تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

ده مجلس عاشورایی‏

(مجلس اول): قرآن و امام حسین (علیه السلام)(2390)
اگر قرآن سیدالکلام است،(2391) امام حسین سیدالشهداست(2392).
اگر در صحیفه سجادیه درباره قرآن می‏خوانیم: و میزان القسط امام حسین (علیه السلام) می‏فرماید: امرت بالقسط(2393)
اگر قرآن موعظه پروردگار است؛ موعظه من ربکم(2394)، امام حسین (علیه السلام) در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم. لا تعجلوا حتی اعظکم بالحق.(2395)
اگر قرآن مردم را به رشد هدایت می‏کند؛ یهدی الی الرشد(2396)، امام حسین (علیه السلام) نیز می‏فرماید: من شما را به دو راه رشاد دعوت می‏کنم. ادعوکم الی سبیل الرشاد(2397)
اگر قرآن عظیم است؛ والقرآن العظیم(2398) امام حسین (علیه السلام) نیز سوابق عظیمی دارد. عظیم السوابق(2399)
اگر قرآن حق و یقینی است؛ و انه لحق الیقین(2400) در زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز می‏خوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبارت کردی که به درجه یقین رسیدی. حتی اتاک الیقین(2401)
اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ نعم الشفیع القرآن(2402) امام حسین (علیه السلام) نیز مقام شفاعت دارد. وارزقنی شفاعه الحسین(2403)
اگر در دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه درباره قرآن می‏خوانیم که پرچم نجات است؛ علم نجاه در زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز می‏خوانیم او نیز پرچم هدایت است. انه رایه الهدی(2404)
اگر قرآن شفادهنده است؛ و ننزل من القرآن ما هو شفاء(2405)
خاک قبر امام حسین (علیه السلام) نیز شفاست. طین قبر الحسین شفاء(2406)
اگر قرآن منار حکمت است(2407)، امام حسین نیز باب حکمت الهی است. السلام علیک یا باب حکمه رب العالمین(2408)
اگر قرآن امر به معروف و نهی از منکر می‏کند؛ فالقرآن آمر و زاجر(2409) امام حسین (علیه السلام) نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا امر به معروف و نهی از منکر است. أرید أن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر
اگر قرآن نور است؛ نوراً مبیناً(2410)، امام حسین (علیه السلام) نیز نور است. کنت نوراً فی الاصلاب الشامخه(2411)
اگر قرآن برای تاریخ و همه مردم است؛ لم یجعل القرآن لزمان دون زمان و لاللناس دون الناس(2412)، درباره امام حسین (علیه السلام) نیز می‏خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. لا یدرس اءثره و لایمحی اسمه(2413)
اگر قرآن کتاب مبارکی است؛ کتاب انزلناه الیک مبارک(2414)، شهادت امام حسین (علیه السلام) نیز برای اسلام سبب برکت و رشد است اللهم فبارک لی فی قتله(2415)
اگر در قرآن هیچ انحرافی نیست؛ غیر ذی عوج(2416) درباره امام حسین (علیه السلام) نیز می‏خوانیم: لحظه‏ای از حق با باطل گرایش پیدا نکرد. لم تمل من حق الی الباطل(2417)
اگر قرآن، کریم است؛ انه لقرآن کریم(2418)، امام حسین (علیه السلام) نیز دارای اخلاق کریم است، و کریم الخلائق(2419)
اگر قرآن ریسمان محکم است؛ ان هذا القرآن... العروه الوثقی(2420)، امام حسین (علیه السلام) نیز کشتی نجات و ریسمان محکم است. ان الحسین سفینه النجاه و العروه الوثقی(2421)
اگر قرآن بینه و دلیل آشکار است؛ جائکم بینه من ربکم(2422)، امام حسین نیز اینگونه است اشهد انک علی بینه من ربک(2423)
اگر قرآن را باید آرام و با تأنی تلاوت کرد؛ و رتل القرآن ترتیلاً(2424) زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) را نیز باید با گامهای آهسته انجام داد. وامش بمشی العبید الذلیل(2425)
اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ فاقروه بالحزن(2426) زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز باید با حزن باشد. و زره و انت کئیب شعث(2427)
آری، حسین (علیه السلام) قرآن ناطق و سیمایی از کلام الهی است.
(مجلس دوم): انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهی در کربلا
برخلاف دنیای امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژی و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائی و نقش همه آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه می‏داند.
نمونه‏ها:
نماز بی‏نشاط، مورد انتقاد قرآن است. قامواکسالی(2428)
انفاق بی‏نشاط، مورد انتقاد قرآن است. هم کارهون(2429)
انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانه‏گیری، به منزله انجام ندادن آن است، بنی‏اسرائیل چون بعد از بهانه گیره‏های زیاد، گاوی را ذبح قرآن می‏فرماید: گویا ذبح نکردند. فذبحوها و ما کادوا یفعلون(2430)
بارها قرآن از کسانی که هنگام رفتن به جبهه بی‏نشاط بودند، انتقاد کرده است. اثاقلتم الی الارض(2431)
از ایمان و توجه کسانی که تنها به هنگام اضطرار رو به خداوند می‏کنند، انتقاد کرده و می‏فرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را می‏خوانند ولی همین که نجات یافتند، فراموش می‏کنند. فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله... فلما نجاهم...(2432)
ایمان در لحظه خطر کار فرعونی است که در آستانه غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: الان و قد عصیت قبل(2433)
در کربلا نشاط بود؛ امام حسین (علیه السلام) فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است.
