تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

1 - نکات آموزنده این داستان تاریخی

البـتـه در ایـنـکـه ذو القـرنـیـن کـه بود؟ و سفرهای او به شرق و غرب چگونه صورت گـرفـت ؟ و سـدی را کـه او سـاخـتـه در کـجا است ؟ و مانند اینها بعدا به خواست خدا بحث خـواهـیـم کـرد، ولی قـطـع نـظـر از جـنـبـه هـای تطبیقی تاریخی، خود این داستان بطور سـربسته دارای نکات آموزنده فراوانی است که توجه به آن از هر چیز لازمتر و در واقع هدف اصلی قرآن را تشکیل می دهد.

1 - نـخـسـتـیـن درسـی را کـه بـه مـا مـی آمـوزد ایـن اسـت کـه در جـهـان هـیـچ کـاری بـدون تـوسـل بـه اسـبـاب امـکـان نـدارد، لذا خـدا بـرای پـیشرفت کار ذو القرنین ((اسباب )) پیشرفت و پیروزی را به او داد (و آتیناه من کل شی ء سببا) و او هم بخوبی از این اسباب بـهـره گـرفـت (فـاتبع سببا ) بنابراین، آنها که انتظار دارند بدون تهیه اسباب لازم به پیروزی برسند بجائی نخواهند رسید حتی اگر ذو القرنین باشند!

2 - هـر چـند غروب خورشید در چشمه ای گل آلود قطعا جنبه خطای باصره داشت، ولی با ایـن حـال نـشـان مـی دهـد کـه مـمـکـن اسـت خـورشـیـد بـا آن عـظـمـت بـوسـیـله چـشـمـه گل آلودی پوشانده گردد همانگونه که یک انسان با عظمت و یک شخصیت والا مقام گاه بر اثر یک لغزش بکلی سقوط می کند، و شخصیتش در دیده ها غروب خواهد کرد.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 538 @@@

3 - هـیچ حکومتی نمی تواند بدون تشویق خادمان و مجازات و کیفر خطاکاران به پیروزی بـرسـد، این همان اصلی است که ذو القرنین از آن بخوبی استفاده کرد و گفت : ((آنها را کـه ظـلم و سـتـم کـرده انـد مـجـازات خـواهـیـم کـرد، و آنـهـا را کـه ایـمـان و عمل صالح دارند به نحوی شایسته و نیکوئی پاداش خواهیم داد)).

عـلی (عـلیـه السـلام ) در فـرمـان مـعـروفـش بـه ((مـالک اشـتـر)) کـه یـک دسـتـور العمل جامع کشورداری است می فرماید ((و لا یکون المحسن و المسیی ء عندک بمنزلة سواء، فـان فـی ذلک تـزهـیـدا لاهـل الاحـسـان فـی الاحـسـان، و تـدریـبـا لاهـل الاسائة علی الاسائة ))((هیچگاه نباید نیکوکار و بدکار در نظر تو یکسان باشند، زیـرا این امر سبب می شود که نیکوکاران به کار خود بی رغبت شوند و بدکاران جسور و بی پروا)).**نهج البلاغه نامه 53.***

4 - تـکـلیـف شـاق هـرگـز مـنـاسـب یـک حـکـومـت عـدل الهـی نـیـسـت، و بـه هـمـیـن دلیـل ذو القرنین بعد از آنکه تصریح کرد من ظالمان را مجازات خواهم کرد و صالحان را پـاداش نـیـکـو خـواهـم داد، اضـافـه نـمـود ((مـن بـرنـامـه سـهـل و آسـانـی بـه آنـهـا پـیـشـنـهـاد خـواهـم کـرد)) (تـا تـوانـائی انـجـام آنـرا از روی میل و رغبت و شوق داشته باشند).

5 - یـک حـکـومـت فـراگـیـر نـمـی تواند نسبت به تفاوت و تنوع زندگی مردم و شرائط مـخـتلف آنها بی اعتنا باشد، به همین دلیل ذو القرنین که صاحب یک حکومت الهی بود به هـنـگام برخورد با اقوام گوناگون که هر کدام زندگی مخصوص به خود داشتند متناسب با آن رفتار کرد، و همه را زیر بال پر خود گرفت .

6 - ذو القرنین حتی جمعیتی را که به گفته قرآن سخنی نمی فهمیدند (لا یکادون یفقهون قـولا). از نـظـر دور نـداشـت، و بـا هـر وسـیـله مـمـکـن بـود بـه درد دل آنـهـا گـوش فـرا داد و نیازشان را بر طرف ساخت، و میان آنها و دشمنان سرسختشان سد محکمی ساخت و با اینکه به نظر نمی رسد یک چنین جمعیت عقب افتاده ای
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 539 @@@

هیچگونه نفعی برای حکومت داشته باشند، بدون هر گونه چشم داشت به اصلاح کارشان پرداخت .

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : ((اسماع الاصم من غیر تصخر صدقة هـنـیئة )): ((بلند سخن گفتن آنچنان که شخص ناشنوا بشنود مشروط بر اینکه تواءم با اظهار ناراحتی نباشد همچون صدقه گوارائی است )).**سفینه جلد 2 لفظ (صمم).***

7 - امـنـیـت، نـخـسـتـیـن و مـهمترین شرط یک زندگی سالم اجتماعی است، به همین جهت ((ذو القـرنـین )) برای فراهم کردن آن نسبت به قومی که مورد تهدید قرار گرفته بودند پـرزحـمـتـتـریـن کـارها را بر عهده گرفت، و برای جلوگیری از مفسدان از نیرومندترین سـدهـا اسـتـفـاده کـرد، سـدی کـه در تـاریـخ ضـرب المـثـل شـده و سـنـبل استحکام و دوام و بقاء است، می گویند همچون سد اسکندر! (هر چند ذو القرنین اسکندر نبود).

