آیا اخلاق خوب و بد و رذائل و فضائل جنبه مطلق دارد؛ یعنی، مثلاً شجاعت و فداکاری و تسلّط بر نفس در هر زمان و هر مکان بدون استثنا خوب است، یا خوبی و بدی این صفات نسبی است، در پارهای از جوامع و بعضی از زمانها و مکانها خوب در حالی که در جامعه یا زمان و مکان دیگر، بد است؟
آنها که اخلاق را نسبی میدانند دو گروهند:
گروه اوّل کسانی هستند که نسبیّت را در تمام هستی قائل هستند؛ هنگامی که وجود و عدم نسبی باشد، اخلاق مشمول نسبیّت خواهد بود.
گروه دوم کسانی هستند که کاری به رابطه مسائل مربوط به وجود و اخلاق ندارند، بلکه معتقدند معیار شناخت اخلاق خوب و بد، پذیرش و عدم پذیرش جامعه است. بنابراین، ممکن است صفتی مانند شجاعت در جامعهای مقبول و در جامعه و زمان و مکان دیگری غیر مقبول باشد، در آن جامعهای که مقبول است جزو فضائل اخلاقی محسوب میشود و در جامعهای که غیر مقبول است جز و رذائل اخلاقی است.
این گروه، حسن و قبح افعال اخلاقی را نیز تابعی از شاخص قبول و ردّ جامعه میشمرند و اعتقادی به حسن و قبح ذاتی افعال ندارند.
همان گونه که در بحث گذشته گفتیم، مسائل اخلاقی بستگی به معیارهای سنجش زائیده از جهانبینیها دارد؛ آنها که اصل و اساس را، جامعه - آن هم در شکل مادّیاش - میبینند، چارهای جز قبول نسبیّت در اخلاق ندارند؛ زیرا جامعه بشری دائماً در تغییر و تحوّل است و شکل مادّی آن پیوسته دگرگون میشود؛ بنابراین، چه جای تعجّب که این گروه مرجع تشخیص اخلاق خوب و بد را افکار عمومی جامعه و قبول و ردّ آن بدانند.
نتیجه چنین تفکّری ناگفته پیداست؛ زیرا سبب میشود که اصول اخلاقی به جای این که پیشرو جوامع بشری و اصلاح کننده مفاسد آنها باشد، دنباله رو و هماهنگ با هر وضع و شرائطی گردد.
از نظر این گروه کشتن دختران و زنده به گور کردن آنها در جامعه جاهلیّت عرب، یک امر اخلاقی بوده چرا که جامعه آن روز آن را پذیرفته بود، همچنین غارتگری که از افتخارات عرب جاهلی بود و پسران را به خاطر این گرامی میداشتند که وقتی بزرگ شدند سلاح به دست میگیرند و در صفوف غارتگران فعّالیّت میکنند نیز یک امر اخلاقی محسوب میشود و البتّه همجنسگرائی در جوامعی که غرق این بدبختیها هستند از نظر آنها اعمال اخلاقی محسوب میشود!
عواقب مرگبار و خطراتی که این گونه مکتبها برای جوامع بشری به وجود میآورد بر هیچ عاقلی پوشیده نیست.
ولی در اسلام که معیار اخلاقی و ارزش فضائل و رذائل از سوی خدا تعیین میشود و ذات پاک او ثابت ولایتغیّر است، ارزشهای اخلاقی ثابت ولایتغیّر خواهد بود و افراد و جوامع انسانی باید از آن الگو بگیرند و تابع آن باشند نه این که اخلاق تابع خواست آنها باشد!
خداپرستان حتّی فطرت انسانی و وجدان اخلاقی را اگر آلوده نگردد ثابت میدانند؛ و آن را پرتوی از فروغ ذات پروردگار میشمرند و به همین دلیل اخلاقیّات متّکی بر وجدان، یا به تعبیر دیگر، حسن و قبح عقلی (منظور عقل عملی است نه عقل نظری) را نیز ثابت میشمرند.