(مجلس اول): قرآن و امام حسین (علیه السلام)(2390)
اگر قرآن سیدالکلام است،(2391) امام حسین سیدالشهداست(2392).
اگر در صحیفه سجادیه درباره قرآن میخوانیم: و میزان القسط امام حسین (علیه السلام) میفرماید: امرت بالقسط(2393)
اگر قرآن موعظه پروردگار است؛ موعظه من ربکم(2394)، امام حسین (علیه السلام) در عاشورا فرمود: عجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم. لا تعجلوا حتی اعظکم بالحق.(2395)
اگر قرآن مردم را به رشد هدایت میکند؛ یهدی الی الرشد(2396)، امام حسین (علیه السلام) نیز میفرماید: من شما را به دو راه رشاد دعوت میکنم. ادعوکم الی سبیل الرشاد(2397)
اگر قرآن عظیم است؛ والقرآن العظیم(2398) امام حسین (علیه السلام) نیز سوابق عظیمی دارد. عظیم السوابق(2399)
اگر قرآن حق و یقینی است؛ و انه لحق الیقین(2400) در زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز میخوانیم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبارت کردی که به درجه یقین رسیدی. حتی اتاک الیقین(2401)
اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ نعم الشفیع القرآن(2402) امام حسین (علیه السلام) نیز مقام شفاعت دارد. وارزقنی شفاعه الحسین(2403)
اگر در دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه درباره قرآن میخوانیم که پرچم نجات است؛ علم نجاه در زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز میخوانیم او نیز پرچم هدایت است. انه رایه الهدی(2404)
اگر قرآن شفادهنده است؛ و ننزل من القرآن ما هو شفاء(2405)
خاک قبر امام حسین (علیه السلام) نیز شفاست. طین قبر الحسین شفاء(2406)
اگر قرآن منار حکمت است(2407)، امام حسین نیز باب حکمت الهی است. السلام علیک یا باب حکمه رب العالمین(2408)
اگر قرآن امر به معروف و نهی از منکر میکند؛ فالقرآن آمر و زاجر(2409) امام حسین (علیه السلام) نیز فرمود: هدف من از رفتن به کربلا امر به معروف و نهی از منکر است. أرید أن آمر بالمعروف و انهی عن المنکر
اگر قرآن نور است؛ نوراً مبیناً(2410)، امام حسین (علیه السلام) نیز نور است. کنت نوراً فی الاصلاب الشامخه(2411)
اگر قرآن برای تاریخ و همه مردم است؛ لم یجعل القرآن لزمان دون زمان و لاللناس دون الناس(2412)، درباره امام حسین (علیه السلام) نیز میخوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخواهد شد. لا یدرس اءثره و لایمحی اسمه(2413)
اگر قرآن کتاب مبارکی است؛ کتاب انزلناه الیک مبارک(2414)، شهادت امام حسین (علیه السلام) نیز برای اسلام سبب برکت و رشد است اللهم فبارک لی فی قتله(2415)
اگر در قرآن هیچ انحرافی نیست؛ غیر ذی عوج(2416) درباره امام حسین (علیه السلام) نیز میخوانیم: لحظهای از حق با باطل گرایش پیدا نکرد. لم تمل من حق الی الباطل(2417)
اگر قرآن، کریم است؛ انه لقرآن کریم(2418)، امام حسین (علیه السلام) نیز دارای اخلاق کریم است، و کریم الخلائق(2419)
اگر قرآن ریسمان محکم است؛ ان هذا القرآن... العروه الوثقی(2420)، امام حسین (علیه السلام) نیز کشتی نجات و ریسمان محکم است. ان الحسین سفینه النجاه و العروه الوثقی(2421)
اگر قرآن بینه و دلیل آشکار است؛ جائکم بینه من ربکم(2422)، امام حسین نیز اینگونه است اشهد انک علی بینه من ربک(2423)
اگر قرآن را باید آرام و با تأنی تلاوت کرد؛ و رتل القرآن ترتیلاً(2424) زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) را نیز باید با گامهای آهسته انجام داد. وامش بمشی العبید الذلیل(2425)
اگر تلاوت قرآن باید با حزن باشد؛ فاقروه بالحزن(2426) زیارت امام حسین (علیه السلام) نیز باید با حزن باشد. و زره و انت کئیب شعث(2427)
آری، حسین (علیه السلام) قرآن ناطق و سیمایی از کلام الهی است.
(مجلس دوم): انگیزه، اخلاص، نشاط و آگاهی در کربلا
برخلاف دنیای امروز که به ثروت، نیرو، اطلاعات، تخصص، تکنولوژی و حمایت دیگران تکیه دارد، اسلام کارائی و نقش همه آنها را در کنار ایمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگیزه میداند.
نمونهها:
نماز بینشاط، مورد انتقاد قرآن است. قامواکسالی(2428)
انفاق بینشاط، مورد انتقاد قرآن است. هم کارهون(2429)
انجام کار بدون نشاط یا همراه با بهانهگیری، به منزله انجام ندادن آن است، بنیاسرائیل چون بعد از بهانه گیرههای زیاد، گاوی را ذبح قرآن میفرماید: گویا ذبح نکردند. فذبحوها و ما کادوا یفعلون(2430)
بارها قرآن از کسانی که هنگام رفتن به جبهه بینشاط بودند، انتقاد کرده است. اثاقلتم الی الارض(2431)
از ایمان و توجه کسانی که تنها به هنگام اضطرار رو به خداوند میکنند، انتقاد کرده و میفرماید: همین که در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را میخوانند ولی همین که نجات یافتند، فراموش میکنند. فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله... فلما نجاهم...(2432)
ایمان در لحظه خطر کار فرعونی است که در آستانه غرق شدن گفت: ایمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: الان و قد عصیت قبل(2433)
در کربلا نشاط بود؛ امام حسین (علیه السلام) فرمود: مرگ مانند گردنبند در سینه دختران جوان است.