فرزند سیزده ساله امام حسن (علیه السلام) (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرین‏تر است.
یاران امام حسین (علیه السلام) می‏گفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو برنمی‏داریم.
نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشه نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بی‏نشاطی، نشانه باور نداشتن راه، رهبر و هدف است.
اما مسئله‏انگیزه
اسلام به انگیزه انسان بسیار توجه دارد، حتی سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزه غیر الهی داشته باشد، بی‏ارزش است.
یکی از سوره‏های قرآن سوره مبارکه عبس است که در ده آیه اول آن به شدت انتقاد می‏کند که چرا به روی نابینایی عبوس شد، در حلای که نابینا نه عبوسیت را می‏بیند و نه خنده را، اما اسلام اصل عبوس بودن را زشت می‏داند، نه به خاطر فهمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعی می‏بیند، نه قراردادی، سیاسی، اقتصادی و تعصبی.
انگیزه امام حسین (علیه السلام) خودنمایی، قدرت‏طلبی، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدش بود. انگیزه یارانش رسیدن به مال و مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام در برابر کاخ بنی‏امیه سخنرانی می‏کند و می‏فرماید: به عدد دانه‏های شن خدا را شکر می‏کنم؛ الحمدلله عدد الرمل و الحصی و زینت کبری می‏فرماید: چیزی جز زیبایی ندیدم؛ ما رایت الا جمیلاً در حالی که که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایه‏ها و ضعف‏ها و ناسپاسی‏ها در کار باشد.
خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگی همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ واعدوا لهم ما استطعتم من قوه(2434)
به آموزش‏های تخصصی عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ اطلبوا العلم و لو بالصین
به حمایت افراد توجه دارد؛ تعاونوا علی البر و التقوی(2435)
به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه اینها به منزله عینک وسیله دیدن هستند، لکنکار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ و ما توفیقی الا بالله(2436) و نصرت تنها از او می‏باشد؛ و ما النصر الا من عند الله(2437)
اما آگاهی
امروز خلبانان متخصص منطقه‏ای را بمباران می‏کنند، بدون آنکه بدانند چرا و برای چه؟
در کربلا همه یاران امام حسین (علیه السلام) آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانه این بود که این سفر کامیابی مادی و برگشتی ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.
در اسلام حتی اشک و سوزی ارزش دارد که بر اساس آگاهی باشد؛ تفیض اعینهم من الدمع مما عرفوا(2438)
باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینت کبری در سخنرانی به یزید می‏گوید: من تو را پست و کوچک می‏دانم؛ انی لاستصغرک
آری اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته می‏شود و هیچ پخته‏ای خام نمی‏شود، ولی اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدتی گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغی سرد می‏شود.
در قرآن دو نوع دخول داریم: یکی دخول مردم در فضای ایمان و دیگری دخول ایمان در فضای دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ ید خلون فی دین الله افواجاً(2439) اما داخل شدن ایمان در دل، کار سختی است؛ ولما یدخل الایمان فی قلوبکم(2440)
همانها که یدخلون فی دین الله افواجاً بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندی علی (علیه السلام) را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است دخول مردم در دین با دخول دین در مردم.
(مجلس سوم): حرکت امام حسین بر اساس قرآن‏
آیاتی که امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه به آن استناد فرمودند:
آیه اول: همین که نماینده یزید در مدینه (مروان) تصمیم گرفت که از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: ویلک یا مروان فانک رجس؛ وای برتو، تو پلید هستی و ما خانواده‏ای هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البت و یطهرکم تطهیرا(2441) همانا خداوند می‏خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی (احتمالی، شک و شبهه‏ای) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
آیه دوم: امام حسین (علیه السلام) در پایان وصیت نامه‏ای که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب(2442) توفیق من به جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کرده‏ام و به او روی آورده‏ام.
آیه سوم: همین که برای فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوی مکه خارج شدند (28 رجب). این آیه را تلاوت فرمودند: فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین(2443) آنگاه که (موسی) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده.
آیه چهارم: شیخ مفید (قدس سره) می‏گوید: همین که امام حسین (علیه السلام) به سوی مدینه رهسپار شد گروه‏هایی از جن و فرشته برای یاری آن حضرت حاضر شدند، اما امام این آیات را تلاوت فرمودند: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده(2444) هرجا که باشید و لو در برجهای استوار سر به فک کشیده، مرگ شما را فرا می‏گیرد. همچنین آیه: لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم(2445) کسانی که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پای خویش) به قتلگاه خود رهسپار می‏شدند.
آیه پنجم: همین که امام حسین (علیه السلام) شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدنی سواء السبیل(2446) و چون رو به سوی مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند.
