تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

نیت‏

آیات :
اثر نیت در اعمال‏
و لا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء أو أکنتم فی أنفسکم علم الله أنکم ستد کرونهن و لکن لا تواعدوهن سرا الا أن تقولوا قولا معروفا و لا تعزموا عقده النکاح حتی یبلغ الکتب أجله و اعملوا أن الله یعلم ما فی أنفسکم فاحذروه و اعملوا أن الله غفور حلیم(2191)؛ و گناهی بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانی همسرانشان مرده‏اند) خواستگاری کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند می‏دانست شما به یاد آنها خواهید افتاد؛ (و با خواسته طبیعی شما به شکل معقول، مخالفت نیست؛) ولی پنهانی با آنها قرار زناشویی نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیده‏ای (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولی در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عده آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، می‏داند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمی‏کند)!
نقش نیت در عبادات‏
ألیس علیک هداهم و لکن الله یهدی من یشاء و ما تنفقوا من خیر فلانفسکم و ما تنفقون الا ابتغا وجه الله و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و أنتم لا تظلمون(2192)؛ هدایت آنها (به طور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنابراین، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛) ولی خداوند، هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت می‏کند. و آنچه را از خوبیها و امنوال انفاق می‏کنید، برای خودتان است؛ (ولی) جز برای رضای خدا، انفاق نکنید! و آنچه از خوبیها انفاق می‏کنید، (پاداش آن) به طور کامل به شما داده می‏شود؛ و به شما ستم نخواهد شد.
علم الهی به نیت انسان‏
ربکم أعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صلحین فانه کان للاوبین غفورا(2193)؛ پروردگار شما از درون دلهایتان آگاهتر است؛ (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هرگاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را می‏بخشد.
پاداش صدق نیت‏
لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فأنزل السکینه علیهم و أثبهم فتحا قریبا(2194)؛ خداوند از مؤمنان - هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند - راضی و خشنود شد؛ خدا آنچه را در دورن دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود می‏دانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بعنوان نصیب آنها فرمود.
پاداش نیت خوب یا بد
لله ما فی السموت و ما فی الارض و ان تبودا ما فی أنفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء و الله علی کل شی‏ء قدیر(2195)؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آن خداست. و (از این رو) اگر آنچه را در ئل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق محاسبه می‏کند. سپس هر کس را بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، می‏بخشد؛ و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات می‏کند. و خداوند به همه چیز قدرت دارد.
پاداش بر اساس نیت‏
و من یهاجر فی سبیل یجد فی الارض مرغما کثیرا و سعه و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره علی الله و کان الله غفورا رحیما(2196)؛ کسی که در راه خدا هجرت کند، جاهای امن فراوان و گسترده‏ای در زمین می‏یابد. و هرکس بعنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خداست، و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
اطلاع خدا از نیت انسان‏
و لا أقول لکم عندی خزائن الله و لا أعلم الغیب و لا أقول انی ملک و لا أقول للذین تزدری أعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله أعلم بما فی أنفسهم انی اذا لمن الظلمین(2197)؛ من هرگز به شما نمی‏گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی‏دانم! و نمی‏گویم من فرشته‏ام! و (نیز) نمی‏گویم کسانی که در نظر شما خوار می‏آیند، خداوند خیری به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با این حال، اگر آنها را برانیم،) در این صورت از ستمکاران خواهم بود!
روایات :
بهشت و جهنم بر پایه نیت‏
انما خلد أهل النار فی النار لان نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو خلودوا فیها أن یعصوا الله أبدا و انما خلد أهل الجنه فی الجنه لان نیاتهم کانت فی الدنیا أن لو بقوا فیها أن یطیعوا الله أبدا فبالنیات خلد هولاء و هؤلاء، ثم تلا قوله تعالی قل کل یعمل علی شاکلته قال علی نیته(2198)؛ امام صادق (علیه السلام): دوزخیان در حقیقت بدان سبب در آتش جاویدان می‏شوند که نیت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن جاویدان باشند برای همیشه خدا را نافرمانی کنند و بهشتیان در حقیقت بدان سبب در بهشت جاویدان می‏مانند که نیت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن باقی بمانند برای ابد خدا را اطاعت کنند. پس جاودانگی هر دو گروه به سبب نیت‏هاست. حضرت سپس آیه قل کل یعمل علی شاکلته(2199) را تلاوت کرد و فرمود: یعنی بر پایه نیت خود.
نیت اعمال‏
لما أغزی علیا فی سریه، فقال رجل من الانصار لاخ له: اغز بنا فی سریه علی لعلنا نصیب خادما أؤ دابه أو شیئا نتبلغ به - فلبلغ النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قوله فقال: انما الاعمال بالنیات و لکل امری ما نوی فمن غزا ابتغاء ما عند الله عزوجل فقد وقع أجره علی الله عزوجل من غزا یرید عرض الدنیا أو نوی عقالالم یکن یکن له الا ما نوی(2200)؛ أمالی الطوسی: هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) را به فرماندهی سپاهی، روانه جنگی کرد، مردی به برادر خود گفت: با ما در سپاه علی (علیه السلام) به جنگ بیا، شاید غلامی یا چهارپایی یا چیزی که به دردمان بخورد به دست بیاوریم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: جز این نیست که اعمال به نیت‏هاست و برای هر کس همان چیزی است که نیتش را دارد. پس هر که برای متاع دنیا به نیت زانوبند شتری بجنگد او را (نصیب و پاداشی) جز همان چیزی که برایش جنگیده است، نباشد.