فرزند سیزده ساله امام حسن (علیه السلام) (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.
یاران امام حسین (علیه السلام) میگفتند: اگر بارها زنده شویم باز کشته شویم، دست از تو برنمیداریم.
نشاط بالاتر از رضایت و تسلیم است، ریشه نشاط ایمان به راه، رهبر و هدف است و بینشاطی، نشانه باور نداشتن راه، رهبر و هدف است.
اما مسئلهانگیزه
اسلام به انگیزه انسان بسیار توجه دارد، حتی سیر کردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگیزه غیر الهی داشته باشد، بیارزش است.
یکی از سورههای قرآن سوره مبارکه عبس است که در ده آیه اول آن به شدت انتقاد میکند که چرا به روی نابینایی عبوس شد، در حلای که نابینا نه عبوسیت را میبیند و نه خنده را، اما اسلام اصل عبوس بودن را زشت میداند، نه به خاطر فهمیدن یا نفهمیدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعی میبیند، نه قراردادی، سیاسی، اقتصادی و تعصبی.
انگیزه امام حسین (علیه السلام) خودنمایی، قدرتطلبی، انتقام نبود، انگیزه امام و یارانش اصلاح در دین جدش بود. انگیزه یارانش رسیدن به مال و مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله کردند و لذا کودک اسیر شده امام در برابر کاخ بنیامیه سخنرانی میکند و میفرماید: به عدد دانههای شن خدا را شکر میکنم؛ الحمدلله عدد الرمل و الحصی و زینت کبری میفرماید: چیزی جز زیبایی ندیدم؛ ما رایت الا جمیلاً در حالی که که اگر انگیزه غیر خدا باشد، باید گلایهها و ضعفها و ناسپاسیها در کار باشد.
خلاصه آنکه گرچه اسلام به آمادگی همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ واعدوا لهم ما استطعتم من قوه(2434)
به آموزشهای تخصصی عنایت دارد، گرچه نزد بیگانگان باشد؛ اطلبوا العلم و لو بالصین
به حمایت افراد توجه دارد؛ تعاونوا علی البر و التقوی(2435)
به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه اینها به منزله عینک وسیله دیدن هستند، لکنکار دیدن از چشم است و توفیق تنها از اوست؛ و ما توفیقی الا بالله(2436) و نصرت تنها از او میباشد؛ و ما النصر الا من عند الله(2437)
اما آگاهی
امروز خلبانان متخصص منطقهای را بمباران میکنند، بدون آنکه بدانند چرا و برای چه؟
در کربلا همه یاران امام حسین (علیه السلام) آگاه بودند. از آغاز سفر تا کربلا تمام جملات امام نشانه این بود که این سفر کامیابی مادی و برگشتی ندارد، یک انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.
در اسلام حتی اشک و سوزی ارزش دارد که بر اساس آگاهی باشد؛ تفیض اعینهم من الدمع مما عرفوا(2438)
باور و یقین که آمد، انسان در کار خود تردید ندارد. زینت کبری در سخنرانی به یزید میگوید: من تو را پست و کوچک میدانم؛ انی لاستصغرک
آری اگر انسان در اثر معرفت و شناخت یقین پیدا کرد، پخته میشود و هیچ پختهای خام نمیشود، ولی اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممکن است بعد از مدتی گرفتار تردید و سرد شود، چون هر داغی سرد میشود.
در قرآن دو نوع دخول داریم: یکی دخول مردم در فضای ایمان و دیگری دخول ایمان در فضای دل. داخل شدن مردم به ایمان آسان است؛ ید خلون فی دین الله افواجاً(2439) اما داخل شدن ایمان در دل، کار سختی است؛ ولما یدخل الایمان فی قلوبکم(2440)
همانها که یدخلون فی دین الله افواجاً بودند، صحنه را دیدند و تبریک هم گفتند، اما پس از چندی علی (علیه السلام) را رها کردند، زیرا ایمان در قلبشان داخل نشده بود. این است دخول مردم در دین با دخول دین در مردم.
(مجلس سوم): حرکت امام حسین بر اساس قرآن
آیاتی که امام حسین (علیه السلام) در مسیر راه به آن استناد فرمودند:
آیه اول: همین که نماینده یزید در مدینه (مروان) تصمیم گرفت که از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت بگیرد، امام فرمود: ویلک یا مروان فانک رجس؛ وای برتو، تو پلید هستی و ما خانوادهای هستیم که خداوند در شأن ما فرموده است: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البت و یطهرکم تطهیرا(2441) همانا خداوند میخواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی (احتمالی، شک و شبههای) را بزداید و شما را چنانکه باید و شاید پاکیزه بدارد.
آیه دوم: امام حسین (علیه السلام) در پایان وصیت نامهای که قبل از حرکت به کربلا نوشتند، به این آیه استناد کردند: و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب(2442) توفیق من به جز به (اراده) خداوند نیست که بر او توکل کردهام و به او روی آوردهام.
آیه سوم: همین که برای فرار از بیعت با یزید، از مدینه به سوی مکه خارج شدند (28 رجب). این آیه را تلاوت فرمودند: فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین(2443) آنگاه که (موسی) از آنجا ترسان و نگران بیرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمکار نجات بده.
