آیات :
مجادله مانع ادراک حقائق
و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم أکنه أن یفقهوه و فی ءاذانهم و قرا و ان یرواکل ءایه لا یؤمنوا بها حتی اذا جاءوک یجدلونک یقول کفروا ان هذا الا أسطیر الاولین(1842)؛ پارهای از آنها به (سخنان) تو، گوش فرا میدهند؛ ولی بر دلهای آنان پردهها افکندیم تا آن را نفهمند؛ و در گوش آنها، سنگینی قرار دادهایم. (و آنها بقدری لجوجند که) اگر تمام نشانههای حق را ببینند، ایمان نمیآورند؛ تا آنجا که وقتی به سراغ تو آیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران میگویند: اینها فقط افسانههای پیشنیان است!
رابطه استبداد و جدال
الذین یجدون فی ءایت الله بغیر سلطن أتاهم کبر مقتا عندالله و عند الذین ءامنوا کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار(1843)؛ همانها که در آیات خدا بیآنکه دلیلی برایشان آمده باشد به مجادله برمیخیزند؛ (این کارشان) خشم عظیمی نزد خداوند و نزد آنان که ایمان آوردهاند به بار میآورد؛ این گونه خداوند بر دل هر متکبر جباری مهر مینهد!
نهی از مجادله
سیقولون ثلثه رابعهم کلبهم و یقولون خمسه سادسهم کلبهم رجما بالغیب و یقولون سبعه و ثامنهم کلبهم قل ربی أعلم بعدتهم ما یعلمهم الا قلیل فلا تمار فیهم الا مراء ظهرا و لا تستفت فهیم منهم أحدا(1844)؛ گروهی خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!. و گروهی میگویند: پنج نفر بودند، و ششمین آنها سگشان بود. - همه اینها سخنانی بیدلیل است - و گروهی میگویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است! جز گروه کمی، تعداد آنها را نمیدانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!
مذمت مجادله
یجدلونک فی الحق بعد ما تبین کأنما یساقون الی الموت و هم ینظرون(1845)؛ آنها پس از روشن شدن حق، باز تو مجادله میکردند؛ (و چنان ترس و وحشت آنها را فرا گرفته بود، که) گویی به سوی مرگ رانده میشوند، و آن را با چشم خود مینگرد!
مجادله ممدوح
و لا تجدولوا أهل الکتب الا بالتی هی أحسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا ءامنا بالذی الینا و أنزل الیکم و الهنا و الهکم وجد و نحن له مسلمون(1846)؛ با اهل کتاب جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!
نقش شیطان در مجادله
و لا تأکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه و انه لفسق و ان الشیطن لیوحون الی أولیائهم لیجدلوکم و ان أطعتموهم انکم لمشرکون(1847)؛ و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید خواهید بود!
جدل بدون علم - عمل شیطانی
و من الناس من یجدل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطن مرید(1848)؛ گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمیخیزند؛ و از هر شیطان سرکشی پیروی میکنند.
روایات :
حقیقت ایمان و مجادله
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی یدع المراء و ان کان محقاً(1849)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هیچ بندهای کاملاً به حقیقت ایمان نرسد، مگر آنگاه که مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد.
پرهیز از مجادله
أورع الناس من ترک المراء و ان کان محقا(1850)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): پارساترین مردمان، کسی است که مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.
نفاق و مجادله
قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیهما النفاق(1851)؛ امام علی (علیه السلام): از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار دلها را نسبت به برادران بیمار میکنند و نفاق به وجود میآورند.
آبرو و مجادله
قال (علیه السلام): من ضن بعرضه فلیدع المراء(1852)؛ امام علی (علیه السلام): هر که آبروی خود را میخواهد، باید مجادله را رها کند.
مجادله با چه کسی؟
سته لا یمارون: الفقیه، و الرئیس، و الدنی، و البذی، و المرأه، و الصبی(1853)؛ امام علی (علیه السلام): شش کس هستند که با آنها مجادله نشاید: فقیه، رئیس، فرومایه، بدزبان، زن و کودک.
