نخستین موضوعی که در بخش اخلاق فردی؛ یعنی، آن بخش از اخلاق که به تنظیم رابطه انسان با خودش مطرح میشود، موضوع توجه، التفات، هوشیاری و بیداری است در مقابل حالت غفلت و بیتوجهی. از این رو، علماء اخلاق و کسانی که مراتب سیر انسانی را بررسی کردهاند مانند ارباب سیر و سلوک و عرفاء منزل اول از منازل سیر و سلوک انسان به سوی تعالی را یقظه قرار دادهاند که به معنی بیداری و هوشیاری در مقابل غفلت بکار میرود.
در قرآن کریم، آیات بسیاری شاید بیش از بیست مورد، دلالت میکنند براینکه ریشه شقاوت و تباهی انسان و مفاسد و رذائل اخلاقی وی غفلت است که ما در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
در یکی از آیات، که قبلا هم در مواردی به آن اشاره شد، چنین آمده است:
و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم اعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.(32)
و محققا، برای جهنم بیافریدهایم بسیاری از جن و انس را آنان را که برایشان دلهایی است که با آنها نمیفهمند و برایشان چشمهایی است که با آنها نمیبینند و برایشان گوشهایی است که با آنها نمیشوند آنان همانند چارپایان و بلکه گمراهتر از چارپایانند آنان همان غفلت زدگان هستند.
از سیاق این آیه، کاملا روشن است که مایه بدبختی کسانی که به عذاب ابدی و شقاوت جاودانی مبتلا میشوند، همان غفلت و ناآگاهی ایشان از حقایقی است که انسانیت انسان اقتضای آگاهی، التفات و توجه به آنها را دارد و به همین لحاظ، این افراد از نظر ارزش از حیوانات هم که مقتضای طبعشان غفلت و ناآگاهی است پستتر میشوند.
در آیه دیگری پس از آنکه درباره کسانی سخن میگوید که پس از ایمان، کفر ورزیدند و زندگی دنیا را بر آخرت برگزیدند و در توصیف و تحلیل روانی آنان اضافه میکند که:
اولئک الذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم و اولئک هم الغافلون.(33)
آنان کسانیند که خدا بر دلهاشان و گوشها و دیدهشان مهر زده و آنان همان غفلت زدگانند.
در این آیه نیز روشن است، آنچه موجب شد که خدای متعال بر دل آنان مهر بزند تا قوای ادراکیشان از مسیر درست منحرف شود و کارآیی نداشته باشند همان غفلت و بیتوجهی ایشان است.
یکدسته دیگر از آیات، غفلتهای خاصی را مورد توجه قرار دادهاند که به بعضی از آنها نیز اشاره میکنیم و مخصوصا، نکتههای خاصی را که در بعضی از این آیات هست، مورد توجه قرار میدهیم.
در یکی از آیات آمده است:
اقترب للناس حسابهم و هم فی غفله معرضون ما یأتیهم من ذکر من ربهم محدث الا استمعوه و هم یلعبون لاهیه قلوبهم.(34)
روز حساب مردم بسیار نزدیک شده و آنها در حال غفلت و بیخبری روی گردانند هیچ پند و موعظه و کلام جدید و نوی از سوی پروردگارشان نیاید جز آنکه آنرا بشنوند ولی غرق در اوهام و تخیلات به بازی خود سرگرم شوند و دلهاشان به امور پست مادی و دنیوی مشغول است.
در هر یک از سه آیه فوق، واژهای هست که با بحث ما ارتباط پیدا میکند: در آیه نخست، واژه غفلت به کار رفته، در آیه دوم جمله و هم یلعبون و در آیه سوم لاهیه قلوبهم.
آیات فوق، نمونههائی از آن آیات هستند که در بالا گفتیم: غفلت را منشأ فساد و تباهی انسان دانستهاند. طبعا، از همین آیات نیز میتوان دریافت که آنچه در نقطه مقابل غفلت واقع میشود؛ یعنی، توجه و التفات و آگاهی، نیز مایه سعادت انسان خواهد بود.
البته، لفظی که به طور کامل محتوی مفهوم مورد نظر ما در مقابل مفهوم غفلت باشد، نمیتوان، بطور قطع، مشخص ساخت؛ ولی، شاید بتوان گفت: جامعتر از همه الفاظی که چنین محتوایی دارند همان واژه ذکر است که به معنی آگاهی و هشیاری به کار میرود.
کلمه ذکر گاهی در مقابل نسیان واقع میشود که در این صورت، به معنی فراموش نکردن و ادامه توجه است و گاهی نیز به معنی یاد آوری خواهد بود؛ یعنی، توجهی که پس از نسیان و فراموشی بر انسان عارض میشود، چنانکه خود غفلت نیز اعم است و شامل دو نوع غفلت میشود چه غفلتی که پس از ذکر و آگاهی و توجه و پس از زدوده شدن غفلت ابتدایی مجددا عارض بر انسان میشود.