 416 روایة:3@*@
ترجمه :
داود رقى گوید: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: از خداوند پروا كنید و بریكدیگر حسد مبرید همانا از جمله مقررات دینى عیسى بن مریم گردش در شهرها بود، در یكى از گردشها مردى كوتاه قد كه غالباً ملازم عیسى (ع) و از اصحاب آنحضرت بود همراهش شد، چون عیسى بدریا رسید، با یقین درست فرمود: بسم الله و بر روى آب راه رفت، چو مرد كوتاه قد عیسى علیه السلام را دید كه بر روى آب میگذرد او هم با یقین درست گفت بسم الله و بر روى آب براه افتاد تا بعیسى علیه السلام رسید، آنگاه خود بینى او را گرفت و با خود گفت: این عیسى روح الله است كه بر روى آب میرود و من هم روى آب میروم پس او را بر من چه فضیلتى باشد؟.
آنگاه در آب فرو رفت و از عیسى فریاد رسى خواست، عیسى دستش را گرفت و از آب بیرون آورد و باو گفت: اى كوتاه قد؛ چه گفتى؟ (كه در آب فرو رفتى) گفت: من گفتم: این روح الله است كه روى آب راه مى‏رود و من هم روى آب راه مى‏روم و مرا خود بینى فرا گرفت، عیسى به او فرمود: خود را در جائى گذاشتى كه خدایت در آنجا نگذاشته، پس خدا بسبب این گفتار ترا مبغوض داشت، از آنچه گفتى بسوى خداى عزوجل تو به كن.
امام علیه السلام فرمود: آنمرد توبه كرد و برتبه‏ایكه خدا برایش قرار داده بود برگشت، پس از خداپروا كنید و بر یكدیگر حسد نبرید.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّكُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 417 روایة:4@*@
ترجمه :
رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود: فقر نزدیك بكفر است و حسد نزدیكست كه بر قدر غلبه كند.
شرح : مرحوم مجلسى براى حمله اول سه قول از خود و غرالى و راوندى نقل مى‏كند، ولى چنانكه در آخر میگوید برگشت هر سه قول به یك چیز است و خلاصه آن اقوال اینستكه: مقصود از فقر نیازمندى و احتجاج بمردم و عدم اعتماد و توجه بخالق است، چنین فقیرى بخدانسبت بى‏عدالتى دهد و با مرتكب دزدى و خیانت و كمك بظلمه و راهزنى و آدمكشى گردد، و این اعمال نزدیك بكفر است.
و اما براى جمله دوم پنج معنى ذكر مى‏كند.
(1) از راوندى (ره) گاهى حسد انسانرا وادار مى‏كند كه محسود را بكشد و مالش را تلف كند و زندگیش را از میان ببرد، پس گویا چنین شخصى كوشش میكند كه بر مقدرات خدا غلبه كند....
(2) گاهى حسد سبب زیادى نعمت محسود مى‏شود و بر مقدرات او غلبه مى‏كند.
(3) حسد موجب تغییر نعمت حاسد مى‏شود و خیراتى كه براى او مقدر شده بسبب حسدش زایل مى‏گردد.
(4) گناه حسد نزدیكست كه از اعتقاد به قدر زیادتر شود، با وجود سختى عذابى كه قدریه دارند.
(5) اشاره بتأثیر چشم زخم دارد، زیرا حسد سبب چشم زدن مى‏شود، چنانچه جماعتى از مفسرین آیه شریفه و من شر حاسد اذا حسد را به چشم زدن تفسیر كرده‏اند و نیز عامه از پیغمبر صلى الله علیه و آله و خاصه از امام صادق (ع) روایت كرده‏اند كه: اگر چیزى بر قدر پیشى گیرد چشم‏زدن است.
و مرحوم طبرسى راجع به آیه شریفه لا تدخلوا من باب واحد گفته است: چون یعقوب علیه السلام ترسید كه پسرانش را چشم زنند بآنها گفت: همگى از یك در وارد نشوید، ولى جبائى چشم زدن را انكار كرده و گفته است برهانى براى اثباتش نداریم، اما بیشتر محققین آنرا پذیرفته ودرست دانسته‏اند، سپس مرحوم مجلسى سه قول از جاحظ بلخى و حكماء براى اثبات آن نقل مى‏كند و در آخر هم تأییدى از سید رضى - قدس الله روحه - ذكر مى‏فرماید.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 418 روایة:5@*@
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: آفت دین حسد و خود بینى و بالیدن است.
یُونُسُ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع یَا ابْنَ عِمْرَانَ لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَى مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِى وَ لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْكَ إِلَى ذَلِكَ وَ لَا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِى صَادٌّ لِقَسْمِیَ الَّذِی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبَادِی وَ مَنْ یَكُ كَذَلِكَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِّى
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 418 روایة:6@*@
ترجمه :
رسولخدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداى عزوجل بموسى بن عمران علیه السلام فرمود: اى پس عمران؛ بر آنچه از فضل خود بمردم داده‏ام حسد مبر و چشمت را دنبال آن دراز مكن و دلت را پى آن مبر، زیرا حسد برنده از نعمت من ناراحت است و از تقسیمى كه میان بندگانم كرده‏ام جلوگیر است، و كسیكه چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست (میان من و او ارتباط و آشنائى نباشد)
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ عِیَاضٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لَا یَحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لَا یَغْبِطُ
@@اصول كافى جلد3 صفحه: 418 روایة:7@*@
ترجمه :
امام صادق (ع) فرمود: مؤمن غبطه برد و حسد نبرد، ولى منافق حسد برد و غبطه نبرد.
شرح : حسد آنست كه نعمتى را كه خدا به برادر دینى تو داده، براى او نخواهى و از آن رنج برى و آرزوى زوال آنرا داشته باشى چه آنكه بخودت رسد یا نرسد ولى غبطه آنست كه با نعمت او كارى نداشته باشى و آرزو كنى كه خودت هم مثل آن نعمت را داشته باشى.
حسد از نظر عقل و شر مذموم و ناپسندع است، زیر حسد بیمارى دلست و بدخواهى برادر مسلمان و ناراحتى از لطف و نعمت یزدان و اعتراض بر عدالت خدایتعالى و نظام احسن او و این ناراحتى بسا موجب لاغرى تن و اختلال حواس و دق كردن حسود مى‏شود، پس حسود دشمن‏جان خود است، ولى غبطه و رقابت ممدوح و مستحسن است و در آیات شریفه و اخبار و احادیث گاهى از آن به تنافس تعبیر شده و گاهى به مسابقه و تسابق. مانند:
(1) و فى ذلك فلیتنافس المتنافسون.
(2) سابقوا الى مغفرة من ربكم.
(3) فعلیكم بهذه الخلائق فالرموها و تنافسوا فیها.
(4) فسابقوا - رحمكم الله - الى منازلكم التى امرتم ان تعمروها و التى رغبتم فیها و دعیتم الیها.