تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

زمان و وقت (عمر)

آیات :
استفاده از عمر
و العصر ان الانسن لفی خسر الا الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحق و توصوا بالصبر(906)؛ به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح داده‏اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده‏اند!
اجل حتمی و معین‏
و هو الذی یتوفت‏م بالیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی أجل مسمی ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعلمون(907)؛ او کسی است که (روح) شما در شب (به هنگام خواب) می‏گیرد؛ و از آنچه در روز کرده‏اید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) بر می‏انگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه می‏یابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما از آنچه عمل کردید، با خبر می‏سازد.
عمر محدود انسانها
أولم یروا أن الله الذی خلق السموت و الارض قادر علی أن یخلق مثلهم و جعل لهم أجلا لا ریب فیه فرمود: بی‏الظلمون الا کفورا(908)؛ آیا نمی‏دانند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگی جدیدشان بازشان گرداند)؟! و برای آنان سرآمدی قطعی - که شکی در آن نیست - قرار داده؛ اما ظالمان، جز کفر و انکار را پذیرا نیستند!
عمر تمام شدنی است‏
یایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مخلقه لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشاء الی أجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا أشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی أرذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا و تری الارض هامده فاذا أنزلنا علیها الماء اهتزت ربت و أنبتت من کل زوج بهیج(909)؛ ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین‏هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرار می‏دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‏کنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون می‏آوریم؛ سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید. در ایم میان بعضی از شما می‏میرند؛ و بعضی آن قدر عمر می‏کنند که بدترین مرحله زندگی (و پیری) می‏رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‏دانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‏بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‏فرستیم، به حرکت در می‏آید و می‏روید؛ و از هرنوع گیاهان زیبا می‏رویاند!
لزوم استفاده از فرصت‏
قل لعبادی الذین ءامنوا یقیموا الصلواه و ینفقوا مما رزقنهم سرا و علانیه من قبل أن یأتی یوم لا بیع فیه و لا خلل(910)؛ به بندگان من که ایمان آورده‏اند بگو نماز را بر پا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‏ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است و نه دوستی! (نه با مال می‏توانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوند مادی!)
توجه به اینکه فرصت می‏گذرد
و أنفقوا من ما رزقنکم من قبل أن یأتی أحدکم الموت فیقول رب لولا أخرتنی الی أجل قریب فأصدق و أکن من الصلحین(911)؛ از آنچه به شما روزی داده‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!
تضییع وقت مایه حسرت‏
حتی اذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صلحا فیما ترکت کلا امها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون(912)؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‏دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، می‏گوید: پروردگارا من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم! (ولی به او می‏گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می‏گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!
روایات :
شمارش نفس‏ها
ان عمرک عدد أنفاسک، و علیها رقیب یحصیها(913)؛ امام علی (علیه السلام): عمر تو، شماره نفس‏های توست و این نفس‏ها را نگهبانی شمارش می‏کند.
بخل در عمر
کن علی عمرک أشح منک علی درهمک و دینارک(914)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): به عمر خود بخیل‏تر باش، تا به درهم و دینارت. عمر محدود است‏
ان العمر محدود لن یتجاوز أحد ما قدر له فبادروا قبل نفاد الاجل(915)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): مدت زندگانی، محدود است و هیچ‏کس از عمری که برایش مقدر شده است، هرگز فراتر نمی‏رود. پس، پیش از آن که عمر به سرآید بشتابید.
گذشته و حال و آینده‏
ماضی یومک فائت، و آتیه متهم، ووقتک مغتنم(916)؛ امام علی (علیه السلام): گذشته روز تو رفته است و آینده‏اش محل تردید است و زمان حال مغتم است.
عمر زودگذر اسد
ما أسرع الساعات فی الیوم و أسرع الایام فی الشهر و أسرع الشهور فی السنه و أسرع السنین فی العمر(917)؛ امام علی (علیه السلام): چه زود می‏گذرد ساعات روز و چه زود می‏گذرد روزهای ماه و چه زود می‏گذرد ماه‏هاس سال و چه زود می‏گذرد سال‏های عمر!
غنیمت شمردن عمر
أیها الناس الان الان من قبل الندم و من قبل أن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله(918)؛ امام علی (علیه السلام): ای مردم! هم اینک، هم اینک زمان را دریابید، پیش از آن که پشیمان شوید و پیش از آن که هر کسی بگوید: ای دریغا! که در کار خدا کوتاهی کردم.
