تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

قرآن و عواطف طبیعی مثبت‏

در قرآن کریم از آیاتی چند، می‏توان رابطه عاطفی نامبرده را استشعار کرد از آن جمله تاا یات مربوطبه داستان مادر موسی (علیه السلام) است. هنگامی که موسی متولد شد، مادرش با الهام الهی، او را در صندوقی گذاشت و در رود نیل انداخت؛ ولی، آیات قرآن در دو مورد نشان می‏دهد که مادر، بهشدت مضطرب و نگران حال موسی بود.
در یک جا می‏گوید:
واصبح فؤاد ام موسی فارغاً ان کادت لتبدی به لولا ان ربطنا علی قلبها لتکون من المؤمنین وقالت لاخته قصیه فبصرت به عن جنب و هم لا یشعرون.
[مادر موسی دلش تهی شد اگر دل او را محکم نمی‏کردیم تا ایمانش محفوظ ماند، نزدیک بود (که از شدت اضطراب و نگرانی) راز خود آشکار کند. و به خواهرش گفت: از پی او برو، خواهرش رفت و از کناری او را دید در حالی که آنان متوجه او نمی‏شدند].
در جای دیگر می‏گوید:
اذ تمشی اختک فتقول هل ادلکم علی من یکفله فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن.(288)
[هنگامی که خواهرت آمد و گفت: آیا شما را هدایت کنم به کسی که او را نگهداری کند، پس تو را به دامن مادرت برگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین مباشد].
این جمله، در روادی ایمن، در ضمن جملات دیگری به موسی وحی شد و نظیر همین جمله در سوره قصص هم با کمی تفاوت آمده است آیات، به خوبی گویای عاطفه مادر و فرزندی است: از اضطراب و نگرانی موسی، و از غم از دست دادن او، و شادی و چشم روشنی از بازگشت او، وجود این عاطفه مشهود است.
به هر حال، عاطفه و علاقه مادر به فرزند، یک امر کاملاً طبیعی است و میان هر مادری نسبت فرزندش هر چه که باشد وجود دارد. البته، این هم ممکن است که بعضی از عوامل خارجی، این عاطفه را ضعیف کند و یا از بین ببرد و در طول تاریخ، بوده‏اند کسانی که فرزندان خود را کشته یا زنده به گور می‏کردند؛ ولی، اینها انحراف از فطرت است که تحت بعضی از شرایط محیطی، اجتماعی یا روانی پیدا می‏شده است اما میل طبیعی و فطری هر مادر و پدری این است که با بچه‏اش مأنوش باشد و او را دوست بدارد.
عاطفه پدر و فرزندی نیز از بعضی آیات قرآن استفاده می‏شود. از آن جمله، قرآن در حکایت داستان نوح آورده است که وقتی در زمان او طوفان شد و مردم در شرف هلاکت قرار گرفتند، حضرت نوح (علیه السلام) به فرزندش گفت:
یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین.(289)
[فرزندم بیا و با ما سوار کشتی شو و همراه با کافران مباش‏].
این دعوت که نوح از فرزندش می‏کند، غیر از دعوتی است که او تاکنون از مردم کرده بود. او سالیان دراز، بیش از نهصد سال، مردم را به این، دعوت کرده بود؛ ولی، مردم با او مخافت و دشمنی کرده بودند تا آنجا که نوح از آنان ناامید شده بود؛ ولی، اکنون که فرزند را در حال غرق شدن می‏بیند، با اینکه از دعوت مردم ناامید شده، عاطفه خاص پدر و فرزندی او را وامی‏دارد تا از فرزندش با اصرار بیشتری بخواهد از کفار کناره‏گیری کند و همراه مؤمنین سوار بر کشتی شود.
بار دیگر، هنگامی که فرزند را دید در آب فرو می‏رود، از خدا خواست نجاتش دهد.
و نادی نوح ربه فال ربه ان ابنی من اهلی و ان وعدک الحق و انت احکم الحاکمین.(290)
[نوح پروردگار خویش را ندا داد و گفت: پروردگارا، فرزند من از خاندان من است، و عده تو حق است و تو بهترین حاکم است‏].
خدایا تو وعده کرده بودی اهل مرا رهایی بخشی و این هم فرزند و اهل من است. خداوند، در پاسخ نوح فرمود:
انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح(291) وعده‏ای که دادیم به این فرزند مربوط نمی‏شود زیرا که او فردی ناشایسته است.
نوح در این تعابیر، توجه ویژه خود را بیش از آنچه که به نجات همه انسانها داشت، به نجات فرزند خویش ابزار می‏دارد که نشانه عاطفه خاص پدر و فرزندی استد یعنی عاطفه طبیعی که پدر، منهای هر خصوصیت به فرزند خویش دارد.
این عاطفه متقابلاً از سوی فرزند نیز نسبت به پدر خود وجود دارد و قرآن به این رویه عاطفه نیز اشاره دارد. در داستان ابراهیم و سخنانی که میان او و پدر خوانده‏اش آزر رد و بدل گردیده آمده است که آزر به او می‏گوید: از من دور شو. ابراهیم در پاسخ وی می‏گوید: درود و سلام بر تو، به زودی، برای تو از خدا طلب ابراهیم در پاسخ وی می‏گوید: درود و سلام بر تو، به زودی، برای تو از خدا طلب مغفرت می‏کنم و او خواهد پذیرفت.(292) این همان وعده‏ای است که ابراهیم به وی داد و در قرآن نیز آمده است:
و ما کان استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعده و عدها ایاه فلما تبین انه عدو لله تبرأ منه.(293) که به همین وعده اشاره دارد.
این عاطفه فرزندی بود که ابراهیم را واداشت تا در چنین وضعی که پدر، او را از خود رانده است، به او درود می‏فرستد دعا می‏کند و از خدای متعال عفو و بخشش او را طلب می‏کند.
بی‏تردید، ابراهیم دیگر بت پرستان را دعا نکرد و به آنان وعده استغفار نداد، اما نسبت به این شخص که یک رابطه خانوادگی با او داشت، این وعده را داد و این نشانه عنایت خاصی است که به او داشت و اگر پدر حقیقی او می‏بود، این عاطفه، به طریق اولی و شدیدتر و قوی‏تر، وجود می‏داشت.