تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

مجادله‏

آیات :
مجادله مانع ادراک حقائق‏
و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم أکنه أن یفقهوه و فی ءاذانهم و قرا و ان یرواکل ءایه لا یؤمنوا بها حتی اذا جاءوک یجدلونک یقول کفروا ان هذا الا أسطیر الاولین(1842)؛ پاره‏ای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا می‏دهند؛ ولی بر دلهای آنان پرده‏ها افکندیم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینی قرار داده‏ایم. (و آنها بقدری لجوجند که) اگر تمام نشانه‏های حق را ببینند، ایمان نمی‏آورند؛ تا آنجا که وقتی به سراغ تو آیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران می‏گویند: اینها فقط افسانه‏های پیشنیان است!
رابطه استبداد و جدال‏
الذین یجدون فی ءایت الله بغیر سلطن أتاهم کبر مقتا عندالله و عند الذین ءامنوا کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار(1843)؛ همانها که در آیات خدا بی‏آنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله برمی‏خیزند؛ (این کارشان) خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آورده‏اند به بار می‏آورد؛ این گونه خداوند بر دل هر متکبر جباری مهر می‏نهد!
نهی از مجادله‏
سیقولون ثلثه رابعهم کلبهم و یقولون خمسه سادسهم کلبهم رجما بالغیب و یقولون سبعه و ثامنهم کلبهم قل ربی أعلم بعدتهم ما یعلمهم الا قلیل فلا تمار فیهم الا مراء ظهرا و لا تستفت فهیم منهم أحدا(1844)؛ گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!. و گروهی می‏گویند: پنج نفر بودند، و ششمین آنها سگشان بود. - همه اینها سخنانی بی‏دلیل است - و گروهی می‏گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‏دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!
مذمت مجادله‏
یجدلونک فی الحق بعد ما تبین کأنما یساقون الی الموت و هم ینظرون(1845)؛ آنها پس از روشن شدن حق، باز تو مجادله می‏کردند؛ (و چنان ترس و وحشت آنها را فرا گرفته بود، که) گویی به سوی مرگ رانده می‏شوند، و آن را با چشم خود می‏نگرد!
مجادله ممدوح‏
و لا تجدولوا أهل الکتب الا بالتی هی أحسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا ءامنا بالذی الینا و أنزل الیکم و الهنا و الهکم وجد و نحن له مسلمون(1846)؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده‏ایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!
نقش شیطان در مجادله‏
و لا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق و ان الشیطن لیوحون الی أولیائهم لیجدلوکم و ان أطعتموهم انکم لمشرکون(1847)؛ و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می‏کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید خواهید بود!
جدل بدون علم - عمل شیطانی‏
و من الناس من یجدل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطن مرید(1848)؛ گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمی‏خیزند؛ و از هر شیطان سرکشی پیروی می‏کنند.
روایات :
حقیقت ایمان و مجادله‏
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی یدع المراء و ان کان محقاً(1849)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هیچ بنده‏ای کاملاً به حقیقت ایمان نرسد، مگر آنگاه که مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد.
پرهیز از مجادله‏
أورع الناس من ترک المراء و ان کان محقا(1850)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): پارساترین مردمان، کسی است که مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.
نفاق و مجادله‏
قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیهما النفاق(1851)؛ امام علی (علیه السلام): از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار دل‏ها را نسبت به برادران بیمار می‏کنند و نفاق به وجود می‏آورند.
آبرو و مجادله‏
قال (علیه السلام): من ضن بعرضه فلیدع المراء(1852)؛ امام علی (علیه السلام): هر که آبروی خود را می‏خواهد، باید مجادله را رها کند.
مجادله با چه کسی؟
سته لا یمارون: الفقیه، و الرئیس، و الدنی، و البذی، و المرأه، و الصبی(1853)؛ امام علی (علیه السلام): شش کس هستند که با آنها مجادله نشاید: فقیه، رئیس، فرومایه، بدزبان، زن و کودک.
فروتنی در مجادله‏
عن أبی عبد الله (علیه السلام) عن آبائه (علیه السلام) قال: ان من التواضع... أن یترک المراء و ان کان محقاً(1854)؛ امام صادق (علیه السلام): از فروتی است که آدمی ... مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.
قطع دوستی با مجادله‏
قال (علیه السلام): المراء یفسد الصداقه القدیمه و یحلل العقده الوثیقه و أقل ما فیه أن تکون فیه المغالبه و المغالبه أس أسباب القطیعه(1855)؛ امام هادی (علیه السلام): مجادله، دوستی دیرین را از بین می‏برد و پیوند استوار را از هم می‏گسلد و کم‏ترین چیزی که در آن هست، چیره‏جویی است و چیره‏جویی، خود عامل اصلی طمع رابطه می‏باشد.
