آیات :
اثر نیت در اعمال
و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء أو أکنتم فی أنفسکم علم الله أنکم ستد کرونهن و لکن لا تواعدوهن سرا الا أن تقولوا قولا معروفا و لا تعزموا عقده النکاح حتی یبلغ الکتب أجله و اعملوا أن الله یعلم ما فی أنفسکم فاحذروه و اعملوا أن الله غفور حلیم(2191)؛ و گناهی بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانی همسرانشان مردهاند) خواستگاری کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند میدانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعی شما به شکل معقول، مخالفت نیست؛) ولی پنهانی با آنها قرار زناشویی نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهای (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولی در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، میداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمیکند)!
نقش نیت در عبادات
ألیس علیک هداهم و لکن الله یهدی من یشاء و ما تنفقوا من خیر فلانفسکم و ما تنفقون الا ابتغا وجه الله و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و أنتم لا تظلمون(2192)؛ هدایت آنها (به طور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابراین، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛) ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت میکند. و آنچه را از خوبیها و امنوال انفاق میکنید، برای خودتان است؛ (ولی) جز برای رضای خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق میکنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده میشود؛ و به شما ستم نخواهد شد.
علم الهی به نیت انسان
ربکم أعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صلحین فانه کان للاوبین غفورا(2193)؛ پروردگار شما از درون دلهایتان آگاهتر است؛ (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هرگاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را میبخشد.
پاداش صدق نیت
لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فأنزل السکینه علیهم و أثبهم فتحا قریبا(2194)؛ خداوند از مؤمنان - هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند - راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در دورن دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود میدانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان نصیب آنها فرمود.
پاداش نیت خوب یا بد
لله ما فی السموت و ما فی الارض و ان تبودا ما فی أنفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و الله علی کل شیء قدیر(2195)؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در ئل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق محاسبه میکند. سپس هر کس را بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، میبخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات میکند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد.
پاداش بر اساس نیت
و من یهاجر فی سبیل یجد فی الارض مرغما کثیرا و سعه و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله و کان الله غفورا رحیما(2196)؛ کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امن فراوان و گستردهای در زمین مییابد. و هرکس بعنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست، و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
اطلاع خدا از نیت انسان
و لا أقول لکم عندی خزائن الله و لا أعلم الغیب و لا أقول انی ملک و لا أقول للذین تزدری أعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله أعلم بما فی أنفسهم انی اذا لمن الظلمین(2197)؛ من هرگز به شما نمیگویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمیدانم! و نمیگویم من فرشتهام! و (نیز) نمیگویم کسانی که در نظر شما خوار میآیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانیم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!
روایات :
بهشت و جهنم بر پایه نیت
انما خلد أهل النار فی النار لان نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو خلودوا فیها أن یعصوا الله أبدا و انما خلد أهل الجنه فی الجنه لان نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا فبالنیات خلد هولاء و هؤلاء، ثم تلا قوله تعالی قل کل یعمل علی شاکلته قال علی نیته(2198)؛ امام صادق (علیه السلام): دوزخیان در حقیقت بدان سبب در آتش جاویدان میشوند که نیت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن جاویدان باشند برای همیشه خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان در حقیقت بدان سبب در بهشت جاویدان میمانند که نیت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن باقی بمانند برای ابد خدا را اطاعت کنند. پس جاودانگی هر دو گروه به سبب نیتهاست. حضرت سپس آیه قل کل یعمل علی شاکلته(2199) را تلاوت کرد و فرمود: یعنی بر پایه نیت خود.
