تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

چگونگی سیر و سلوک در این روش‏

در رساله سیر و سلوک منسوب به علاّمه بحرالعلوم بعد از ذکر عوالم و منازل بالا به چگونگی طی نمودن این راه پرمشقّت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور برای وصول به این مقاصد بالا و والا می‏دهد که آنها را بطور فشرده در ذیل می‏آوریم:
سالک الی اللَّه و رهرو راه قرب به پروردگار برای وصول به این عوالم، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینی و اسلامی کاملاً آشنا شد، بار سفر می‏بندد و به راه می‏افتد و با انجام دستورهای بیست و پنجگانه زیر به سوی مقصد همچنان پیش می‏رود:
اوّل، ترک آداب و عادات و رسومی است که انسان را از پیمودن راه باز می‏دارد و غرق در آلودگیها می‏کند.
دوم، عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطف‏تردیدی به خود راه ندهد.
سوم، رفق و مدارا، و آن این که در آنِ واحد امور زیادی را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفّر شود، و از پیمودن راه بازماند.
چهارم، وفا، و آن عبارت از این است که نسبت به آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبت به آنچه استاد راه می‏گوید وفادار بماند.
پنجم، ثبات و دوام است، به این معنی که برنامه‏هایی را که انتخاب می‏کند به صورت عادت مستمر در آید تا بازگشتی در آن صورت نگیرد.
ششم، مراقبت است، و آن عبارت از توجّه به خویش در تمام احوال است که تخّلفی صورت نگیرد.
هفتم، محاسبه است، که در حدیث «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ کُلَّ یَوْمٍ؛ کسی که همه روز به حساب خویش نرسد از ما نیست!»(98) به آن اشاره شده است.
هشتم، مؤاخذه است، منظور از مؤاخذه این است که هر گاه مرتکب خطایی شد
به خویشتن تنگ بگیرد و از این راه خود را مجازات کند.
نهم، مسارعت است، یعنی به مقتضای امر «وسارِعُوا اِلی‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»(99) که در قرآن مجید آمده در مسیر حق شتاب کند، پیش از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.
دهم، ارادت است، و آن عبارت از این است که باطن خود را چنان خالص کند که هیچ غِشّی در آن نباشد، و نسبت به صاحب شریعت و اوصیای معصوم او کاملاً عشق ورزد.
یازدهم، ادب است، یعنی نسبت به ساحت قدس خداوند و رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله و جانشینان معصوم او شرط ادب نگاه دارد، و کمترین سخنی که نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند، و در تعظیم این بزرگان بکوشد و حتّی در بیان حاجت از الفاظی که نشانه امر و نهی است بپرهیزد.
دوازدهم، نیّت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در این سیر و حرکت و جمیع اعمال از برای خداوند متعال.
سیزدهم، صَمْت است، به معنی خاموشی و حفظ زبان از سخنان زائد و اکتفا به مقدار لازم.
چهاردهم، جوع و کم خوردن، که از شروط مهمّه پیمودن این راه است ولی نه تا آن حد که باعث ضعف و ناتوانی گردد.
پانزدهم، خلوت است، و آن عبارت است از کناره‏گیری از اهل عصیان و طالبین دنیا و صاحبان عقول ناقصه؛ و به هنگام عبادات و توجّه به اذکار، دور از ازدحام و غوغا بودن.
شانزدهم، سَهَر و شب بیداری (مخصوصاً بیداری در آخر شب)، که در آیات و روایات اسلامی کراراً به آن اشاره شده است.
هفدهم، دوام طهارت، یعنی همیشه با وضو بودن است که نورانیّت خاصّی به باطن انسان می‏دهد.
هیجدهم، تضرّع به درگاه خداوند ربّ‏العزّة است، که هر چه بیشتر بتواند اظهار خضوع در پیشگاه پروردگار کند.
نوزدهم، پرهیز از خواسته‏های نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا که در توان دارد.
بیستم، رازداری و کتمان سرّ، که از مهمترین شرایط است، که اساتید این رشته به آن اصرار می‏ورزیدند، و آن این که اعمال و برنامه‏های خویش را در این راه مکتوم دارد (تا کوچکترین تظاهر و ریا در آن حاصل نشود) و اگر مکاشفاتی از عوالم غیب برای او دست داد آن را نیز پنهان دارد و به این و آن بازگو نکند (تا گرفتار عجب و خودبینی نگردد).
بیست و یکم، داشتن مربّی و استاد است، اعم از استاد عام که در کارهای مربوط به سیر و سلوک با ارشاد او پیش می‏رود و استاد خاص که آن رسول خداصلی الله علیه وآله و امامان معصوم‏علیهم السلام می‏باشد.
البتّه باید سالک توجه داشته باشد که این، مرحله بسیار دقیق و باریکی است؛ تا کسی را نیازماید و از صلاحیّت علمی و دینی او آگاه نشود، در ارشادات به او تکیه نکند که گاه شیاطین در لباس استاد درآیند و گرگان ملبّس به لباس چوپان شوند و سالک را از راه منحرف سازند.
مرحوم علاّمه طباطبایی در این زمینه می‏گوید: که حتّی به ظاهر شدن خارق عادت و اطّلاع بر علوم پنهانی و اسرار نهان انسان، و عبور بر آب و آتش، و اطّلاع بر مسائل مربوط به آینده و مانند آن نمی‏توان اطمینان کرد که صاحب چنین اعمالی مقام پیشرفته‏ای در سلوک راه حق دارد؛ زیرا، اینها همه در مرتبه مکاشفه روحیّه حاصل می‏شود، و از آنجا تا سرحدّ وصول و کمال، راه بسیار است.
بیست‏ودوم،«ورد» است، و آن‏عبارت است‏از ذکرهای‏زبانی که‏راه را به‏روی‏سالک می‏گشاید و او را برای گذشتن از گردنه‏های صعب‏العبور مسیر الی‏اللَّه یاری می‏دهد.
بیست و سوم، نفی خواطرات است، و آن عبارت است از تسخیر قلب خویشتن و حکومت بر آن، و تمرکز فکر به گونه‏ای که هیچ تصوّر و خاطره‏ای بر او وارد نشود مگر به اختیار و اذن آن؛ و به تعبیر دیگر، افکار پراکنده بی‏اختیار فکر او را به خود مشغول ندارد، و این یکی از کارهای مشکل است.
بیست و چهارم، فکر است، و منظور از آن، آن است که سالک با اندیشه عمیق و فکر صحیح در آگاهی و معرفت بکوشد، و تمام تفکّر او مربوط به صفات و اسماء الهی و تجلّیات و افعال او بوده باشد.
بیست و پنجم، ذکر است، و منظور از آن، توجّه قلبی است به ذات پاک پروردگار؛ نه ذکر با زبان که به آن ورد گفته می‏شود؛ و به تعبیر دیگر، منظور این است که تمام نظر خویش را به جمال پروردگار متوجّه سازد و از غیر او چشم بپوشد.
این بود خلاصه آنچه از سیر و سلوک منسوب به علاّمه بحرالعلوم استفاده می‏شود که علاّمه طباطبائی نیز همین روش را با مختصر تفاوتی - مطابق آنچه در رساله «لبّ‏اللّباب» - آمده دنبال کرده است.