تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد12
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

هدایت یافتگان واقعی

در تعقیب بحثهای گذشته که در زمینه توحید و نبوت، و گفتگو با مخالفان بود، آیات فوق یکنوع اعلام ختم بحث در این مرحله و نتیجه گیری از آن می باشد.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 295 @@@

نخست میگوید: اگر آنها دلائل روشن تو را در رابطه با توحید و نبوت و معاد نپذیرند به آنها اعلام کن و بگو همین بس که خدا میان من و شما گواه باشد، چرا که او از حال بندگانش آگاه، و نسبت به کارشان بینا است (قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم انه کان بعباده خبیرا بصیرا).**از نظر ترکیبی (باء) در (کفی بالله) زائده است، و (الله) فاعل (کفی) و (شهیدا) تمیز و یا به گفته بعضی حال است.***

در حقیقت دو هدف از بیان این عبارت در نظر بوده است : نخست اینکه مخالفان متعصب لجوج را تهدید کند که خداوند آگاه و بینا، شاهد و گواه اعمال ما و شما است، گمان نکنید از محیط قدرت او بیرون خواهید رفت، و یا چیزی از اعمالتان بر او مخفی می ماند.

دیگر اینکه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با بیان این عبارت ایمان قاطع خود را به آنچه گفته است ظاهر سازد چرا که قاطعیت گوینده در سخن خود اثر عمیق روانی در شنونده دارد، باشد که این تعبیر محکم و قاطع که توأ م با یکنوع تهدید ملایم نیز می باشد در آنها اثر بگذارد قلبشان را تکان دهد و فکرشان را بیدار کند و به راه راست بخواند.

سپس اضافه میکند تنها کسی هدایت می یابد که خدا نور هدایت را به قلبش بیفکند (و من یهدی الله فهو المهتد).

اما آنها را که خدا (بخاطر اعمالشان ) گمراه ساخته است هرگز اولیاء و راهنما و سرپرستی جز خدا برای آنها نخواهی یافت (و من یضلل فلن تجد لهم اولیاء من دونه ).

تنها راه این است که باز هم به سوی او بازگردند و نور هدایت از او بطلبند. این دو جمله در حقیقت اشاره به این است که تنها استدلالات قوی و کوبنده کافی برای ایمان آوردن نیست، بلکه تا توفیق الهی و شایستگی هدایت در او پیدا
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 296 @@@

نشود محال است ایمان بیاورد.

این تعبیر همانند آن است که ما افرادی را به انجام یک کار خیر قابل توجهی دعوت میکنیم، و یا انواع استدلال اهمیت موضوع را گوشزد می نمائیم، اما عده ای میپذیرند، و عده ای مخالفت میکنند ما میگوئیم همه کس لایق انجام چنین کاری نیست !

نطفه پاک بباید که شود قابل فیض - ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤو مرجان نشود!
این یک واقعیت است که هر دلی لایق نور حق نیست، و هر سری جای سودای او نمی باشد، به علاوه این سخن اثر تحریک کننده در شنونده دارد و بسیار میشود که او برای اثبات لیاقت خود دست از لجاجت برمیدارد و تسلیم حق میشود.

این را نیز بارها گفته ایم که هدایت و ضلالت الهی هرگز جنبه جبری ندارد، بلکه اثر مستقیم اعمال و صفات خود انسان است :

آنها که در راه او به جهاد برمی خیزند و برای رسیدن به حق همه گونه فداکاری میکنند، مسلما شایسته آنند که مشمول هدایت او شوند (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا) (سوره عنکبوت آیه 69).

و اما آنها که با پیمودن راه عناد و لجاج و آلوده شدن به هر گونه ظلم و فساد و گناه شایستگی را در خود کشته، و مستحق سلب توفیق و گمراهی شده اند مسلما این افراد را گمراه میسازد، چنانکه میفرماید (و یضل الله الظالمین ) (ابراهیم 27) (و ما یضل به الا الفاسقین ) (سوره بقره 26) (کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب ) (غافر 34).

اما اینکه اولیاء به صورت جمع ذکر شده ممکن است اشاره به تعدد خدایان پنداری، و یا تنوع وسائل و اسبابهائی باشد که آنها به آن پناه می بردند، یعنی هیچیک از این وسائل و اسباب و همچنین انسانها و غیر انسانها و خدایان پنداری نمی توانند به فریاد آنها برسند و از گمراهی و بدبختی نجاتشان بخشند.
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 297 @@@

سپس به صورت یک تهدید قاطع و کوبنده صحنه ای از صحنه های قیامت را که نتیجه قطعی اعمال آنها است به آنها نشان می دهد:

و ما آنها را در روز قیامت بر صورتهایشان محشور می کنیم (و نحشرهم یوم القیامة علی وجوههم ):

بجای اینکه مستقیم و ایستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنانرا به صورتشان بر زمین می کشند.

بعضی نیز این احتمال داده اند که این گنهکاران چون در آنجا قادر به راه رفتن نیستند همچون خزندگان بر صورت و سینه می خزند، و با حالی دردناک و ذلت بار پیش می روند.

آری آنها از نعمتهای بزرگی همچون پاها برای راه رفتن محرومند چرا که در این جهان از این وسائل در راه سعادت استفاده نکردند، بلکه در مسیر گناه آنها را به کار گرفتند.

و نیز آنها در حالتی که نابینا و لال و کر هستند به آن دادگاه بزرگ وارد شوند (عمیا و بکما و صما).

در اینجا این سؤال پیش می آید که از آیات دیگر قرآن استفاده میشود که مجرمان و دوزخیان هم می بینند هم می شنوند و هم سخن می گویند**در آیه 53 سوره کهف می خوانیم و رأی المجرمون النار (گنهکاران آتش دوزخ را می بینند) و در آیه 13 سوره فرقان می خوانیم دعوا هنالک ثبورا (دوزخیان صدای خود را به واویلاه و اهلاکاه بلند می کنند) و در آیه 12 سوره فرقان می خوانیم سمعوا لها تغیظا و زفیرا (مجرمان صدای وحشتناک آتش خشمگین را می شنوند).*** چگونه آیه فوق میگوید آنها کور و کر و لالند؟!

مفسران در پاسخ این سؤال تفسیرهای متعددی ذکر کردند که بهتر از همه دو تفسیر زیر است :
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 298 @@@

1 - مواقف و مراحل قیامت مختلف است در بعضی از مراحل و مواقف آنها کور و کر و نابینا هستند، و این خود یکنوع مجازات برای آنها است، (چرا که این نعمتهای بزرگ الهی را در دنیا مورد بهره برداری صحیح قرار ندادند) ولی در مراحل دیگری چشمشان بینا و گوششان شنوا و زبانشان باز میشود، تا صحنه های عذاب را ببینند و سرزنشهای سرزنش کنندگان را بشنوند و به ناله و فریاد و اظهار ضعف بپردازند که این خود نوع دیگری از مجازات برای آنها است .

2 - مجرمان از دیدن آنچه مایه سرور است و از شنیدن آنچه مایه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات میباشد محرومند و به عکس ‍ آنچه که مایه زجر و ناراحتی است می بینند و می شنوند و می گویند.

و در پایان آیه می فرماید جایگاه همیشگی آنها دوزخ است (ماواهم جهنم ).

اما گمان نکنید آتشش همچون آتشهای دنیا سرانجام به خاموشی می گراید نه هر زمان التهاب آن فرو می نشیند شعله تازه ای بر آنها می افزائیم (کلما خبت زدناهم سعیرا).
@@تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 299 @@@