آیه ششم: در مکه همین که با ابن عباس گفتگو می‏کردند درباره بنی امیه این آیات را تلاوت فرمودند: انهم کفروا بالله و برسوله و لایأتون و لایأتون الصلاه الا و هم کسالی(2447) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداخته‏اند... و همچنین آیه: یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلاً با مردم ریا کاری کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‏کنند. و آیه مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هؤلاء و من یضلل الله فلن تجد له سبیلاً(2448) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشته‏اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهی وا گذاردش، هرگز برای او بیرون شدنی نخواهد یافت. و فرمودند: کل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجورکم(2449) هر جانداری چشنده (طعم) مرگ است و بی‏شک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامی خواهند داد.
آیه هفتم: در آستانه عید قربان که امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند، درگیری با تازیانه رخ داد، به امام حسین (علیه السلام) گفتند: می‏ترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بری‏ء مما تعملون(2450) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من می‏کنم بری و برکنارید و من از آنچه شما می‏کنید بری و برکنارم.
آیه هشتم: همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون(2451) کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز می‏گردیم.
آیه نهم: در نزدیکی کربلا هین که حر به امام گفت: چرا آمده‏ای؟ فرمود: نامه‏های دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولی حالا پشیمان شده‏اید و این آیه را تلاوت فرمود: فمن نکث فانما ینکث علی نفسه(2452) پس هر کس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است.
آیه دهم: در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه رسان خود قیس بن مسهر صیدا وی را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً(2453) از ایشان کسی هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات) به سربرده است و کسی هست که (شهادت را) انتظار می‏کشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در کار نیاورده‏اند.
آیه یازدهم: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمی برای حر فرستاد که راه را بر حسین (علیه السلام) ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام این آیه را تلاوت فرمودند: و جعلناهم ائمه یدعون الی النار...(2454) و آنان را پیشوایانی خواندیم که به سوی آتش دوزخ دعوت می‏کنند و روز قیامت یاری نمی‏یابند.
آیه دوازدهم: امام حسین (علیه السلام) در کربلا درباره لشکر یزید برای دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله(2455) شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
آیه سیزدهم: در روز عاشورا برای لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم غمه ثم اقضوا الی و لاتنظرون(2456) شما با شریکانی که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید سپس در کارتان پرده پوشی نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.
و نیز آیه انما ولی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین(2457) سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانی را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. و نیز آیه: و انی عذت بربی و ربک ان ترجمون(2458) و من از شر اینکه سنگسارم کنید، به خود پروردگار شما پناه می‏برم. و همچنین آیه: اعوذ بربی و ربکم من کل متکبر لایؤمن بیوم الحساب(2459) من به پروردگار خود و پروردگار شما را (شر) هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه می‏برم.
(مجلس چهارم): اهداف امام حسین (علیه السلام) و قرآن‏
در اسلام به همان مقدار که از فساد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأکید شده است. قرآن تنها به ایمان و تقوای درونی اکتفا نمی‏کند، بلکه اصلاح را لازمه ایمان و تقوی می‏شمارد. آمن و اصلح(2460) و فمن اتقی و اصلح(2461)
خداوند خود اول مصلح است؛ و اصلح بالهم(2462) و لذا از مردم نیز خواسته تا اول عیب‏های خود را اصلاح کنند؛ تابوا و اصلحوا...(2463) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم(2464) اصلاح‏گر هرگز به دنبال فتنه انگیزان نمی‏رود، و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(2465) البته اصلاحات باید بر معیار عدل و قانون باشد فاصلحوا بینهما بالعدل و القسط(2466)
کسی که راههای صلاح و اصلاح را به روی خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پیامبر باشد؛ انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح(2467) (ای نوح!) او از خاندان تو نیست، براستی که عمل او غیر صالح است، اولیای الهی از خدا درخواست می‏کردند که به صالحان ملحق شوند. الحقنی بالصالحین(2468)
قرآن معمولاً ایمان را همراه عمل صالح بیان کرده است؛ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اثر بخشی عمل صالح محدود به زمان و مکان نیست و حتی نسل‏های بعدی از اعمال پدران صالح خود خیر و بهره می‏برند. و کان ابوهما صالحا(2469)
قرآن هدف از کامیابی از نعمت‏ها را انجام عمل صالح می‏داند، یا ایها الرسول کلوا من الطیبات و اعملوا صالحاً(2470) یعنی بهره‏گیری و کامیابی شما از نعمت‏ها باید برای انجام کار نیک و عمل صالح باشد.
خداوند متعال حکومت آینده زمین را نصیب بندگان صالح خود خواهد کرد. ان الارض یرثها عبادی الصالحون(2471)
انسان بعد از اصلاح خود، باید به اصلاح دیگران بپردازد و تمام توان خود را در این راه بکار گیرد ان ارید الا الاصلاح ما استطعت(2472) چیزی جز اصلاح تا سر حد توانم نمی‏خواهم.
البته خداود متعال اصلاح طلبان واقعی را از کسانی که شعار اصلاح می‏دهند، جدا می‏کند و چهره مدعیان دروغین را افشا می‏کند؛ قالوا انما نحن مصلحون اءلا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون(2473) آنها می‏گویند: فقط ما اصلاح طلبیم، آگاه باشید آنها خود فساد کنندگانند، ولی نمی‏فهمند.
