تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ترسیمی از بی نهایت

قـرآن مـجـیـد در ایـنـجـا بـرای مـجـسم ساختن عدد بی نهایت، و نزدیک ساختن معنی علم بی پایان خدا و گستردگی فوق العاده جهان هستی را به افکار ما، در اینجا به بیان بسیار فصیح و بلیغی دست زده است و از اعداد زنده و جاندار استفاده کرده .

مگر اعداد هم زنده و مرده دارند؟

آری عددهائی که در ریاضیات به کار میرود و از تکثیر صفر در طرف راست اعداد صحیح بدست می آید در حقیقت اعدادی مرده است، و هرگز نمی تواند عظمت چیزی را مجسم کند.

کـسـانـی کـه بـا ریاضیات سر و کار دارند می دانند یک عدد یک که در طرف راست آن یک کـیـلومـتـر صـفـر بـاشـد عـددی اسـت فـوق العـاده عـظـیم و گیج کننده که تصور عظمت آن براستی مشکل است، اما برای چه اشخاصی ؟ برای ریاضی دانها، ولی برای توده مردم هرگز نمی تواند تجسمی از عظمت باشد:

عـدد زنده آنست که فکر ما را به همراه خود تا آنجا که پیش میرود ببرد و واقعیت را آنچنان کـه هـسـت در نـظـرهـا تـجسم بخشد، روح داشته باشد، عظمت داشته باشد، و زبان داشته باشد.

قـرآن بـه جـای ایـنـکه بگوید مخلوقات خداوند در پهنه هستی از عددی که یکصد کیلومتر صفر در کنار آن باشد فوق العاده بیشتر است می گوید: اگر تمام درختان روی زمین قلم شوند، و همه دریاها مرکب تمام این قلمها می شکند
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 575 @@@

و از بـین می رود، و همه این مرکبها تا آخرین قطره پایان می یابند اما حقایق عالم هستی و اسرار و رموز آن و موجودات این جهان و معلومات پروردگار پایان نمی پذیرد.

درسـت فـکـر کـنید یک قلم چقدر قدرت نوشتن دارد؟ سپس فکر کنید از یک شاخه کوچک درخت چـنـد قـلم ساخته می شود؟ پس از آن از یک درخت بزرگ با آن ساقه تنومندش چند هزار یا چـنـد مـلیـون قلم تهیه می شود؟ سپس مجموع درختان روی زمین در تمام جنگلها و باغها را در نظر بگیرید، و قلمهائی که از آن ساخته می شود حساب کنید!

از سـوی دیـگـر بـا یک قطره مرکب فکر کنید چند کلمه می توان نوشت ؟ سپس آن را در یک اسـتخر و یک دریاچه و یک دریا و اقیانوس و سرانجام همه دریاهای روی زمین ضرب کنید، چه عدد عجیبی را تشکیل میدهد؟

عـظمت این سخن آنگاه روشنتر می شود که به این واقعیت توجه کنیم که عدد سبع (هفت ) در ایـنـجـا عـدد تعداد نیست بلکه عدد تکثیر است، و به تعبیر دیگر مفهومش این است که اگر دریاهای بسیار بر آن دریا بیفزائیم باز کلمات الله پایان نمی یابد.

فـکـر کـنـید این عدد تا چه اندازه زنده و جاندار است، عددی است که فکر انسان را با خود می کشد و به سوی بی نهایت پیش می برد.

عـددی اسـت کـه هـر کـس، چـه ریـاضـیـدان چـه بـی سـواد، درک عـظمت آن را می کند، و به گستردگی و ابهتش آشنا می شود.

آری علم خدا از این عدد هم بالاتر است .

علمی است نامحدود و بی نهایت .

عـلمـی اسـت کـه قـلمـرو آن سرتاسر جهان هستی است و گذشته و آینده تاریخ عالم و همه اسرار و رموز و حقایق را در برمی گیرد.

آیـه دوم کـه آخـریـن آیـه سـوره کـهـف اسـت مـجـمـوعـه ای اسـت از اصول اساسی
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 576 @@@

اعـتقادات دینی، یعنی توحید و معاد و رسالت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و در واقع همان چیزی است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است، چرا که در آغاز نیز سخن از الله و وحی و پاداش ‍ عمل و قیامت بود، و از یک نظر عصاره و فشرده ای است از مجموع این سوره که قسمت مهمی از آن بر محور این سه موضوع دور میزد.

و از آنـجـا کـه مـسـاله نبوت در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه همراه بوده است آن را چنین بیان می کند:

بـگـو مـن فـقـط بـشـری هـمچون شما هستم، یگانه امتیازم این است که بر من وحی می شود (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی ).

و بـا ایـن تـعـبـیر بر تمام امتیازات پنداری شرک آلودی که پیامبران را از مرحله بشریت به مرحله الوهیت بالا می برد قلم سرخ می کشد.

