تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تأثیر معاشرت در تحلیلهای منطقی‏

می‏گویند: بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است؛ در موضوع مورد بحث، مشاهده نمونه‏های عینی که معاشرت با بدان سرچشمه انواع انحرافات اخلاقی می‏شود، و معاشرت با نیکان در پاکسازی روح و جان انسان اثر می‏گذارد، بهترین دلیل برای بحث مورد نظر است.
این تشبیه قدیمی، که اخلاق زشت و بد همانند بیماریهای واگیردار است، که بسرعت به نزدیکان و همنشینان سرایت می‏کند، تشبیه صحیح گویایی است، مخصوصاً در مواردی که بر اثر کمی سنّ و سال یا کمی معلومات و یا سستی ایمان و اعتقاد مذهبی، زمینه‏های روحی برای پذیرش اخلاق دیگران آماده است، معاشرت این گونه افراد با افراد آلوده سمّ مهلک و کشنده‏ای است.
بسیار دیده شده است که سرنوشت افراد خوب و بد، بر اثر معاشرتها بکلّی دگرگون شده، و مسیر زندگانی آنها تغییر یافته است؛ و این امر دلائل مختلفی از نظر روانی دارد:
1 - از جمله مسائلی که روانکاوان در مطالعات خود به آن رسیده‏اند وجود روح محاکات در انسانها است؛ یعنی، افراد، آگاهانه یا ناآگاه، آنچه را در دوستان و نزدیکان خود می‏بینند، حکایت می‏کنند؛ افراد شاد بطور ناآگاه شادی در اطرافیان خود می‏پاشند و «افسرده دل افسرده کند انجمنی را».
افراد مأیوس، دوستان خود را مأیوس، و افراد بدبین، همنشینان خود را بدبین بار می‏آورند، و همین امر سبب می‏شود که دوستان با سرعت در یکدیگر تأثیر بگذارند.
2 - مشاهده بدی و زشتی و تکرار آن، از قبح آن می‏کاهد و کم کم به صورت یک امر عادی در می‏آید؛ و می‏دانیم یکی از عوامل مؤثّر در ترک گناه و زشتیها، احساس قبح آن است.
3 - تأثیر تلقین در انسانها غیر قابل انکار است؛ و دوستان بد همنشینان خود را معمولاً زیر بمباران تلقینات می‏گیرند و همین امر سبب می‏شود که گاه بدترین اعمال در نظر آنان، تزیین یابد و حسّ تشخیص را بکلّی دگرگون سازد.
4 - معاشرت با بدان، حسّ بدبینی را در انسان، تشدید می‏کند و سبب می‏شود که نسبت به همه کس بدبین باشد، و این بدبینی یکی از عوامل سقوط در پرتگاه گناه و فساد اخلاق است. در حدیثی از امیرمؤمنان علی‏علیه السلام می‏خوانیم: «مُجالَسَةُ الْاَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْاَخْیارِ؛ همنشینی با بدان موجب بدبینی به نیکان می‏شود.»(132)
حتّی‏ در حدیثی، معاشرت با بدان سبب مرگ دلها شمرده شده، پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله در این حدیث می‏فرماید: «اَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ... وَمُجالَسَةُ الْمَوْتی؛ فَقیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْمَوْتی‏؟ قالَ‏صلی الله علیه وآله: کُلُ غَنِیٍّ مُسْرِفٍ؛ چهار چیز است که قلب انسان را می‏میراند... از جمله همنشینی مردگان است، عرض شد: منظور از مردگان کیست ای رسول خدا! فرمود: هر ثروتمند اسرافکاری است.»(133)
روشنی این موضوع، یعنی سرایت حسن و قبح اخلاقی از دوستان به یکدیگر سبب شده که شعرا و ادبا، نیز در اشعار خود هر کدام به نوعی درباره این مطلب دادِ سخن بدهند.
در یک جا می‏خوانیم:
کم نشین با بدان که صحبت بدگر چه پاکی، تو را پلید کندآفتاب ار چه روشن است آن راپاره‏ای ابر ناپدید کند در جای دیگر آمده است:
با بدان کم نشین که بدمانی خو پذیر است نفس انسانی و نیز گفته‏اند:
صحبت نیک را زدست مده که و مِه به شود زصحبت به اشعار در این زمینه بسیار فراوان است و این بحث را با شعر معروفی از سعدی که با تکرار هرگز کهنه نشده است پایان می‏دهیم:
گِلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم‏بدو گفتم که مشکی یا عبیری‏که از بوی دل آویز تو مستم‏بگفتا من گِلی ناچیز بودم‏ولیکن مدّتی با گُل نشستم‏کمال همنشین در من اثر کردوگرنه من همان خاکم که هستم