تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اینهم پاسخ مستضعفان

ایـن آیـات رد بافته های بی اساس آن ثروتمند مغرور و از خود راضی و بی ایمان است که از زبان دوست مؤمنش می شنویم :

او که تا آن موقع دم فرو بسته بود و به سخنان این مرد سبک مغز گوش فرا می داد تا هـر چـه در درون دارد برون ریزد، سپس یکجا پاسخ دهد، وارد گفتگو شد ((و به او گفت آیـا کـافـر شـدی بـه خدائی که تو را از خاک آفرید و سپس از نطفه و بعد از آن تو را مـرد کـاملی قرار داد))؟! (قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالذی خلقک من تراب ثم من نطفة ثم سویک رجلا).

در ایـنـجـا یـک سؤال پیش می آید و آن اینکه در سخنان آن مرد مغرور که در آیات گذشته آمده بود چیزی صریحا در زمینه انکار وجود خدا دیده نمی شد، در حالی که ظاهر پاسخی کـه مـرد مـوحـد بـه او می دهد و نخستین مطلبی که بخاطر آن وی را سرزنش می کند مساله انکار خدا است .

لذا او را از طـریـق مـسـاله آفـریـنـش انـسـان کـه یـکـی از بـارزتـریـن دلائل توحید است متوجه خداوند عالم و قادر می کند.

خـدائی کـه انـسان را در آغاز از خاک آفرید، مواد غذائی که در زمین وجود داشت جذب ریشه هـای درخـتـان شـد، و درخـتـان بـه نـوبـه خـود غذای حیوانات شدند، و انسان از آن گیاه و گـوشـت ایـن حـیـوان اسـتـفـاده کـرد، و نـطـفـه اش از ایـنـهـا شـکـل گـرفـت، نـطـفـه در رحـم مـادر مـراحـل تـکـامـل را پـیـمـود تـا بـه انـسـان کـامـلی تبدیل
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 432 @@@

شـد، انـسـانی که از همه موجودات زمین برتر است، می اندیشد، فکر می کند، تصمیم می گـیـرد و هـمـه چـیـز را مـسـخـر خـود مـی سـازد، آری تـبدیل خاک بی ارزش به چنین موجود شـگـرفـی بـا آنـهـمـه سـازمـانـهـای پـیـچـیـده ای کـه در جـسـم و روح او اسـت یـکـی از دلائل بزرگ توحید است .

در پاسخ این سؤال مفسران تفسیرهای گوناگونی دارند:

1 - گـروهـی گـفـتـه انـد از آنـجـا کـه این مرد مغرور صریحا معاد را انکار کرد و یا مورد تردید قرار داد لازمه آن انکار خداست، چرا که منکران معاد جسمانی در واقع منکر قدرت خدا بـودند و باور نمی کردند که خاکهای متلاشی شده بار دیگر لباس حیات بپوشند، لذا آن مـرد بـاایـمـان بـا ذکـر ((آفـریـنـش نـخـسـتـیـن )) انـسـان از خـاک، و سـپـس نـطفه، و مـراحـل دیـگـر، او را مـتـوجه قدرت بی پایان پروردگار می کند، تا بداند مساله معاد را همواره در صحنه های همین زندگی با چشم خود می بینیم .

2 - بـعـضـی دیـگـر گـفـتـه انـد کـه شـرک و کـفـر او بـخاطر این بود که برای خویشتن استقلالی در مالکیت قائل شد و مالکیت خود را جاودانی پنداشت .

3 - احـتمال سومی نیز بعید به نظر نمی رسد که او در قسمتی از سخنانش که قرآن همه آنـرا بـازگـو نـکـرده اسـت بـه انـکـار خـدا بـرخاسته بود، که به قرینه سخنان آنمرد بـاایمان روشن می شود، لذا در آیه بعد مشاهده می کنیم که آنمرد با ایمان می گوید تو اگر انکار خدا کردی و راه شرک پوئیدی من هرگز چنین نمی کنم .

بـه هـر حـال ایـن احـتـمـالات سه گانه که در تفسیر آیه فوق گفته شد بی ارتباط با یکدیگر نیست، و می تواند سخن آنمرد موحد اشاره ای بهمه اینها باشد.

سـپـس ایـن مـرد بـاایـمان برای درهم شکستن کفر و غرور او گفت : ((ولی من کسی هستم که الله پروردگار من است )) من با این عقیده افتخار و مباهات می کنم
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 433 @@@

(لکنا هو الله ربی ).**کلمه (لکنا) در اصل (لکن انا) بوده، سپس در هم ادغام شده و به اینصورت در آمده است.***

تو افتخار به این می کنی که باغ و زراعت و میوه و آب فراوان داری، ولی من افتخار می کنم که پروردگار من خدا است، خالق من، رازق من او است، تو به دنیایت مباهات می کنی، من به عقیده و ایمان و توحیدم !

