تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد دوم
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

نمونه‏های راحت طلبان‏

تأثیر راحت‏طلبی بر زندگی انسان زمینه بسیار وسیعی دارد و تنها بخش محدودی از کارها و زندگی انسان را شامل نمی‏شود؛ بلکه، در تمام جریانات زندگی انسان نمود دارد:
بسیاری از بدبختیها، انحرافات، ذلتهایی که در طول تاریخ، افراد یا جوامع مختلف بدان‏ها مبتلا گشته‏اند ریشه در تنبلی و راحت‏طلبی و فرار از رنج و زحمت داشته است.
در قرآن کریم بویژه روی دو طایفه از انسانها تکیه شده است که به لحاظ لذت‏طلبی و راحت‏طلبی بیش از حد تن به انجام کارهای سخت و رنج آور، اما مفید و سرنوشت ساز نمی‏دادند و به سرنوشت شوم و ذلت بار آنان اشاره شده است. تا دیگران در طول تاریخ، از زندگی نکبت بار آنان، که معلول تنبلی و تن‏پروری و راحت‏طلبی ایشان بود، عبرت گیرند.
آنان به مقتضای حکم عقل، که خدا به ایشان داده بود، می‏بایست پر تحمل و سخت کوش باشند، تا در دنیا به عزت و سربلندی و در آخرت به رستگاری و سعادت ابدی برسند، ولی به خاطر تن‏پروری و راحت‏طلبی، خواری و خزلان دنیا و آخرت را برای خود خریدند و زبانزد خاص و عام شدند و به عنوان الگو و نمونه انسانهای راحت طلب در قرآن مجید مطرح گردیدند.
بنی اسرائیل
یکی از دو طایفه نامبرده، بنی اسرائیل هستند، قرآن کریم، مکرر درباره ایشان گفتگو کرده ابعاد زندگی، بینشها و منشهای آنان را یاد آوری می‏کند، تا مؤمنین و نسلهای بعد، از تاریخ زندگی آنان پند گیرند و در چاله‏هایی که آنان افتادند نیفتند.
در یکجا می‏گوید: موسی، پس از خلاصی بنی‏اسرائیل از چنگ فراعنه، به آنان فرما داد به شهری (و به تعبیر قرآن، زمین مقدسی که خدا برایشان نوشته بود) وارد شوند، با مشرکان و دشمنان خدا بجنگند، آنجا را مسکن و مأوای خود کنند و سیادت و آقایی داشته باشند.
آنان در پاسخ موسی گفتند: ما حوصله درگیری با ایشان را نداریم و تا در شهر هستند هرگز وارد آن نمی‏شویم و هنگامی وارد شهر خواهیم شد که آنان خارج شده باشند. سپس مجددا تأکید کردند که ای موسی ما هرگز وارد این شهر نمی‏شویم تو با خدای خود بروید با آنان بجنگید و بیرونشان کنید که ما در اینجا نشسته‏ایم، وقتی شکست خوردند و بیرون رفتند، ما وارد خواهیم شد(122).
البته، این برای ما روشن نیست که بنی اسراییل از این جمله که به موسی می‏گفتند: تو با خدای خود به جنگ آنان برو چه منظوری و چه تصوری داشتند، ولی در هر حال، این خوی راحت‏طلبی آنها بود که به این گفتار نامعقول وادارشان می‏کرد و با این که می‏دانستند مبارزه با دشمن، عزت و عظمت، و لذت سیادت و حریت را به دنبال آورد راحت‏طلبی و تن‏آسایی توأم با ذلت و نکبت را ترجیح می‏دادند. آری این یکی از مظاهر زشت راحت‏طلبی است که در یک امت ظهور پیدا می‏کند و آنان را از بسیاری از سعادتها محروم می‏سازد.
قرآن در آیه دیگر لذت‏طلبی زبونانه بنی‏اسرائیل را بر ملا نموده و به این دلیل آنان را به سختی کرده می‏گوید:
و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها وعدسها و بصلها قال اتسستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصرا فان لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذله والمسکنه و باوا بغضب من الله ذلک بانهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق ذالک بما عصوا و کانوا یعتدون(123).
