تربیت
Tarbiat.Org

اخلاق در قرآن جلد اول - اصول مسائل اخلاقی
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تفسیر و جمع‏بندی‏

در نخستین آیه تأثیر محیط در اعمال و افعال انسان به صورت لطیفی بیان شده است.
توضیح این که: مفسّران بزرگ در تفسیر این آیه بیانات گوناگونی دارند.
بعضی گفته‏اند منظور این است که آب زلال و حی همچون قطرات باران بر سرزمین دلها فرو می‏ریزد؛ دلهای پاک آن را می‏پذیرد و گلهای زیبای معرفت و میوه‏های لذّتبخش تقوا و طاعت از آن می‏روید در حالی که دلهای ناپاک و آلوده واکنش مناسبی نشان نمی‏دهند؛ پس اگر می‏بینیم عکس‏العمل همه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات اسلام یکسان نیست، این به خاطر نقص در فاعلیّت فاعل، نمی‏باشد بلکه اشکال در قابلیّت قابل است(113).
دیگر این که، هدف از بیان این مثال این است که همیشه نیکیها و خوبیها را از محلّ مناسبش طلب کنید چرا که تلاش و کوشش در محلهای نامناسب چیزی جز هدر دادن نیروها محسوب نمی‏شود.(114)
احتمال سومی که در تفسیر این آیه وجود دارد و می‏تواند برای بحث ما مورد استفاده قرار گیرد این است که: در این مثال انسانها به گیاهان تشبیه شده‏اند و محیط زندگی آنها به زمینهای شور و شیرین؛ در یک محیط آلوده، پرورش انسانهای پاک مشکل است هر چند تعلیمات قوی و مؤثّر باشد، همان گونه که قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمی‏رویاند. به همین دلیل، برای تهذیب نفوس و تحکیم اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمّیّت فراوان داد.
البتّه تفسیرهای سه گانه بالا هیچ گونه منافات با هم ندارد؛ ممکن است تمثیل فوق ناظر به همه این تفسیرها باشد.
آری! محیط اجتماعی آلوده، دشمن فضائل اخلاقی است؛ در حالی که محیطهای پاک بهترین و مناسبترین فرصت را برای تهذیب نفوس دارد.
در حدیث معروفی از پیغمبر اکرم می‏خوانیم که روزی یاران خود را مخاطب ساخته و فرمود: «اِیَّاکُمْ وَخَضْراءَ الدِّمَنَ، قَیلَ یارَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خَضْراءُ الدَّمَنِ قالَ‏صلی الله علیه وآله: اَلْمَرْئَةُ الْحَسْناءُ فی‏ مَنْبَتِ السُّوْءِ؛ از گیاهان (زیبایی که) بر مزبله‏ها می‏روید بپرهیزید! عرض کردند ای رسول خدا! گیاهان زیبایی که بر مزبله‏ها می‏روید اشاره به چه کسی است؛ فرمود: زن زیبایی که در خانواده (و محیط) بد پرورش یافته!»(115)
این تشبیه بسیار گویا می‏تواند اشاره به تأثیر محیط خوب و بد در شخصیّت انسان باشد و یا اشاره به مسأله وراثت به عنوان یک وسیله زمینه‏ساز و یا هر دو.
در آیه دوم سخن از قوم بنی‏اسرائیل است که سالها تحت تعلیمات روحانی و معنوی موسی‏علیه السلام در زمینه توحید و سایر اصول دین قرار داشتند و معجزات مهمّ الهی را همچون شکافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، بطور خارق‏العاده با چشم خود دیدند؛ امّا همین که در مسیر خود به سوی شام و سرزمینهای مقدّس، با گروهی بت‏پرست برخورد کردند، چنان تحت تأثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند که صدا زدند: «یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا اِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ؛ ای موسی برای ما بتی قرار بده همان گونه که آنها دارای معبودان و بتها هستند!»
موسی از این سخن بسیار متعجّب و خشمگین شد و گفت: «به یقین شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید! (قالَ اِنَّکُمْ قَوْمُ تَجْهَلُونَ)
سپس بخشی از مفاسد بت‏پرستی را برای آنها شرح داد.
و عجب آن که بنی‏اسرائیل بعد از توضیحات صریح موسی‏علیه السلام نیز اثر منفی آن محیط مسموم در آنها باقی بود، بطوری که سامری توانست از غیبت چند روزه موسی‏علیه السلام استفاده کند و بت طلائی خود را بسازد و اکثریّت آن گروه نادان را به دنبال خود بکشاند و از توحید به شرک و بت‏پرستی ببرد.
این موضوع بخوبی نشان می‏دهد که محیطهای ناسالم تا چه حد می‏تواند در مسائل اخلاقی و حتّی عقیدتی اثر بگذارد؛ شک نیست که بنی‏اسرائیل پیش از مشاهده این گروه بت‏پرست، زمینه فکری مساعدی در اثر زندگی مداوم در میان مصریان بت‏پرست، برای این موضوع داشتند ولی مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقّه‏ای بود که زمینه‏های قبلی را فعّال کرد؛ و به هر حال، همه اینها دلیل بر تأثیر محیط در افکار و عقائد انسان است.