عدم احترام در مجادله‏
قال أبو عبد الله (علیه السلام): لا تمار فیذهب بهاوک و لا تمازح فیجترأ علیک(1856)؛ امام عسکری (علیه السلام): مجادله مکن که احترامت از بین میرود و شوخی مکن که بر تو گستاخ می‏شوند.
جدال با بی‏فکران‏
من علامات أسباب الجهل المماراه لغیر أه الفکر(1857)؛ امام حسین (علیه السلام): از نشانه‏های نادانی جدل با بی‏فکران است.
پرهیز از جدل با بی‏خرد
دع المماراه و مجاراه من لاعقل له و لا علم(1858)؛ امام علی (علیه السلام): ستیز و بگو و مگوی با بی‏خرد بی‏دانش را واگذار.
داستانها :
گفتار نرم‏
عن علی (علیه السلام) قال: عود لسانک لین الکلام(1859)؛ امام علی (علیه السلام) فرموده: زبانت را عادت ده که گفتارش همیشه نرم و ملایم باشد.
مردی به نام اسحاق کندی که در زمان خود فیلسوف عراق بود به نوشتن کتابی دست زد که حاوی تناقض‏های قرآن باشد. در این کار همت گمارد و برای انجام آن تنها در منزل نشست و مشغول به نوشتن گردید. روزی یکی از شاگردان او بر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شد. حضرت به وی فرمود: آیا در بین شما یک مرد رشید نیست که استادتان را از کاری که درباره قرآن شروع کرده، باز دارد؟ عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم، چطور ممکن است در این مورد یا دیگر موارد به او اعتراض نماییم؟ امام (علیه السلام) فرمود: آیا حاضری آن را که به تو می‏آموزم، در محضر استادت انجام دهی؟ عرض کرد: بلی! فرمود: نزد او برو، با وی به لطف و گرمی انس بگیر و در کاری که می‏خواهد انجام دهد یاری‏اش نما و چون با او مأنوس گشتی، بگو برای من سؤال پیش آمده است، اجازه می‏خواهم بگویم که از مثل شما توقع این اجازه هست. سپس بگو: اگر تکلم کننده به این قرآن نزد شما بیاید و این سؤال مطرح گردد، که آیا جایز است مراد گوینده قرآن از گفته‏های خودش غیر آن باشد که شما گمان برده‏اید و آن را برداشت نموده‏اید؟ او در پاسخ خواهد گفت: این احتمال هست. آنوقت به او بگو شما از کجا مقصد متکلم قرآن را درک نموده‏اید؟ شاید منظور او غیر از آن چیزی باشد که شما گمان برده‏اید.
فصار الرجل الی الکندی و تلطف الی أن ألقی علیه هذه المسأله فقال له أعد علی فأعاد علیه فتفکر فی نفسه و رأس ذلک محتملا فی اللغه و سائغا فی النظر(1860)؛ آن مرد نزد فیلسوف کندی رفت و طبق دستور امام پس از تلطف و مهر مطلب را با وی در میان گذارد، آنقدر این کلام مؤثر افتاد که به او گفت دوباره بگو! دوباره گفت. فیلسوف، پس از اندیشه و تفکر ابراز داشت، این که گفتی به اعتبار لغت، محتمل است و از جهت دقت نظر، جایز است.
این احتمال صحیح و اساسی طبق دستور امام عسکری (علیه السلام) به نرمی و ملایمت و با حفظ شخصیت فیلسوف تحصیل کرده القا گردید، از این رو در وی اثر مفید گذارده و او را در نوشتن کتاب، دو دل و مردد ساختم حال اگر همین مطلب با تندی و خشونت ادا می‏گردید، وی را در عقیده خود مقام می‏نمود و به گفته‏هایش پافشاری نشان می‏داد(1861).
عهد برای پرهیز از مجادله‏
آیت الله سید محمد شیرازی می‏گوید: مرحوم پدرم آیت الله حاج میرزا مهدی شیرازی (قدس سره) مرا وادار بر مطالعه و مواظبت بر درس می‏کرد و می‏فرمود: من در ایام تحصیلی شبانه روز فقط دو ساعت می‏خوابیدم و در مقابل نور ماه به دلیل نبودن برق، قرآن حفظ می‏کردم و در روز مشغول درس و بحث بودم.