نیت اعمال
لما أغزی علیا فی سریه، فقال رجل من الانصار لاخ له: اغز بنا فی سریه علی لعلنا نصیب خادما أؤ دابه أو شیئا نتبلغ به - فلبلغ النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قوله فقال: انما الاعمال بالنیات و لکل امری ما نوی فمن غزا ابتغاء ما عند الله عزوجل فقد وقع أجره علی الله عزوجل من غزا یرید عرض الدنیا أو نوی عقالالم یکن یکن له الا ما نوی(2200)؛ أمالی الطوسی: هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را به فرماندهی سپاهی، روانه جنگی کرد، مردی به برادر خود گفت: با ما در سپاه علی (علیه السلام) به جنگ بیا، شاید غلامی یا چهارپایی یا چیزی که به دردمان بخورد به دست بیاوریم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جز این نیست که اعمال به نیتهاست و برای هر کس همان چیزی است که نیتش را دارد. پس هر که برای متاع دنیا به نیت زانوبند شتری بجنگد او را (نصیب و پاداشی) جز همان چیزی که برایش جنگیده است، نباشد.
نیت عمل مهمتر از انجام عمل
ترکنا فی المدینه أقوما لا نقطع وادیا و لا تصعد صعودا و لا نهبط هبوطا الا کانوا معنا. قالوا: کیف یکونون معنا و لم یشهدوا؟! قال: نیاتهم(2201)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ما در مدینه افرادی را باقی گذاشتیم که هیچ وادیی را نپیمودیم و بر هیچ تپهای بالا نرفتیم و در هیچ سراشیبی قدم نگذاشتیم، مگر این که آنان نیز با ما بودند. عرض کردند: چگونه با ما هستند، در حالی که حضور پیدا نکردند؟ فرمود: نیتهایشان.
نیت کار نیک
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): فی وصیته له قال یا أباذر هم بالحسنه و ان لم تعملها لکی لا تکتب من الغافلین(2202)؛ پیامبر خدا (صلی اله علیه و آل/000زه): ای ابوذر! قصد کار نیک کن هر چند انجامش ندهی، تا از غافلان نوشته نشوی.
نیت قبل از تولد
و قد قال بعض أصحابه وددت أن أخی فلانا کان شاهدنا لیری ما نصرک الله به علی أعدائک فقال لهأ هوی أخیک معنا فقال نعم قال فقد شهدنا و لقد شهدنا فی عسکرنا هذا أقوام فی أصلاب الرجال و أرحام النساء سیرعف بهم الزمان و یقوی بهم الایمان(2203)؛ امام علی (علیه السلام) - به مردی که آرزو میکرد برادرش نیز حاضر میبود تا شاهد پیروزی خدا بر دشمنانش در جمل باشد - آیا دل برادرت با ماست؟ عرض کرد: آری: حضرت فرمود: پس او با ما بوده اسن. هر آینه در این سپاه ما افرادی حضور داشتهاند که هنوز در پشت پدارن و زهدان مادرانند. به زودی روزگار آنان را به جهان هستی آورد و با وجود آنها (جبهه) ایمان نیرو گیرد.
نیت کافر و مؤمن 1
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): نیه المؤمن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل علی نیته(2204)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): نیت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیت کافر، بدتر از عمل اوست و هر عمل کنندهای مطابق نیت خود عمل میکند.
نیت کافر و مؤمن 2
عن أبی جعفر (علیه السلام) أنه کان یقول: نیه المؤمن أفضل من عمله و ذلک لانه ینوی من الخیر ما لا یدرکه و نیه الکافر شر من عمله و ذلک لان الکافر ینوی الشر و یأمل من الشر ما لا یدرکه(2205)؛ امام باقر (علیه السلام): نیت مؤمن برتر از عمل اوست؛ چون، گاه نیت کارهای خیر میکند، اما موفق به انجام آنها نمیشود و نیت کافر بدتر عمل اوست؛ زیرا کافر نیت بد در سر میپروراند و به انجام بدیهایی امید میبندد، ولی امکان به کار بستن آنها را نمییابد.
نیت پاک در همه کار
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): فی وصیته له قال یا أبا ذر لیکن لک فی کل شیء نیه حتی فی النوم و الاکل(2206)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ابی ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی حتی در خوابیدن و خوردن.
نیت صادق
أفضل العمل النیه الصادقه(2207)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): برترین عمل، نیت صادق است.
برکت و نیت
عند فساد النیه ترتفع البرکه(2208)؛ امام علی (علیه السلام): هر گاه نیت فاسد شود، بلا و گرفتاری پیش آید.
