انسان در پرتو غرایزى كه خداوند در وجود او به ودیعت نهاده است، نیازهاى مادى خویش را درك مىكند، براى تأمین آنها به ابزار و وسایل
( صفحه 247)
مادى متوسّل مىشود و از همنوعان خویش كمك مىگیرد. انسان به طور غریزى، گرسنگى، تشنگى، نیاز جنسى، احتیاج به مسكن و سایر نیازهاى دنیوى و مادى خویش را درك مىكند و به دنبال تأمین آنها مىرود. از اینرو، به آن دسته از اسبابى كه این گونه نیازهاى او را تأمین مىنماید و چنین لذایذى را براى او به وجود مىآورد، همچنین به كسانى كه او را در این راه كمك مىكنند و رنجها و دردهاى او را كاهش مىدهند، علاقمند مىشود و با آنها انس مىگیرد. معمولاً انس و علاقه انسان به زن و فرزند، دوستان و خویشان و به طور كلّى، به همه كسانى كه به شكلى در زندگى با او شریك هستند، به همین دلیل است. امّا انس به امور مادى و دنیوى، توجّه انسان را از امور معنوى باز مىدارد و وى را غافل مىسازد. انسان از یك سو، تصوّر مىكند كه نیازهاى او منحصر به همین نیازهاى مادى و دنیوى است و از سوى دیگر، تصور مىكند كه تأمین احتیاجات او از راه همین وسایل مادى و به وسیله همین افرادى است كه با آنها مأنوس مىباشد. اما از این حقیقت كه نیازهایى كه او معمولاً با آنها آشنایى دارد بخش ناچیزى از نیازهاى او مىباشد غافل است؛ آن هم نیازهایى كه فقط مربوط به زندگى محدود دنیاست. او نمىداند كه نیازهاى اصیل او چیزهاى دیگرى است؛ نیازهایى كه در ارتباط با عالم نامحدود آخرت مىباشد. به تصوّر انسان، افرادى كه در این دنیا با او مأنوساند همیشه با او و همراه او هستند؛ اما باید توجّه داشته باشد كه بدون تردید، روزى خواهد رسید كه همه آنها ما را رها خواهند ساخت.
همه ما كم و بیش با امور دنیوى و لذایذ مادى و با اشیا و افرادى كه
( صفحه 248)
نیازهاى ما را تأمین مىكنند مأنوس هستیم و هر وقت از آنها دور مىشویم احساس دلتنگى و غربت مىكنیم و به طور كلّى، افكارمان بر محور امور مادى و دنیوى است. اما باید دانست كه این دنیا گذراست، نه دایمى و روزى خواهد رسید كه باید از این دار فانى رخت بر بندیم. اكنون باید به فكر دار باقى باشیم و ببینیم كه آیا در آن عالم، نیاز یا نیازهایى داریم یا نه؟ اگر در زندگى ابدى خویش احتیاجاتى داریم، آنها با چه وسیله و از چه طریقى تأمین مىشود؟ آیا نیازهاى ما در آن عالم همانند نیازهاى این جهانى ماست؟ آیا وقتى انسان از این دنیا رفت به غذا، لباس و وسایل مادى نیاز دارد؟ همان گونه كه روزگارى بشر این گونه تصور مىكرد و همراه مردگان مقدارى خوراك و وسایل زندگى دفن مىنمود، به تصور اینكه زمانى به كارش آید؟
روشن است كه عالم آخرت با عالم دنیا متفاوت است. انبیا آمدهاند تا به انسان بفهمانند كه نیازهاى او در آن جهان از قبیل نیازهاى دنیوى نیست. در آنجا، نیازهاى انسان چیزهاى دیگرى است. اشیاى دنیوى در آنجا براى او سودى ندارد و حتى نمىتواند آنها را با خود بدانجا ببرد. روزى خواهد آمد كه همه دوستان، نزدیكان و خویشاوندان انسان را رها مىكنند؛ اگر هم بخواهند به او كمكى كنند از دستشان بر نمىآید، روزى كه او مىخواهد این عالم را ترك كند، در حالى كه در بستر مرگ افتاده و مرگ را پیش چشم خود مشاهده مىكند باید از هر آنچه اندوخته است چشم بپوشد، سرمایه هایى را كه پس انداز نموده رها كند و از دوستان و نزدیكانى كه به آنها دلبستگى داشته جدا شود. در این حال، اگر انسان به
( صفحه 249)
جاى دیگر و به كس دیگرى دلبستگى نداشته باشد انبوهى از غصّه و وحشت او را فرا مىگیرد و هیچ راه گریزى هم نخواهد داشت.
در آن هنگام، اعضا و جوارح او یكى پس از دیگرى از كار مىافتند و سرانجام روح از بدنش پر مىكشد. روح، جریانات پس از مرگ را مشاهده مىكند: دوستان و آشنایان جنازه او را بر مىدارند و به سوى قبرستان مىبرند، جنازه را در قبرى دفن مىكنند، خروارى خاك بر روى او مىریزند و بالاخره، پس از ساعتى به خانه هاى خویش مراجعت مىنمایند. آنگاه او مىماند و تنهایى قبر! قبرى كه امام سجاد(علیه السلام) آن را این گونه توصیف مىكند:
فَمَنْ یكونُ اَسْوَءَ حالا مِنّى اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالى اِلى قَبْرى لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَق ْدَتى وَلَمْ اَفْرُشْهُ بالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتى وَمالى لا اَبْكى وَلا اَدْرى اِلى ما یَكوُنُ مَصیرى وَاَرى نَفْسى تُخادِعُنى وَایّامى تُخاتِلُنى وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأسى اَجْنِحَةُ الْمَوْتِ فَمالى لا اَبْكى اَبْكى لِخرُوجِ نَفْسى، اَبْكى لِظُلْمَةِ قَبْرى، اَبْكى لِضیقِ لَحْدى و....
واى بر من اگر در چنین حالى منتقل شوم به قبرى كه آنرا براى خوابیدن خود مهیا نكرده ام و با عمل صالح آن را فرش نكرده ام چرا نگریم در حالى كه نمىدانم مسیرم كجاست، اكنون مىبینم كه نفس با من خدعه و نیرنگ مىكند و روزگار با من مكر مىورزد در حالى كه عُقاب مرگ بر سرم پر و بال گشوده است پس چرا نگریم؟ مىگریم بر خارج شدن روح از بدنم، مىگریم بر تاریكى قبرم، مىگریم به تنگى جایگاهم و....
یك عمر تلاش و زحمت براى اندوختن ثروت، ساختن خانه، خرید
( صفحه 250)
وسایل زندگى و مؤانست با دیگران، همه، از این لحظه به بعد تمام مىشود، او باید تنها و با حالتى غریبانه به سر برد. این حالت چقدر طول خواهد كشید؟ مدتش بسیار طولانى است. اصلا با عمر دنیا قابل مقایسه نیست. در این مدت طولانى، كه باید در عالم برزخ و پس از آن در عالم قیامت و آخرت بماند، هیچ یك از اندوخته هایش او را به كار نمىآید. چه باید بكند؟ چه كارى مىتواند بكند؟