ایشان با خود عهد کرده بود از ایام بلوغ از اموری که طالب علم را آلوده می‏کند از قبیل صدرنشینی در مجالس، در مباحثه بر رفیق خود غالب شدن و با او مجادله کردن، اجتناب نماید و تا آخر زندگی این چنین بود. در یکی از سفرها که از نجف اشرف به کربلا می‏آمدیم در نزدیکی منطقه نخلیه ماشینمان به علت تمام شدن بنزین از حرکت ایستاد، پدرم از ماشین پیاده شده قدم زنان مشغول خواندن قرآن گردید چون حافظ قرآن بود و تا طلوع فجر این کارش ادامه داشت. از پدرم پرسیدم چقدر قرآن خواندید؟ فرمود: هشت جزء خواندم. هیچ وقت بین الطلوعین نمی‏خوابید و هر روز صبح غیر از دعا یک جزء قرآن می‏خواندند و یک از کارهایش این بود که نمی‏خوابید و هر روز صبح غیر از دعا یک جزء قرآن می‏خواندند و یک از کارهایش این بود که در ایام زیارتی و کثرت زوار نماز جماعت را منتقل به مسجد یا حسینیه می‏کردند و می‏فرمودند: دوست ندارم مزاحم زوار امام حسین شوم و یکی از برنامه‏های پدرم این بود که توجه خاصی به امام زمان (علیه السلام) داشت و عصرهای جمعه در بالای بام خانه متوجه امام شده و با توجه خاصی دعا می‏خواند(1862).
حرف خوب و خوب حرف زدن‏
شخصی خدمت حضرت علی (علیه السلام) امد و عرض کرد: امروز بلال با فلانی بحث می‏کرد و در سخن گفتن لحن خاصی داشت. اصول ادبی در سخن او مراعات نمی‏شد و لکنت زبان داشت و فلانی با اعراب و آداب سخن می‏گفت و به نحوه سخن گفتن بلال می‏خندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: اعراب و آداب کلام و سخن برای این جهت وضع شده که مقوم و مهذب افعال باشد. فلانی چه نفعی از خوب و با آداب سخن گفتن می‏برد، در حالی که افعال او بد و لحن کلام او زشت است و لحن کلام او چه ضرری به بلال می‏رساند، اگر اعمال و افعال او خوب و پاکیزه و با تهذیب باشد؟(1863)
مجادله احسن!
استاد دکتر محمد جواد شریعت نقل کردند که: سال یک هزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده‏ای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آن‏ها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد؛ ما را نزدیکی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می‏خوانیم، به تندی و عصانیت با ما برخورد کرد. این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آنها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهدند. او دستور داد در وقتی معین ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر بودیم. به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی، ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به زبان فارسی نماز نمی‏خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکی‏یکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته‏ای درس می‏خوانید. آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسش‏های علمی مطرح کرد و از درس‏هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمی‏آمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبه‏رو می‏شد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسی می‏خوانید، آن‏ها نمی‏دانند من کسانی را می‏شناسم که نعوذبالله اصلاً نماز نمی‏خوانند. شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی می‏خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانی‏ام جامه عمل پوشانیده‏اید، آفرین به همت شما! در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد که لابد شما آن را حل کرده‏اید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است.
یکی از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمی‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد بسم ترجمه به نام عیبی ندارد. اما الله قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمی‏توان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی حسن باشد، نمی‏توان به گفت زیبا. ترجمه حسن زیبا است؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمی‏آید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق می‏کنند. نمی‏توان الله را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب رحمن را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ ولی کامل نیست؛ زیرا رحمن یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را می‏رساند و این شمول را کلمه بخشنده نیست؛ رحمن یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا می‏فرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده برای رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خب! رحیم را چطور ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما جواب داد: مهربان. حضرت آیه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وی رحیم بود - بدم نمی‏آمد مهربان ترجمه کنید؛ اما چون رحیم کلمه‏ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را بخشاینده ترجمه کرده بودید، راهی به دهی می‏برد؛ زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می‏کند. پس آن چه در ترجمه بسم الله آورده‏اید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیده‏تر می‏شود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.
در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان می‏خواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه می‏کرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب می‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشه‏ها بر می‏چیدم. وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پیغام‏های استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزان فر را برای وی می‏بردم و پاسخ‏ها کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید می‏رساندم و این افتخاری برای بنده بود. گاه ورقه‏های استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته می‏شد. آن جناب دستور می‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر می‏کرد. در این مرحله با بزرگواری‏های بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آن‏ها نیست.
خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد؛ انه کریم رحیم.(1864)
اشعار :
جراحت دل‏
اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن.
(از قابوسنامه)
نتیجه مجادله‏
ستیزه به جایی رساند سخن - که ویران کند خانه‏های کهن
(فردوسی)
تباه دوستی‏
هیچ چیز دوستی را چنان تباه نکند که مناظره کردن.
(از کیمیای سعادت)
تخم زفتی‏
به گیتی همه تخم زفتی مکار - ستیزه نه خوب آید از شهریار
(فردوسی)
دشمن ستیزه جوست!
ستیزآوری، کار اهریمن است - ستیزه به پرخاش آبستن است
(اسدی)
نکوهش مجادله‏
ستیزه نه خوب آید از نامجوی - بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
(فردوسی)
نکات :
در نصحیت لقمان به فرزندش آمده که: از کسالت و و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن!