گذر عمر و نزدیکی مرگ‏
رحم الله امرا علم أن نفسه خطاه الی أجله، فبادر عمله و قصر أمله(919)؛ امام علی (علیه السلام): رحمت خدا بر آن کس که دانست نفس‏هایش، گام‏هایی است به سوی مرگ بر می‏دارد. پس، به عمل شتافت و آرزو را کوتاه کرد.
عدم بازگشت عمر
احذروا ضیاع الاعمار فیما لایبقی لکم، ففائتها لایعود(920)؛ امام علی (علیه السلام): زنهار که عمر خود را برای چیزی هدر دهید که برایتان باقی نمی‏ماند؛ زیرا عمرهای رفته بر نمی‏گردد.
هوشیاری در گذر عمر
قال أبو جعفر (علیه السلام): اذا أتت علی العبد أربعون سنه قیل له خذ حذرک فانک غیر معذور و لیس ابن أربعین سنه أحق بالعذر من ابن عشرین سنه(921)؛ امام باقر (علیه السلام): هرگاه چهل سال بر بنده بگذرد، به او گفته شود: به هوش باش؛ زیرا دیگری عذری از تو پذیرفته نیست. دیگر برای انسان شصت ساله، مانند فرد بیست ساله شایسته نیست که عذر آورد.
مدت عمر، معلوم نیست‏
تأمل الان یا مفضل ما ستر عن الانسان علمه من مده حیاته فانه لو عرف مقدار عمره و کان قصیر العمر لم یتهنا بالعیش مع ترقیب الموت و توقعه لوقت قد عرفه بل کان یکون بمنزله من قد فنی ماله أو قارب الفناء فقد استشعر الفقر و الوجل من فناء ماله و خوف الفقر علی أن الذی یدخل علی الانسان من فناء العمر أعظم مما یدخل علیه من فناء المال لان من یقل ماله یأمل أن یستخلف منه فیسکن الی ذلک و من أیقن بفناء العمر استحکم علیه الیاس و ان کان طویل العمر ثم عرف ذلک وثق بالبقاء و انهمک فی اللذات و المعاصی و عمل علی أنه یبلغ من ذلک شهوته ثم یتوب فی آخر عمره... فان قلت و ما هو الان قد ستر عنه مقدار حیاته و صار یترقب الموت فی کل ساعه یقارف الفواحش و ینتهک المحارم قلنا ان وجه التدبیر فی هذا الباب هو الذی جری علیه الامر فیه فان کان الانسان مع ذلک لا یرعوی و لا ینصرف عن المساوی فانما ذلک من مرحه و من قساوه قلبه لا من خطا فی التدبیر(922)؛ امام صادق (علیه السلام): اینک ای مفضل! درباره پوشیده بودن مدت عمر انسان از او، بیندیش؛ زیرا اگر بداند که مدت عمرش چه قدر است و عمرش کوتاه باشد زندگی بر او ناگوار شود چون منتظر است که مرگ در زمانی که می‏داند فرا رسد. بلکه مانند کسی که مالش از بین رفته یا در آستانه نابود شدن باشد. چنین کسی از ترس نابود شدن اموالش و گرفتار شدن به فقر عملا احساس فقر می‏کند. این در حالی است که ترس ناشی از به سر آمدن عمر به مراتب بیشتر از ترس ناشی از نابود شدن اموال است؛ زیرا کسی که به تمام شدن عمرش (در زمان مشخص و معلوم) یقین داشته باشد، ناامیدی وجودش را فرا می‏گیرد. اما اگر عمرش دراز باشد و او از این موضوع اطلاع داشته باشد، مطمئن می‏شود که هنوز خواهد بود و لذا غرق لذت‏ها و گناهان می‏شود و سعی می‏کند شادی‏هایشان را بکند و سپس در آخر عمر توبه نماید... .
ممکن است بگویی: هم اینک نیز که مدت عمرش برای او نامعلوم است و هر لحظه انتضار فرا رسیدن مرگ را دارد، باز مرتکب زشتکاری و نافرمانی می‏شود. در پاسخ می‏گوییم: حکمتی که برای نامعلوم بودن مدت عمر بیان کردیم همچنان به قوت خود باقی است، اما اگر انسان با این حال، از زشتکاری باز نایستد و خویشتنداری نکند این دیگر ناشی از سرمستی و سخت‏دلی اوست نه این که تدبیر و فلسفه کار، نادرست است.