فروتنی در مجادله
عن أبی عبد الله (علیه السلام) عن آبائه (علیه السلام) قال: ان من التواضع... أن یترک المراء و ان کان محقاً(1854)؛ امام صادق (علیه السلام): از فروتی است که آدمی ... مجادله را رها کند هر چند حق با او باشد.
قطع دوستی با مجادله
قال (علیه السلام): المراء یفسد الصداقه القدیمه و یحلل العقده الوثیقه و أقل ما فیه أن تکون فیه المغالبه و المغالبه أس أسباب القطیعه(1855)؛ امام هادی (علیه السلام): مجادله، دوستی دیرین را از بین میبرد و پیوند استوار را از هم میگسلد و کمترین چیزی که در آن هست، چیرهجویی است و چیرهجویی، خود عامل اصلی طمع رابطه میباشد.
عدم احترام در مجادله
قال أبو عبد الله (علیه السلام): لا تمار فیذهب بهاوک و لا تمازح فیجترأ علیک(1856)؛ امام عسکری (علیه السلام): مجادله مکن که احترامت از بین میرود و شوخی مکن که بر تو گستاخ میشوند.
جدال با بیفکران
من علامات أسباب الجهل المماراه لغیر أه الفکر(1857)؛ امام حسین (علیه السلام): از نشانههای نادانی جدل با بیفکران است.
پرهیز از جدل با بیخرد
دع المماراه و مجاراه من لاعقل له و لا علم(1858)؛ امام علی (علیه السلام): ستیز و بگو و مگوی با بیخرد بیدانش را واگذار.
داستانها :
گفتار نرم
عن علی (علیه السلام) قال: عود لسانک لین الکلام(1859)؛ امام علی (علیه السلام) فرموده: زبانت را عادت ده که گفتارش همیشه نرم و ملایم باشد.
مردی به نام اسحاق کندی که در زمان خود فیلسوف عراق بود به نوشتن کتابی دست زد که حاوی تناقضهای قرآن باشد. در این کار همت گمارد و برای انجام آن تنها در منزل نشست و مشغول به نوشتن گردید. روزی یکی از شاگردان او بر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شد. حضرت به وی فرمود: آیا در بین شما یک مرد رشید نیست که استادتان را از کاری که درباره قرآن شروع کرده، باز دارد؟ عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم، چطور ممکن است در این مورد یا دیگر موارد به او اعتراض نماییم؟ امام (علیه السلام) فرمود: آیا حاضری آن را که به تو میآموزم، در محضر استادت انجام دهی؟ عرض کرد: بلی! فرمود: نزد او برو، با وی به لطف و گرمی انس بگیر و در کاری که میخواهد انجام دهد یاریاش نما و چون با او مأنوس گشتی، بگو برای من سؤال پیش آمده است، اجازه میخواهم بگویم که از مثل شما توقع این اجازه هست. سپس بگو: اگر تکلم کننده به این قرآن نزد شما بیاید و این سؤال مطرح گردد، که آیا جایز است مراد گوینده قرآن از گفتههای خودش غیر آن باشد که شما گمان بردهاید و آن را برداشت نمودهاید؟ او در پاسخ خواهد گفت: این احتمال هست. آنوقت به او بگو شما از کجا مقصد متکلم قرآن را درک نمودهاید؟ شاید منظور او غیر از آن چیزی باشد که شما گمان بردهاید.
فصار الرجل الی الکندی و تلطف الی أن ألقی علیه هذه المسأله فقال له أعد علی فأعاد علیه فتفکر فی نفسه و رأس ذلک محتملا فی اللغه و سائغا فی النظر(1860)؛ آن مرد نزد فیلسوف کندی رفت و طبق دستور امام پس از تلطف و مهر مطلب را با وی در میان گذارد، آنقدر این کلام مؤثر افتاد که به او گفت دوباره بگو! دوباره گفت. فیلسوف، پس از اندیشه و تفکر ابراز داشت، این که گفتی به اعتبار لغت، محتمل است و از جهت دقت نظر، جایز است.