آری، خداوند مصلحین واقعی را می‏شناسد. و الله یعلم المفسد من المصلح(2474)
خداوند به مصلحان واقعی را وعده پاداش داده است. انا لانضیع اجر المصلحین(2475)
نکته قابل توجه آنکه هر چه میزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانه بیشتری را طلب می‏کند. (آری هر چه هوا گرم‏تر شود، نیاز به آب زیادتر می‏شود) و هر چه مفسدان خطرناکتر شوند، مصلحان بزرگتری می‏طلبد. در برابر نمرود جز ابراهیم و در برابر فرعون جز موسی و در برابر یزید جز حسین (علیه السلام) چه کسانی می‏توانند مقابله کنند؟!
بدیهی است برنامه اصلاحات همیشه با نامه و گفت و گو و تذکر پیش نمی‏رود، بلکه شرایطی پیش می‏آید که باید به استقبال خطر رفت. امام حسین (علیه السلام) اولین مصلح اسلامی است که به استقبال سخت‏ترین شداید رفت و جان خود را تسلیم حق نموده و به شهادت رسید.
(مجلس پنجم): امر به معروف و امام حسین (علیه السلام)
امر به معروف و نهی از منکر نشانه وجدان بیدار، سوز و تعهد، عشق به مکتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.
امر به معروف و نهی از منکر سبب دلگرمی نیکوکاران، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است.
جامعه بی‏تفاوت و ساکت، جامعه مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمی که در برابر گناه ساکت بودند فرمود: ألیس منکم رجل رشید(2476)؛ آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟
قرآن شرط بهرین امت بودن را انجام امر به معروف و نهی از منکر می‏داند؛ کنتم خیر امه اخرجت للناس...(2477)
آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات می‏دهد. وانجینا الذین ینهون عن السوء(2478)
یکی از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز می‏دارد. ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر(2479)
امر به معروف در پاداش انجام معروف شریک است(2480).
ترک امر به معروف سبب سلطه اشرار می‏شود.
امر به معروف و نهی از منکر وظیفه تمام انبیا در طول تاریخ است. لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(2481)
امام حسین (علیه السلام) درباره علت قیام خود فرمودند: مگر نمی‏بینید که به حق عمل نمی‏شود و از باطل جلوگیری نمی‏شود(2482). من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهی از منکر کنم. انی ارید أن آمر بالمعروف...
آری، امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد که در بعضی مراحل باید تا شهادت پیش رفت. چنانکه خون‏های مقدسی در راه آن ریخته شده است. و یقتلون الذین یأمرون بالقسط(2483)
توجیهات نابجا
بعضی برای سکوت خود توجیهاتی دارند و کلماتی را می‏گویند از قبیل:
کار از کار گذشته است.
با یک گل بهار نمی‏شود.
ما و او را در یک قبر نمی‏گذارند.
عیسی به دین خود، موسی به دین خود.
دیگران هستند، به ما چه ربطی دارد.
در زندگی شخصی افراد دخالت ممنوع است.
نانم قطع شده و مردم از من رنجیده می‏شوند.
خجالت می‏کشم و با او رودرواسی دارم.
ولی قیام امام حسین (علیه السلام) ثابت کرد که با یک حرکت خالصانه، می‏توان تاریخ را متحول کرد و با یک گل بهار می‏شود.
ما باید با طاغوت‏ها مبارزه کنیم، زیر پا و سم اسب برویم ولی زیر بار زور نرویم. سر به نیزه دهیم ولی در برابر ظلم سرخم نکنیم و نباید تصور کنیم که آثار امر به معروف و نهی از منکر فوری است، زیرا گاهی آثار یک کلام یا قیام و حرکت، بعد از سال‏ها جلوه می‏کند.
(مجلس ششم): جلوه‏های قرآن در کربلا
قرآن بارها می‏فرماید: به منطق و حق فکر کنید، نه به تعداد نفرات و تعبیراتی از قبیل: اکثرهم لا یعملون(2484)، اکثرهم فاسقون(2485)، اکثرهم کاذبون(2486)، را به کار برده است.
قرآن می‏فرماید: هر گامی و کلامی باید بر اساس بصیرت باشد ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعی(2487)
در امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابوالفضل و اصحاب (علیهم السلام) روز عاشورا ده سخنرانی کوتاه برای موعظه و ارشاد مردم داشتند.
قرآن، از ایثارگران تجلیل می‏کند؛ و یؤثرون علی انفسهم(2488)، در کربلا جلوه‏های بسیاری از ایثار به چشم می‏خورد که نمونه بارز آن ایثار حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) است.
قرآن به عفو کردن و پذیرش عذر مردم سفارش می‏کند که نمونه بارز آن در کربلا عفو و بخشش حربن یزید ریاحی است.
قرآن می‏فرماید: و العاقبه للمتقین(2489) و والعاقبه للتقوی(2490) در کربلا نام نیکی از دهها هزار جنایتکار برای همیشه بلند آوازه ماند.
قرآن می‏فرماید: امرت لان اکون اول المسلمین(2491) یعنی رهبر باید پیشگام باشد و در کربلا امام حسین (علیه السلام) فرزندش علی اکبر (علیه السلام) را قبل از جونان بنی هاشمی به میدان نبرد فرستاد.
قرآن می‏فرماید: فاستقم کما امرت و من تاب معک(2492) ای پیامبر! تو یارانت استقامت بورزید، در کربلا بهترین جلوه‏های استقامت را در امام حسین و یارانش (علیهم السلام) می‏بینیم.
