آیات :
استفاده از عمر
و العصر ان الانسن لفی خسر الا الذین ءامنوا و عملوا الصلحت و تواصوا بالحق و توصوا بالصبر(906)؛ به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند!
اجل حتمی و معین
و هو الذی یتوفتم بالیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی أجل مسمی ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعلمون(907)؛ او کسی است که (روح) شما در شب (به هنگام خواب) میگیرد؛ و از آنچه در روز کردهاید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) بر میانگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه مییابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما از آنچه عمل کردید، با خبر میسازد.
عمر محدود انسانها
أولم یروا أن الله الذی خلق السموت و الارض قادر علی أن یخلق مثلهم و جعل لهم أجلا لا ریب فیه فرمود: بیالظلمون الا کفورا(908)؛ آیا نمیدانند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، قادر است مثل آنان را بیافریند (و به زندگی جدیدشان بازشان گرداند)؟! و برای آنان سرآمدی قطعی - که شکی در آن نیست - قرار داده؛ اما ظالمان، جز کفر و انکار را پذیرا نیستند!
عمر تمام شدنی است
یایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مخلقه لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشاء الی أجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا أشدکم و منکم من یتوفی و منکم من یرد الی أرذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا و تری الارض هامده فاذا أنزلنا علیها الماء اهتزت ربت و أنبتت من کل زوج بهیج(909)؛ ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنینهایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم (مادران) قرار میدهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ میکنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون میآوریم؛ سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ خویش برسید. در ایم میان بعضی از شما میمیرند؛ و بعضی آن قدر عمر میکنند که بدترین مرحله زندگی (و پیری) میرسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمیدانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت در میآید و میروید؛ و از هرنوع گیاهان زیبا میرویاند!
لزوم استفاده از فرصت
قل لعبادی الذین ءامنوا یقیموا الصلواه و ینفقوا مما رزقنهم سرا و علانیه من قبل أن یأتی یوم لا بیع فیه و لا خلل(910)؛ به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو نماز را بر پا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است و نه دوستی! (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوند مادی!)
توجه به اینکه فرصت میگذرد
و أنفقوا من ما رزقنکم من قبل أن یأتی أحدکم الموت فیقول رب لولا أخرتنی الی أجل قریب فأصدق و أکن من الصلحین(911)؛ از آنچه به شما روزی دادهایم انفاق کنید، پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمی به تأخیر نینداختی تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم؟!
تضییع وقت مایه حسرت
حتی اذا جاء أحدهم الموت قال رب ارجعون لعلی أعمل صلحا فیما ترکت کلا امها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون(912)؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه میدهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرا رسد، میگوید: پروردگارا من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم! (ولی به او میگویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان میگوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند!
روایات :
شمارش نفسها
ان عمرک عدد أنفاسک، و علیها رقیب یحصیها(913)؛ امام علی (علیه السلام): عمر تو، شماره نفسهای توست و این نفسها را نگهبانی شمارش میکند.
بخل در عمر
کن علی عمرک أشح منک علی درهمک و دینارک(914)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): به عمر خود بخیلتر باش، تا به درهم و دینارت. عمر محدود است
ان العمر محدود لن یتجاوز أحد ما قدر له فبادروا قبل نفاد الاجل(915)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): مدت زندگانی، محدود است و هیچکس از عمری که برایش مقدر شده است، هرگز فراتر نمیرود. پس، پیش از آن که عمر به سرآید بشتابید.
گذشته و حال و آینده
ماضی یومک فائت، و آتیه متهم، ووقتک مغتنم(916)؛ امام علی (علیه السلام): گذشته روز تو رفته است و آیندهاش محل تردید است و زمان حال مغتم است.
عمر زودگذر اسد
ما أسرع الساعات فی الیوم و أسرع الایام فی الشهر و أسرع الشهور فی السنه و أسرع السنین فی العمر(917)؛ امام علی (علیه السلام): چه زود میگذرد ساعات روز و چه زود میگذرد روزهای ماه و چه زود میگذرد ماههاس سال و چه زود میگذرد سالهای عمر!
غنیمت شمردن عمر
أیها الناس الان الان من قبل الندم و من قبل أن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله(918)؛ امام علی (علیه السلام): ای مردم! هم اینک، هم اینک زمان را دریابید، پیش از آن که پشیمان شوید و پیش از آن که هر کسی بگوید: ای دریغا! که در کار خدا کوتاهی کردم.
