تربیت
Tarbiat.Org

بر درگاه دوست(شرح فرازهایی از دعاهای افتتاح، ابوحمزه و مکارم الاخلاق)
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

ادعیه مأثوره

گرچه دعا با هر زبان و لغت و لهجه اى و در هر مكان و زمانى، اگر از روى خلوص نیّت ادا شود، خوب و مفید و مؤثّر است، ولى برترین دعاها آنهایى است كه از زبان اولیاى الهى نقل شده است؛ مانند دعاهایى كه در قرآن كریم از قول انبیا و بندگان شایسته خدا نقل گردیده و یا در روایات
( صفحه 79)
شریفه از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمّه اطهار(علیهم السلام) نقل شده است. به دو دلیل این دعاها از دعاهاى دیگر برتر است:
1ـ اینگونه دعاها از سوى كسانى صادر شده كه آداب عبودیت را بهتر از ما مى‌دانسته اند، معرفتشان نسبت به خداى متعال از دیگران بیشتر بوده و راه و رسم دعا كردن را نیز بهتر از سایر مردم مى‌دانسته اند، گذشته از آنكه، به دلیل معرفت كامل ترى كه داشته اند، آنچه را مى‌خواسته اند مطلوب تر و برتر از خواستهاى ماست. بنابراین، باید از آنان بیاموزیم كه چگونه دعا كنیم و چه چیز و چگونه بخواهیم.
مى توان گفت: بطور كلى، دعاهایى كه به نقل از ائمّه(علیهم السلام) به ما رسیده از هر جهت با طرز تفكّر و درخواستهاى ما در دعا متفاوت است. غالباً دعاهاى آنان با حمد و ثناى الهى، تسبیح، تهلیل و تكبیر شروع مى‌شود و درخواستهاى آنان به جاى اعتراض و طلبكارى، حالت معذرت خواهى و بخشش طلبى دارد. به جاى انكار نعمت یا ناله و شكوه از كمبودها و محرومیتها باشد، رحمتهاى الهى و فضل و انعام بى پایان او را یادآور مى‌شوند. آنچه را كمتر بر زبان مى‌آوردند درخواستهاى مادّى و مال و منال دنیوى و بیشتر قرب الهى، رضایت او و كمالات انسانى است.
از طرف دیگر بسیارى از معارف عالى و بلند كه از طریق روایات قابل بیان نبوده، از راه ادعیه، خصوصاً دعاهاى امام سجاد(علیه السلام) منتشر شده است. چرا كه ائمه هدى(علیهم السلام) در حال دعا با ذات حق مواجه بودند و با او به راز و نیاز مشغول بوده اند، لذا آنچه در دل داشته اند بر زبان مى‌آوردند و آنگونه كه خدا را مى‌شناختند با او سخن مى‌گفتند و او را حمد و ثنا و
( صفحه 80)
توصیف مى‌كردند؛ لكن در روایات چون غالباً مخاطبین مردم متعارف بودند، امكان بیان تمام معارف نبوده، بلكه باید متناسب با فهم آنان به بیان حقایق مى‌پرداختند. «كَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.»
رسول خدا فرمود:
«اِنّا مَعاشِرَ الاَْنْبیاءِ اُمِرْنا اَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.»(63)
2ـ با خواندن دعاهایى كه از انبیا و ائمّه هدى(علیهم السلام) نقل شده است، در واقع، به ایشان تأسّى كرده ایم و مشمول ادله اى واقع مى‌شویم كه تأسّى به رسول خدا و اولیاى او را توصیه كرده است. پس با خواندن دعاهاى رسیده از ائمّه(علیهم السلام) ، علاوه بر آنكه بهترین دعاها را با بهترین آداب آن خوانده ایم، به شیوه اولیاى خدا نیز عمل كرده ایم كه این خود فضیلتى اضافه بر اصل دعاست.
البته تأسّى به بزرگان فواید فراوانى دارد، بهترین فایده آن كه با این بحث مربوط مى‌شود این است كه انسان به غرور مبتلا نمى‌شود و حس مى‌كند كه انسانهایى برتر و پیشروتر از او هستند و او دنباله رو آنهاست. این نكته براى تهذیب نفس اهمیت فراوانى دارد. بسیارى كه در مقام تهذیب نفس برمى آیند، پس از آنكه آلودگیهایى را از خود دور مى‌كنند و مراحلى از كمال را مى‌پیمایند، وقتى خود را با دیگران مقایسه مى‌كنند، خود را بالاتر از آنها دیده و به غرور مبتلا مى‌شوند. كه این خود یكى از آلودگیهاى انسان است. اما وقتى انسان این مطلب را در نظر داشته باشد كه قافله بندگان خدا و سالكان الى الله، قافله سالارى دارد كه بر همه مقدّم
( صفحه 81)
است و همه تابع او هستند، نسبت به او خاضع خواهد شد. این توجه مانع غرور انسان مى‌شود.