قرآن به جای نام بردن از افراد، ملاک‏ها و معیارها را بیان می‏کند. مثلاً می‏فرماید: مولای شما کسی است که در رکوع نمازش انگشتر خود را به فقیر داد و در یک لحظه بین نماز و زکات را جمع کرد، و این مردمند که باید جستجوکرده مصداق آیه را پیدا کنند، در کربلا امام حسین (علیه السلام) نفرمود: من با یزید بیعت نمی‏کنم بلکه، بلکه فرمود: مثلی لایبایع مثله یعنی خط ستیز حق و باطل در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود.
قرآن می‏فرماید: بدی‏های مردم را با خوبی جواب دهید؛ و یدرؤن بالحسنه السیئه(2493)، در کربلا حر راه را بر امام می‏بندد، ولی امام حسین (علیه السلام) به تشنگان لشکر حر و حتی به اسب‏های آنها آب می‏دهد.
قرآن پیروی از خدا و اولیای الهی و وفاداری را سفارش می‏کند، برخی یاران امام حسین (علیه السلام) که جان خود را برای نماز ظهر عاشورا سپر کرده و تیرها را به جان خریدند هنگامی که امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالای سرشان آمد آنها پرسیدند: آیا وفا کردیم؟ گویا تا آن لحظه نسبت به وفاداری خود شک داشتند!
قرآن در بسیاری از آیات سفارش به توحید می‏کند، جمله‏ای که امام حسین (علیه السلام) فرمود: لامعبود سواک بهترین جلوه این آیات است.
قرآن به نهی از منکر و غیرت دینی و دفاع از حریم سفارش می‏کند، در کربلا آخرین جمله امام حسین (علیه السلام) در گودی قتلگاه به لشکر یزید این بود که به خیمه‏های من حمله نکنید و ناموس مرا پاس دارید و اگر دین ندارید لااقل در دنیا آزاد مرد باشید!
قرآن به تسلیم و رضا در پیشگاه خدا سفارش می‏کند، امام حسین (علیه السلام) نیز که روزی بر دوش پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و روزی زیر سم اسبان، در هر حال راضی و تسلیم خداوند است.
(مجلس هفتم): عزت و ذلت در کربلا
در برنامه‏های اسلام به مسئله عزت توجه خاصی شده است. پرستش خداوند عزیز، عزت آفرین، است امام بندگی در برابر غیر خدا (خواه جمادات یا غیر آن) ذلت است. کفی بی عزا ان اکون لک عبداً
گذاشتن دست انسان در دست رهبران غیر معصوم، توهین به انسانیت و به ذلت کشاندن بشر است.
برای غیر خدا کار کردن (هر چیز و هر کس که باشد) باختن و خسارت است؛ خاب الوافدون علی غیرک و خسر و المتعرضون الا لک
اگر در اسلام غیبت کردن، نسبت ناروا دادن، توهین، تمسخر، تحقیر افشاگری، طعنه و نیش زدن، منت گذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است که در این کارها عزت دیگران شکسته می‏شود.
اگر ستایش ستمگر عرش خدا را به لرزه می‏آورد، چون در آن عزیز کردن نااهلان است.
اگر انسان حق ندارد عیوب و گناهان و ضعف‏های خود را حتی برای نزدیک‏ترین دوستانش نقل کند، به خاطر حفظ عزت است.
اگر به تشیع جنازه، رسیدگی به فقرا، عیادت بیماران، وام دادن، دید و بازدید، کتمان عیب دیگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزت انسان‏هاست.
اگر به صبر و قناعت و ترک سؤال از مردم و چاپلوسی سفارش شده است، به خاطر عزت انسان‏هاست.
به چند نکته توجه کنید:
1- عزت به معنای نفوذناپذیری است، نه داشتن امکانات، ممکن است کسی هیچ گونه امکانات مادی نداشته باشد، ولی هیچ تهدید و تطمیعی در او اثری نکند، این فرد عزیز است و ممکن است کسی همه گونه امکانات داشته باشد، ولی باز هم افراد و یا اشیایی در او اثر بگذارند که این گونه افراد ذلیلند.
2- سرچشمه همه عزت‏ها خداست. در قرآن مکرر می‏خوانیم: ان العزه لله جمیعاً؛ قرآن عزت خواهی از غیر خدا را نکوهش می‏کند. أیبتغون عندهم العزه(2494)
3- فروتنی در برابر حق عزت است؛ العز ان تذل للحق(2495)؛ شیطان عزت خود را از نژاد آتشی خود می‏طلبید، در حالی که عزت او در سایه طاعت خدا بود.
عزت دنیوی در حقیقت ذلت است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‏فرماید: دنیا به گونه‏ای است که عزت آن ذلت است، داشتن مرکب زیبا که به ظاهر عزت است، در واقع نوعی وابستگی و اسیر شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر برای کشاورز عزت است، اما تا تمام عمر و قدرت او را نگیرد خوش را عرضه نمی‏کند.