گذر عمر و نزدیکی مرگ
رحم الله امرا علم أن نفسه خطاه الی أجله، فبادر عمله و قصر أمله(919)؛ امام علی (علیه السلام): رحمت خدا بر آن کس که دانست نفسهایش، گامهایی است به سوی مرگ بر میدارد. پس، به عمل شتافت و آرزو را کوتاه کرد.
عدم بازگشت عمر
احذروا ضیاع الاعمار فیما لایبقی لکم، ففائتها لایعود(920)؛ امام علی (علیه السلام): زنهار که عمر خود را برای چیزی هدر دهید که برایتان باقی نمیماند؛ زیرا عمرهای رفته بر نمیگردد.
هوشیاری در گذر عمر
قال أبو جعفر (علیه السلام): اذا أتت علی العبد أربعون سنه قیل له خذ حذرک فانک غیر معذور و لیس ابن أربعین سنه أحق بالعذر من ابن عشرین سنه(921)؛ امام باقر (علیه السلام): هرگاه چهل سال بر بنده بگذرد، به او گفته شود: به هوش باش؛ زیرا دیگری عذری از تو پذیرفته نیست. دیگر برای انسان شصت ساله، مانند فرد بیست ساله شایسته نیست که عذر آورد.
مدت عمر، معلوم نیست
تأمل الان یا مفضل ما ستر عن الانسان علمه من مده حیاته فانه لو عرف مقدار عمره و کان قصیر العمر لم یتهنا بالعیش مع ترقیب الموت و توقعه لوقت قد عرفه بل کان یکون بمنزله من قد فنی ماله أو قارب الفناء فقد استشعر الفقر و الوجل من فناء ماله و خوف الفقر علی أن الذی یدخل علی الانسان من فناء العمر أعظم مما یدخل علیه من فناء المال لان من یقل ماله یأمل أن یستخلف منه فیسکن الی ذلک و من أیقن بفناء العمر استحکم علیه الیاس و ان کان طویل العمر ثم عرف ذلک وثق بالبقاء و انهمک فی اللذات و المعاصی و عمل علی أنه یبلغ من ذلک شهوته ثم یتوب فی آخر عمره... فان قلت و ما هو الان قد ستر عنه مقدار حیاته و صار یترقب الموت فی کل ساعه یقارف الفواحش و ینتهک المحارم قلنا ان وجه التدبیر فی هذا الباب هو الذی جری علیه الامر فیه فان کان الانسان مع ذلک لا یرعوی و لا ینصرف عن المساوی فانما ذلک من مرحه و من قساوه قلبه لا من خطا فی التدبیر(922)؛ امام صادق (علیه السلام): اینک ای مفضل! درباره پوشیده بودن مدت عمر انسان از او، بیندیش؛ زیرا اگر بداند که مدت عمرش چه قدر است و عمرش کوتاه باشد زندگی بر او ناگوار شود چون منتظر است که مرگ در زمانی که میداند فرا رسد. بلکه مانند کسی که مالش از بین رفته یا در آستانه نابود شدن باشد. چنین کسی از ترس نابود شدن اموالش و گرفتار شدن به فقر عملا احساس فقر میکند. این در حالی است که ترس ناشی از به سر آمدن عمر به مراتب بیشتر از ترس ناشی از نابود شدن اموال است؛ زیرا کسی که به تمام شدن عمرش (در زمان مشخص و معلوم) یقین داشته باشد، ناامیدی وجودش را فرا میگیرد. اما اگر عمرش دراز باشد و او از این موضوع اطلاع داشته باشد، مطمئن میشود که هنوز خواهد بود و لذا غرق لذتها و گناهان میشود و سعی میکند شادیهایشان را بکند و سپس در آخر عمر توبه نماید... .
ممکن است بگویی: هم اینک نیز که مدت عمرش برای او نامعلوم است و هر لحظه انتضار فرا رسیدن مرگ را دارد، باز مرتکب زشتکاری و نافرمانی میشود. در پاسخ میگوییم: حکمتی که برای نامعلوم بودن مدت عمر بیان کردیم همچنان به قوت خود باقی است، اما اگر انسان با این حال، از زشتکاری باز نایستد و خویشتنداری نکند این دیگر ناشی از سرمستی و سختدلی اوست نه این که تدبیر و فلسفه کار، نادرست است.
