همه خواستهای مختلفی که انسان دارد یک جا برای وی حاصل نمیشود؛ به دلیل محدودیت خاصی که از ویژگیهای زندگی مادی است و انسان ناگزیر است، در بین این منابع محدود و غیر قابل جمع، یکی را انتخاب کند.
اکنون، این پرسش مطرح میشود که انتخاب انسان، از میان خواستههای مختلف و متعارض بر چه اساسی انجام میگیرد؟ در پاسخ میتوان گفت: گاهی انسان به طور طبیعی، یک چیز را، از میان چیزهای مختلفی که مطلوب او است، انتخاب میکند به این علت که نسبت به آن انگیزه قویتری دارد و طبیعی است که، وقتی چند انگیزه و عوامل محرک تزاحم پیدا کنند هر یک از انگیزههای قویتر باشد موثر واقع میشود. دقیقا، مثل نیروهای طبیعی و فیزیکی متعارض؛ یعنی، مثلا، اگر نیویی از سمت راست چپ بر همان جسم فشار وارد کند به طرف سمت چپ و نیروی دیگری از سمت چپ بر همان جسم فشار وارد کند به طرف راست حرکت کند، در این صورت، اگر دو نیروی نامبرده مساوی باشند، هر یک به وسیله دیگری خنثی میشود و نتیجه این میشود که جسم بر جای خود بماند و به هیچ سویی حرکت نکند؛ ولی، اگی یکی از این دو نیرو قویتر از دیگری باشد در این کشمکش، نیروی معارض خود را از پیش پای خود برمیدارد و تاثیر خود را بر جسم نامبرده وارد خواهد کرد و جسم را به طرف مقابل حرکت خواهد داد.
در فعالیتهای انسان نیز که آثار خواستها و انگیزههای روحی و روانی انسان هستند؛ دقیقا، و نظر کشمکش نامبرده در بین نیروهای طبیعی وجود دارد. هنگامی که خواستهای مختلف و متزاحم رویاروی هم قرار میگیرند، هر یک از آنها که از انگیزههای دیگر قویتر باشد موثر واقع میشود. انسان پیوسته در مسائل زندگی در سر دو راهیها و چند راهیها قرار داد و ناگزیر از آنست که راهی را انتخاب کند تا بتواند به حرکت و تلاش دست بزند. این انتخاب همانطور که در بالا گفتیم: گاهی به وسیله یک عامل طبیعی انجام میگیرد و انگیزه قویتر خود به خود پیشی میگیرد و تاثیر میگذارد. اما عامل گزینش انسان در نیروی طبیعی خلاصه نمیشود؛ بلکه، یک عامل انسانیتر هم وجود دارد که در بین انگیزههای متعارض راه گزینش را به روی انسان باز میکند و عامل حرکت و تلاش وی خواهد شد و آن عبارتست از عامل شناخت و ارزیابی انگیزهها و تشخیص آنکه از میان آنها ارزشمندتر، بهتر و باقیتر است. این شناخت و ارزیابی توان گزینش و انتخاب عمل ارزشمندتر و مفیدتر را به انسان خواهد داد و در اینصورت، پای ارزشهای اخلاقی به میان کشیده میشود.
در تبیین عامل شناخت برای گزینش حد و حدود کمی و کیفی انگیزهها و رعایت اعتدال باید به نکته توجه کنیم که سیر انسان باید به سوی یک هدف مشخص و ارزنده باشد و ناگزیر اقتضای این را دارد که در اشباع انگیزهها حد و حدود و کمیت و کیفیت خاصی را رعایت کند بگونهای که وی را به آن هدف ارزنده، نزدیک کند.
و در همینجاست که اولا، پای شناخت به میان میآید زیرا، لازمست آن هدف ارزنده و اقتضاءاتش را بشناسیم و حد و حدود و کمیت و کیفیت لازم و مفید را تشخیص دهیم تا بتوانیم آگاهانه گزینش کنیم.
و ثانیا پای اخلاق و ارزشهای اخلاقی به میان میآید چرا که رعایت این حدود و اندازهها از نظر کمی و یا صفات و خصوصیات از نظر کیفی در اختیار ماست و در صورتیکه رعایت کنیم کار، دارای ارزش مثبت و اگر نه دارای ارزش منفی خواهد بود. بنابراین میتوان گفت که در میان آن هدف نهایی ارزشمند و انگیزهها و اهداف پایینتر نیز نوعی تزاحم و تعارض وجود دارد ولی، رسیدن به آن هدف نهایی ارزشمند، تعیین کننده کمیت و کیفیت و جهت اشباع و ارضاء سایر خواستها و تمایلات است.