عزتی ارزش دارد که سبب تکبر و فخر فروشی نگردد و به هر مقدار که بیشتر شد، انسان در درون خودش را کوچک‏تر احساس کند و فروتنی کند؛ الهی اعزنی و لاتبتلینی بالکبر و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها(2496) قرآن سلطه کفار را بر مؤمنین ممنوع می‏داند؛ لن یجعل للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(2497)
قرآن پذیرفتن ظلم را مثل ظلم کردن حرام می‏داند. لاتظلمون و لاتظلمون(2498)
قرآن زندگی با ذلت را مرگ و مرگ با عزت را زندگی می‏داند.
قرآن آنچه را ملاک دانسته در راه خدا بودن است، نه کشتن و نه کشته شدن؛ ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه... فیقتلون و یقتلون(2499)
قرآن به انسان عزت داده و فرموده: هستی برای توست؛ خلق لکم(2500)
روح خدا در توست؛ نفخت فیه من روحی(2501)
تو مسجود فرشتگان هستی؛ فسجدوا الا ابلیس(2502)
تو جانشین خدا هستی؛ انی جاعل فی الارض خلیفه(2503)
سرپرست شما خداست؛ الله ولی الذین آمنوا(2504)
انبیا پدران شما هستند؛ مله ابیکم ابراهیم(2505)
آفرینش تو هدفدار است؛ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(2506)
در کربلا جلوه عزت الهی را می‏بینیم، نوجوان 13 ساله‏ای به نام حضرت قاسم می‏گوید: اگر مسئولین جامعه اسلامی یزید و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شیرین‏تر است.
امام حسین (علیه السلام) می‏فرماید: بنی‏امیه مرا بین شهادت و بیعت (سازش) مخیر ساخته است، هیهات من الذله، در کربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزتش لطمه‏ای وارد نشد، انواع غمها بر حضرت زینب و امام سجاد (علیهما السلام) وارد شد، اما جلوه‏های عزت آنها در خطبه‏ها، تار و پود نظام بنی‏امیه را از هم گسست.
(مجلس هشتم): نماز و امام حسین (علیه السلام)
اگر قرآن در آغاز بزرگترین سوره خود (بقره) می‏فرماید: الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوه(2507) و همچنین در کوچک‏ترین سوره خود (کوثر) از نماز سخن به میان می‏آورد، اما حسین (علیه السلام) آن را اقامه می‏نماید. اشهد انک قد اقمت الصلوه(2508)
اگر قرآن می‏فرماید: و ارکعوا مع الراکعین(2509)، امام حسین (علیه السلام) نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار می‏کند.
اگر قرآن نحوه اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموزش می‏دهد؛ و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوه فلتقم طائفه منهم معک...(2510)، امام حسین (علیه السلام) در میدان جنگ نماز را اقامه می‏فرماید.
اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژی زای غیبی معرفی و مؤمنان را امر به استعانت از آن می‏فرماید: استعینوا بالصبر و الصلوه(2511)، امام حسین (علیه السلام) در میدان جنگ نماز را اقامه می‏فرماید.
اگر قرآن نماز را در اول وقت سفارش می‏فرماید؛ اقم الصلوه لدلوک الشمس(2512)، امام حسین (علیه السلام) نماز ظهر عاشورا را در اول وقت اقامه فرمودند.
اگر حضرت عیسای مسیح (علیه السلام) تا زمانی که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شده‏اند؛ و اوصانی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیاً، امام حسین (علیه السلام)(2513) نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است.
اگر قرآن از کسانی که تجارت آنها را از نماز غافل نمی‏سازد، ستایش می‏کند؛ رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه(2514)، راجع به امام حسین (علیه السلام) چه باید گفت که حتی حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت.
امام حسین (علیه السلام) نه تنها خود نماز خواند که نمازهای نمازگزاران را نماز کرد. در حدیث می‏خوانیم، سه چیز موجب قبولی نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا.
امام حسین (علیه السلام) به خواهرش زینب (علیها السلام) می‏فرماید: در نماز به من دعا کن.
نماز باید در جامعه و علنی اقامه شود؛ اقیموا الصلوه و امام حسین (علیه السلام) با آنکه می‏توانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت.
هنگام اقامه نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوی حضرت رها شد، یعنی در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریباً یک تیر به امام پرتاپ شد.
به راستی نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامی که به سیدالشهدا (علیه السلام) پیشنهاد حمله می‏شود، حضرت طی چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر می‏اندازند و می‏فرمایند: انی احب الصلوه و نفرمود: می‏خواهم نماز بخوانم، بلکه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسیاری از ما نماز می‏خوانیم، ولی چقدر دوست داریم؟
زراره از امام صادق (علیه السلام) درباره کعبه پرسید: دهها سال است که هرگاه درباره حج و کعبه از شما سؤال می‏کنم، پاسخ جدیدی می‏دهید، علم شما به کجا متصل است؟ امام فرمودند: آیا می‏خواهی کعبه‏ای که هزاران سال قبل از آدم بوده با چند کلمه اسرارش تمام شود؟
این در حالی است که کعبه و تمامی اسرار و رموز آن که امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبله نماز است و قبله یکی از شرایط نماز
امام حسین (علیه السلام) حاضر می‏شود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولی ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدس سیدالشهدا بر روی نی قرآن می‏خواند، یعنی سر از بدن جدا می‏شود ولی سر و دل از قرآن جدا نمی‏شود.