آیه چهارم: شیخ مفید (قدس سره) میگوید: همین که امام حسین (علیه السلام) به سوی مدینه رهسپار شد گروههایی از جن و فرشته برای یاری آن حضرت حاضر شدند، اما امام این آیات را تلاوت فرمودند: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده(2444) هرجا که باشید و لو در برجهای استوار سر به فک کشیده، مرگ شما را فرا میگیرد. همچنین آیه: لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم(2445) کسانی که کشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پای خویش) به قتلگاه خود رهسپار میشدند.
آیه پنجم: همین که امام حسین (علیه السلام) شب جمعه سوم شعبان (قبل از حرکت به کربلا) وارد مکه شدند، این آیه را تلاوت فرمودند: و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدنی سواء السبیل(2446) و چون رو به سوی مدین نهاد، گفت: باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند.
آیه ششم: در مکه همین که با ابن عباس گفتگو میکردند درباره بنی امیه این آیات را تلاوت فرمودند: انهم کفروا بالله و برسوله و لایأتون و لایأتون الصلاه الا و هم کسالی(2447) آنان به خداوند و پیامبر او کفر ورزیده و جز با حالت کسالت به نماز نپرداختهاند... و همچنین آیه: یرائون الناس و لایذکرون الله الا قلیلاً با مردم ریا کاری کنند و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند. و آیه مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هؤلاء و من یضلل الله فلن تجد له سبیلاً(2448) در این میان (بین کفر و ایمان) سرگشتهاند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اینان (نامؤمنان) و هر کس که خداوند در گمراهی وا گذاردش، هرگز برای او بیرون شدنی نخواهد یافت. و فرمودند: کل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجورکم(2449) هر جانداری چشنده (طعم) مرگ است و بیشک در روز قیامت پاداشهایتان را به تمامی خواهند داد.
آیه هفتم: در آستانه عید قربان که امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا حرکت کردند، نماینده یزید در مکه راه را بر حضرت بستند، درگیری با تازیانه رخ داد، به امام حسین (علیه السلام) گفتند: میترسم شما میان مردم شکاف بیفکنی! حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بریء مما تعملون(2450) عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من میکنم بری و برکنارید و من از آنچه شما میکنید بری و برکنارم.
آیه هشتم: همین که در مسیر کربلا خبر شهادت مسلم را شنیدند فرمودند: انا لله و انا الیه راجعون(2451) کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد، گویند: ما از خداییم و به خدا باز میگردیم.
آیه نهم: در نزدیکی کربلا هین که حر به امام گفت: چرا آمدهای؟ فرمود: نامههای دعوت شما مرا به اینجا آورد، ولی حالا پشیمان شدهاید و این آیه را تلاوت فرمود: فمن نکث فانما ینکث علی نفسه(2452) پس هر کس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است.
آیه دهم: در مسیر کربلا همین که خبر شهادت نامه رسان خود قیس بن مسهر صیدا وی را شنید گریه کرد و این آیه را تلاوت فرمودند: و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلاً(2453) از ایشان کسی هست که بر عهد خویش (تا پایان حیات) به سربرده است و کسی هست که (شهادت را) انتظار میکشد و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در کار نیاوردهاند.
آیه یازدهم: همین که فرماندار کوفه (ابن زیاد) نامه رسمی برای حر فرستاد که راه را بر حسین (علیه السلام) ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام این آیه را تلاوت فرمودند: و جعلناهم ائمه یدعون الی النار...(2454) و آنان را پیشوایانی خواندیم که به سوی آتش دوزخ دعوت میکنند و روز قیامت یاری نمییابند.
آیه دوازدهم: امام حسین (علیه السلام) در کربلا درباره لشکر یزید برای دخترش سکینه این آیه را تلاوت فرمود: استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله(2455) شیطان بر آنان دست یافت، سپس یاد خدا را از خاطر آنان برد.
آیه سیزدهم: در روز عاشورا برای لشکر یزید این آیه را تلاوت فرمود: فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم غمه ثم اقضوا الی و لاتنظرون(2456) شما با شریکانی که قائلید، کارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم کنید سپس در کارتان پرده پوشی نکنید، آنگاه کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید.
و نیز آیه انما ولی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین(2457) سرور من خداوند است که (این) کتاب آسمانی را فرو فرستاده است و او دوستدار شایستگان است. و نیز آیه: و انی عذت بربی و ربک ان ترجمون(2458) و من از شر اینکه سنگسارم کنید، به خود پروردگار شما پناه میبرم. و همچنین آیه: اعوذ بربی و ربکم من کل متکبر لایؤمن بیوم الحساب(2459) من به پروردگار خود و پروردگار شما را (شر) هر متکبری که به روز حساب ایمان ندارد، پناه میبرم.
(مجلس چهارم): اهداف امام حسین (علیه السلام) و قرآن
در اسلام به همان مقدار که از فساد و با آن مقابله شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأکید شده است. قرآن تنها به ایمان و تقوای درونی اکتفا نمیکند، بلکه اصلاح را لازمه ایمان و تقوی میشمارد. آمن و اصلح(2460) و فمن اتقی و اصلح(2461)
خداوند خود اول مصلح است؛ و اصلح بالهم(2462) و لذا از مردم نیز خواسته تا اول عیبهای خود را اصلاح کنند؛ تابوا و اصلحوا...(2463) و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم(2464) اصلاحگر هرگز به دنبال فتنه انگیزان نمیرود، و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(2465) البته اصلاحات باید بر معیار عدل و قانون باشد فاصلحوا بینهما بالعدل و القسط(2466)
کسی که راههای صلاح و اصلاح را به روی خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پیامبر باشد؛ انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح(2467) (ای نوح!) او از خاندان تو نیست، براستی که عمل او غیر صالح است، اولیای الهی از خدا درخواست میکردند که به صالحان ملحق شوند. الحقنی بالصالحین(2468)
قرآن معمولاً ایمان را همراه عمل صالح بیان کرده است؛ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اثر بخشی عمل صالح محدود به زمان و مکان نیست و حتی نسلهای بعدی از اعمال پدران صالح خود خیر و بهره میبرند. و کان ابوهما صالحا(2469)
قرآن هدف از کامیابی از نعمتها را انجام عمل صالح میداند، یا ایها الرسول کلوا من الطیبات و اعملوا صالحاً(2470) یعنی بهرهگیری و کامیابی شما از نعمتها باید برای انجام کار نیک و عمل صالح باشد.
