تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - خضر، که بود؟

هـمـانـگونه که دیدیم در قرآن مجید صریحا نامی از خضر برده نشده و از رفیق یا استاد مـوسـی تـنـهـا بـه عـنـوان ((عـبـدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما)) که بـیـانـگـر مـقـام عبودیت و علم و دانش خاص او است، یاد شده است لذا ما هم غالبا از وی به عـنـوان مـرد عالم یاد کردیم . ولی در روایات متعددی این مرد عالم بنام ((خضر)) معرفی شده است، و از بعضی از روایات استفاده می شود که اسم اصلی او ((بلیا ابن ملکان )) بـوده، و خـضـر لقـب او اسـت، زیرا هر کجا گام می نهاده زمین از قدومش سرسبز می شده است .

بـعـضـی نـیـز احـتـمـال داده انـد که نام این مرد عالم، ((الیاس )) بوده، و از همین جا این تـصـور پـیـدا شـده اسـت کـه ممکن است ((الیاس )) و ((خضر)) نام یک نفر باشد، ولی مـشـهـور و مـعـروف مـیـان مـفـسـران و راویـان حـدیـث هـمـان اول است .
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 510 @@@

بدیهی است نام این مرد، هر چه باشد مهم نیست، مهم این است که او یک دانشمند الهی بود، و مشمول رحمت خاص پروردگار، و مامور به باطن و نظام تکوینی جهان، و آگاه از پاره ای از اسرار، و از یک جهت معلم موسی بن عمران، هر چند موسی در پاره ای از جهات بر او مقدم بوده است .

و در اینکه او پیامبر بوده است یا نه باز روایات مختلفی داریم .

در جـلد اول اصول کافی روایات متعددی نقل شده است که دلالت بر این دارد که این مرد عالم، پیامبر نبود بلکه دانشمندی همچون ((ذوالقرنین )) و ((آصف ابن برخیا)) بوده است .**اصول کافی جلد اول باب (ان الائمة بمن یشبهون فیمن مضی) صفحه 210.***

در حـالی کـه از پاره ای دیگر از روایات استفاده می شود او دارای مقام نبوت بود، و ظاهر بعضی تعبیرات آیات فوق نیز همین است، زیرا در یک مورد می گوید ((من این کار را از نزد خود نکردم )) و در جای دیگر می گوید ((ما می خواستیم چنین و چنان شود.))

و از بعضی از روایات استفاده می شود که او از یک عمر طولانی برخوردار بوده است .

در ایـنـجـا سؤالی پیش می آید، و آن اینکه آیا داستان موسی و این عالم بزرگ در منابع یهود و مسیحیت نیز وجود دارد؟

پـاسـخ سـؤال ایـن اسـت کـه اگـر مـنـظـور کـتـب ((عـهـدیـن )) (تـورات و انـجـیـل ) باشد، نه در آنها نیست، اما از پاره ای از کتب دانشمندان یهود که در قرن یازدهم مـیـلادی تـدویـن گردیده داستانی نقل شده که شباهت نسبتا زیادی به سرگذشت موسی و عالم زمانش دارد، هر چند قهرمان آن داستان ((الیاس )) و ((یوشع بن لاوی )) است که از مـفـسـران ((تلمود)) در قرن سوم میلادی می باشند و از جهات مختلفی نیز با سرگذشت موسی و خضر متفاوت است، آن داستان چنین است :
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 511 @@@

((یوشع )) از خدا می خواهد که با الیاس ملاقات کند، و چون دعایش مستجاب می شود، و بـه مـلاقات الیاس مفتخر می گردد از وی می خواهد که به برخی از اسرار اطلاع یابد، الیـاس بـه وی مـی گوید تو را طاقت تحمل نیست، اما یوشع اصرار می ورزد، و الیاس در خواست او را اجابت می کند، مشروط بر آن که راجع به هر چه می بیند پرسشی نکند، و اگـر یـوشـع تخلف ورزد الیاس او را ترک کند، با این قرارداد، یوشع و الیاس همسفر می شوند.

در خـلال مـسـافـرت خـویـش اول بـه خـانـه ای وارد می شوند که صاحبخانه از آنها گرم پـذیـرائی مـی کـنـد، خـانـواده سـاکـن ایـن خانه از مایملک دنیا تنها یک گاو داشتند که از فروش شیر آن گذران می کردند، الیاس دستور می دهد که صاحبخانه آن گاو را بکشد، و یوشع از این کردار سخت دچار تعجب و شگفتی می گردد، و از وی علت آن را می پرسد، الیاس قرارداد را به وی متذکر شده و او را به مفارقت تهدید می کند، لاجرم یوشع دم بر نمی آورد.

از آنجا هر دو به قریه دیگری سفر می کنند و به خانه توانگری وارد می شوند، در این خـانـه الیـاس دسـت به کار گل می شود، و دیواری را که در شرف ویرانی بود مرمت می کند.

در قـریـه دیـگـری چـنـد نـفـر از مـردم آن ده در مـحـلی اجـتـمـاع داشتند و از این دو نفر خوب پذیرائی نمی کنند الیاس ایشان را دعا می کند که همگی ریاست یابند.

در قریه چهارم از آنان پذیرائی گرم می شود، الیاس دعا می کند که فقط یکی از آنان بـه ریـاسـت بـرسـد!، بـالاخـره ((یـوشـع بن لاوی )) طاقت نمی آورد، و راجع به چهار واقـعـه مـی پـرسـد، الیـاس مـی گـویـد: در خـانـه اول زوجـه صـاحـبخانه بیمار بود و اگر آن گاو به رسم صدقه قربانی نمی شده آن زن در مـی گـذشـت، و خـسارتش برای صاحبخانه بیش از خسارتی بود که از ذبح گاو حاصل می گردید.

در خانه دوم زیر دیوار گنجی بود که می بایست برای کودکی یتیم
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 512 @@@

محفوظ بماند.

بـرای مـردم قـریـه سـوم ریـاسـت هـمـه را خـواسـتـم تـا کـارشـان دچـار پـریـشـانـی و اخـتـلال گـردد، بـر عـکس، مردم قریه چهارم زمام کارشان در دست یکنفر قرار می گیرد و امورشان منظم و به سامان می رسد.**آنچه در بالا نقل شد عین عبارتی است که در کتاب اعلام قرآن در صفحه 213 آمده است.***

اشـتـباه نشود هرگز نمی خواهیم بگوئیم این دو داستان یکی است بلکه منظور این است که داستانی را که دانشمندان یهود نقل کرده اند ممکن است داستان مشابهی باشد و یا تحریفی از سرگذشت اصلی موسی و خضر که بر اثر گذشت زمان ممتد دگرگون شده و به این صورت درآمده است .