نکته جالب توجه دیگر این است که انسان برای رسیدن به لذات ارزشمند اخروی، باید سختیها را تحمل کند، چنانکه در زندگی عادی و روزمرهاش نیز این کار را انجام میدهد.
زحمتهایی که کارگران و کشاورزان در زندگی روزانه خود تحمل میکنند به خاطر این است که راحتی و رفاه خود و خانوادهشان را در آینده با کار و تلاش فعلی تامین کنند و گرنه هیچگاه حاضر نیستند تن به رنج و زحمت بدهند و بار شنگین کار و کوش را بر خود هموار سازند.
بنابراین، تحمل رنج و زحمت به خاطر رسیدن به لذت بیشتر و بهتر، عمیقتر و پایدارتر امر است که بطور فطری و ارتکازی در بین همه انسانها در حوزه محدود لذتهای مادی معنوی رواج و عمومیت دارد. اما با کمال تأسف، وقتی نوبت میرسد به مسایل اخروی و لذتهای معنوی، غالبا، سستی میکنند و حاضر نیستند برای رسیدن به لذات اخروی رنجهای این جهانی را تحمل کنند.
اکنون، ممکن است پرسیده شود: با این که انسان فطرتا لذتهای بهتر و پایدارتر را بر لذتهای پستتر و کوتاهتر ترجیح میدهد و وضع زندگی نوعی انسان در دنیا این حقیقت را به روشنی نشان میدهد، پس چگونه است که بسیاری از مردم در ارتباط با زندگی و لذات اخروی، این قاعده را رعایت نمیکنند و زندگی زودگذر و لذات کوتاه دنیوی را بر زندگی ابدی و لذات دایمی آخرت ترجیح میدهند.
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم: منشا اصلی و عامل روانی اینگونه ترجیحها و گزینشهای نادرست و نامعقول، ضعف معرفت و به دنبال آن، ضعف ایمان است.
اگر کسی واقعا باور کرد که زندگی دنیا با زندگی آخرت قابل مقایسه نیست، لذات و آلام انسان در دنیا سطحیتر، و ادراکش در این جهان نسبت به ادراکی که در آخرت دارد ضعیفتر، و آثار حیات در دنیا نسبت به آثار حیات آخرت ناچیزتر است؛ و اگر باورش شد که دنیا محدود و متناهی است و آخرت نامحدود نامتناهی، و زندگی دنیایی انسان به زندگی اخروی او از یک چشم به هم زدن نسبت به یک عمر هزار ساله هم کمتر است و باور نمود که تحمل بعضی از زحمتها و مشقتها و ناکامیها در این جهان، سعادت و لذت ابدی را به دنبال دارد، برای چنین شخصی، تحمل این رنجها سهل، و کنارهگیری از این لذتها قابل تحمل و حتی شیرین خواهد بود.
ولی، بسیاری از انسانها به خاطر ضعف ایمان و کمبود معرفت و شناخت، توجهشان و همین لذتهای پس مادی معطوف و در مسائل مربوط به زندگی دنیا متمرکز میشود و در نتیجه، دست به انجام کارهایی میزنند که عذاب آخرت را به دنبال خواهد داشت.
اگر از شخص گناهکار بپرسید که چرا مرتکب گناه میشود؟ پاسخ میدهد که این عمل لذت بخش است و به خاطر لذتش مرتکب آن میشود.
اما اگر سؤال کنید که مگر ترک این گناه لذت اخروی ندارد؟ و مگر آن لذت اخروی بالاتر و والاتر و شدیدتر و عمیقتر و بادوامتر از این لذت گذرا و ضعیف نیست؟
پس چرا او این لذت گذرا و ضعیف را بر آن لذت ابدی و عمیق ترجیح میدهد؟ او به این پرسش، پاسخ قانع کننده و عقل پسندی نمیتوان بدهد و حتی ممکن است خودش را محکوم کند؛ ولی، عملا همان کار را انجام خواهد داد و ملتزم به لوازم این حقیقت نمیشود. سر مطلب این است که شخص عاصی گرچه معترف باشد و خود را محکوم هم بکند و گرچه آخرت و لذتهای اخروی را هم انکار نکند، اما به نادرستی رفتارش مسلما ایمان او به آخرت ضعیف، و شناخت و معرفتش درباره آن ناقص است و علت اصلی ارتکاب گناه او در همین جاست.
بنابراین، ریشه اصلی این تضاد گفتار و رفتار در همان ضعف ایمان و نقص شناخت خواهد بود. او از آنجا که ایمانش ضعیف و شناختش کم سو است، از لذتهای زودگذر چشم پوشی نمیکند، اگر ایمان او قوی باشد و از شناخت و معرفت آنچنان بالایی برخوردار باشد که گویا عذاب آخرت را میبیند، در اینصورت تحمل سختیها و گذشتن از لذتهای گناهان برایش آسان خواهد شد.
حاصل آن که توجه به لذتهای والاتر و بهتر و بادوامتر، انگیزهای نیرومند است که میتواند انسان را به تحمل رنجهای کوچکتر و گذشتن از لذتهای پستتر و کمتر وادار سازد و لذتهای اخروی نیز از این قاعده خارج نیستند، افراد با ایمان و معتقد برای رسیدن به لذایذ معنوی و اخروی، بسیاری از رنجها و آلام را تحمل و از بسیاری از لذایذ پست مادی و دنیوی در میگذرند، بطوری که بسیاری از آنان تا سر میروند. بنابراین، لذت گرایی که آدمی را به منجلاب گناه و معصیت و دنیاپرستی میکشاند، اگر در واقع به درستی هدایت شود و تحت تاثیر شناخت کافی و عمیق از انسان و هستی جهت صحیح خود را بیابد و اهداف و لذتهای نهایی و پر ارج و منزلت را نشانه رود، مؤثرترین و مفیدترین نقش تربیت انسانی را ایفا خواهد کرد. نقشی که با نقش نخستین آن کاملا متضاد خواهد بود.