در نخستین آیه مورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، که وقتی تقاضای نابودی آنها را به عذاب الهی میکند، تقاضای خود را با این دلیل مقرون میسازد، که اگر آنها باقی بمانند سایر بندگان تو را گمراه میکنند،و جز نسلی فاجر و کافر از آنها متولّد نمیشود (اِنَّکَ اِن تَذَرْهُمْ یُضِلّوُا عِبادَکَ وَ لایَلِدُوا اِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً ).
این سخن ضمن این که نشان میدهد افراد فاسد و مفسد که دارای نسل تبهکار هستند، از نظر سازمان خلقت، حقّ حیات ندارند و باید به عذاب الهی گرفتار شوند و از میان بروند، اشاره به این حقیقت است که محیط جامعه، تربیت خانوادگی، و حتّی عامل وراثت میتواند در اخلاق و عقیده مؤثّر باشد.
قابل توجّه این که نوحعلیه السلام بطور قاطع میگوید: تمام فرزندان آنها فاسد و کافر خواهند بود، چرا که موج فساد در جامعه آنها به قدری قوی بود که نجات از آن، کار آسانی نبود؛ نه این که این عوامل صد در صد جنبه جبری داشته باشد و انسان را بیاختیار به سوی خود بکشاند. بعضی گفتهاند آگاهی نوح بر این نکته به خاطر وحی الهی بوده، که به نوح فرمود: «اَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ اِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ؛ جز آنها که (تاکنون) ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کس از قوم تو ایمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آیه 36)
ولی روشن است این آیه، شامل نسل آینده آنها نمیشود، بنابراین بعید نیست که نسبت به نسل آینده بر اساس امور سه گانهای که گفته شد (محیط، تربیت خانوادگی و عامل وراثت) قضاوت کرده باشد.
در بعضی از روایات، آمده که فاسدان قوم نوح هنگامی که فرزند آنها به حدّ تمیز میرسید، او را نزد نوحعلیه السلام میبردند، و به کودک میگفتند این پیرمرد را میبینی، این مرد دروغگویی است، از او بپرهیز، پدرم مرا این چنین سفارش کرده (و تو نیز باید فرزندت را به همین امر سفارش کنی)!
و به این ترتیب نسلهای فاسد، یکی پس از دیگری میآمدند و میرفتند.(135)
در قرآن مجید در داستان حضرت مریمعلیها السلام زنی که از مهمترین و با شخصیّتترین زنان جهان است، تعبیراتی آمده که نشان میدهد مسأله وراثت و تربیت خانوادگی و محیط پرورشی انسان در روحیّات او بسیار اثر دارد، و برای پرورش فرزندان برومند پاکدامن باید به تأثیر این امور توجّه داشت.
از جمله روحیّات مادر اوست که از زمان بارداری، پیوسته او را از وسوسههای شیطان به خدا میسپرد، و آرزو میکرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتّی برای این کار نذر کرده بود.
آیه فوق میگوید: خداوند او را به حسن قبول پذیرفت و به طرز شایستهای گیاه وجودش را پرورش داد (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بَقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً).
تشبیه وجود انسان پاک به گیاه برومند، اشاره به این حقیقت است که همان طور که برای برخورداری از یک بوته گل زیبا یا یک درخت پرثمر باید نخست از بذرهای اصلاح شده استفاده کرد و سپس وسائل پرورش آن گیاه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نیز باید بطور مرتّب در تربیت آن بکوشد، انسانها نیز چنیناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثّر است، و هم تربیت خانوادگی و هم محیط.
و قابل توجّه این که در ذیل این جمله میافزاید وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا؛ و خداوند زکریّا را برای سرپرستی و کفالت او (مریم) برگزید(136) پیدا است حال کسی که در آغوش حمایت پیامبر عظیمالشأنی است که خداوند او را برای کفالت او برگزیده است.
و جای تعجّب نیست که با چنین تربیت عالی، مریم به مقاماتی از نظر ایمان و اخلاق و تقوا برسد که در ذیل همین آیه به آن اشاره شده: «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزقاً قالَ یا مَرْیَمُ اَنّی لَکِ هذا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ هر زمان زکریّا وارد محراب او میشد، غذای مخصوصی در آنجا میدید؛ از او پرسید ای مریم! این را از کجا آوردهای؟ گفت: این از سوی خداست؛ خداوند به هر کس بخواهد، بیحساب روزی میدهد.»
آری آن تربیت بهشتی نتیجهاش این اخلاق و غذای بهشتی است!
در سومین آیه مورد بحث که در واقع مقدّمهای برای آیه مربوط به مریم و کفالت زکریّا محسوب میشود، باز سخن از تأثیر عامل وراثت و تربیت در پاکی و تقوا و فضیلت است؛ میفرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید و برتری داد؛ آنها دودمانی بودند که (از نظر پاکی و فضیلت، بعضی از آنها از بعضی دیگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (اِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَآلَاِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ - ذُرِیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلِیمٌ).