عزاداران حسینی! ظهر عاشورا در هر کجا هستید، به یاد امام حسین (علیه السلام) و آخرین نماز کربلای او، همراه با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز ظهر عاشورا را با شکوه و با اخلاص بپا دارید.
(مجلس نهم): قرآن و یاد شهدا
در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است؛ یخشون الناس کخشیه الله(2515) و لا طاقه لنا الیوم(2516) و افراد شجاع ستایش شده است. مثلاً بعضی برای تضعیف روحیه مسلمین می‏گفتند: دشمنان شما زیادند ولی مؤمنین به جای ترس ایمانشان زیاد می‏شود؛ ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم(2517)
قرآن از کسانی که عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امکانات اشک می‏ریزند ستایش می‏کند؛ اعینهم تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون(2518)
قرآن از کسانی که برای خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش می‏کند. اعینهم تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون(2519)
قرآن از کسانی که برای خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش می‏کند. فلما اسلما و تله للجبین و نادیناه اءن یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا(2520)
قرآن کسی را که در جبهه از خود شهامت نشان می‏دهد لایق مقام می‏داند. فقتل داود جالوت فاتیناه الملک و الحکمه(2521)
قرآن یکی از ارزشهای حضرت ابراهیم را جرأت او بر شکستن بت‏ها می‏داند. تالله لاکیدن اصنامکم(2522)
قرآن می‏فرماید: چه بسا پیامبرانی که با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختی‏ها سستی نورزیدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نیاوردند و اینگونه کار و روحیه آنان را می‏ستاید.
و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین(2523)
شاید یکی از اسرار مهم مراسم حج که بر تمام حجاج بیت الله واجب شده است تا شبهایی را در بیرون مکه (بیابان منی) بمانند آن است که آنجا قربانگاه اسماعیل و محل مبارزه حضرت ابراهیم با شیطان است.
آری وجوب توقف در قتلگاه اولیای خدا، یک عزداری عملی و به یادماندن یاد شهداست.
در برابر این گروه، قرآن از گروه‏هایی به شدت انتقاد کرده است از جمله:
1- کسانی که تنها به زندگی دنیا دل بسته‏اند. أرضیتم بالحیوه الدنیا
2- کسانی که رفاه زندگی را محبوب‏تر از جبهه و جهاد می‏دانند. قل ان کان ابائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقتر فتموها و تجاره تخشون کسادها أحب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا...(2524)
3- کسانی که از دشمن می‏ترسند. قالوا لاطاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده(2525)
4- کسانی که مسئله ناامنی خانه را مطرح می‏کنند و برای فرار از جبهه و جنگ، از پیغمبر مرخصی می‏خواهند. یقولون ان بیوتنا عوره و ماهی بعوره(2526)
5- کسانی که از پیامبر برای شرکت در جبهه عذرخواهی می‏کنند و بهانه می‏گیرند که شرکت ما در جنگ تبوک سبب گناه می‏شود، زیرا در برخورد با رومیان به دخترانشان نگاه خواهیم کرد و گرفتار فتنه و گناه خواهیم شد. در حالی که بزرگ‏ترین فتنه و گناه که در آن غرق شده‏اند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پیامبر است و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی الا فی الفتنه سقطوا(2527)
کسانی که گرمی هوا را برای ترک جنگ بهانه قرار دادند. قالوا لا تنفروا فی الحر قل نار جهنم اشد حرا(2528)
کسانی که به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله(2529)
خداوند به پیامبرش دستور می‏دهد بر مرده مرفهان بی‏درد و منافقان ترسو و فراریان از جبهه نماز نگزار و حتی بر سر قبر فراریان نباید حاضر شد، پس بر مزار شهدا باید حاضر شد.
حضرت فاطمه (علیها السلام) هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه) پیاده چند کیلومتر راه را از منزل تا مزار شهدای احد طی می‏کرد و حتی مقداری خاک قبر شهید را به خانه برد و از آن دانه‏های تسبیح ساخت و در دست می‏چرخاند تا بدین وسیله شهدا فراموش نشوند.
خداوند آنچه در زمین و آسمان است آفرید؛ الله الذین خلق السموات و الارض(2530) و آن را مسخر بشر قرار داد؛ سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض(2531) و بشر را برای عبادت و بندگی آفرید؛ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(2532) و قله عبادت نماز است و قله نماز سجده است که در سجده بهتر است بر خاک کربلا و تربت شهید سجده کنیم تا شهدا فراموش نشود.
در آداب سفر حج می‏خوانیم: کسی که مکه رود و پیامبر را در مدینه زیارت نکند جفا کار است و کسی که به مدینه رود و پیامبر را زیارت کند و شهدای احد را در کنار مدینه زیارت نکند، جفا کرده است، بنابراین چنین نتیجه می‏گیریم که الوهیت مکه به نبوت مدینه و نبوت مدینه به شهادت احد پیوند خورده است. یعنی مکه به مدینه وابسته و مدینه به احد. آیا در این سری نیست که شهدای احد 72 نفر بودند و شهدای کربلا 72 نفر و شهدای حزب جمهوری هم 72 نفر بودند؟!
(مجلس دهم): زیارت عاشورا در سایه قرآن‏
یکی از اصولی که قرآن بر آن اصرار دارد، عشق به خوبان و خوبی‏ها و تنفر از بدان و بدی‏هاست.