كسانى كه از نعمت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) محروم مانده اند، حتى با وجود نیت خالصى كه بعضاً داشته و ریاضتهایى كه كشیده اند، زحماتشان براى تهذیب نفس بى ثمر مانده و مرتكب اشتباهاتى شده اند كه بیشتر به دلیل غرور آنها بوده است. آنها چون مقامات ائمه اطهار(علیهم السلام) را نمى‌شناخته و نمى‌دانسته اند كه آنان قافله سالار كاروان انسانیّت اند، گاهى تصوّر مى‌كردند كه به مقام «قطبیّت» رسیده یاولایت تامّه پیدا كرده اند. لذا گاهى كلماتى از آنها صادر مى‌شد كه به هیچ وجه با مقام بندگى تناسب ندارد. در حالى كه رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) كه اشرف مخلوقات بود تا آخرین لحظه حیات خویش مى‌گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ...». اینگونه توهّمات براى كسانى كه پیرو صادق اهل بیت(علیهم السلام) باشند پیش نمى‌آید. این خود یكى از بزرگترین بركات ولایت آنان است.
ادعیه ماثوره چنین فضایلى دارد؛ اما باید به این نكته توجه نمود كه كسانى كه مراتب عالى انسانیت را طى كرده و به مقامات والایى از قرب الهى نایل شده اند، گاهى در مناجاتهاى خود با خدا چیزهایى را عرض مى‌كنند كه ذكر آنها براى ما بجا نیست؛ چون مناسبتى با حال و هواى ما ندارد و اظهار آن مطالب از سوى ما صادقانه نخواهد بود؛ مثلاً، در دعاى كمیل، كه یكى از دعاهاى شریف و پرارزش است، حضرت على(علیه السلام) خطاب به خداوند عرض مى‌كند:
«فَهَبْنی یا اِلهی وَ سَیِّدی وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَیْفَ
( صفحه 82)
اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ وَ هَبْنی صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ.»
مولاى من، پروردگارم، گیرم كه بر آتش عذاب تو صبر كردم، بر فراق تو چگونه صبر توانم كرد؟ و گیرم كه بر حرارت آتشت شكیبا باشم، چگونه چشم از لطف و كرمت بپوشم؟
این جملات تنها مناسب حال اولیاى كامل خداست و هر كسى نمى‌تواند چنین ادّعایى داشته باشد. تنها كسى مى‌تواند چنین مطلبى را اظهار دارد كه وصل و فراق را بشناسد، لذّت وصال را چشیده و از رنج فراق بى تاب باشد، آنهم از فراق محبوب واقعى؛ اما كسى كه نمى‌داند وصال چیست، صلاحیت این را ندارد كه بگوید از فراق خدا در رنج است. كسى از فراق رنج مى‌برد كه وصل برایش مطلوب بوده و آن را شناخته باشد؛ مانند كسى كه به دوست خود علاقه مند است، چنین شخصى از وصال او لذّت مى‌برد و از فراقش رنج مى‌كشد. اما كسى كه به دیگرى علاقه اى ندارد از فراق او هیچ رنجى احساس نمى‌كند، همچنان كه از وصال او نیز لذّت نمى‌برد.
تا وقتى كه ما خدا را نشناخته و كمال او را درك نكرده ایم، هیچ گاه از فراق او در خود احساس رنج نمى‌كنیم. پس چگونه مى‌توانیم بگوییم كه عذاب تو را تحمّل مى‌كنم، ولى فراقت برایم مشكل است؟
انسانى كه با سردردى معمولى یا دندان دردى ساده، فریادش به آسمان مى‌رود، با آنكه آن درد یك میلیاردم عذاب آخرت هم به حساب نمى‌آید، ولى چنان بى صبرى مى‌كند كه تا حدّ كفر پیش مى‌رود، چگونه
( صفحه 83)
مى تواند ادّعا كند كه نسبت به عذاب جهنّم شكیباست، اما تحمّل فراق خدا را ندارد؟! ما از وصال خدا چه چشیده ایم كه فراق او براى ما از تحمّل عذاب دوزخ رنج آورتر باشد؟
اظهار اینگونه مطالب فقط زیبنده كسانى همچون امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. ابراز چنین مطالبى براى ما بسیار دور از واقع است. با وجود آن، اینگونه مطالب در دعاهاى مأثوره زیاد به چشم مى‌خورد. اگر بخواهیم این مطالب را با قصد انشا و حكایت از حال خودمان بگوییم، دروغ است و به خدا دروغ گفتن بسیار زشت تر از دروغ گفتن به خلق اوست. بنابراین، در اینگونه دعاها باید قصد حكایت داشته باشیم، مثلاً، آنچه را حضرت على(علیه السلام) انشا فرموده و در پیشگاه الهى عرض كرده ما آن را به قصد حكایت نقل كنیم، نه آنكه آن مطالب را از خود انشا نماییم چون انشاى این مطالب، از ما متمشى نمى‌شود. یا آنكه قصدمان این باشد كه از خدا بخواهیم چنین معرفتى به ما هم عطا كند كه صلاحیت چنین سخنانى داشته باشیم.