سخن را با روایاتى كه بیان مىدارد ذكر خدا در هر حال خوب است به پایان مىبریم. از آنجا كه انسان داراى جنبه مادى و حیوانى نیز هست، لذا به ناچار، گاهى باید اعمالى انجام دهد كه مربوط به این بعد انسان است، انسان ابتداءً تصور مىكند در این حالات ذكر خدا خوشایند نیست، ولى خداوند مىفرماید: در چنین حالاتى نیز خدا را از یاد نبرید. لذا به ما دستور داده شده كه در بعضى از این حالات رو به قبله نباشیم.
دعاهاى متعددى كه از معصومین(علیهما السلام) براى بسیارى و شاید تمام حالات انسان نقل شده و اكثراً خود آن بزرگواران آنها را مىخواندند در همین راستا است كه بنده نباید هیچ گاه از یاد خدا غافل باشد.
در حالات رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده:
«وَكانَ لا یَجْلِسُ وَلا یَقوُمُ اِلاّ عَلى ذِكْرِ اللهِ جَلَّ اِسْمُهُ» ؛(136)
به زمین نمىنشست و برنمى خاست مگر با ذكر خدا.
( صفحه 217)
حتى ذكرهایى كه حضرت در هنگام برخاستن یا نشستن مىفرموده نقل شده است. هرگاه لباس جدید مىپوشید ذكر خاص مىفرمود. هنگام خوابیدن ذكر مخصوصى و در بعضى مواقع آیة الكرسى را مىخواند و چون از خواب بلند مىشد ابتدا به سجده مىافتاد و خدا را ستایش مىفرمود؛ امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«ما اِسْتَیْقَظَ رَسوُلُ اللهِ مِنْ نَوْم اِلاّ خَرَّ للهِ ساجِداً»(137)؛
هیچ گاه رسول خدا از خواب بیدار نشد مگر اینكه براى خدا سجده كرد.
بعد از بیدار شدن مىفرمود: اَلْحَمْدُللهِ الْذى اَحْیانى بَعْدَ مَوْتى و... و ذكرهاى زیاد دیگرى كه از ائمه هدى نقل شده همه بیانگر این است كه مؤمن باید همواره در ذكر خدا باشد در هر حالى و انجام هر عملى را به ذكر خدا آغاز نماید.
خداوند به موسى بن عمران(علیه السلام) فرمود: یا موسى، در هیچ حالى مرا فراموش مكن و از یاد من غافل مشو. موسى(علیه السلام) عرض كرد: خدایا، در برخى حالات شرم دارم كه متوجّه حضور تو باشم. خطاب شد:
«اِنَّ ذِكْرِى حَسَنٌ عَلى كُلِ حال»(138)؛
حتى در آن حالات هم یاد من نیكوست.
از نظر قرآن نیز هیچ چیز نباید مانع از توجه مؤمن به خدا باشد. در اوصاف مؤمنان صادق مىفرماید:
رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَاِقامِ الصَّلوةِ»؛(139)
( صفحه 218)
[مؤمنان ] پاك مردانى هستند كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از یاد خدا و به پاداشتن نماز غافل نمىكند.
با اینكه در ظاهر به كسب و كار و معاشرت با مردم مشغول هستند ولى توجّه آنان همواره به خداست. هیچ چیز موجب غفلت آنان از خدا نمىشود. در وصف چنین مؤمنانى خداوند در شب معراج به پیامبرش فرمود:
«ثُمَّ یُقالُ لَها: كَیْفَ تَرَكْتِ الدّنیا؟ فَتَقوُلُ: اِلهى وَعِزِّتِكَ وَجَلالِكَ لا عِلْمَ لى بِالدُّنْیا اَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنى خائِفٌ مِنْكَ. فَیْقوُلُ اللهُ صَدَقْتَ عَبْدى؛ كُنْتَ بِحَسَدِكَ فِى الدُّنْیا وَروُحُكَ مَعى».(140)
وقتى مؤمن از دنیا مىرود، از او پرسیده مىشود چگونه دنیا را ترك كردى؟ ( در دنیا چه خبر بود؟) در پاسخ مىگوید: خداوندا؛ به عزت و جلالت سوگند كه من به دنیا علم و آگاهى ندارم، (چرا كه) از روزى كه مرا خلق كردى از مقام تو ترسان بوده ام. در این هنگام خداوند مىفرماید: راست گفتى اى بنده من، بدنت در دنیا بود، ولى روحت نزد من بود.