داستانها :
اصحاب علی (علیه السلام)
هنگامی که امیر المومنین علی (علیه السلام) از جنگ صفین مراجعت مینمود، شخصی از اصحاب آن حضرت خدمت ایشان آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دوست داشتم برادرم هم در این جنگ بود و به فیض درک رکاب شما نایل میشد.
حضرت در جواب فرمود: بگو نیتش چیست؟ آیا این برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید و در جنگ شرکت کند! و یا نه بدون عذری از شرکت در جنگ خودداری کرد و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد و اگر عذری داشته که با ما باشد، پس با ما بوده است.
آن مرد عرض کرد: بله، یا امیرالمؤمنین! اینطور بود یعنی نیتش این بود که با ما باشد.
حضرت فرمودند: نه تنها برادر تو با ما بود، بلکه با ما بودهاند کسانی که هنوز در رحمهای مادرانند و افرادی که هنوز در اصلاب پدرانند. و تا دامنه قیامت اگر افرادی یافت شوند که واقعا از صمیم قلب و آرزویشان این باشد که ای کاش علی را درک میکردم و در رکاب او میجنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب خود میشماریم(2209).
هشام و فرزدق
هشام بن عبدالملک، با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار - یعنی دهه اول قرن دوم هجری - از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت رسیده بود، هر خواست بعد از طواف کعبه، خود را به حجر الاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد. همه مردم یک نوع جامه ساده که جامه ساده که جامه احرام بود پوشیده بودند، یک نوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند، یک نوع عمل میکردند. چنان در احساسات پاک خود غرق بودند که نمیتوانستند درباره شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند. افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند، در مقابل ابهت و عظمت معنوی عمل حج، ناچیز به نظر میرسیدند. هشام هر چه کرد خود را به حجر الاسود برساند، و طبق آداب حج، آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد. ناچار برگشت، و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. و او از بالای کرسی، به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند. آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند. در این میان، مردی در سیمای پرهیزکاران ظاهر شد. او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت؛ آثار عبادت و بندگی خدا بر چهرهاش نمودار بود. اول رفت و به دور کعبه طواف کرد؛ بعد با قیافهای آرام و قدمهایی مطمئن، به طرف حجر الاسود آمد. جمعیت با همه ازدحامی که بود، همینکه او را دیدند فورا کوچه دادند و او خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. شامیان که این منظره را دیدند و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند، چشمهایش خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با آنکه کاملا آن شخص را میشناخت که علی بن الحسین زین العابدین است، خود را به ناشناسی زد و گفت: نمیشناسم. در این هنگام چه کسی میتوانست از ترس هشام که از شمشیرش خون میچکید، جرأت به خود داده و او را معرفی کند؟ ولی در همین وقت، همام بن غالب معروف به فرزدق شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هر کس دیگر میبایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا گفت: لکن من او را میشناسم؛ سپس به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده و قصیدهای غرا - که از شاهکارهای ادبیات عرب است و فقط در مواقع حساس پر از هیجان که روح شاعر مثل دریا موج بزند میتواند چنان سخنی ابداع شود - بالبدیهه سرود و انشاء کرد. در ضمن اشعارش چنین گفت: این شخص کسی است که تمام سنگریزههای سرزمین بطحا او را میشناسند، این کعبه او را میشناسد، زمین حرم و زمین خارج حرم او را میشناسند. این فرزند بهترین بندگان خداست، این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور. این که تو میگویی او را نمیشناسم، زیانی به او نمیرساند، اگر تو یک نفر، فرضا نشناسی، عرب و عجم او را میشناسند(2210).
هشام از شنیدن این قصیده و این منطق و این بیان، از خشم و غضب آتش گرفت، و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند، و خودش را در عسفان بین مکه و مدینه زندانی کردند. ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث - که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود - نداد، نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن و در همان زندان نیز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمیکرد. علی بن الحسین (علیه السلام) مبلغی پول برای فرزدق - که راه درآمدش بسته شده بود - به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت: من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان، و برای خدا انشاء کردم، و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم. بار دوم علی بن الحسین، آن پول را برای فرزدق فرستاد، و به او پیغام داد که خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است، و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد، تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمیرساند. و فرزدق را قسم داد که حتما آن کمک را بپذیرد. فرزدق هم پذیرفت(2211).