داستانها :
عمر تمام شدنی است!
ربیعه پسر کعب میگوید: روزی پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود: ربیعه! هفت سال مرا خدمت کردی، آیا از من پاداش نمیخواهی؟ من عرض کردم: یا رسول الله! مهلت دهید تا فکری در این باره بکنم.
فردای آن روز محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتم، فرمود: ربیعه حاجتت را بخواه! عرض کردم: از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نماید.
فرمود: این درخواست را چه کسی به تو آموخت؟
عرض کردم: هیچکس به من یاد نداد، لکن من فکر کردم اگر مال دنیا بخواهم که نابود شدنی است و اگر عمر طولانی و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است.
در این وقت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ساعتی سر یه زیر افکند، سپس فرمود: این کار را انجام میدهم، ولی تو هم مرا با سجدههای زیاد کمک کن و بیشتر نماز بخوان(923).
عمر قابل برگشت نیست!
شخصی محضر امام زین العابدین رسید و از وضع زندگیش شکایت نمود.
امام (علیه السلام) فرمود: بیچاره فرزند آدم! هر روز گرفتار سه مصیبت است که از هیچکدام از آنها پند و عبرت نمیگیرد. اگر عبرت بگیرد دنیا و مشکلات آن برایش آسان میشود.
مصیبت اول اینکه، هر روز از عمرش کاسته میشود. اگر زیان در اموال وی پیش بیاید غمگین میگردد، با اینکه سرمایه ممکن است بار دیگر باز گردد ولی عمر قابل برگشت نیست.
دوم: هر روز، روزی خود را میخورد، اگر حلال باشد باید حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد باید بر آن کیفر ببیند.
سپس فرمود: سومی مهمتر از این است.
گفته شد، آن چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: هر روز را که به پایان میرساند یک قدم به آخرت نزدیک شده اما نمیداند به سوی بهشت میرود با یه طرف جهنم(924).
عمر میگذرد!
حسن بن صیقل میگوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: مردم از پیامبر روایت میکنند که اندیشیدن یک ساعت، بهتر از عبادت یک شب است، منظور چگونه اندیشهای است؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هنگامی که انسان از کنار خرابه یا خانه (رها شدهای) میگذرد، بگوید: این ساکنوک، این بانوک، ما بالک لانتکلمین؛ آنها که در میان تو سکونت داشتند، کجایند؟ آنها که تو را ساختند کجایند؟ چرا سخن نمیگوئی(925)؟
استفاده مفید از عمر
یکی از پزشکان امام خمینی (رحمه الله) به ایشان گفته بود: شما باید به پشت دراز بکشید و پاهایتان را به صورت دوچرخه حرکت دهید. یکی از همراهان امام میگفت: وارد اتاق شدم و دیدم امام مشغول انجام دستورات پزشک است، نوهاش را روی سینهاش نشانده، تلویزیون را هم روشن کرده ولی صدایش را بسته و به صدای رادیو گوش میدهد و ذکر میگوید. با خود گفتم: این را میگویند استفاده مفید از عمر(926).
ارزش عمر
حضرت آیت الله مروارید (رحمه الله) نقل میکردند که جوان بودم در خدمت شیخ عباس قمی (قدس سره) در باغی در حوالی مشهد مهمان بودیم. حاج شیخ عباس بعد از سلام و احوالپرسی شروع به نوشتن کرد. گفتند: آقا امروز روز تفریح است فرمود: فکر میکنید من از سهم امام بخورم و عمرم تلف شود! صاحب باغ گفت: آقا غذاها و میوهها سهم امام نیست، مال شخصی است شما استراحت کنید. فرمود: یعنی میگویید یک روز که از سهم امام زمان (علیه السلام) نمیخورم نامردی کنم و برای مولایم کار نکنم؟
اشعار :
ارزش عمر
بار سنگین است و مرا وقت سفر نزدیکست - رحمی ایدوست که ره دور و خطر نزدیکست
پیش مرغان گرفتار تفاوت نکند - ره گلزار اگر دور و اگر نزدیکست
مگر از ساحت قدس تو رسد خیری پیش - ور نه کار بشر امروز به شر نزدیکست
تیرهتر هر چه شد اوضاع جهان خوشدل باش - که ز شب هر چه سرآید به سحر نزدیکست
تر دماغ از می وحدت شو و خشکی مفروش - شجر خشک به آسیب تبر نزدیکست
صابر آزار دل مرد حقجو مپسند - کار این طایفه دائم به اثر نزدیکست
عمر زودگذر است!