خداوند متعال حکومت آینده زمین را نصیب بندگان صالح خود خواهد کرد. ان الارض یرثها عبادی الصالحون(2471)
انسان بعد از اصلاح خود، باید به اصلاح دیگران بپردازد و تمام توان خود را در این راه بکار گیرد ان ارید الا الاصلاح ما استطعت(2472) چیزی جز اصلاح تا سر حد توانم نمیخواهم.
البته خداود متعال اصلاح طلبان واقعی را از کسانی که شعار اصلاح میدهند، جدا میکند و چهره مدعیان دروغین را افشا میکند؛ قالوا انما نحن مصلحون اءلا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون(2473) آنها میگویند: فقط ما اصلاح طلبیم، آگاه باشید آنها خود فساد کنندگانند، ولی نمیفهمند.
آری، خداوند مصلحین واقعی را میشناسد. و الله یعلم المفسد من المصلح(2474)
خداوند به مصلحان واقعی را وعده پاداش داده است. انا لانضیع اجر المصلحین(2475)
نکته قابل توجه آنکه هر چه میزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانه بیشتری را طلب میکند. (آری هر چه هوا گرمتر شود، نیاز به آب زیادتر میشود) و هر چه مفسدان خطرناکتر شوند، مصلحان بزرگتری میطلبد. در برابر نمرود جز ابراهیم و در برابر فرعون جز موسی و در برابر یزید جز حسین (علیه السلام) چه کسانی میتوانند مقابله کنند؟!
بدیهی است برنامه اصلاحات همیشه با نامه و گفت و گو و تذکر پیش نمیرود، بلکه شرایطی پیش میآید که باید به استقبال خطر رفت. امام حسین (علیه السلام) اولین مصلح اسلامی است که به استقبال سختترین شداید رفت و جان خود را تسلیم حق نموده و به شهادت رسید.
(مجلس پنجم): امر به معروف و امام حسین (علیه السلام)
امر به معروف و نهی از منکر نشانه وجدان بیدار، سوز و تعهد، عشق به مکتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.
امر به معروف و نهی از منکر سبب دلگرمی نیکوکاران، کنترل خلافکاران و حافظ حقوق مظلومان است.
جامعه بیتفاوت و ساکت، جامعه مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمی که در برابر گناه ساکت بودند فرمود: ألیس منکم رجل رشید(2476)؛ آیا یک انسان رشد یافته در میان شما نیست؟
قرآن شرط بهرین امت بودن را انجام امر به معروف و نهی از منکر میداند؛ کنتم خیر امه اخرجت للناس...(2477)
آنگاه که قهر خداوند بر خلافکاران نازل شود، خداوند ناهیان از منکر را نجات میدهد. وانجینا الذین ینهون عن السوء(2478)
یکی از برکات نماز آن است که انسان را از منکرات باز میدارد. ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر(2479)
امر به معروف در پاداش انجام معروف شریک است(2480).
ترک امر به معروف سبب سلطه اشرار میشود.
امر به معروف و نهی از منکر وظیفه تمام انبیا در طول تاریخ است. لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(2481)
امام حسین (علیه السلام) درباره علت قیام خود فرمودند: مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیشود(2482). من بنا دارم (هر چند با شهادت و ریختن خونم باشد) امر به معروف و نهی از منکر کنم. انی ارید أن آمر بالمعروف...
آری، امر به معروف و نهی از منکر مراحلی دارد که در بعضی مراحل باید تا شهادت پیش رفت. چنانکه خونهای مقدسی در راه آن ریخته شده است. و یقتلون الذین یأمرون بالقسط(2483)
توجیهات نابجا
بعضی برای سکوت خود توجیهاتی دارند و کلماتی را میگویند از قبیل:
کار از کار گذشته است.
با یک گل بهار نمیشود.
ما و او را در یک قبر نمیگذارند.
عیسی به دین خود، موسی به دین خود.
دیگران هستند، به ما چه ربطی دارد.
در زندگی شخصی افراد دخالت ممنوع است.
نانم قطع شده و مردم از من رنجیده میشوند.
خجالت میکشم و با او رودرواسی دارم.
ولی قیام امام حسین (علیه السلام) ثابت کرد که با یک حرکت خالصانه، میتوان تاریخ را متحول کرد و با یک گل بهار میشود.
ما باید با طاغوتها مبارزه کنیم، زیر پا و سم اسب برویم ولی زیر بار زور نرویم. سر به نیزه دهیم ولی در برابر ظلم سرخم نکنیم و نباید تصور کنیم که آثار امر به معروف و نهی از منکر فوری است، زیرا گاهی آثار یک کلام یا قیام و حرکت، بعد از سالها جلوه میکند.
