تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی

مفسران در شان نزول آیات فوق نقل کرده اند که جمعی از قریش ‍ خدمت پیامبر (صلی اللّه عـلیه و آله و سلّم ) رسیدند و از عالمی که موسی (علیه السلام ) مامور به پیروی از او شد سؤال کردند، آیات فوق نازل شد.

اصـولا سـه مـاجرا در این سوره (سوره کهف آمده ) که هر سه از یک نظر هماهنگ است ماجرای اصحاب کهف که قبل از این گفته شد، داستان موسی و خضر، و داستان ذو القرنین که بعد از این می آید.

ایـن هـر سـه مـاجـرا مـا را از افـق زندگی محدودمان یعنی آنچه به آن خو و عادت کرده ایم بـیـرون مـی بـرد و نـشان میدهد که نه عالم محدود به آن است که ما می بینیم، و نه چهره اصلی حوادث همیشه آن است که ما در برخورد اول درمی یابیم .

بـه هـر حـال داسـتان اصحاب کهف سخن از جوانمردانی میگفت که برای حفظ ایمانشان پشت پـا بـه هـمه چیز زدند، و سرانجام آنچنان زندگی عجیبی پیدا کردند که برای همه مردم آمـوزنـده شـد، و در ماجرای موسی و خضر، یا به تعبیر دیگر عالم و دانشمند زمانش، به صـحـنه شگفت انگیزی برخورد می کنیم که نشان میدهد که حتی یک پیغمبر اولو العزم که آگاهترین افراد محیط خویش است باز
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 480 @@@

دامـنـه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود است و به سراغ معلمی میرود که به او درس بیاموزد، او هم درسهائی که هر یک از دیگری عجیبتر است به او یاد میدهد، و چه نکته ها ی بـسیار مهمی که در مجموعه این داستان نهفته شده است . در نخستین آیه می گوید: بخاطر بـیـاور هـنـگـامی که موسی به دوست و همراه خود گفت من دست از طلب برنمی دارم تا به مـجـمـع البـحـریـن بـرسـم هـر چـنـد مـدتـی طـولانـی بـه راه خـود ادامـه دهـم (و اذ قال موسی لفتیه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا).

مـنـظـور از موسی در آیه فوق بدون شک همان موسی بن عمران پیامبر اولو العزم معروف اسـت، هـر چـنـد بعضی از مفسران احتمال داده اند موسای دیگری باشد، و بعدا خواهیم گفت کـه این احتمال بیشتر بخاطر این بوده که نتوانسته اند پاره ای از اشکالات موجود در این داسـتـان را حـل کـنـنـد، نـاچار به فرض موسای دیگری شده اند، در حالی که قرآن هر جا سخن از موسی می گوید همان موسی بن عمران است .

و منظور از فتاه در اینجا طبق گفته بسیاری از مفسران، و بسیاری از روایات، یوشع بن نون مرد رشید و شجاع و با ایمان بنی اسرائیل است، و تعبیر به فتی (جوان ) ممکن است بـه خـاطـر همین صفات برجسته، و یا به خاطر خدمت به موسی و همراهی و همگامی با او بوده باشد.

مـجـمـع البـحـرین به معنی محل پیوند دو دریا است، در اینکه اشاره به کدام دو دریا است میان مفسران گفتگو است، و رویهمرفته سه عقیده معروف در اینجا وجود دارد.

1 - منظور محل اتـصـال خـلیـج عـقـبـه بـا خـلیـج سـوئز اسـت (مـیـدانـیـم دریـای احـمـر در شـمـال دو پـیـشـرفـتـگـی : یـکـی بـه سـوی شـمـال شـرقـی، و دیـگـری بـه سـوی شمال غربی دارد که اولی خلیج عقبه را تشکیل می دهد، و دومی خلیج سوئز را
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 481 @@@

و ایـن دو خـلیـج در قـسـمـت جـنـوبـی بـه هـم مـی پـیـونـدنـد، و بـه دریـای احـمـر متصل میشوند.

2 - منظور محل پیوند اقیانوس هند با دریای احمر است که در بغاز باب المندب به هم می پیوندند.