این احتمال صحیح و اساسی طبق دستور امام عسکری (علیه السلام) به نرمی و ملایمت و با حفظ شخصیت فیلسوف تحصیل کرده القا گردید، از این رو در وی اثر مفید گذارده و او را در نوشتن کتاب، دو دل و مردد ساختم حال اگر همین مطلب با تندی و خشونت ادا میگردید، وی را در عقیده خود مقام مینمود و به گفتههایش پافشاری نشان میداد(1861).
عهد برای پرهیز از مجادله
آیت الله سید محمد شیرازی میگوید: مرحوم پدرم آیت الله حاج میرزا مهدی شیرازی (قدس سره) مرا وادار بر مطالعه و مواظبت بر درس میکرد و میفرمود: من در ایام تحصیلی شبانه روز فقط دو ساعت میخوابیدم و در مقابل نور ماه به دلیل نبودن برق، قرآن حفظ میکردم و در روز مشغول درس و بحث بودم.
ایشان با خود عهد کرده بود از ایام بلوغ از اموری که طالب علم را آلوده میکند از قبیل صدرنشینی در مجالس، در مباحثه بر رفیق خود غالب شدن و با او مجادله کردن، اجتناب نماید و تا آخر زندگی این چنین بود. در یکی از سفرها که از نجف اشرف به کربلا میآمدیم در نزدیکی منطقه نخلیه ماشینمان به علت تمام شدن بنزین از حرکت ایستاد، پدرم از ماشین پیاده شده قدم زنان مشغول خواندن قرآن گردید چون حافظ قرآن بود و تا طلوع فجر این کارش ادامه داشت. از پدرم پرسیدم چقدر قرآن خواندید؟ فرمود: هشت جزء خواندم. هیچ وقت بین الطلوعین نمیخوابید و هر روز صبح غیر از دعا یک جزء قرآن میخواندند و یک از کارهایش این بود که نمیخوابید و هر روز صبح غیر از دعا یک جزء قرآن میخواندند و یک از کارهایش این بود که در ایام زیارتی و کثرت زوار نماز جماعت را منتقل به مسجد یا حسینیه میکردند و میفرمودند: دوست ندارم مزاحم زوار امام حسین شوم و یکی از برنامههای پدرم این بود که توجه خاصی به امام زمان (علیه السلام) داشت و عصرهای جمعه در بالای بام خانه متوجه امام شده و با توجه خاصی دعا میخواند(1862).
حرف خوب و خوب حرف زدن
شخصی خدمت حضرت علی (علیه السلام) امد و عرض کرد: امروز بلال با فلانی بحث میکرد و در سخن گفتن لحن خاصی داشت. اصول ادبی در سخن او مراعات نمیشد و لکنت زبان داشت و فلانی با اعراب و آداب سخن میگفت و به نحوه سخن گفتن بلال میخندید. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: اعراب و آداب کلام و سخن برای این جهت وضع شده که مقوم و مهذب افعال باشد. فلانی چه نفعی از خوب و با آداب سخن گفتن میبرد، در حالی که افعال او بد و لحن کلام او زشت است و لحن کلام او چه ضرری به بلال میرساند، اگر اعمال و افعال او خوب و پاکیزه و با تهذیب باشد؟(1863)
مجادله احسن!
استاد دکتر محمد جواد شریعت نقل کردند که: سال یک هزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عدهای از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین کم کم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد؛ ما را نزدیکی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز میخوانیم، به تندی و عصانیت با ما برخورد کرد. این عمل او ما را در کارمان راسختر و مصرتر ساخت. عاقبت یکی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت. آنها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهدند. او دستور داد در وقتی معین ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر بودیم. به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانی و خندان وی، ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتی استثنایی رو به رو هستیم. آقا در آغاز دستور پذیرایی از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شما که به زبان فارسی نماز نمیخوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکییکی خودتان را معرفی کنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشتهای درس میخوانید. آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسشهای علمی مطرح کرد و از درسهایی مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ برنمیآمد، با اظهار لطف وی و پاسخ درست پرسش روبهرو میشد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمود: والدین شما نگران شدهاند که شما نمازتان را به فارسی میخوانید، آنها نمیدانند من کسانی را میشناسم که نعوذبالله اصلاً نماز نمیخوانند. شما جوانان پاک اعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانی میخواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ ولی مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانیام جامه عمل پوشانیدهاید، آفرین به همت شما! در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد که لابد شما آن را حل کردهاید. اکنون یکی از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است.