داستانها :
عمر تمام شدنی است!
ربیعه پسر کعب می‏گوید: روزی پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: ربیعه! هفت سال مرا خدمت کردی، آیا از من پاداش نمی‏خواهی؟ من عرض کردم: یا رسول الله! مهلت دهید تا فکری در این باره بکنم.
فردای آن روز محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتم، فرمود: ربیعه حاجتت را بخواه! عرض کردم: از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نماید.
فرمود: این درخواست را چه کسی به تو آموخت؟
عرض کردم: هیچ‏کس به من یاد نداد، لکن من فکر کردم اگر مال دنیا بخواهم که نابود شدنی است و اگر عمر طولانی و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است.
در این وقت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ساعتی سر یه زیر افکند، سپس فرمود: این کار را انجام می‏دهم، ولی تو هم مرا با سجده‏های زیاد کمک کن و بیشتر نماز بخوان(923).
عمر قابل برگشت نیست!
شخصی محضر امام زین العابدین رسید و از وضع زندگیش شکایت نمود.
امام (علیه السلام) فرمود: بیچاره فرزند آدم! هر روز گرفتار سه مصیبت است که از هیچکدام از آنها پند و عبرت نمی‏گیرد. اگر عبرت بگیرد دنیا و مشکلات آن برایش آسان می‏شود.
مصیبت اول اینکه، هر روز از عمرش کاسته می‏شود. اگر زیان در اموال وی پیش بیاید غمگین می‏گردد، با اینکه سرمایه ممکن است بار دیگر باز گردد ولی عمر قابل برگشت نیست.
دوم: هر روز، روزی خود را می‏خورد، اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد باید بر آن کیفر ببیند.
سپس فرمود: سومی مهمتر از این است.
گفته شد، آن چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: هر روز را که به پایان می‏رساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمی‏داند به سوی بهشت می‏رود با یه طرف جهنم(924).
عمر می‏گذرد!
حسن بن صیقل می‏گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: مردم از پیامبر روایت می‏کنند که اندیشیدن یک ساعت، بهتر از عبادت یک شب است، منظور چگونه اندیشه‏ای است؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هنگامی که انسان از کنار خرابه یا خانه (رها شده‏ای) می‏گذرد، بگوید: این ساکنوک، این بانوک، ما بالک لانتکلمین؛ آنها که در میان تو سکونت داشتند، کجایند؟ آنها که تو را ساختند کجایند؟ چرا سخن نمی‏گوئی(925)؟
استفاده مفید از عمر
یکی از پزشکان امام خمینی (رحمه الله) به ایشان گفته بود: شما باید به پشت دراز بکشید و پاهایتان را به صورت دوچرخه حرکت دهید. یکی از همراهان امام می‏گفت: وارد اتاق شدم و دیدم امام مشغول انجام دستورات پزشک است، نوه‏اش را روی سینه‏اش نشانده، تلویزیون را هم روشن کرده ولی صدایش را بسته و به صدای رادیو گوش می‏دهد و ذکر می‏گوید. با خود گفتم: این را می‏گویند استفاده مفید از عمر(926).
ارزش عمر
حضرت آیت الله مروارید (رحمه الله) نقل می‏کردند که جوان بودم در خدمت شیخ عباس قمی (قدس سره) در باغی در حوالی مشهد مهمان بودیم. حاج شیخ عباس بعد از سلام و احوالپرسی شروع به نوشتن کرد. گفتند: آقا امروز روز تفریح است فرمود: فکر می‏کنید من از سهم امام بخورم و عمرم تلف شود! صاحب باغ گفت: آقا غذاها و میوه‏ها سهم امام نیست، مال شخصی است شما استراحت کنید. فرمود: یعنی می‏گویید یک روز که از سهم امام زمان (علیه السلام) نمی‏خورم نامردی کنم و برای مولایم کار نکنم؟
اشعار :
ارزش عمر
بار سنگین است و مرا وقت سفر نزدیکست - رحمی ایدوست که ره دور و خطر نزدیکست
پیش مرغان گرفتار تفاوت نکند - ره گلزار اگر دور و اگر نزدیکست
مگر از ساحت قدس تو رسد خیری پیش - ور نه کار بشر امروز به شر نزدیکست
تیره‏تر هر چه شد اوضاع جهان خوشدل باش - که ز شب هر چه سرآید به سحر نزدیکست
تر دماغ از می وحدت شو و خشکی مفروش - شجر خشک به آسیب تبر نزدیکست
صابر آزار دل مرد حق‏جو مپسند - کار این طایفه دائم به اثر نزدیکست
عمر زودگذر است!
