اکنون، پس از ذکر مقدمه بالا سؤال این است که آیا میل به قدرت با همه شؤون و مظاهرش از نظر قرآن یک میل فطری محسوب میشود و آیا شاهدی از آیات قرآن میتوان بر این مطلب ارائه داد؟
در پاسخ باید بگوییم: آیات زیادی در قرآن هست که غیر مستقیم میشود فطری بودن قدرت با همه شؤونش را از آنها استنباط کرد؛ ولی از بعضی از آیات شاید بتوان مستقیما و بطور روشن و بدون احتیاج به استلزمات این مطلب را استفاده کرد.
داستان حضرت آدم (علیه السلام) و وسوسه شیطان را که در قرآن کریم آمده است، در این زمینه ملاحظه میکنیم:
وقتی شیطان میخواهد آدم را وسوسه کند تا او را به تناول از آن شجره منهیه وادار سازد به او میگوید:
یا آدم هل ادلک علی شجره الخلد و ملک لایبلی.
شیطان آدم را وسوسه کرد و گفت:
ای آدم، آیا تو را هدایت کنم به درخت جاودانگی و سلطنت و قدرت بی زوال؟
بر اساس آنچه از این آیه استفاده میشود: شیطان برای وسوسه آدم و فریب دادن او بر دو چیز تکیه کرد تا توجه وی را جلب و او را وادار به خوردن از آن شجره کند:
نخست روی خلود و جاودانگی آدم تکیه کرد و به او گفت: اگر میخواهی تو را به شجره الخلد یا درخت جاودانگی رهنمون شوم درختی که هرگاه از آن بخورید جاودانه خواهید شد؛ یعنی، خواست از گرایش به بقاء انگیزه جاودانگی که در جان آدم ریشه داشت استفاده کند که این فعلا مورد بحث ما نیست بلکه میل دیگری جز قدرت طلبی است که در آینده درباره آن به بحث و بررسی میپردازیم.
بار دوم روی قدرت تکیه کرد و خواست از مطلوب بودن آن و گرایشی که آدم نسبت به آن دارد سوء استفاده کند و آدم را به بیراهه بکشاند. از این رو، به وی گفت: آیا میخواهی ترا به سلطنت بیزوال و کهنه نشدنی هدایت کنم؟ سلطنت و به تعبیر موجود در خود آیه ملک در واقع سمبل قدرت است. بزرگترین قدرت انسان عبارت از تسلط بر دیگران؛ قدرت اجتماعی است. و تسلط بر دیگران یا قدرت اجتماعی همان است که، ما از آن به سلطنت تعبیر میکنیم و در قرآن از آن به ملک تعبیر شده است.
آری شیطان سپس به او گفت:
اگر جاودانگی و قدرت بیزوال میخواهی باید از این شجره تناول کنی.
سپس قرآن حکایت میکند که آدم و حوا تحت وسوسههای شیطان قرار گرفتند و فریب وعده و عیدهای او را خوردند.
فأکلا منها فبدت لهما سوء اتهما(65).
پس آدم و حوا از آن شجره خوردند و عورتهاشان برایشان ظاهر و آشکار گردید.
و این به خوبی نشان میدهد که گرایش به جاودانگی و قدرت در آدم و حوا ریشه داشته است که آنان را وادار به انجام این کار منهی کرد تا آن قدرت را به کف آورند.
در واقع، از داستان فوق، میتوان فهمید که شیطان روانشناس ماهری بود و میدانست که در نهاد انسان میل به قدرت وجود دارد و نقشهاش این بود که از وجود این میل سوء استفاده کند و آدم حوا را به بیراهه بکشاند و او این کار را کرد پیروز هم شد و این نشانگر وجود این میل در فطرت انسان است و دلالت دارد بر این که آدم حتی قبل از آنکه هبوط کند و به این عالم بیاید، از چنین میل فطری برخوردار بوده و همین میل او منشا سوء استفاده شیطان و فریب خوردن آدم از وی گردیده است.
در آیه دیگر آمده است که:
فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما وری عنهما من سواتهما و قال ما نها کما وبکما عن هذه الشجره الا ان تکونا ملکین اوتکونا من الخالدین.
