امام سجاد(علیه السلام) در این قسمت از دعاى «ابوحمزه» مىفرماید:
«اِلهی لَو قَرَنْتَنی بِالاَْصْفَادِ وَ مَنَعْتَنی سَیْبَكَ مِنْ بَیْنِ الاَْشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلى فَضَایِحی عُیُونَ الْعِبَادِ وَ اَمَرْتَ بی اِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنی وَ بَیْنَ الاَبْرارِ مَا
( صفحه 199)
قَطَعْتُ رَجائی مِنْكَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأمیلی لِلْعَفْوِ عَنْكَ وَ لا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبی اَنَا لا أَنْسى ایَادیَكَ عِنْدی وَ سِتْرَكَ عَلَىَّ فی دَارِالدُّنْیَا...» ؛
خداوندا، اگر گردن مرا با زنجیرها ببندى و عطایت را از میان همه خلق، از من منع كنى و رسوایى هایم را به چشم بندگانت عیان سازى و فرمان دهى كه مرا به آتش دوزخ كشند و میان من و نیكان جدایى افكنى هرگز رشته امیدم از تو قطع نخواهد شد و از امیدى كه به عفو و بخششت دارم منصرف نمىشوم و محبتت از دلم برون نمىرود. من عطاها و بخششها و پرده پوشیهاى تو را بر خودم در دنیا فراموش نمىكنم.
نظیر این سخنان در سایر مناجات و دعاهایى كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده فراوان وجود دارد؛ حضرت امیر(علیه السلام) در شعرى كه منسوب به اوست مىگوید:
اِلهی لَئن عَذَّبْتَنی اَلْفَ حِجَّة *** فَحَبْلُ رَجائی مِنْكَ لا یَتَقَطَّعُ (119)
معبودا، اگر مرا هزار سال عذاب كنى *** باز رشته امیدم از رحمتت قطع نخواهد گشت
و در دعاى كمیل به خدا عرض مىكند:
«یا مَوْلاىَ فَكَیْفَ یَبْقى فِى الْعَذابِ وَ هُوَ یَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ اَمْ كَیْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ»
اى مولاى من، چگونه (بنده ات) در آتش عذاب خواهد ماند در حالى كه به سابقه حلم بى پایانت امید دارد. و چگونه آتش به او آسیب رساند و حال آنكه به فضل و كرمت چشم دارد.
( صفحه 200)
در خواندن این جملات، باید قدرى تأمل كنیم و به خود رجوع نماییم، ببینیم آیا واقعاً ما مىتوانیم چنین ادعایى داشته باشیم؟ آیا مىتوانیم این گونه صادقانه با خدا صحبت كنیم؟ آیا واقعاً اگر در روز قیامت، خداوند پیش چشم خلایق، ما را رسوا كند، به غل و زنجیر بكشد و به سوى دوزخ روانه سازد باز هم به رحمت او امیدواریم، بلكه بالاتر از آن، مىتوانیم ادعا كنیم كه محبت او از دلمان بیرون نمىرود و باز هم او را دوست داریم؟
چنین ادعایى مشكل است. و ما نمىتوانیم صادقانه چنین ادّعائى بكنیم. رفتار و كردار ما در این دنیا گواه این مطلب است؛ اگر گرفتارى مختصرى براى ما پیش آید و مدتى طول بكشد زبان به اعتراض نسبت به خدا مىگشاییم؛ نه تنها محبتى در دلمان باقى نمىماند، بلكه ـ خداى ناكرده ـ كینه او را هم به دل مىگیریم. چنان به دنیا دلبستگى داریم كه تصوّر دست شستن از آن را نداریم.
بنابراین، مىتوان گفت كه حال ما اقتضاى چنین ادعاهایى را ندارد و این قسمت از دعا را، مانند بسیارى از قسمتهاى دیگر آن، نمىتوانیم از زبان خودمان بگوییم. تنها كسانى مانند امام سجاد و حضرت امیر(علیهما السلام) مىتوانند این گونه با خدا سخن بگویند و چنین ادعا كنند. ما باید این جملات را از زبان ایشان بگوییم. ولى باید سعى كنیم كه این حالات را در خود به وجود آوریم و به این مسائل نزدیك شویم.