3 - مـحـل پـیـوستگی دریای مدیترانه (که نام دیگرش دریای روم و بحر ابیض است ) با اقیانوس اطلس یعنی همان محل تنگه جبل الطارق که نزدیک شهر طنجه است .

ولی تـفـسـیـر سـوم بـسـیـار بعید به نظر میرسد، زیرا فاصله میان زندگی موسی با جـبـل الطـارق آنـقـدر زیـاد اسـت که از طریق عادی آن زمان رفتن موسی به آنجا شاید ماهها طول می کشید.

احـتـمـال دوم هـر چـنـد فاصله کمتری را دربرمیگیرد ولی آنهم در حد خود زیاد است زیرا از شام تا جنوب یمن فاصله نسبتا زیادی وجود دارد.

اما احتمال اول کـه نزدیکتر فاصله را به محل زندگی موسی دارد (از شام تا خلیج عقبه راه زیادی نـیـست ) از همه تفاسیر نزدیکتر به نظر میرسد، چرا که از آیات فوق نیز اجمالا استفاده مـی شـود موسی راه زیادی را طی نکرده هر چند آماده بود برای رسیدن به این مقصود به همه جا سفر کند (دقت کنید)

در بعضی از روایات نیز اشاره ای به این معنی دیده می شود.

کـلمـه حـقـب بـه مـعـنـی مـدت طـولانـی اسـت کـه بـعـضـی آنـرا بـه هـشـتـاد سـال تفسیر کرده اند و منظور موسی از ذکر این کلمه این بوده است که من دست از تلاش و کوشش خود برای پیدا کردن گم شده ام برنخواهم داشت، هر چند سالها به این سیر خود ادامه دهم .

از مـجـمـوع آنـچـه در بـالا گـفـتـه شد آشکارا پیدا است که موسی به سراغ گمشده مهمی مـیـرفت و در بدر دنبال آن میگشت، عزم خود را جزم و تصمیم خویش را راسخ کرده بود که تا مقصود خود را پیدا نکند از پای ننشیند.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 482 @@@

گـمـشـده ای کـه مـوسـی مـامـور یـافـتـن آن بـود در سـرنـوشـتـش بـسـیـار اثـر داشـت و فصل تازه ای در زندگانی او می گشود.

آری او بـه دنـبـال مـرد عالم و دانشمندی میگشت که میتوانست حجابها و پرده هائی را از جلو چـشـم موسی کنار زند، حقایق تازه ای را به او نشان دهد، و درهای علوم و دانشهائی را به رویش بگشاید.

و بـه زودی خـواهـیـم دیـد کـه او بـرای پـیـدا کـردن مـحـل ایـن عـالم بـزرگ نـشـانـه ای در دسـت داشـت و بـه دنبال آن نشانه در حرکت بود.

بـه هـر حـال هـنـگـامـی کـه بـه مـحل پیوند آن دو دریا رسیدند ماهی ای را که همراه داشتند فراموش کردند (فلما بلغا مجمع بینهما نسیا حوتهما).

امـا عـجب اینکه ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت و روان شد (فاتخذ سبیله فی البحر سربا).**(سرب) (بر وزن جرب) به گونه ای که (راغب) در (مفردات) گوید به معنی راه رفتن در سراشیبی است و (سرب) (بر وزن حرب) به معنی راه سراشیبی است.***

در اینکه آیا این ماهی که ظاهرا به عنوان غذا تهیه کرده بودند ماهی بریان یا نمک زده یا مـاهی تازه بوده که معجزآسا زنده شد و در آب پرید و حرکت کرد، در میان مفسران گفتگو بسیار است .

در پـاره ای از کـتـب تـفاسیر نیز سخن از وجود چشمه آب حیات در آن منطقه و پاشیده شدن مـقـداری از آن بـر مـاهـی، و جـان گـرفـتـن مـاهـی، بـه مـیـان آمـده، ولی ایـن احـتـمال نیز وجود دارد که ماهی هنوز کاملا نمرده بود زیرا هستند ماهیهائی که بعد از خارج شدن از آب مدت قابل ملاحظه ای به صورت نیمه جان باقی میمانند و اگر در این مدت در آب بیفتند حیات عادی خود را از سر می گیرند.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 483 @@@

سـرانـجـام مـوسـی و هـمـسـفـرش از مـحـل تـلاقـی دو دریـا (مـجـمـع البـحـریـن گـذشـتـند، طول سفر و خستگی راه، گرسنگی را بر آنها چیره کرد، در این هنگام موسی به خاطرش آمد که غذائی به همراه آورده اند، به یار همسفرش گفت : غذای ما را بیاور که از این سفر، سخت خسته شده ایم (فلما جاوزا قال لفتاه آتنا غدائنا لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا).