مجادله در قرآن مجید
جدال و مراء دو عنوان است که هم در آیات قرآن، و هم در روایات اسلامی زیاد روی آن بحث شده، و در این زمینه اولاً باید مفهوم این دو کلمه روشن شود، سپس اقسام جدال (جدال به حق و جدال به باطل و نشانه‏های هر کدام تبیین گردد، و سرانجام ضررهای جدال به باطل و نیز عوامل پیروزی در مجادله به حق توضیح و تشریح گردد.
جدال و مراء و مخاصمه سه لفظ است که مفاهیمی نزدیک به هم دارد، در عین حال تفاوتهایی در میان آنها موجود است.
جدال در اصل به معنی پیچانیدن طناب است سپس به پیچانیدن طرف قابل و گفتگو برای غلبه بر او به کار رفته.
مراء (بر وزن حجاب) به معنی گفتگو کردن در چیزی است که در آن مریه (شک) وجود دارد.
و خصومت و مخاصمه در اصل به معنی گلاویز شدن دو نفر به یکدیگر که هر کدام پهلوی دیگری را بگیرد آمده سپس به گفتگوها و مشاجرات لفظی اطلاق گردیده است.
به گفته مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار، جدال و مراء بیشتر در مسائل علمی به کار می‏رود در حالی که مخاصمه در امور دنیوی است.
و نیز گاهی تفاوت میان جدال و مراء را چنین می‏گذارند که در مراء، هدف اظهار فضل و کمال است، و در جدال تحقیر و عاجز کردن طرف مقابل.
گاه گفته‏اند: جدال در مسائل علمی است و مراء اعم از آن است.
و گاه گفته‏اند: مراء جنبه دفاعی در مقابل حملات خصم دارد ولی جدال اعم از دفاعی و تهاجمی است (بحارالانوار، ج 73، ص 399)
بحث و گفتگو و استدلال و مناقشه در گفتار دیگران اگر به منظور روشن شدن حق، نشان دادن راه، و اراد جاهل بوده باشد عملی است پسندیده و شایسته تقدیر، بلکه در بسیار از موارد واجب است قران هرگز با بحث و گفتگوی روشنگرانه و استدلال برای تبیین حق مخافت نکرده، بلکه در آیات زیادی آن را عملاً تثبیت نموده است.
مجادله به احسن با جدال باطل به همه چیز متفاوت است. در اینجا شخص جدالگر بری نفوذ معنوی در طرف از وسائل زیر باید استفاده کند که در قرآن مجید اشارات جالبی به آنها شده است:
1- نباید اصرار داشته باشد که مطلب حق را به عنوان گفته او بپذیرد بلکه اگر بتواند چنان کند که طرف مقابل آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد بسیار مؤثرتر خواهد بود، و به تعبیر دیگر طرف فکر کند این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده، و فرزند روح او است تا به آن علاقه‏مند شود!
سر اینکه قرآن مجید بسیاری از حقایق مهم را از توحید و نفی شرک گرفته تا مسائل دیگر در لباس استفهام در می‏آورد و مثلاً بعد از ذکر دلائل توحید می‏گوید: أ اله مع الله آیا معبودی با خدا همراه است؟ (نمل - 60) شاید همین امر باشد.
2- از هر چیزی که حس لجاجت طرف مقابل را بر می‏انگیزد باید خودداری نمود قرآن مجید می‏گوید: و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله: معبودهایی را که غیر از خدا می‏خوانند ناسزا و دشنام نگوئید (انعام - 108) مبادا آنها روی دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.
3- در بحثها باید در مقابل هر کس و هر گروه نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند گوینده به راستی در صدد روشن کردن واقعیات است، فی المثل هنگامی که قرآن سخن از زیانهای شراب و قمار می‏گوید منافع جزئی مادی و اقتصادی آن را که برای گروهی حاصل می‏شود نادیده نمی‏گیرد، می‏فرماید: قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما أکبر من نفعهما بگو در شراب و قمار گناه عظیمی است ومنافع جزئی برای مردم، اما گناه آنها از سودشان بیشتر است.
این طرز سخن مسلماً در شنونده تأثیر عمیقتری می‏بخشد.
4- باید در برابر بدی‏ها و کینه‏توزیهای مقابله به مثل نکند، بلکه طریق محبت و رأفت و گذشت را پیش گیرد که این مقابل به ضد در این گونه موارد تأثیر فوق العاده‏ای در نرم کردن قلب دشمنان لجوج دارد، چنانکه قرآن مجید می‏گوید: ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کأنه ولی حمیم: با روشی که نیکوتر است بدیها را دفع کن، در این حال کسی که میان تو و او دشمنی است آن چنان نرم می‏شود که گویی دوست گرم و صمیمی است! (فصلت - 34). (تفسیر نمونه، ج 20، ص 27)