(مجلس ششم): جلوههای قرآن در کربلا
قرآن بارها میفرماید: به منطق و حق فکر کنید، نه به تعداد نفرات و تعبیراتی از قبیل: اکثرهم لا یعملون(2484)، اکثرهم فاسقون(2485)، اکثرهم کاذبون(2486)، را به کار برده است.
قرآن میفرماید: هر گامی و کلامی باید بر اساس بصیرت باشد ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعی(2487)
در امام حسین (علیه السلام) و حضرت ابوالفضل و اصحاب (علیهم السلام) روز عاشورا ده سخنرانی کوتاه برای موعظه و ارشاد مردم داشتند.
قرآن، از ایثارگران تجلیل میکند؛ و یؤثرون علی انفسهم(2488)، در کربلا جلوههای بسیاری از ایثار به چشم میخورد که نمونه بارز آن ایثار حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) است.
قرآن به عفو کردن و پذیرش عذر مردم سفارش میکند که نمونه بارز آن در کربلا عفو و بخشش حربن یزید ریاحی است.
قرآن میفرماید: و العاقبه للمتقین(2489) و والعاقبه للتقوی(2490) در کربلا نام نیکی از دهها هزار جنایتکار برای همیشه بلند آوازه ماند.
قرآن میفرماید: امرت لان اکون اول المسلمین(2491) یعنی رهبر باید پیشگام باشد و در کربلا امام حسین (علیه السلام) فرزندش علی اکبر (علیه السلام) را قبل از جونان بنی هاشمی به میدان نبرد فرستاد.
قرآن میفرماید: فاستقم کما امرت و من تاب معک(2492) ای پیامبر! تو یارانت استقامت بورزید، در کربلا بهترین جلوههای استقامت را در امام حسین و یارانش (علیهم السلام) میبینیم.
قرآن به جای نام بردن از افراد، ملاکها و معیارها را بیان میکند. مثلاً میفرماید: مولای شما کسی است که در رکوع نمازش انگشتر خود را به فقیر داد و در یک لحظه بین نماز و زکات را جمع کرد، و این مردمند که باید جستجوکرده مصداق آیه را پیدا کنند، در کربلا امام حسین (علیه السلام) نفرمود: من با یزید بیعت نمیکنم بلکه، بلکه فرمود: مثلی لایبایع مثله یعنی خط ستیز حق و باطل در طول تاریخ بوده، هست و خواهد بود.
قرآن میفرماید: بدیهای مردم را با خوبی جواب دهید؛ و یدرؤن بالحسنه السیئه(2493)، در کربلا حر راه را بر امام میبندد، ولی امام حسین (علیه السلام) به تشنگان لشکر حر و حتی به اسبهای آنها آب میدهد.
قرآن پیروی از خدا و اولیای الهی و وفاداری را سفارش میکند، برخی یاران امام حسین (علیه السلام) که جان خود را برای نماز ظهر عاشورا سپر کرده و تیرها را به جان خریدند هنگامی که امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالای سرشان آمد آنها پرسیدند: آیا وفا کردیم؟ گویا تا آن لحظه نسبت به وفاداری خود شک داشتند!
قرآن در بسیاری از آیات سفارش به توحید میکند، جملهای که امام حسین (علیه السلام) فرمود: لامعبود سواک بهترین جلوه این آیات است.
قرآن به نهی از منکر و غیرت دینی و دفاع از حریم سفارش میکند، در کربلا آخرین جمله امام حسین (علیه السلام) در گودی قتلگاه به لشکر یزید این بود که به خیمههای من حمله نکنید و ناموس مرا پاس دارید و اگر دین ندارید لااقل در دنیا آزاد مرد باشید!
قرآن به تسلیم و رضا در پیشگاه خدا سفارش میکند، امام حسین (علیه السلام) نیز که روزی بر دوش پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و روزی زیر سم اسبان، در هر حال راضی و تسلیم خداوند است.
(مجلس هفتم): عزت و ذلت در کربلا
در برنامههای اسلام به مسئله عزت توجه خاصی شده است. پرستش خداوند عزیز، عزت آفرین، است امام بندگی در برابر غیر خدا (خواه جمادات یا غیر آن) ذلت است. کفی بی عزا ان اکون لک عبداً
گذاشتن دست انسان در دست رهبران غیر معصوم، توهین به انسانیت و به ذلت کشاندن بشر است.
برای غیر خدا کار کردن (هر چیز و هر کس که باشد) باختن و خسارت است؛ خاب الوافدون علی غیرک و خسر و المتعرضون الا لک
اگر در اسلام غیبت کردن، نسبت ناروا دادن، توهین، تمسخر، تحقیر افشاگری، طعنه و نیش زدن، منت گذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است که در این کارها عزت دیگران شکسته میشود.
اگر ستایش ستمگر عرش خدا را به لرزه میآورد، چون در آن عزیز کردن نااهلان است.
اگر انسان حق ندارد عیوب و گناهان و ضعفهای خود را حتی برای نزدیکترین دوستانش نقل کند، به خاطر حفظ عزت است.
اگر به تشیع جنازه، رسیدگی به فقرا، عیادت بیماران، وام دادن، دید و بازدید، کتمان عیب دیگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزت انسانهاست.
اگر به صبر و قناعت و ترک سؤال از مردم و چاپلوسی سفارش شده است، به خاطر عزت انسانهاست.
به چند نکته توجه کنید:
1- عزت به معنای نفوذناپذیری است، نه داشتن امکانات، ممکن است کسی هیچ گونه امکانات مادی نداشته باشد، ولی هیچ تهدید و تطمیعی در او اثری نکند، این فرد عزیز است و ممکن است کسی همه گونه امکانات داشته باشد، ولی باز هم افراد و یا اشیایی در او اثر بگذارند که این گونه افراد ذلیلند.