نیت رشید
برای آن که نیت رشید و مصون ماندن از شک، هر چه بهتر و بیشتر برای خوانندگان محترم روشن گردد، در این جا به طور نمونه بحث و گفتگوهایی که بین منصور بن حازم و جمعی از مخالفین در مورد علی (علیه السلام) و لزوم پیروی از آن حضرت رد و بدل گردیده است، ذکر میشود.
منصور بن حازم از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است. مشکل بزرگ در آن زمان برای اصحاب و دوستان آن حضرت مسئله امامت بود. شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) و گروه مخالفین در اصل ایمان به خدا و توحید و همچنین درباره رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متفق القول بودند و همه عقیده داشتند به این که قرآن شریف، وحی حضرت رب العالمین است و به عنوان کتاب آسمانی اسلام نازل شده و مردم باید از آن تبعیت نمایند. همه میدانستند که قرآن حاوی بعضی از مجملات است و برای اینکه آن مجملات تبیین شود و واضح گردد، خداوند تبیین آیات را به عهده نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گذارد: و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون(2212)؛ ما قرآن کریم را بر تو نازل نمودیم تا برای مردم، آن را که بر آنها فرو فرستادهایم، بیان کنی.
منصور بن حازم این زمینه مورد قبول تمام مسلمین را پایگاه اساسی بحث خود قرار داد، با آنان سخنانی خود قرار داد با آنان سخنانی را رد و بدل نمود و موقعی که شرفیاب محضر امام صادق (علیه السلام) گردید، خلاصه مطالب خود را به عرض مقدس آن حضرت رساند.
قلت ان من عرف أن له ربا فقد ینبغی له أن یعرف أن لذلک الرب رضا و سخطا و أنه لا یعرف رضاه و سخطه الا بوحی أو رسول فمن لم یأته الوحی فینبغی له أن یطلب الرسل فاذا القیهم عرف أنهم الحجه و أن لهم الطاعه المفترضه(2213) گفتم: کسی که دانست او را خالق و مالکی است سزاوار است که بداند برای آن مالک، خشنودی و خشمی است و بداند که خشنودی و خشمش جز از راه وحی یا به وسیله فرستاده او شناخته نمیشود. کسی که بر وی مستقیما وحی نازل نمیشود، شایسته است که از پی رسولان خدا برود و موقعی که آنان را ملاقات میکند، از راه شواهد و دلایل متوجه میشود که اینان حجت الهی هستند و اطاعتشان بر مردم واجب است.
و قلت للناس تعلمون أن رسول الله ص کان هو الحجه من الله علی خلقه قالوا بلی قلت فحین مضی رسول الله ص من کان الحجه علی خلقه فقالوا القرآن فنظرت فی القرآن فاذا هو یخاصم به المرجی و القدری و الزندیق الذی لا یؤمن به حتی یغلب الرجال بخصومته فعرفت أن القرآن لا یکون حجه الا بقیم فما قال فیه من شیء کان حقا(2214)
به آنان گفتم: میدانید که رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجت خدا بر مردم بود؟ گفتند: بلی! گفتم: موقعی که آن حضرت از دنیا رفت، حجت الهی بر مردم کیست؟
پاسخ دادند: قرآن شریف. من در قرآن نظر نمودم، دیدم آن کتابی است که فرقه گمراه مرجئه و گروه قدری و حتی افراد زندیق که اصلا ایمان ندارند، به آن استدلال میکنند تا در بحث خود بر خصم خویش غلبه نمایند و او را شکست دهند. با توجه به این نکته دانستم که قرآن شریف به تنهایی حجت خدا نیست، مگر آنکه در کنار قرآن، قیمی عالم و آگاه به تمام دقایق باشد و رموز آن را بیان کند که هر چه درباره آن آیات میگوید بر وفق حق و مطابق با واقع باشد.