این آیه، روح لذت طلبی توأم با تنبلی بنی‏اسرائیل و نتایج ذلت بار آن را بیان می‏کند که بعد از نجات از فرعونیان که همه هستی و جان و مال و ناموسشان را مورد تهدید قرار داده و آنان را به بردگی می‏کشاندند و در عین حال که بهترین غذا و من و سلوی برایشان آماده بود، از سر تنوع‏طلبی درخواست سبزی و پیاز کردند و بنای بهانه‏جویی را گذاشتند و سرانجام مستوجب غضب و سخط الهی شدند.
این داستان برای همه مسلمانان بویژه ملت مسلمان ایران که بعد از انقلاب شرایط مشابهی با شرایط آن روز بنی‏اسرائیل داریم حایز اهمیت است و باید از این آیه کریمه و وضع خفت باری که بنی‏اسراییل مبتلا شدند عبرت بگیریم و با بهانه گیریها زمینه شادی و شماتت دشمنان و غم اندوه دوستان را فراهم نیاوریم.
امروز متأسفانه توقعات بی‏جا و نیازهای کاذبی به وجود آمده و هستند کسانی که بدون آنکه کار قابل ملاحظه انجام دهند و خود را به زحمت بیندازند می‏خواهند بهترین زندگی‏ها را داشته، از همه چیز برخوردار باشند.
اینان یا از راههای نادرستی به خواسته‏هاشان می‏رسند و در این صورت بار تشریفات زندگیشان بر دوش دیگران سنگینی خواهد کرد و یا به شایعه پراکنی و ایجاد بدبینی می‏پردازند و جامعه و نظام و روحانیت را مورد تهاجم قرار می‏دهند و عملا آب به آسیاب دشمن می‏ریزند.
منافقین
طایفه دوم، منافقین هستند که قرآن روی آنها نیز به عنوان نمونه دیگر راحت طلبان تأکید دارد. تعبیر منافقین در سوره‏های مختلفی از قرآن و درباره طوایف متعددی به کار رفته است:
در بعضی موارد به یهودیانی اطلاق شده که دو رو بودند: از یک سو به مسلمانان می‏گفتند: با شما هستیم، و از سوی دیگر و در غیاب مسلمانها با مشرکین همکاری می‏کردند و می‏گفتند با شما هستیم.
در بعضی موارد به گروهی گفته شده که در ظاهر، اسلام آورده بودند و به مسلمانها می‏گفتند: ما اسلام آورده‏ایم و تابع پیغمبر شما و دین شما هستیم؛ ولی، در باطن ایمان نداشتند.
تعبیر منافقین به مؤمنینی هم اطلاق شده که ایمانشان از قوت و ثبات کافی برخوردار نبوده بطور کامل تسلیم پیغمبر اکرم صلی‏الله علیه و آله نمی‏بودند و دستورات اسلام بویژه آنها را که سخت بود نمی‏پذیرفتند.
و از جمله زیر جهاد نمی‏رفتند و برای شرکت در جنگ بهانه‏جویی می‏کردند.
جهاد یک از روشن‏ترین مصادیق امتحان است که اگر کسی ایمانش قوی و نیرومند باشد به راحتی حاضر است حتی جان خود را فدا کند، ولی در صورتی که ضعیف باشد دادن مال هم برای او بسیار دشوار و غیر قابل تحمل خواهد بود.
در صدر اسلام آنان که ایمان قوی و معرفت کامل داشتند مطمئن بودند چیزهای بهتری در ازای این زندگی و متعلقات آن خواهند داشت و آنانی که ایمان ضعیف و همراه با مرتبه‏ای از نفاق داشتند در اطاعت از دستورات پیامبر خدا بویژه در مورد جهاد با مال و جان، کوتاهی و بهانه‏جویی می‏کردند و حتی گاهی نسبت به انجام عبادتهایی مثل نماز که لذت مادی ندارد نیز سستی می‏ورزیدند.
منافقین در قرآن
قرآن منافقین را به علل مختلفی مذمت کرده که می‏توان گفت: همه آنها نهایتا به روح لذت‏طلبی و راحت‏طلبی آنان باز می‏گردد. بخش عظیمی از سوره توبه آنها را به این دلیل که زیر بار جهاد نمی‏رفتند و شانه خالی می‏کردند مورد نکوهش و سرزنش تندی قرار داده است که در اینجا به بعضی از آیات اشاره می‏کنیم:
یا ایها الذین امنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثا قلتم الی الارض ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیواه الدنیا فی الا خره الا قلیل الا تنفروا یعذبکم عذابا الیما و یستبدل قوما غیرکم و لاتضروه شیئا و الله علی کل شی‏ء قدیر(124).