بشتاب که عمر در شتاب است. (سعدی)
این عمر را غنیمت میدان. (خیام)
در کار نیک عجله کن!
ای که دستت میرسد کاری بکن - پیش از آن کز تو نیاید هیچکار (سعدی)
خیر برسان که مرگ نزدیک است!
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر - ز آن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی)
تا زندهای، استفاده کن!
دریاب کنون که نعمت هست به دست - کین نعمت و ملک میرود دست به دست (سعدی)
فرصت عمر را غنیمت شمار!
بگذاشتنی است هر چه در عالم هست - الا فرصت که آن نگهداشتنی است (اوحدی)
گذران عمر با عالمان
نگهدار فرصت که عالم دمی است - دمی پیش دانا به از عالمی است (سعدی)
نکات :
اما سجاد (علیه السلام) در دعای مکارم الاخلاق از خداوند چنین مسئلت میکند: خداوندا اگر عمر من وسیله خدمت در راه اطاعت تو باشد، عمر مرا طولانی کن، ولی اگر عمر من چراگاه شیطان بود، آن را قطع نما. در قرآن مسأله خرید و فروش و سود و زیان سرمایه عمر، بارها تکرار شده است. قرآن، دنیا را بازار میداند و مردم فروشنده و عقاید و اعمال انسان را در طول عمر، کالای این بازار. در این بازار، فروش اجباری است ولی انتخاب مشتری با انسان است. یعنی ما نمیتوانیم آنچه داریم، از قدرت و عمل و عقیده رها بگذاریم، ولی میتوانیم مسیر عقاید و کردار را سودبخش یا زیان آور قرار دهیم. طول عمر مهم نیست، بهره از عمر مهم است. خداوند برای عمر انسان دو نوع زمانبندی قرار داده: یکی حتمی که اگر همه مراقبتها هم به عمل آید، عمر (مانند نفت چراغ) تمام میشود. و دیگری غیر حتمی که مربوط به کردار خودمان است، مثل چراغی که نفت دارد، ولی آن را در معرض طوفان قرار دهیم. در روایات، کارهایی چون صله رحم، صدقه، زکات و دعا سبب طول عمر و اعمالی چون قطع رحم و ظلم، سبب کوتاه شدن عمر دانسته شده است.
مدت عمر و پایان زندگی، به دست ما نیست. هر عمر طولانی ارزشمند نیست، شیطان هم عمر طولانی دارد. عمر انسان در دنیا همچون عمر سبزهها و گلها کوتاه و گذراست. هشدار مهم آن است که بدانیم هر ضرر و زیانی قایب جبران است، مگر گذران عمر که دیگر باز نمیگردد. بالاترین خسارتها،خسارت نفس و عمر انسان است، نه زیانهای مالی هرکس یوسف وجودش را ارزان بفروشد، پشیمان میشود. عمر، جوانی، عزت، استقلال و پاکی انسان، هر یک یوسفی هستند که باید مواظبت باشیم ارزان نفروشیم. عمر دنیا نسبت به آخرت کم و کوتاه است و هرکس باید مرگ و قیامت هستند که باید مواظب باشیم ارزان نفروشیم. عمر دنیا نسبت به آخرت، کم و کوتاه است و هرکس باید مرگ و قیامت را نزدیک بداند. عمر انسانها برا اساس برنامه و زمانبندی است. ضایع کردن عمر و فرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. رب ارجعون دارد. بزرگترین خسارت انسان، هدر دادن عمر و استعدادهای خویش است. تمام لحظهای عمر انسان حساب و کتاب دارد. آنچه از سرمایه داریم، (سلامتی، علم، عمر، آبرو، مال و...) از اوست پس به خود او بفروشیم. آری، اگر فرزندی زمین و مصالح و پولی از پدر گرفت و منزلی ساخت بعد افرادی خریدار منزلش شدند که یکی از آنان همان پدر بود، عقل و وجدان میگوید خانه رای به پدر بفروشد، زیرا خود فرزند و تمام داراییهایش از اوست و فروش به بیگانه جوانمردی نیست. چون عمر و ظرفیت انسان محدود و دستورات کمال بخش بسیار است، قهرا باید انتخاب احسن در کار باشد.