فقلت لهم من فیهم القرآن فقالوا بن مسعود قد کان یعلم و عمر یعلم و حذیفه یعلم قلت کله قالوا لا فلم أجدا أحدا یقال انه یعرف ذلک کله الا علیا ع و اذا کان الشیء بین القوم فقال هذا لا أدری و قال هذا لا أدری و قال هذا لا أدری و قال هذا أنا أدری فأشهد أن علیا (علیه السلام) کان قیم القرآن و کانت طاعته مفترضه و کان الحجه علی الناس بعد رسول الله ص و أن ما قال فی القرآن فهو حق فقال رحمک الله(2215)
از آنان پرسیدم: قیم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را میداند، عمر میداند، حذیفه میداند. گفتم: اینان تمام قرآن را میدانند؟ در پاسخ گفتند: نه! پس نمییابیم احدی را که دربارهاش گفته شود، تمام قرآن را میداند، جز حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام)!
پس اگر چیزی مبتلا به مردم شود و ابن مسعود بگوید: نمیدانم، عمر بگوید: نمیدانم، حذیفه بگوید: نمیدانم و علی (علیه السلام) بگوید: میدانم، شهادت میدهم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) قیم قرآن است و طاعتش بر مردم واجب است و او بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجت خداوند بر مردم است و آن چه درباره قرآن بگوید، حق است.
امام صادق (علیه السلام) سخنان او را شنید و تأیید فرمود و دربارهاش دعا کرد و فرمود: خداوند تو را مشمول رحمت و عنایت خودش قرار دهد.
از سخنان منصور بن حازم بر میآید که شخصی عالم و آگاه است و گفتههایش متکی به دلیل و برهان است. او از سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علی (علیه السلام) آگاهی کامل داشت، ولی به آن روایت استدلال نکرد، زیرا مخالفین هر جا ببینند که حدیثی به ضرر آنان و به نفع شیعیان است، آن را نفی میکنند و میگویند: رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین سخنی نفرموده است. از هم اکنون مدتی است در تجدید چاپ بعضی از کتب علمای عامه، احادیثی را که به نفع علی (علیه السلام) است، از آن کتب حذف مینمایند که نسل بعد، از آن اخبار بیخبر باشد. منصور بن حازم به همین جهت در مقام استدلال، به روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه نکرد و کلام خود را متکی به احاطه دانش و سلطه علمی علی (علیه السلام) بر قرآن شریف قرار دارد و این مطلبی نبود که آنان بتوانند تکذیب کنند. لذا کلام منصور بن حازم بی جواب ماند و آنان با سکوت خود در واقع اعتراف کردند که قیم لایق و شایسته که جامع جمیع جهات و واقف به کلیه نکات قرآن باشد و بتواند نیازهای مسلمین را در هر موقع و مقام پاسخ دهد و حوایج آنان را از نظر دینی برآورده سازد، شخص علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. منصور بن حازم با این بحث علمی و استدلالی خود اثبات نمود که دارای نیت رشید است و آنقدر در عقیده خود قوی است و آنقدر نیتش مسبوق به علم و آگاهی است که وقتی به علی (علیه السلام) اقتدا میکند و از گفتار و رفتار آن حضرت پیروی مینماید، کمترین شک و تردیدی در خلال عملش پیدا نمیشود و اطمینان دارد راهی که میپیماید، راه حق و حقیقت و بر وفق رضای حضرت باریتعالی است. زمانی که مردم در امر خلافت با علی (علیه السلام) بیعت نمودند و زمام امور کشور را به آن حضرت سپردند، افرادی در گوشه و کنار وجود داشتند که نمیخواستند علی (علیه السلام) در رأس کشور قرار گیرد، زیرا آگاه بودند که عمل آن جناب بر اساس عدل و دادگری خواهد بود و این کار بر وفق میل آنان نبود، چون میخواستند از شرایط محیط به نفع خود استفادهها کنند و مقاماتی را به دست بگیرند و به منویات ناروای خود جامه عمل بپوشانند و علی (علیه السلام) شخصی نبود که به این کارها تن در دهد و اعمال ناروای آنان را بپذیرد. لذا بر ضد آن حضرت دسته بندی آغاز شد و در پس پرده توطئههای خائنانه شروع گردید و اولین اثر سوئی که از آن خیانتها پدید آمد، این بود که جنگ بصره را برای علی (علیه السلام) ایجاد کردند و آن صحنه دردناک را به وجود آوردند و عده زیادی از مسلمانان اغفال شده را گرد هم آوردند و بر اثر آن، جنگ ناکثین را راه انداختند.