ای کسانی که ایمان آورده‏اید، شما را چه می‏شود که وقتی می‏گویند در راه خدا حرکت کنید، سنگین شده و به زمین می‏چسبید آیا به جای زندگی آخرت به زندگی دنیا دل بسته‏اید؟ پس بدانید که متاع زندگی دنیا نسبت به آخرت جز چیز کمی نیست، اگر حرکت نکنید خداوند شما را به شدت عذاب می‏کند و دیگران را جایگزین شما خواهد کرد و هیچ زیانی به او نمی‏رسانید که او هر چیز قادر است.
لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لاتبعوک ولکن بعدت علیهم الشقه و سیحلفون بالله لواستطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکاذبون.(125)
هرگاه متاع و منفعت نزدیکی و سفر کوتاه و تفریحی بود تو را پیروی می‏نمودند ولی مشقت و زحمت کشیدن بر آنان سنگین است و به خدا سوگند یاد می‏کنند که اگر می‏توانستیم خارج می‏شدیم و همراه شما می‏آمدیم آنان در واقع خود را به دست هلاکت می‏سپارند و خدا می‏داند که دروغ می‏گویند.
انما یستئذنک الذین لایؤمنون بالله و الیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم بترددون.(126)
تنها کسانی از تو اجازه تخلف از جهاد و ماندن در شهر را می‏گیرند که ایمانی به خدا و روز جزا ندارند و دلهاشان در شک و ریب است پس آنان در شک و ریب خود مردد و متزلزل می‏مانند.
و منهم من یقول ائذن لی و لاتفتنی الا فی الفتنه سقطوا وان جهنم لحیطه بالکافرین.(127)
و بعضشان به تو گویند ما را رخصت ده و در فتنه میفکن بدان که آنان در فتنه افتاده‏اند و محققا جهنم بر کافران احاطه خواهد داشت.
فرح الخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله و کرهوا ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله و قالوا لاتنفروا فی الحرقل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون.(128)
بازماندگان از جهاد بعد از حرکت رسول خدا از نشستن در خانه خشنود شدند و از این که با مال و جان خود در راه خدا جهاد کنند کراهت داشتند و گفتند: در گرما به سوی جنگ نروید. بگو آتش جهنم گرمتر و سوزان‏تر است اگر می‏فهمیدند.
و اذ قالت طائفه منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستئذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عوره و ما هی بعوره یریدون الا فرارا(129).
در آن وقت گروهی از منافقان گفتند ای اهل مدینه شما را جای درنگ نیست و همگی کشته خواهد شد برگردید و گروهی از آنان از پیامبر اجازه می‏خواستند که در شهر بمانند و می‏گفتند: خانه‏های ما در خطر است در حالی که خانه‏هاشان در خطر نبود و جز فرار قصدی نداشتند.
آیات فوق و آیات فراوان دیگری با بیانات مختلف به ذکر بهانه جویی‏ها و خودداری از شرکت در جنگ پرداخته است؛ ولی، در واقع آنچه که منشا انحراف و انحطاط ایشان می‏شد، روح راحت‏طلبی و دلبستگی شان به لذتهای آنی و زودگذر بود و علاج این بیماری تقویت معرفت و ایمانشان بود تا بدانند که این لذتها زودگذر و ناپایدار است و در مقابل آنها لذایذ اخروی بهتر و پایدارتر خواهد بود.
اینان اگر ایمانشان را تقویت و معرفتشان را تکمیل می‏کردند و در این زمینه فکر محاسبه و مقایسه دقیقی انجام می‏دادند تنبلی، سستی و راحت‏طلبی را به ضرر خود تشخیص داده خود را به زحمت و تلاش وامی‏داشتند.
ولی اشکال کار در اینجا است که چنین اشخاصی حتی زحمت فکر کردن در این موضوع را هم به خودشان نمی‏دهند و همین که دلشان می‏خواهد از این لذتها استفاده کنند، توجهشان معطوف به آنها و بطور کلی غرق در آنها می‏شوند و هیچ چیز دیگری برایشان مطرح نیست.