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه که بر آن دو پوشیده بود از عورتهاشان بر آن دو آشکار شود و گفت: پروردگارتان از خوردن این شجره بازتان نداشته است برای آن که با خوردن آن فرشته یا سلطان میشوید یا جاودان و مخلد میمانید.
شیطان بدین وسیله آدم را فریب داد و گفت: چون با خوردن این شجره ملک میشوید و یا جاودان میمانید خداوند از آن بازتان داشته است.
در این آیه ملکین را بعضی از قراء به کسر لام قرائت کردهاند و در این صورت است که با آیه قبلی از هماهنگی بیشتری برخوردار است، چرا که، ملک به کسر لام که در این آیه به کار رفته است صفت از ملک به ضم میم خواهد بود که در آیه بالا وجود دارد.
بنابراین میتوان گفت: این قرائت از اولویت برخوردار است، چرا که در این صورت، تکیه گاه هر دو آیه بر قدرت و جاودانگی است و شیطان با استفاده از گرایش آدم به این دو او را وسوسه کرده است.
حال اگر ملکین را در آیه مورد بحث به فتح لام هم قرائت کنیم کردهاند باز هم با توجیهی که ما میکنیم، قابل تطبیق با آیه گذشته خواهد بود. یعنی، از آنجا که ملائکه مظهر قدرت بودند میتوان گفت: در این آیه نیز شیطان از راه قدرت طلبی آدم او را وسوسه کرده است و اصولا، شاید ریشه ملک و ملائکه و ملک و ملک همه یک چیز باشد و همه آنها با تسلط و قدرت ارتباط داشته باشند؛ یعنی ملک (به کسر میم) یک مسلط اعتباری است برا اشیاء ملک به ضم میم یک تسلط اعتباری است بر اشخاص انسانها و ملک به فتح لام نیز شاید با آن دو هم ریشه باشد؛ یعنی، ملک به معنی فرشته، بواسطه قدرتی که دارد ملک نامیده شده است که میتوان از قرآن بر این مطلب شاهد تایید کنندهای نیز آورد. قرآن در تعریف جبرئیل که یکی از فرشتگان است میگوید:
ذی قوه عند ذی العرش مکین(66).
قدرتمندی که در نزد خداوند دارای مقام است.
و یا در آیه دیگر از با تعبیر شدید القوی یاد شده علمه شدید القوی(67) آن را فرشته به وی یاد داده است البته، بر اساس بعضی از تفاسیر که مصداق شدید القوی را جبرئیل دانسته است.
به هر حال اینگونه آیات که به نحوی در تعریف فرشته وحی قدرت را مطرح کرده و با این عنوان به او اشاره نمودهاند نیز میتوانند قراین تأیید کنندهای باشند بر این مطلب که ملک به فتح لام یا ملائکته که به معنی فرشته و فرشتگان هستند با واژه ملک به ضم میم و ملک به کسر میم هم خانواده بوده و ریشه مشترک دارند و مفهوم قدرت در آن ملحوظ گردیده است. بنابراین، این احتمال هم در آیه وجود دارد که اگر ملکین را به فتح لام هم قرائت کنیم در واقع از ملک به عنوان سمبل قدرت نام برده است و خواسته است به آدم بگوید که اگر شما هم میخواهید به صورت دو ملک یعنی؛ یعنی، دو موجود قدرتمند درآیید باید از این درخت تناول کنید.
هماهنگی و تطبیق این آیه با آیه قبل نیز که در آن آدم با تعبیر ملک لا یبلی یعنی قدرت نافرسودنی مورد وسوسه شیطان قرار گرفته بود قرینه دیگری است و میتواند گواه بر این باشد که ملکین در این آیه لازم است به شکلی بر مفهوم قدرت دلالت داشته و با ملک لا یبلی به نحوی هماهنگ باشد. حال خواه به این شکل که آن را ملکین به کسر لام قرائت کنیم و یا به این شکل که ملک به فتح لام و به معنی فرشته را سمبل قدرت بدانیم و در هر حال در این آیه نیز همانند آیه گذشته شیطان، آدم را از راه قدرت طلبی و میل به جاودانه زیستن وسوسه کرده و او را فریفته است.
نتیجه اینکه با توجه به دو آیه فوق میتوان دریافت که از دید قرآن، میل به قدرت در انسان ریشه فطری دارد.