یکی از ما به عادت دانشآموزان دستش را بالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمیآمدم. بعد به آن جوان فرمود: خب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاری: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد بسم ترجمه به نام عیبی ندارد. اما الله قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمیتوان ترجمه کرد؛ مثلاً اگر اسم کسی حسن باشد، نمیتوان به گفت زیبا. ترجمه حسن زیبا است؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، خوشش نمیآید. کلمه الله اسم خاصی است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق میکنند. نمیتوان الله را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد. خوب رحمن را چگونه ترجمه کردهاید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی کامل نیست؛ ولی کامل نیست؛ زیرا رحمن یکی از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگی او را میرساند و این شمول را کلمه بخشنده نیست؛ رحمن یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم میکند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار میدهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا میفرماید. در هر حال، ترجمه بخشنده برای رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خب! رحیم را چطور ترجمه کردهاید؟ رفیق ما جواب داد: مهربان. حضرت آیه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وی رحیم بود - بدم نمیآمد مهربان ترجمه کنید؛ اما چون رحیم کلمهای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را بخشاینده ترجمه کرده بودید، راهی به دهی میبرد؛ زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو میکند. پس آن چه در ترجمه بسم الله آوردهاید، بد نیست؛ ولی کامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلی پیچیدهتر میشود. اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلی بهتر است.
در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکست خورده از وی عذرخواهی کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربی، نمازهای گذشته را اعاده کنیم. ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هر طور دلتان میخواهد بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و از کار خود اظهار پشیمانی کردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مبارکش را بوسیدیم و در حالی که ما را بدرقه میکرد، خداحافظی کردیم. بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب میرسیدم و از خرمن علم و فضیلت وی خوشهها بر میچیدم. وقتی در دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامهها و پیغامهای استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزان فر را برای وی میبردم و پاسخها کتبی و شفاهی حضرت آیت الله را به آن استاد فقید میرساندم و این افتخاری برای بنده بود. گاه ورقههای استفتایی که به محضر آن حضرت رسیده بود، روی هم انباشته میشد. آن جناب دستور میداد آنها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وی بنویسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهی نداشت، آن را مهر میکرد. در این مرحله با بزرگواریهای بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آنها نیست.
خدایش بیامرزد و در دریای رحمت خویش غرقه سازد؛ انه کریم رحیم.(1864)
اشعار :
جراحت دل
اگر خواهی بر دلت جراحتی نرسد که به مرهم به نشود با هیچ نادان مناظره مکن.
(از قابوسنامه)
نتیجه مجادله
ستیزه به جایی رساند سخن - که ویران کند خانههای کهن
(فردوسی)
تباه دوستی
هیچ چیز دوستی را چنان تباه نکند که مناظره کردن.
(از کیمیای سعادت)
تخم زفتی
به گیتی همه تخم زفتی مکار - ستیزه نه خوب آید از شهریار
(فردوسی)
دشمن ستیزه جوست!
ستیزآوری، کار اهریمن است - ستیزه به پرخاش آبستن است
(اسدی)
نکوهش مجادله
ستیزه نه خوب آید از نامجوی - بپرهیز و گرد ستیزه مپوی
(فردوسی)
نکات :
در نصحیت لقمان به فرزندش آمده که: از کسالت و و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن!
مجادله در قرآن مجید
جدال و مراء دو عنوان است که هم در آیات قرآن، و هم در روایات اسلامی زیاد روی آن بحث شده، و در این زمینه اولاً باید مفهوم این دو کلمه روشن شود، سپس اقسام جدال (جدال به حق و جدال به باطل و نشانههای هر کدام تبیین گردد، و سرانجام ضررهای جدال به باطل و نیز عوامل پیروزی در مجادله به حق توضیح و تشریح گردد.
جدال و مراء و مخاصمه سه لفظ است که مفاهیمی نزدیک به هم دارد، در عین حال تفاوتهایی در میان آنها موجود است.