2- سرچشمه همه عزتها خداست. در قرآن مکرر میخوانیم: ان العزه لله جمیعاً؛ قرآن عزت خواهی از غیر خدا را نکوهش میکند. أیبتغون عندهم العزه(2494)
3- فروتنی در برابر حق عزت است؛ العز ان تذل للحق(2495)؛ شیطان عزت خود را از نژاد آتشی خود میطلبید، در حالی که عزت او در سایه طاعت خدا بود.
عزت دنیوی در حقیقت ذلت است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: دنیا به گونهای است که عزت آن ذلت است، داشتن مرکب زیبا که به ظاهر عزت است، در واقع نوعی وابستگی و اسیر شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر برای کشاورز عزت است، اما تا تمام عمر و قدرت او را نگیرد خوش را عرضه نمیکند.
عزتی ارزش دارد که سبب تکبر و فخر فروشی نگردد و به هر مقدار که بیشتر شد، انسان در درون خودش را کوچکتر احساس کند و فروتنی کند؛ الهی اعزنی و لاتبتلینی بالکبر و لا تحدث لی عزا ظاهرا الا احدثت لی ذله باطنه عند نفسی بقدرها(2496) قرآن سلطه کفار را بر مؤمنین ممنوع میداند؛ لن یجعل للکافرین علی المؤمنین سبیلاً(2497)
قرآن پذیرفتن ظلم را مثل ظلم کردن حرام میداند. لاتظلمون و لاتظلمون(2498)
قرآن زندگی با ذلت را مرگ و مرگ با عزت را زندگی میداند.
قرآن آنچه را ملاک دانسته در راه خدا بودن است، نه کشتن و نه کشته شدن؛ ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه... فیقتلون و یقتلون(2499)
قرآن به انسان عزت داده و فرموده: هستی برای توست؛ خلق لکم(2500)
روح خدا در توست؛ نفخت فیه من روحی(2501)
تو مسجود فرشتگان هستی؛ فسجدوا الا ابلیس(2502)
تو جانشین خدا هستی؛ انی جاعل فی الارض خلیفه(2503)
سرپرست شما خداست؛ الله ولی الذین آمنوا(2504)
انبیا پدران شما هستند؛ مله ابیکم ابراهیم(2505)
آفرینش تو هدفدار است؛ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(2506)
در کربلا جلوه عزت الهی را میبینیم، نوجوان 13 سالهای به نام حضرت قاسم میگوید: اگر مسئولین جامعه اسلامی یزید و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شیرینتر است.
امام حسین (علیه السلام) میفرماید: بنیامیه مرا بین شهادت و بیعت (سازش) مخیر ساخته است، هیهات من الذله، در کربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزتش لطمهای وارد نشد، انواع غمها بر حضرت زینب و امام سجاد (علیهما السلام) وارد شد، اما جلوههای عزت آنها در خطبهها، تار و پود نظام بنیامیه را از هم گسست.
(مجلس هشتم): نماز و امام حسین (علیه السلام)
اگر قرآن در آغاز بزرگترین سوره خود (بقره) میفرماید: الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوه(2507) و همچنین در کوچکترین سوره خود (کوثر) از نماز سخن به میان میآورد، اما حسین (علیه السلام) آن را اقامه مینماید. اشهد انک قد اقمت الصلوه(2508)
اگر قرآن میفرماید: و ارکعوا مع الراکعین(2509)، امام حسین (علیه السلام) نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار میکند.
اگر قرآن نحوه اقامه نماز در میدان جنگ را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آموزش میدهد؛ و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوه فلتقم طائفه منهم معک...(2510)، امام حسین (علیه السلام) در میدان جنگ نماز را اقامه میفرماید.
اگر قرآن نماز را به عنوان یک منبع انرژی زای غیبی معرفی و مؤمنان را امر به استعانت از آن میفرماید: استعینوا بالصبر و الصلوه(2511)، امام حسین (علیه السلام) در میدان جنگ نماز را اقامه میفرماید.
اگر قرآن نماز را در اول وقت سفارش میفرماید؛ اقم الصلوه لدلوک الشمس(2512)، امام حسین (علیه السلام) نماز ظهر عاشورا را در اول وقت اقامه فرمودند.
اگر حضرت عیسای مسیح (علیه السلام) تا زمانی که نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شدهاند؛ و اوصانی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیاً، امام حسین (علیه السلام)(2513) نیز تا آخرین لحظه همراه نماز است.
اگر قرآن از کسانی که تجارت آنها را از نماز غافل نمیسازد، ستایش میکند؛ رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوه(2514)، راجع به امام حسین (علیه السلام) چه باید گفت که حتی حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت.
امام حسین (علیه السلام) نه تنها خود نماز خواند که نمازهای نمازگزاران را نماز کرد. در حدیث میخوانیم، سه چیز موجب قبولی نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سیدالشهدا.
امام حسین (علیه السلام) به خواهرش زینب (علیها السلام) میفرماید: در نماز به من دعا کن.
نماز باید در جامعه و علنی اقامه شود؛ اقیموا الصلوه و امام حسین (علیه السلام) با آنکه میتوانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت.
هنگام اقامه نماز در ظهر عاشورا، 30 تیر به سوی حضرت رها شد، یعنی در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده تقریباً یک تیر به امام پرتاپ شد.