اصـولا تـا جـلو مـفـسـدان را بـا قـاطـعـیت و بوسیله نیرومندترین سدها نگیرند جامعه روی سعادت نخواهد دید.

و به همین دلیل ابراهیم (علیه السلام ) هنگام بنای کعبه نخستین چیزی را که از خدا برای آن سـرزمـیـن تـقـاضـا کـرد نـعـمـت امـنـیـت بـود، (رب اجـعـل هـذا البـلد آمـنـا)**سوره اابراهیم آیه 35.*** و نـیز به همین دلیل سختترین مجازاتها در فقه اسلامی برای کسانی در نظر گرفته شده است که امنیت جامعه را بخطر می افکنند. (به تفسیر سوره مائده آیه 33 مراجعه شود).

8 - درس دیگری که از این ماجرای تاریخی می توان آموخت این است
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 540 @@@

که صاحبان اصلی درد، باید در انجام کار خود شریک باشند که ((آه صاحب درد را باشد اثـر))، لذا ذو القـرنـین به گروهی که از هجوم اقوام وحشی شکایت داشتند نخست دستور داد قـطـعـات آهـن بـیاورند، بعد از آن دستور آتش افروختن در اطراف سد آهنین برای جوش خـوردن، و بـعـد از آن دسـتـور تـهـیـه مـس مذاب برای پوشاندن آهن با لایه ای از مس داد، اصـولا کـاری که با شرکت صاحبان اصلی درد پیش می رود هم به بروز استعدادهای آنها کمک می کند و هم نتیجه حاصل شده را ارج می نهند و در حفظ آن می کوشند چرا که در ساختن آن تحمل رنج فراوان کرده اند.

ضـمـنـا بـخـوبـی روشـن می شود که حتی یک ملت عقب افتاده هنگامی که از طرح و مدیریت صحیح برخوردار شود می تواند دست به چنان کار مهم و محیر - العقولی بزند.

9 - یـک رهـبـر الهـی بـایـد بـی اعتنا به مال و مادیات باشد، و به آنچه خدا در اختیارش گذارده قناعت کند، لذا می بینیم ذو القرنین بر خلاف روش سلاطین که حرص و ولع عجیب به اندوختن اموال از هر جا و هر کس دارند هنگامی که پیشنهاد اموالی به او شد نپذیرفت و گفت ((ما مکنی فیه ربی خیر)): ((آنچه پروردگارم در اختیار من نهاده بهتر است )).

در قـرآن مـجید کرارا در داستان انبیاء می خوانیم : که آنها یکی از اساسیترین سخنهایشان این بود که ما در برابر دعوت خود هرگز اجر و پاداش و مالی از شما مطالبه نمی کنیم .

در یـازده مـورد از قـرآن مـجـید این مطلب در باره پیامبر اسلام و یا انبیاء پیشین بچشم می خورد، گاهی با این جمله ضمیمه است که ((پاداش ما تنها بر خدا است )) و گاهی بدون آن، و گـاه دوسـتـی اهـلبـیت خود را که خود پایه ای برای رهبری آینده بوده است بعنوان پاداش ذکر کرده اند ((قل لا اسئلکم علیه اجرا
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 541 @@@

الا المودة فی القربی )).

10 - ((مـحـکـم کـاری از هـر نظر درس دیگر این داستان است، ذو القرنین در بنای سد از قطعات بزرگ آهن استفاده کرد، و برای اینکه این قطعات کالا بهم جوش بخورند، آنها را در آتش گداخت و برای اینکه عمر سد طولانی باشد و در برابر تصرف هوا و رطوبت و باران مقاومت کند آنرا با لایه ای از مس پوشاند تا از پوسیدگی آهن جلوگیری کند.

11 - انـسـان هـر قـدر قـوی و نـیـرومند و متمکن و صاحب قدرت شود و از عهده انجام کارهای بـزرگ بـرآیـد بـاز هرگز نباید بخود ببالد و مغرور گردد این همان درس دیگری است که ذو القرنین به همگان تعلیم می دهد.

او در هـمـه جـا بـه قـدرت پـروردگار تکیه می کرد، بعد از اتمام سد گفت ((هذا رحمة من ربـی )) و بـه هـنـگـامـی کـه پیشنهاد کمک مالی به او می کنند می گوید ((ما مکنی فیه ربی خیر)) و بالاخره هنگامی که از فنای این سد محکم سخن می گوید باز تکیه گاه او وعده پروردگارش می باشد

12 - هـمـه چـیـز زائل شـدنـی اسـت و مـحـکـمـتـریـن بـنـاهـای ایـن جـهـان سـرانـجـام خلل خواهد یافت، هر چند از آهن و پولاد یک پارچه باشد. این آخرین درس در این ماجرا است درسـی اسـت بـرای هـمـه آنـهـا کـه عـمـلا دنـیـا را جـاودانـی مـی دانـنـد، آنـچـنـان در جـمـع مـال و کـسـب مـقـام، بـی قـیـد، و شـرط و حـریـصانه می کوشند که گوئی هرگز مرگ و فـنـائی وجـود نـدارد، بـا ایـنـکـه سـد ذو القـرنـیـن کـه سـهـل اسـت خـورشید با آن عظمتش نیز سرانجام فانی و خاموش می شود و کوه ها با تمام صـلابـتـی کـه دارنـد متلاشی می گردند و از هم می پاشند، انسان که در این میان از همه آسیب پذیرتر است .
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 542 @@@

آیا اندیشه در این واقعیت نیست که جلوی خود کامگیها را بگیرد.