((و من هیچکس را شریک پروردگارم قرار نمی دهم )) (و لا اشرک بربی احدا).

بعد از اشاره به مساءله توحید و شرک که مهمترین مساله سرنوشت ساز است، مجددا او را مورد سرزنش قرار داده می گوید: ((تو چرا هنگامی که وارد باغت شدی نگفتی این نعمتی اسـت کـه خـدا خـواسـتـه ))، چـرا همه اینها را از ناحیه خدا ندانستی و شکر نعمت او را بجا نـیاوردی ؟! (و لو لا اذ دخلت جنتک قلت ما شاء الله )**جمله ماشاءالله محذوفی دارد و در تقدیر چنین است هذا ماشاءالله (این چیزی است که خدا خواسته) یا _ ماشاءالله کائن (هر چه خدا بخواهد همان می شود).*** ((چرا نگفتی هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیه خدا نیست )) (لا قوة الا بالله ).

اگـر تـو زمـیـن را شـکـافـتـه ای، بـذر پـاشـیـده ای، نـهال غرس کرده ای، درختان را بر داده ای ! و به موقع به همه چیز آن رسیده ای تا به ایـن پـایه رسیده است، همه اینها با استفاده از قدرتهای خداداد، و امکانات و وسائلی است که خدا در اختیار تو قرار داده، تو از خود هیچ نداری و بدون او هیچ هستی !.

سـپـس اضـافـه کـرد: ((اگـر مـی بـیـنـی مـن از نـظـر مـال و فـرزنـد از تـو کـمـتـرم )) (مـطـلب مـهـمـی نـیـسـت ) (ان تـرن انـا اقل منک مالا و ولدا).
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 434 @@@

((خـدا می تواند بهتر از باغ تو را در اختیار من بگذارد)) (فعسی ربی ان یؤتین خیرا من جنتک ).

نـه تـنـهـا بهتر از آنچه تو داری به من بدهد بلکه : ((خداوند صاعقه ای از آسمان بر باغ تو فرستد و در مدتی کوتاه این سرزمین سرسبز و خرم را به سرزمین بی گیاه و لغزنده ای تبدیل کند)) (و یرسل علیها حسبانا من السماء فتصبح صعیدا زلقا).

یـا بـه زمـیـن فـرمـان دهـد تـکـانـی بخورد ((و این چشمه و نهر جوشان در اعماق آن فرو بـرود، آنـچـنـان کـه هـرگز قدرت جستجوی آنرا نداشته باشی )) (او یصبح ماؤها غورا فلن تستطیع له طلبا).

((حـسـبـان )) (بـر وزن لقـمان ) در اصل از ماده حساب گرفته شده است، سپس به معنی تـیـرهائی که به هنگام پرتاب کردن آنرا شماره می کنند آمده، و نیز به معنی مجازاتی است که روی حساب دامنگیر اشخاص می گردد، و در آیه فوق منظور همین است .

(صعید) به معنی قشر روی زمین است (در اصل از ماده ((صعود)) گرفته شده ).

((زلق )) بـه مـعـنـی سرزمینی است صاف و بدون هیچگونه گیاه آنچنان که پای انسان بر آن بلغزد (جالب توجه اینکه امروز برای اینکه شنهای روان را ثابت کنند و از فرو رفـتـن آبـادیـهـا در زیـر طـوفـانـهـای شـن جـلوگـیـری بـه عمل آورند سعی می کنند گیاهان و نباتات و درختانی در آنها برویانند و به اصطلاح از آن حالت زلق و لغزندگی بیرون آید و مهار شود).

در واقـع آن مـرد بـا ایـمـان و مـوحـد رفـیـق مـغـرور خـود را هـشـدار داد کـه بـر ایـن نـعمتها دل نبندد چرا که هیچکدام قابل اعتماد نیست .
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 435 @@@

در واقـع او مـی گـویـد: بـا چـشـم خـودت دیـده، و یـا لااقـل بـا گـوش ‍ شـنـیده ای که صاعقه های آسمانی گاهی در یک لحظه کوتاه، باغها و خـانـه هـا و زراعـتـهـا را بـه تـلی از خـاک، یـا زمـیـنـی خـشـک و بـی آب و عـلف تبدیل کرده است .

و نـیـز شنیده یا دیده ای که گاهی یک زمین لرزه شدید قناتها را فرو می ریزد، چشمه ها را می خشکاند، آنچنان که قابل اصلاح و مرمت نیستند.

تو که اینها را می دانی این غرور و نخوت برای چیست ؟! تو که این صحنه ها را دیده ای ایـنـهـمـه دلبـسـتـگـی چرا؟! چرا میگوئی باور نمی کنم این نعمتها هرگز فانی بشوند، بلکه جاودانه خواهند ماند، این چه نادانی و ابلهی است ؟!.