در سومین آیه که از زبان حضرت نوح به هنگام نفرین بر قوم بت‏پرست می‏باشد، شاهد و گواه دیگری بر تأثیر محیط در اخلاق و عقائد انسان است.
نوح، نفرین خود را درباره نابودی آن قوم کافر با این جمله تکمیل کرد، و در واقع نفرین خود را مستدل کرد؛ عرض کرد: «خداوندا اگر آنها را زنده بگذاری، بندگانت را گمراه و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی‏آید! (اِنَّکَ اِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوْا عِبادَکَ وَلایَلِدُوْا اِلاَّ فاجِراً کَفَّاراً)
هم نسل امروز آنها کافر و منحرف است و هم نسلهای آینده که در این محیط پرورش می‏یابد، آلوده می‏شوند.
در چهارمین و پنجمین آیه، سخن از لزوم هجرت از محیطهای آلوده است؛ در چهارمین آیه خداوند بندگان با ایمان خود را مخاطب ساخته و می‏گوید: «زمین من گسترده است تنها مرا بپرستید (تسلیم فشار دشمن نشوید و در محیط آلوده نمانید) (یا عِبادِی‏ الَّذینَ آمَنُوا اِنَّ اَرْضی‏ واسِعةٌ فَاِیَّاَی فَاعْبُدُونَ)
و در پنجمین آیه، به کسانی که ایمان آورده‏اند و هجرت نکرده‏اند هشدار می‏دهد و می‏گوید عذر آنها در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست؛ مضمون آیه چنین است: «کسانی که فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالی که به خود ستم کرده بودند؛ به آنها گفتند شما در چه حالی بودید (و چرا با این که مسلمان بودید در صف کفّار جای داشتید) آنها در پاسخ گفتند ما در زمین خود تحت فشار بودیم فرشتگان گفتند مگر سرزمین خداوند پهناور نبود چرا هجرت نکردید آنها (عذری نداشتند و به عذاب الهی گرفتار شدند) جایگاهشان جهنّم و سرانجام بدی دارند (اِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی اَنْفُسِهِمْ قالُوْا فیهمَ کُنْتُمْ قالُوْا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْاَرْضِ قالُوْا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوْا فیها فَاوُلئِکَ مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصیراً)
اصولاً مسأله هجرت که از اساسی‏ترین مسائل در اسلام است تا آنجا که تاریخ اسلام بر پایه آن بنیاد شده، فلسفه‏هائی دارد که یکی از مهمترین آنها فرار از محیط آلوده و نجات از تأثیرات سوءِ آن است.
هجرت، بر خلاف آنچه بعضی می‏پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلکه در هر عصر و زمانی جاری است که اگر مسلمانان در محیطهای آلوده به شرک و کفر و فساد باشند و عقائد یا اخلاق آنها به خطر بیفتد، باید از آنجا مهاجرت کنند. در حدیثی از پیامبراکرم‏صلی الله علیه وآله می‏خوانیم: «مَنْ فَرَّبِدینِهِ مِن اَرْضٍ اِلی‏ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْراً مِنَ الْاَرْضِ اَسْتَوْجِبَ الْجَنَّةِ وَکانَ رَفیقُ مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وَاِبْراهیمَ‏علیه السلام؛ کسی که برای حفظ آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر - اگر چه به اندازه یک وجب فاصله داشته باشد - مهاجرت کند، مستحقّ بهشت می‏گردد و همنشین محمّدصلی الله علیه وآله و ابراهیم‏علیه السلام (دو پیامبر بزرگ مهاجر) خواهد بود!(116)
تکیه بر مقدار شِبر (مقدار یک وجب) دلیل بر اهمّیّت فوق‏العاده این مسأله است که به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گیرد، هماهنگی با پیامبراسلام‏صلی الله علیه وآله و ابراهیم‏علیه السلام حاصل خواهد شد.
کوتاه سخن این که، در هر عصر و زمان، محیط در ساختن شخصیّت و اخلاق انسانها مؤثّر بوده است و پاکی و یا ناپاکی محیط، عامل تعیین کننده‏ای محسوب می‏شود؛ هر چند مسأله، جنبه جبری ندارد. بنابراین، برای پاکسازی اخلاق و پرورش ملکات فاضله، یکی از مهمترین اموری که باید مورد توجّه قرار گیرد، مسأله پاکسازی محیط است.
و اگر محیط به قدری آلوده باشد که نتوان آن را پاک کرد، باید از چنین محیطی مهاجرت نمود.
آیا هنگامی که حیات مادّی انسان در یک محیط به خاطر آلودگی به خطر بیفتد، از آن جا هجرت نمی‏کند؟ پس چرا هنگامی که حیات معنوی و اخلاقی او که از حیات مادّی ارزشمندتر است به خطر افتد، به عذر این که این جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگیهای خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نکند!
بر تمام علمای اخلاق لازم است که برای پرورش فضائل اخلاقی برنامه‏های مؤثّری برای پاکسازی محیط بیندیشند؛ چرا که بدون آن، کوششهای فردی و موضعی کم اثر خواهد بود.