به راستی نماز چیست که در عصر تاسوعا هنگامی که به سیدالشهدا (علیه السلام) پیشنهاد حمله میشود، حضرت طی چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر میاندازند و میفرمایند: انی احب الصلوه و نفرمود: میخواهم نماز بخوانم، بلکه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسیاری از ما نماز میخوانیم، ولی چقدر دوست داریم؟
زراره از امام صادق (علیه السلام) درباره کعبه پرسید: دهها سال است که هرگاه درباره حج و کعبه از شما سؤال میکنم، پاسخ جدیدی میدهید، علم شما به کجا متصل است؟ امام فرمودند: آیا میخواهی کعبهای که هزاران سال قبل از آدم بوده با چند کلمه اسرارش تمام شود؟
این در حالی است که کعبه و تمامی اسرار و رموز آن که امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبله نماز است و قبله یکی از شرایط نماز
امام حسین (علیه السلام) حاضر میشود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولی ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدس سیدالشهدا بر روی نی قرآن میخواند، یعنی سر از بدن جدا میشود ولی سر و دل از قرآن جدا نمیشود.
عزاداران حسینی! ظهر عاشورا در هر کجا هستید، به یاد امام حسین (علیه السلام) و آخرین نماز کربلای او، همراه با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز ظهر عاشورا را با شکوه و با اخلاص بپا دارید.
(مجلس نهم): قرآن و یاد شهدا
در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است؛ یخشون الناس کخشیه الله(2515) و لا طاقه لنا الیوم(2516) و افراد شجاع ستایش شده است. مثلاً بعضی برای تضعیف روحیه مسلمین میگفتند: دشمنان شما زیادند ولی مؤمنین به جای ترس ایمانشان زیاد میشود؛ ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم(2517)
قرآن از کسانی که عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امکانات اشک میریزند ستایش میکند؛ اعینهم تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون(2518)
قرآن از کسانی که برای خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش میکند. اعینهم تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون(2519)
قرآن از کسانی که برای خون دادن تسلیم فرمان هستند (گرچه خونشان ریخته نشود) ستایش میکند. فلما اسلما و تله للجبین و نادیناه اءن یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا(2520)
قرآن کسی را که در جبهه از خود شهامت نشان میدهد لایق مقام میداند. فقتل داود جالوت فاتیناه الملک و الحکمه(2521)
قرآن یکی از ارزشهای حضرت ابراهیم را جرأت او بر شکستن بتها میداند. تالله لاکیدن اصنامکم(2522)
قرآن میفرماید: چه بسا پیامبرانی که با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختیها سستی نورزیدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نیاوردند و اینگونه کار و روحیه آنان را میستاید.
و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا و الله یحب الصابرین(2523)
شاید یکی از اسرار مهم مراسم حج که بر تمام حجاج بیت الله واجب شده است تا شبهایی را در بیرون مکه (بیابان منی) بمانند آن است که آنجا قربانگاه اسماعیل و محل مبارزه حضرت ابراهیم با شیطان است.
آری وجوب توقف در قتلگاه اولیای خدا، یک عزداری عملی و به یادماندن یاد شهداست.
در برابر این گروه، قرآن از گروههایی به شدت انتقاد کرده است از جمله:
1- کسانی که تنها به زندگی دنیا دل بستهاند. أرضیتم بالحیوه الدنیا
2- کسانی که رفاه زندگی را محبوبتر از جبهه و جهاد میدانند. قل ان کان ابائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقتر فتموها و تجاره تخشون کسادها أحب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا...(2524)
3- کسانی که از دشمن میترسند. قالوا لاطاقه لنا الیوم بجالوت و جنوده(2525)
4- کسانی که مسئله ناامنی خانه را مطرح میکنند و برای فرار از جبهه و جنگ، از پیغمبر مرخصی میخواهند. یقولون ان بیوتنا عوره و ماهی بعوره(2526)
5- کسانی که از پیامبر برای شرکت در جبهه عذرخواهی میکنند و بهانه میگیرند که شرکت ما در جنگ تبوک سبب گناه میشود، زیرا در برخورد با رومیان به دخترانشان نگاه خواهیم کرد و گرفتار فتنه و گناه خواهیم شد. در حالی که بزرگترین فتنه و گناه که در آن غرق شدهاند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پیامبر است و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی الا فی الفتنه سقطوا(2527)
کسانی که گرمی هوا را برای ترک جنگ بهانه قرار دادند. قالوا لا تنفروا فی الحر قل نار جهنم اشد حرا(2528)
کسانی که به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول الله(2529)
خداوند به پیامبرش دستور میدهد بر مرده مرفهان بیدرد و منافقان ترسو و فراریان از جبهه نماز نگزار و حتی بر سر قبر فراریان نباید حاضر شد، پس بر مزار شهدا باید حاضر شد.
حضرت فاطمه (علیها السلام) هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه) پیاده چند کیلومتر راه را از منزل تا مزار شهدای احد طی میکرد و حتی مقداری خاک قبر شهید را به خانه برد و از آن دانههای تسبیح ساخت و در دست میچرخاند تا بدین وسیله شهدا فراموش نشوند.
خداوند آنچه در زمین و آسمان است آفرید؛ الله الذین خلق السموات و الارض(2530) و آن را مسخر بشر قرار داد؛ سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض(2531) و بشر را برای عبادت و بندگی آفرید؛ و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(2532) و قله عبادت نماز است و قله نماز سجده است که در سجده بهتر است بر خاک کربلا و تربت شهید سجده کنیم تا شهدا فراموش نشود.