امام علی (علیه السلام) که واقف به تعالیم قرآن شریف و مقررات اسلامی بود، از اتمام حجت دست نکشید و گاهی به طور خصوصی با افراد اخلالگر مذاکره میکرد و تذکرات لازم را بیان نمود و گاه در مقابل جمعیت بسیار سخنرانی میکرد و شنوندگان را از انحراف فکری آنان آگاه میساخت. متأسفانه تذکرات حکیمانه و بیانات عالمانه امام علی (علیه السلام)، لشکریان عایشه و طلحه و زبیر در مقابل امام (علیه السلام) ایستادند و علی (علیه السلام) برای آخرین بار به منظور اتمام حجت، جوان لایقی را برگزید و به او فرمود: قرآن را به مقابل مردم ببر و از قول من بگو: علی (علیه السلام) میگوید، بیایید جنگ را کنار بگذاریم و حاکم بین ما و شما قرآن باشد.
آن جوان رفت. اما اینان نه تنها اعتنا نکردند، بلکه دستهای او را قطع کردند و او را کشتند و دیگر از نظر شرعی، مطلب برای علی (علیه السلام) تمام شد و لذا جنگ را با عزمی ثابت و ارادهای جدی آغاز نمود و بدون شک و تردید به آنان حمله کرد و قضایای سنگینی اتفاق افتاد و عده کثیری به خون غلطیدند.
نیت علی (علیه السلام) در حمله به آنان که در صحنه جنگ جمل گرد آمده بودند، نیتی رشید و مسبوق به علم و آگاهی بود، نیتی بر وفق حق و حقیقت بود و خلاصه نیتی بود که در آن کمترین شک و تردید وجود نداشت. از این رو علی (علیه السلام) در کمال قوت نفس و قدرت اراده به عمل خویش ادامه داد و به صحنه اخلالگری آن مردم خائن که بر ضد اسلام پایه گذاری شده بود، پایان بخشید(2216).
بهترین عمل
راستی بهترین گفتار است - داند آن کس که اهل ادراکست
همچنین بهترین هر عملی - دان که اخلاص و نیت پاک است
خوشدل
کات
اهمیت انگیزه و نیت
در فرهنگ قرآن و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به انگیزه و نیت عمل بهای اصلی داده شده است. تا آن جا که نیت مأمن برای انجام کار خیر با ارزشتر از عمل او شمرده شده است.
از بسیاری کارهای انجام نشده، به خاطر انگیزههای مثبت ستایش شده و از بسیاری کارهای انجام گرفته، به خاطر انگیزههای منفی انتقاد شده است.
چند نمونه از کارهایی که انجام نگرفته اما به دلیل نیت آن مورد ستایش و پاداش واقع شده است:
- از اقدام حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزند. قد صدقت الرؤیا
- اویس قرنی برای دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه رفت و با آن که به دیدار حضرت مؤفق نشد اما زیارتش قبول شد، در مقابل، افرادی در کنار حضرت بودند و او را آزار میدادند.
- گروهی از یاران پیامبر وسیله رفتن به جبهه نداشتند لذا ناراحت و گریان بودند. (توبه، 92)
- افرادی که خدا بدیهای آنان را به خوبی تبدیل میکند. یبدل الله سیئاتهم حسنات (فرقان، 70)
- کسانی که چون با محبت اهل بیت (علیهم السلام) از دنیا رفتند پاداش شهید دریافت میکنند. من مات علی حب آل محمد مات شهیدا (بحارالانوار، ج 23، ص 233)
- گروهی که پاداش چند برابر به آنان عطا میشود. أضعافا مضاعفه
اما کارهای نیکی که مورد انتقاد واقع شده است:
- کارهایی که با نیت فاسد و همراه با ریا و عجب باشد. الذین هم یراؤن ... فویل للمصلین (ماعون، 4)