بشتاب که عمر در شتاب است. (سعدی)
این عمر را غنیمت می‏دان. (خیام)
در کار نیک عجله کن!
ای که دستت می‏رسد کاری بکن - پیش از آن کز تو نیاید هیچ‏کار (سعدی)
خیر برسان که مرگ نزدیک است!
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر - ز آن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی)
تا زنده‏ای، استفاده کن!
دریاب کنون که نعمت هست به دست - کین نعمت و ملک می‏رود دست به دست (سعدی)
فرصت عمر را غنیمت شمار!
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست - الا فرصت که آن نگهداشتنی است (اوحدی)
گذران عمر با عالمان‏
نگهدار فرصت که عالم دمی است - دمی پیش دانا به از عالمی است (سعدی)
نکات :
اما سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین مسئلت می‏کند: خداوندا اگر عمر من وسیله خدمت در راه اطاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن، ولی اگر عمر من چراگاه شیطان بود، آن را قطع نما. در قرآن مسأله خرید و فروش و سود و زیان سرمایه عمر، بارها تکرار شده است. قرآن، دنیا را بازار می‏داند و مردم فروشنده و عقاید و اعمال انسان را در طول عمر، کالای این بازار. در این بازار، فروش اجباری است ولی انتخاب مشتری با انسان است. یعنی ما نمی‏توانیم آنچه داریم، از قدرت و عمل و عقیده رها بگذاریم، ولی می‏توانیم مسیر عقاید و کردار را سودبخش یا زیان آور قرار دهیم. طول عمر مهم نیست، بهره از عمر مهم است. خداوند برای عمر انسان دو نوع زمان‏بندی قرار داده: یکی حتمی که اگر همه مراقبت‏ها هم به عمل آید، عمر (مانند نفت چراغ) تمام می‏شود. و دیگری غیر حتمی که مربوط به کردار خودمان است، مثل چراغی که نفت دارد، ولی آن را در معرض طوفان قرار دهیم. در روایات، کارهایی چون صله رحم، صدقه، زکات و دعا سبب طول عمر و اعمالی چون قطع رحم و ظلم، سبب کوتاه شدن عمر دانسته شده است.
مدت عمر و پایان زندگی، به دست ما نیست. هر عمر طولانی ارزشمند نیست، شیطان هم عمر طولانی دارد. عمر انسان در دنیا همچون عمر سبزه‏ها و گلها کوتاه و گذراست. هشدار مهم آن است که بدانیم هر ضرر و زیانی قایب جبران است، مگر گذران عمر که دیگر باز نمی‏گردد. بالاترین خسارت‏ها،خسارت نفس و عمر انسان است، نه زیان‏های مالی هرکس یوسف وجودش را ارزان بفروشد، پشیمان می‏شود. عمر، جوانی، عزت، استقلال و پاکی انسان، هر یک یوسفی هستند که باید مواظبت باشیم ارزان نفروشیم. عمر دنیا نسبت به آخرت کم و کوتاه است و هرکس باید مرگ و قیامت هستند که باید مواظب باشیم ارزان نفروشیم. عمر دنیا نسبت به آخرت، کم و کوتاه است و هرکس باید مرگ و قیامت را نزدیک بداند. عمر انسان‏ها برا اساس برنامه و زمان‏بندی است. ضایع کردن عمر و فرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. رب ارجعون دارد. بزرگ‏ترین خسارت انسان، هدر دادن عمر و استعدادهای خویش است. تمام لحظه‏ای عمر انسان حساب و کتاب دارد. آنچه از سرمایه داریم، (سلامتی، علم، عمر، آبرو، مال و...) از اوست پس به خود او بفروشیم. آری، اگر فرزندی زمین و مصالح و پولی از پدر گرفت و منزلی ساخت بعد افرادی خریدار منزلش شدند که یکی از آنان همان پدر بود، عقل و وجدان می‏گوید خانه رای به پدر بفروشد، زیرا خود فرزند و تمام دارایی‏هایش از اوست و فروش به بیگانه جوانمردی نیست. چون عمر و ظرفیت انسان محدود و دستورات کمال بخش بسیار است، قهرا باید انتخاب احسن در کار باشد.