پیدایش علم و ادراك و اعتقاد اختیارى نیست؛ ممكن است مقدمات بعیده آن ها اختیارى باشد، ولى با فراهم آمدن آن مقدمات، بدون آنكه انسان بخواهد اعتقاد براى او حاصل مىشود. انسان فردى را در پیش روى خود مىبیند و یقین مىكند كه آن شخص در آنجا حضور دارد، یا بى اختیار دست بر روى آتش قرار مىگیرد و مىسوزد و از آن یقین حاصل مىشود كه آتش سوزاننده است. ممكن است انسان مطالبى را بداند، بدون
( صفحه 281)
آنكه بخواهد؛ حتى ممكن است از این كه به آن مطالب آگاهى یافته است در خود احساس ناراحتى كند. ولى براى كسب ایمان، غیر از اعتقاد یقینى یا ظنّى، باید قلب نیز آمادگى داشته باشد؛ دل نیز بخواهد و جذب آن شود.
اگر دوست داشتن را كیفیت نفسانى بدانیم، این كشش، شوق، میل و دوست داشتن غیر از علم است؛ در این مقوله عنصر اختیار دخالت دارد؛ شخصى ممكن است با آنكه یقین دارد، نخواهد و نپذیرد. قرآن كریم درباره فرعونیان مىفرماید:
«وَ جَحَدُواْ بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنفُسُهُمْ ظُلْماً و عُلُوّاً...»(183)
و با آنكه یقین داشتند، به سبب لجاجت و ظلم و برترى طلبى آن ها را انكار كردند....
بعد از آنكه آیات الهى و آن معجزات عظیم به دست حضرت موسى (ع) ظاهر شد، با آنكه فرعونیان یقین كردند كه حضرت موسى (ع) پیامبر خدا است و این معجزات از طرف اوست، ولى به سبب لجاجت، ستمگرى و برترى طلبى خود، آن ها را انكار كردند و پیامبر خدا را ساحر و مسحور نامیدند؛ آنان در دلشان یقین داشتند، امّا ایمان نیاوردند و انكار كردند. حضرت موسى (ع) خطاب به فرعون مىفرماید:
«قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلاَّ رَبُّ السَّموات والأَرْضِ...»(184)
موسى گفت: «حقّاً و یقیناً مىدانى كه این آیات را جز پروردگار آسمان ها و زمین نازل نكرده است... .»
( صفحه 282)
در این آیه دو ادات تأكید «لام و قد» آمده است؛ یعنى حقاً و یقیناً مىدانى كه این آیات را جز خدا، پروردگار جهان، نازل نكرده است؛ با این وجود، فرعون گفت:
«و قالَ فِرْعَوْنُ یا ایُّهَا المَلاُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ اِله غَیْرى...»(185)
و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم! من هیچ كس دیگرى را جز خودم، خداى شما نمىدانم... .»
و ایمان نیاورد، ولى زمانى كه در دریا غرق شد، گفت:
«... قَالَ امَنْتُ اَنَّهُ لاَالهَ اِلاَّ الَّذِى امَنَتْ بِهِ بَنُوا اِسرائیلَ و اَنَا مِنَ المُسْلِمِینَ»(186)
... فرعون گفت: «من ایمان آوردم و شهادت مىدهم كه خدایى نیست، مگر آن كه بنى اسرائیل به او ایمان دارند و من نیز تسلیم فرمان اویم.»
ولى چون این سخن او از روى اضطرار بود، پذیرفته نشد. پس ایمان توسط مقدمات قهرى حاصل نمىشود و عنصر اختیار در تحقق آن نقش دارد.
براى تحقق ایمان یقین صد در صد لازم نیست؛ با ظن قوى نیز مىتوان ایمان آورد؛ یعنى، دل را با آن ظن قوى همراه كرد و به احتمال خلاف آن توجهى ننمود و آن را پذیرفت. ولى بدون داشتن علم یا مرتبه اى از ظن نمىتوان ایمان آورد. بسیارى از كسانى كه در صدر اسلام به پیامبر (ص) ایمان مىآوردند در آغاز، نسبت به اسلام یقین كامل نداشتند و بدین علت، برخى از آنان كه به مرور شبهاتى برایشان پیدا مىشد، مرتد شده، از اسلام خارج مىشدند.
( صفحه 283)
پس ایمان به سبب اعتقاد و تمایل به یك موضوع حاصل مىشود. اعتقاد داراى شدت و ضعف است و از ظن تا كامل ترین نحوه یقین قابل افزایش است و تمایل نیز از میل سطحى تا عالى ترین مراتب عشق قابل تغییر است. این دو عنصر به مقدار شدت و ضعف خود بر قدرت ایمان تأثیر مىگذارند؛ هر چه اعتقاد و شوق انسان نسبت به موضوعى بیشتر باشد، به همان نسبت بر قوّت ایمان به آن موضوع افزوده مىشود و با كاهش اعتقاد و تمایل، از شدّت و قوّت ایمان كاسته مىگردد.
بنابراین، براى كسب ایمان كامل لازم است اعتقاد خود را تقویت نموده، دلایل متقن ترى براى ایمان بیابیم و نیز موانع قلبى پذیرش ایمان را برطرف سازیم.