سپس از میان تمام مسائلی که وحی می شود، انگشت روی مساله توحید می گذارد و میگوید: بر من وحی می شود که معبود شما فقط یکی است (انما الهکم اله واحد ):

چـرا تـنـهـا بـه ایـن مـسـاله اشـاره شـده است برای اینکه توحید عصاره همه معتقدات و همه بـرنـامـه هـای فـردی و اجتماعی سعادتبخش ‍ انسان است، در جای دیگر نیز گفته ایم که تـوحـیـد تـنـهـا یـک اصـل از اصـول دیـن نـیـسـت بـلکـه خـمـیـرمـایـه هـمـه اصول و فروع اسلام است .

اگـر در یـک مـثـال سـاده تعلیمات دین را از اصول و فروع به دانه های گوهری تشبیه کـنـیم باید توحید را به آن ریسمانی تشبیه کرد که این دانه ها را به هم پیوند میدهد و از مجموع آن گردنبند پرارزش و زیبائی می سازد.

و یـا ایـنـکـه اگـر هـر یـک از تعلیمات دین را به یکی از اعضاء پیکر انسان تشبیه کنیم باید بگوئیم توحید روحی است که در مجموع این پیکر دمیده است .

در بحثهای معاد و نبوت، این واقعیت به ثبوت رسیده است که آنها جدا از
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 577 @@@

توحید نیستند یعنی هنگامی که خدا را با همه صفاتش بشناسیم می دانیم چنین خدائی باید پـیـامـبـرانـی بـفـرسـتـد، و نـیـز حـکـمـت و عـدالت او ایـجـاب مـی کـنـد کـه دادگـاه عـدل و رسـتـاخـیـزی وجـود داشـتـه بـاشـد، مـسـائل اجـتـمـاعـی و کل جامعه انسانی و هر چه در ارتباط با آن است باید پرتوی از توحید و وحدت باشد تا سامان یابد.

بـه همین دلیل در احادیث می خوانیم که جمله لا اله الا الله قلعه محکم پروردگار است و هر کس در آن وارد شود از عذاب و کیفر الهی در امان است .

و نـیـز همه شنیده ایم که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در آغاز اسلام می فرمود: اگر طالب رستگاری هستید زیر پرچم توحید درآئید (قولوا لا اله الا الله تفلحوا)

سـومـیـن جـمـله ایـن آیـه اشاره به مساله رستاخیز می کند و آنرا با فاء تفریع به مساله تـوحـید پیوند میزند، و میگوید: بنا بر این هر کس امید لقای پروردگارش را دارد باید عـمـل صـالح انـجـام دهـد (فـمـن کـان یـرجـوا لقـاء ربـه فلیعمل عملا صالحا).

لقـای پـروردگـار کـه هـمـان مـشـاهـده بـاطـنـی ذات پـاک او بـا چـشـم دل و بـصـیـرت درون است گر چه در این دنیا هم برای مؤمنان راستین امکانپذیر است اما از آنـجـا کـه ایـن مـسـاله در قـیـامـت بـه خـاطر مشاهده آثار بیشتر و روشنتر و صریحتر جنبه هـمگانی و عمومی پیدا می کند، این تعبیر در لسان قرآن معمولا در مورد روز قیامت به کار رفته از سوی دیگر طبیعی است اگر انسان انتظار و امید چیزی را دارد باید خود را برای استقبال از آن آماده کند.

آن کـس کـه ادعـا مـی کـنـد مـن انـتـظـار چـیـزی دارم و اثـری در عمل او نمایان نیست، در واقع مدعی دروغینی بیش نخواهد بود.

به همین دلیل در آیه فوق، فلیعمل عملا صالحا به صورت صیغه امر بیان شده، امری که لازمه رجاء و امید و انتظار لقای پروردگار است .

در آخرین جمله حقیقت عمل صالح را در یک بیان کوتاه چنین بازگو
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 578 @@@

مـی کـنـد: و نـبـایـد کـسی را در عبادت پروردگارش شریک سازد (و لا یشرک بعبادة ربه احدا).

بـه تـعـبـیـر روشـنـتـر تـا حـقـیـقـت خـلوص و اخـلاص در عمل نیاید، رنگ عمل صالح به خود نخواهد گرفت .

انـگـیـزه الهـی و خـدائی اسـت کـه به عمل انسان عمق می دهد، نورانیت میبخشد، و جهت صحیح مـیـدهـد، و هنگامی که اخلاص از میان رفت، عمل بیشتر جنبه ظاهری پیدا می کند، به منافع شخصی گرایش می یابد و عمق و اصالت و جهت صحیح خود را از دست می دهد.

در حـقیقت این عمل صالحی که از انگیزه الهی و اخلاص، سرچشمه گرفته و با آن آمیخته شده است گذرنامه لقای پروردگار است !.

و همانگونه که سابقا اشاره کرده ایم عمل صالح آنچنان مفهوم وسیعی دارد که هر برنامه مـفـیـد و سـازنـده فـردی و اجـتـمـاعـی را در تـمـام زمـیـنـه هـای زنـدگـی شامل می شود.