جدال در اصل به معنی پیچانیدن طناب است سپس به پیچانیدن طرف قابل و گفتگو برای غلبه بر او به کار رفته.
مراء (بر وزن حجاب) به معنی گفتگو کردن در چیزی است که در آن مریه (شک) وجود دارد.
و خصومت و مخاصمه در اصل به معنی گلاویز شدن دو نفر به یکدیگر که هر کدام پهلوی دیگری را بگیرد آمده سپس به گفتگوها و مشاجرات لفظی اطلاق گردیده است.
به گفته مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار، جدال و مراء بیشتر در مسائل علمی به کار میرود در حالی که مخاصمه در امور دنیوی است.
و نیز گاهی تفاوت میان جدال و مراء را چنین میگذارند که در مراء، هدف اظهار فضل و کمال است، و در جدال تحقیر و عاجز کردن طرف مقابل.
گاه گفتهاند: جدال در مسائل علمی است و مراء اعم از آن است.
و گاه گفتهاند: مراء جنبه دفاعی در مقابل حملات خصم دارد ولی جدال اعم از دفاعی و تهاجمی است (بحارالانوار، ج 73، ص 399)
بحث و گفتگو و استدلال و مناقشه در گفتار دیگران اگر به منظور روشن شدن حق، نشان دادن راه، و اراد جاهل بوده باشد عملی است پسندیده و شایسته تقدیر، بلکه در بسیار از موارد واجب است قران هرگز با بحث و گفتگوی روشنگرانه و استدلال برای تبیین حق مخافت نکرده، بلکه در آیات زیادی آن را عملاً تثبیت نموده است.
مجادله به احسن با جدال باطل به همه چیز متفاوت است. در اینجا شخص جدالگر بری نفوذ معنوی در طرف از وسائل زیر باید استفاده کند که در قرآن مجید اشارات جالبی به آنها شده است:
1- نباید اصرار داشته باشد که مطلب حق را به عنوان گفته او بپذیرد بلکه اگر بتواند چنان کند که طرف مقابل آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد بسیار مؤثرتر خواهد بود، و به تعبیر دیگر طرف فکر کند این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده، و فرزند روح او است تا به آن علاقهمند شود!
سر اینکه قرآن مجید بسیاری از حقایق مهم را از توحید و نفی شرک گرفته تا مسائل دیگر در لباس استفهام در میآورد و مثلاً بعد از ذکر دلائل توحید میگوید: أ اله مع الله آیا معبودی با خدا همراه است؟ (نمل - 60) شاید همین امر باشد.
2- از هر چیزی که حس لجاجت طرف مقابل را بر میانگیزد باید خودداری نمود قرآن مجید میگوید: و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله: معبودهایی را که غیر از خدا میخوانند ناسزا و دشنام نگوئید (انعام - 108) مبادا آنها روی دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.
3- در بحثها باید در مقابل هر کس و هر گروه نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند گوینده به راستی در صدد روشن کردن واقعیات است، فی المثل هنگامی که قرآن سخن از زیانهای شراب و قمار میگوید منافع جزئی مادی و اقتصادی آن را که برای گروهی حاصل میشود نادیده نمیگیرد، میفرماید: قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما أکبر من نفعهما بگو در شراب و قمار گناه عظیمی است ومنافع جزئی برای مردم، اما گناه آنها از سودشان بیشتر است.
این طرز سخن مسلماً در شنونده تأثیر عمیقتری میبخشد.
4- باید در برابر بدیها و کینهتوزیهای مقابله به مثل نکند، بلکه طریق محبت و رأفت و گذشت را پیش گیرد که این مقابل به ضد در این گونه موارد تأثیر فوق العادهای در نرم کردن قلب دشمنان لجوج دارد، چنانکه قرآن مجید میگوید: ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کأنه ولی حمیم: با روشی که نیکوتر است بدیها را دفع کن، در این حال کسی که میان تو و او دشمنی است آن چنان نرم میشود که گویی دوست گرم و صمیمی است! (فصلت - 34). (تفسیر نمونه، ج 20، ص 27)