در آداب سفر حج میخوانیم: کسی که مکه رود و پیامبر را در مدینه زیارت نکند جفا کار است و کسی که به مدینه رود و پیامبر را زیارت کند و شهدای احد را در کنار مدینه زیارت نکند، جفا کرده است، بنابراین چنین نتیجه میگیریم که الوهیت مکه به نبوت مدینه و نبوت مدینه به شهادت احد پیوند خورده است. یعنی مکه به مدینه وابسته و مدینه به احد. آیا در این سری نیست که شهدای احد 72 نفر بودند و شهدای کربلا 72 نفر و شهدای حزب جمهوری هم 72 نفر بودند؟!
(مجلس دهم): زیارت عاشورا در سایه قرآن
یکی از اصولی که قرآن بر آن اصرار دارد، عشق به خوبان و خوبیها و تنفر از بدان و بدیهاست.
قرآن میفرماید: از ابراهیم بیاموز که چگونه از عموی منحرف خود اظهار بیزاری کرد؛ فلما تبین له انه عدو لله تبرء منه ان ابراهیم لاواه حلیم(2533) آنگاه که برای ابراهیم آشکار شد که او دشمن خداست از او بیزاری جست، با آنکه ابراهیم بسیار دلسوز و بردبار است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور است که به مشرکان بگوید: اننی بریء مما تشرکون(2534) من از آنچه شما شریک خدا قرار میدهید، بیزارم.
سوره مبارکه برائت نشانگر آن است که تنها علاقه به خوبیها کافی نیست، بلکه باید با بیان و فریاد، گفتن و نوشتن، نامه و ناله و اشک و عمل، از بدیها بیزاری جست و نسبت به آنها ابزار تنفر کرد.
هر سال میلیونها مسلمان در سرزمین منی در کنار خانه خدابه پیروی از ابراهیم (علیه السلام) در سه روز پشت سر هم به سوی نماد شیطان، 49 سنگ پرتاب کرده و از شیطان و شیطان نماها برائت میجویند.
جالب آنکه بعد از پرتاب سنگها به سوی شیطان، حاجیان این دعا را میخوانند: خدایا حج من را قبول کن که این رمز آن استکه قبولی حج با طرد شیطان و شیطانها همراه است.
ناگفته پیداست که شیطان در هر زمان به شل و صورتی است، چنانکه امام راحل (قدس سره) فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است.
در زیارت عاشورا به امام حسین (علیه السلام) و یارانش صد مرتبه سلام میدهیم و در مقابل به دشمنان او که دشمنان دین و خدایند، صد بار لعنت میکنیم.
تکرار پرتاب سنگ در سرزمین منی به شیطان و تکرار لعنت در زیارت عاشورا، نشان دهنده آن است که باید با محبت خوبان و بغض دشمنان خو بگیریم و خو گرفتن در اثر تکرار است.
حضرت علی (علیه السلام) متولد کعبه و خانه زاد خداست، خداود میفرماید: به دور کعبه بچرخید تا در طواف خانه خدا عشق علی و فکر و راه او در جان شما جای گیرد. انسان بیعشق و تنفر، همانند حیوانی است که فقط نفس میکشد.
در هر شبانه روز ده مرتبه از خداوند میخواهیم که ما را در راه اولیای خود ثابت قدم بدارد؛ اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم و از راه منحرفان و غضب شدگان بیزاری میجوییم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین سنگ کعبه را میبوسیم، ولی از سنگ جمرات با پرتاب سنگریزهها به آن، ابراز نفرت میکنیم.
روز عرفه به عشق حسین (علیه السلام) و دعای او اشک میریزیم، ولی فردای آن در عید قربان، کارد بدست خون میریزیم و قربانی میکنیم، با یک دست دعا و با دست دیگر سلاح.
آری مسلمانان باید در تمام شئون زندگی اینگونه باشند.
امام جمعه مسلمین بر لبش فرمان تقوی و در چشمش اشک و بر دستش سلام و گامهایش استوار در قیام است، فکرش آگاه به آفاق و ذهنش انباشته از علم است. و این معنای جامعیت نمایندگان مکتبی و علما و خطبا در اسلام است.
اگر به امام حسین (علیه السلام) سلام میگوییم، از قرآن آموختهایم که به پیام آوران آسمانی و رهروان الهی سلام میگوید: سلام علی نوح فی العالمین(2535)، سلام علی ابراهیم(2536)، سلام علی موسی و هارون(2537)، سلام علی آل یاسین(2538)
اگر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات میفرستیم، از قرآن یاد گرفتهایم که میفرماید: ان الله و ملائکته یصلون علی النبی(2539) خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود میفرستند و اگر ما بر بنیامیه و غاصبان حکومت حق و تبهکاران تاریخ بشریت، لعن و نفرین میکنیم، باز از قرآن آموختهایم که میفرماید: ان الذین یؤذن الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره(2540) آنان که خدا و پیامبرش را اذیت میکنند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت میکند.
ما نفرین و لعن به دشمنان خدا را از انبیا یاد گرفتهایم؛ لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم(2541) کافران بر زبان داوود و عیسی بن مریم لعن شدهاند.
ما نفرین را از سیره پیامبر اسلام آموختهایم که در ماجرای مباهله فرمودند: ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین(2542) ما با هم مباهله میکنیم و لعنت خدا را برای دروغگویان قرار میدهیم.
بعضی از مجریان را نه تنها خدا و پیامبران لعن و نفرین میکنند، بلکه تمام موجودات با شعور هستی نیز آنان را دائماً لعنت میکنند. اولئک یلعهنم الله و یلعنهم اللاعنون(2543)
کوتاه سخن آنکه سلام و نفرین ما در تمام زیارتها به خصوص زیارت عاشورا، برخاسته از فرهنگ و روح قرآن است.