گرفته شدن بعضی از آنها از بعضی دیگر، یا اشاره به عامل وراثت است، و یا تربیت خانوادگی و یا هر دو، و در هر حال شاهد گویایی برای مسأله مورد بحث، یعنی تأثیر وراثت و تربیت در شخصیّت و تقوا و فضیلت است.
در روایاتی که ذیل این آیه نقل شده است، به این معنی اشاره شده(137) و به هر حال دلالت آیات فوق، بر این که محیط تربیتی یک انسان و مسأله وراثت، تأثیر عمیقی در شایستگیها و لیاقتهای او برای پذیرش مقام رهبری معنوی خلق دارد، قابل انکار نیست، و هرگز نمیتوان، این گونه افراد را که از چنین وراثتها و تربیتهائی برخوردارند، با افراد دیگری که از یک وراثت آلوده و تربیت نادرست برخوردار بودهاند، مقایسه کرد.
در چهارمین آیه، خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و میگوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانواده خویش را از آتشی که آتش افروزه و هیزمش انسانها و سنگهاست، برکنار دارید!» (یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوْا اَنْفُسَکُمْ وَ اَهْلیکُمْ ناراً وَقُوْدُهَا النَّاسُ وَالحِجارَةُ)
این آیه، به دنبال آیاتی است که در آغاز سوره تحریم آمده و به همسران پیامبرصلی الله علیه وآله هشدار میدهد که دقیقاً مراقب اعمال خویش باشند؛ سپس مطلب را به صورت یک حکم عام مطرح نموده و همه مؤمنان را مخاطب ساخته است.
بدیهی است، منظور از آتش در اینجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طریق تعلیم و تربیت خانواده که موجب ترک معاصی و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهیزگاری گردد، نخواهد بود؛ و به این ترتیب این آیه هم وظیفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده تحت سرپرستی خود روشن میسازد، و هم تأثیر تعلیم و تربیت را در تقوا و فضائل اخلاقی.
این برنامهای است که باید از نخستین سنگ زیر بنای خانواده یعنی از مقدّمات ازدواج، سپس نخستین لحظه تولّد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامهریزی صحیح و با نهایت دقّت تعقیب شود.
در حدیثی میخوانیم هنگامی که آیه فوق نازل شد، یکی از یاران پیامبرصلی الله علیه وآله سؤال کرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟
فرمود:
«تَأْمُرُهُمْ بِما اَمَرَ اللَّهُ وَ تَنْهاهُمُ عَمَّا نَهاهُمْ اللَّهُ اِنْ اَطاعُوکَ کُنْتَ قَدْ وَقَیتَهُمْ، وَ اِنْ عَصَوْکَ کُنْتَ قَدْ قَضَیْتَ ما عَلَیْکَ؛ آنها را امر به معروف و نهی از منکر کن، اگر از تو پذیرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کردهای و اگر نپذیرند، وظیفه خود را انجام دادهای!»(138)
این نکته نیز روشن است که امر به معروف یکی از ابزار کار برای دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است؛ و برای تکمیل این هدف باید از هر وسیله استفاده کرد و از تمام جنبههای عملی، روانی و قولی کمک گرفت؛ حتّی بعید نیست آیه، شامل مسائل مربوط به وراثت نیز بشود؛ مثلاً، به هنگام انعقاد نطفه غذای حلال خورده باشد، و به یاد خدا باشد تا جنین در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتی برخوردار گردد، چرا که دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل میشود.
پنجمین و آخرین آیه مورد بحث، اشاره به داستان مریم و تولّد حضرت مسیحعلیه السلام بدون پدر میکند و میگوید هنگامی که مریم نوزاد خود حضرت مسیح را با خود به نزد بستگان و اقوام خویش آورد، آنها از روی تعجّب گفتند تو کار عجیب و بدی انجام دادی «ای خواهر هارون! پدر تو آدم بدی نبود، مادرت نیز هرگز آلودگی به اعمال خلاف نداشت (پس تو چرا بدون همسر صاحب فرزند شدی)!» (یا اُخْتَ هارُونَ ما کانَ اَبُوکِ امْرَأً سَوْءٍ وَ ما کانَتْ اُمُکِ بَغِیّاً)
این تعبیر (مخصوصاً با توجّه به این که قرآن آن را نقل کرده است و عملاً به آن صحّه نهاده) نشان میدهد که تأثیر عامل وراثت از سوی پدر و مادر و همچنین تربیت خانوادگی در اخلاق انسانها از مسائلی بوده که همه مردم آن را به تجربه دریافته بودند و اگر چیزی بر خلاف آن میدیدند تعجّب میکردند.
از مجموع آنچه در شرح آیات بالا آمد بخوبی میتوان نتیجه گرفت که عامل وراثت و تربیت از عوامل مؤثّر و مهم در مسائل اخلاقی چه در جنبههای مثبت و چه در جنبههای منفی میباشد.