قرآن می‏فرماید: از ابراهیم بیاموز که چگونه از عموی منحرف خود اظهار بیزاری کرد؛ فلما تبین له انه عدو لله تبرء منه ان ابراهیم لاواه حلیم(2533) آن‏گاه که برای ابراهیم آشکار شد که او دشمن خداست از او بیزاری جست، با آنکه ابراهیم بسیار دلسوز و بردبار است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور است که به مشرکان بگوید: اننی بری‏ء مما تشرکون(2534) من از آنچه شما شریک خدا قرار می‏دهید، بیزارم.
سوره مبارکه برائت نشانگر آن است که تنها علاقه به خوبی‏ها کافی نیست، بلکه باید با بیان و فریاد، گفتن و نوشتن، نامه و ناله و اشک و عمل، از بدیها بیزاری جست و نسبت به آنها ابزار تنفر کرد.
هر سال میلیون‏ها مسلمان در سرزمین منی در کنار خانه خدابه پیروی از ابراهیم (علیه السلام) در سه روز پشت سر هم به سوی نماد شیطان، 49 سنگ پرتاب کرده و از شیطان و شیطان نماها برائت می‏جویند.
جالب آنکه بعد از پرتاب سنگ‏ها به سوی شیطان، حاجیان این دعا را می‏خوانند: خدایا حج من را قبول کن که این رمز آن استکه قبولی حج با طرد شیطان و شیطان‏ها همراه است.
ناگفته پیداست که شیطان در هر زمان به شل و صورتی است، چنانکه امام راحل (قدس سره) فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است.
در زیارت عاشورا به امام حسین (علیه السلام) و یارانش صد مرتبه سلام می‏دهیم و در مقابل به دشمنان او که دشمنان دین و خدایند، صد بار لعنت می‏کنیم.
تکرار پرتاب سنگ در سرزمین منی به شیطان و تکرار لعنت در زیارت عاشورا، نشان دهنده آن است که باید با محبت خوبان و بغض دشمنان خو بگیریم و خو گرفتن در اثر تکرار است.
حضرت علی (علیه السلام) متولد کعبه و خانه زاد خداست، خداود می‏فرماید: به دور کعبه بچرخید تا در طواف خانه خدا عشق علی و فکر و راه او در جان شما جای گیرد. انسان بی‏عشق و تنفر، همانند حیوانی است که فقط نفس می‏کشد.
در هر شبانه روز ده مرتبه از خداوند می‏خواهیم که ما را در راه اولیای خود ثابت قدم بدارد؛ اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم و از راه منحرفان و غضب شدگان بیزاری می‏جوییم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین سنگ کعبه را می‏بوسیم، ولی از سنگ جمرات با پرتاب سنگریزه‏ها به آن، ابراز نفرت می‏کنیم.
روز عرفه به عشق حسین (علیه السلام) و دعای او اشک می‏ریزیم، ولی فردای آن در عید قربان، کارد بدست خون می‏ریزیم و قربانی می‏کنیم، با یک دست دعا و با دست دیگر سلاح.
آری مسلمانان باید در تمام شئون زندگی اینگونه باشند.
امام جمعه مسلمین بر لبش فرمان تقوی و در چشمش اشک و بر دستش سلام و گام‏هایش استوار در قیام است، فکرش آگاه به آفاق و ذهنش انباشته از علم است. و این معنای جامعیت نمایندگان مکتبی و علما و خطبا در اسلام است.
اگر به امام حسین (علیه السلام) سلام می‏گوییم، از قرآن آموخته‏ایم که به پیام آوران آسمانی و رهروان الهی سلام می‏گوید: سلام علی نوح فی العالمین(2535)، سلام علی ابراهیم(2536)، سلام علی موسی و هارون(2537)، سلام علی آل یاسین(2538)
اگر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات می‏فرستیم، از قرآن یاد گرفته‏ایم که می‏فرماید: ان الله و ملائکته یصلون علی النبی(2539) خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‏فرستند و اگر ما بر بنی‏امیه و غاصبان حکومت حق و تبهکاران تاریخ بشریت، لعن و نفرین می‏کنیم، باز از قرآن آموخته‏ایم که می‏فرماید: ان الذین یؤذن الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره(2540) آنان که خدا و پیامبرش را اذیت می‏کنند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت می‏کند.
ما نفرین و لعن به دشمنان خدا را از انبیا یاد گرفته‏ایم؛ لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم(2541) کافران بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن شده‏اند.
ما نفرین را از سیره پیامبر اسلام آموخته‏ایم که در ماجرای مباهله فرمودند: ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین(2542) ما با هم مباهله می‏کنیم و لعنت خدا را برای دروغگویان قرار می‏دهیم.
بعضی از مجریان را نه تنها خدا و پیامبران لعن و نفرین می‏کنند، بلکه تمام موجودات با شعور هستی نیز آنان را دائماً لعنت می‏کنند. اولئک یلعهنم الله و یلعنهم اللاعنون(2543)
کوتاه سخن آنکه سلام و نفرین ما در تمام زیارت‏ها به خصوص زیارت عاشورا، برخاسته از فرهنگ و روح قرآن است.