غداء به غذائی گفته می شود که در آغاز روز یا وسط روز می خورند (صبحانه یا نهار) ولی از تـعـبـیـراتـی که در کتب لغت آمده است چنین استفاده می شود که در زمانهای گذشته غـداء را تـنـهـا بـه غذائی می گفتند که در آغاز روز می خوردند (چرا که از غدوه گرفته شده که به معنی آغاز روز است ) در حالی که در عربی امروز غداء و تغدی به معنی نهار و نهار خوردن است

به هر حال این جمله نشان میدهد که موسی و یوشع راهی را پیمودند که عنوان سفر بر آن اطلاق میشد، ولی همین تعبیرات نشان میدهد که این سفر چندان طولانی نبوده است .

در ایـن هـنـگـام هـمسفرش به او خبر داد که به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پـنـاه بـردیم (و استراحت کردیم ) من در آنجا فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم و ایـن شـیـطـان بـود که یاد آن را از خاطر من برد و ماهی راهش را به طرز شگفت انگیزی در دریـا پـیـش گرفت (قال أ رأ یت اذ أ وینا الی الصخرة فانی نسیت الحوت و ما انسانیه الا الشیطان ان اذکره و اتخذ سبیله فی البحر عجبا.**جمله (و ما انسانیه الا الشیطان ان اذکره) جمله معترضه ای است که در وسط کلام واقع شده، ولی از آنجا که این جمله در حقیقت علت نسیان و فراموشی را بیان می کند در وسط کلام ذکر شده است و این مخصوصا درباره کسانی که مورد عتاب و خطاب از شخص بزرگتری واقع می شوند معمول است که علت اصلی را در لابلای کلام به صورت معترضه ذکر می کند تا کمتر مورد اعتراض قرار گیرند.***
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 484 @@@

و از آنـجا که این موضوع، به صورت نشانه ای برای موسی در رابطه با پیدا کردن آن عـالم بـزرگ بـود: مـوسـی گـفـت : ایـن هـمـان چـیـزی اسـت کـه مـا مـی خـواسـتـیم و به دنبال آن می گردیم (قال ذلک ما کنا نبغ ).

و در ایـن هـنـگام آنها از همان راه بازگشتند در حالی که پیجوئی می کردند (فارتدا علی آثارهما قصصا).

در اینجا یک سؤال پیش می آید که مگر پیامبری همچون موسی ممکن است گرفتار نسیان و فـرامـوشـی شود که قرآن می گوید نسیا حوتهما (ماهیشان را فراموش کردند) به علاوه چرا همسفر موسی نسیان شخص خودش را به شیطان نسبت میدهد؟

پاسخ این است که مانعی ندارد در مسائلی که هیچ ارتباطی به احکام الهی و امور تبلیغی نداشته باشد یعنی در مسائل عادی در زندگی روزمره گرفتار نسیان شود (مخصوصا در مـوردی کـه جـنـبـه آزمـایش داشته باشد آن گونه که در باره موسی در اینجا گفته اند و بعدا شرح آنرا خواهیم گفت ).

و امـا نـسـبـت دادن نـسـیـان هـمـسـفـرش بـه شـیـطـان مـمـکـن اسـت بـه ایـن دلیـل بـاشـد کـه مـاجـرای مـاهی ارتباط با یافتن آن مرد عالم داشت، و از آنجا که شیطان اغواگر است خواسته است با این کار آنها دیرتر به ملاقات آن عالم دست یابند، و شاید مـقـدمـات آن از خود او (یوشع ) نیز آغاز گردیده که دقت و اهتمام لازم را در این رابطه به خرج نداده است .
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 485 @@@