تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ح - کـوتـاهـی عـمـر بـخاطر آزار پدر و مادر –

جائی که فرزندی به خاطر آنکه در آینده پدر و مادر خویش را آزار می دهد و در برابر آنها طغیان و کفران می کند و یا آنها را از راه الهـی بـه در مـی بـرد مـسـتـحـق مـرگ بـاشـد چـگـونـه اسـت حال فرزندی که هم اکنون مشغول به این گناه است، آنها در پیشگاه خدا چه
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 520 @@@

وضعی دارند.

در روایـات اسـلامـی پـیـوند نزدیکی میان کوتاهی عمر و ترک صله رحم (مخصوصا آزار پـدر و مـادر) ذکـر شـده اسـت کـه مـا در ذیـل آیـه 23 سـوره اسری به قسمتی از آن اشاره کردیم .**به جلد دوازدهم تفسیر نمونه ذیل آیه فوق مراجعه شود.***

ط - مردم دشمن آنند که نمی دانند! بسیار می شود که کسی در باره ما نیکی می کند اما چون از بـاطـن کـار خـبـر نـداریـم آنـرا دشـمـنی می پنداریم، و آشفته می شویم مخصوصا در بـرابـر آنـچه نمی دانیم کم صبر و بی حوصله هستیم، البته این یک امر طبیعی است که انـسـان در بـرابـر امـوری که تنها یک روی یا یک زاویه آنرا می بیند ناشکیبا باشد، اما داسـتـان فـوق بـه مـا مـی گـویـد نـبـایـد در قـضـاوت شـتاب کرد، باید ابعاد مختلف هر موضوعی را بررسی نمود.

در حـدیـثـی از امـیـر المـؤمـنین علی (علیه السلام ) می خوانیم : ((مردم دشمن آنند که نمی دانـنـد))**نهج البلاغه حکم 172.*** و بـنـا بـر ایـن هـر قـدر سـطـح آگـاهـی مـردم بـالا بـرود بـرخـورد آنـهـا بـا مسائل منطقیتر خواهد شد، و به تعبیر دیگر زیر بنای صبر آگاهی است !.

البـتـه مـوسـی از یـک نـظـر حـق داشـت نـاراحـت شود، چرا که او می دید در این سه حادثه تـقـریـبـا بـخـش اعـظـم شـریـعـت بـه خـطـر افـتـاده اسـت در حـادثـه اول مـصـونـیـت امـوال مـردم، در حـادثـه دوم مـصـونـیـت جـان مـردم، و در حـادثـه سـوم مـسائل حقوقی، یا به تعبیر دیگر برخورد منطقی با حقوق مردم، بنابراین تعجب ندارد که آنقدر ناراحت شود که پیمان مؤکد خویش را با آن عالم بزرگ فراموش کند، اما همینکه از بـاطـن امـر آگـاه شد آرام گرفت و دیگر اعتراضی نکرد، و این خود بیانگر آن است که عدم اطلاع از باطن رویدادها چه اندازه نگران
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 521 @@@

کننده است .

ی - ادب شـاگـرد و اسـتـاد - در گـفـتـگـوهـائی کـه مـیـان مـوسـی و آن مرد عالم الهی رد و بدل شد نکته های جالبی پیرامون ادب شاگرد و استاد به چشم می خورد مانند:

1 - موسی خود را به عنوان تابع خضر معرفی می کند (اتبعک ).

2 - مـوسـی بـیـان تـابـعـیـت را بـه صـورت تـقـاضـای اجـازه از او ذکـر مـی کـنـد (هل اتبعک ).

3 - او اقرار به نیازش به تعلم می کند و استادش را به داشتن علم (علی ان تعلمن ).

4 - در مـقـام تـواضـع، عـلم اسـتـاد را بـسـیار معرفی می کند و خود را طالب فراگرفتن گوشهای از علم او (مما).

5 - از علم استاد به عنوان یک علم الهی یاد می کند (علمت )

6 - از او طلب ارشاد و هدایت می نماید (رشدا).

7 - در پـرده بـه او گـوشـزد مـی کـند که همانگونه که خدا به تو لطف کرده و تعلیمت نموده، تو نیز این لطف را در حق من کن (تعلمن مما علمت ).

8 - جـمـله هـل اتـبـعـک ایـن واقـعـیـت را نـیـز مـی رسـانـد کـه شـاگـرد بـایـد بـه دنبال استاد برود، این وظیفه استاد نیست که بدنبال شاگرد راه بیفتد (مگر در موارد خاص ).

9 - مـوسـی بـا آن مـقـام بـزرگـی که داشت (پیامبر اولوا العزم و صاحب رسالت و کتاب بـود) ایـنـهـمـه تواضع می کند یعنی هر که هستی و هر مقامی داری در مقام کسب دانش باید فروتن باشی .

10 - او در مقام تعهد خود در برابر استاد، تعبیر قاطعی نکرد بلکه گفت
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 522 @@@

ستجدنی انشاء الله صابرا: ((انشاء الله مرا شکیبا خواهی یافت )) که هم ادبی است در بـرابـر پـروردگـار و هـم در مـقابل استاد که اگر تخلفی رخ دهد هتک احترامی نسبت به استاد نشده باشد.

ذکر این نکته نیز لازم است که این عالم ربانی در مقام تعلیم و تربیت نهایت بردباری و حـلم را نـشـان داد، هـرگـاه مـوسـی بـر اثر هیجان زدگی تعهد خود را فراموش می کرد و زبـان بـه اعـتـراض ‍ مـی گـشـود او تـنـها با خونسردی در لباس استفهام می گفت : ((من نگفتم نمی توانی در برابر کارهای من شکیبا باشی )).
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 523 @@@