نیت عمل مهمتر از انجام عمل‏
ترکنا فی المدینه أقوما لا نقطع وادیا و لا تصعد صعودا و لا نهبط هبوطا الا کانوا معنا. قالوا: کیف یکونون معنا و لم یشهدوا؟! قال: نیاتهم(2201)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ما در مدینه افرادی را باقی گذاشتیم که هیچ وادیی را نپیمودیم و بر هیچ تپه‏ای بالا نرفتیم و در هیچ سراشیبی قدم نگذاشتیم، مگر این که آنان نیز با ما بودند. عرض کردند: چگونه با ما هستند، در حالی که حضور پیدا نکردند؟ فرمود: نیت‏هایشان.
نیت کار نیک‏
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): فی وصیته له قال یا أباذر هم بالحسنه و ان لم تعملها لکی لا تکتب من الغافلین(2202)؛ پیامبر خدا (صلی اله علیه و آل/000زه): ای ابوذر! قصد کار نیک کن هر چند انجامش ندهی، تا از غافلان نوشته نشوی.
نیت قبل از تولد
و قد قال بعض أصحابه وددت أن أخی فلانا کان شاهدنا لیری ما نصرک الله به علی أعدائک فقال له‏أ هوی أخیک معنا فقال نعم قال فقد شهدنا و لقد شهدنا فی عسکرنا هذا أقوام فی أصلاب الرجال و أرحام النساء سیرعف بهم الزمان و یقوی بهم الایمان(2203)؛ امام علی (علیه السلام) - به مردی که آرزو می‏کرد برادرش نیز حاضر می‏بود تا شاهد پیروزی خدا بر دشمنانش در جمل باشد - آیا دل برادرت با ماست؟ عرض کرد: آری: حضرت فرمود: پس او با ما بوده اسن. هر آینه در این سپاه ما افرادی حضور داشته‏اند که هنوز در پشت پدارن و زهدان مادرانند. به زودی روزگار آنان را به جهان هستی آورد و با وجود آنها (جبهه) ایمان نیرو گیرد.
نیت کافر و مؤمن 1
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): نیه المؤمن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله و کل عامل یعمل علی نیته(2204)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): نیت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیت کافر، بدتر از عمل اوست و هر عمل کننده‏ای مطابق نیت خود عمل می‏کند.
نیت کافر و مؤمن 2
عن أبی جعفر (علیه السلام) أنه کان یقول: نیه المؤمن أفضل من عمله و ذلک لانه ینوی من الخیر ما لا یدرکه و نیه الکافر شر من عمله و ذلک لان الکافر ینوی الشر و یأمل من الشر ما لا یدرکه(2205)؛ امام باقر (علیه السلام): نیت مؤمن برتر از عمل اوست؛ چون، گاه نیت کارهای خیر می‏کند، اما موفق به انجام آنها نمی‏شود و نیت کافر بدتر عمل اوست؛ زیرا کافر نیت بد در سر می‏پروراند و به انجام بدی‏هایی امید می‏بندد، ولی امکان به کار بستن آنها را نمی‏یابد.
نیت پاک در همه کار
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): فی وصیته له قال یا أبا ذر لیکن لک فی کل شی‏ء نیه حتی فی النوم و الاکل(2206)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): ابی ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی حتی در خوابیدن و خوردن.
نیت صادق‏
أفضل العمل النیه الصادقه(2207)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): برترین عمل، نیت صادق است.
برکت و نیت‏
عند فساد النیه ترتفع البرکه(2208)؛ امام علی (علیه السلام): هر گاه نیت فاسد شود، بلا و گرفتاری پیش آید.
داستانها :
اصحاب علی (علیه السلام)
هنگامی که امیر المومنین علی (علیه السلام) از جنگ صفین مراجعت می‏نمود، شخصی از اصحاب آن حضرت خدمت ایشان آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دوست داشتم برادرم هم در این جنگ بود و به فیض درک رکاب شما نایل می‏شد.
حضرت در جواب فرمود: بگو نیتش چیست؟ آیا این برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید و در جنگ شرکت کند! و یا نه بدون عذری از شرکت در جنگ خودداری کرد و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد و اگر عذری داشته که با ما باشد، پس با ما بوده است.
آن مرد عرض کرد: بله، یا امیرالمؤمنین! اینطور بود یعنی نیتش این بود که با ما باشد.
حضرت فرمودند: نه تنها برادر تو با ما بود، بلکه با ما بوده‏اند کسانی که هنوز در رحمهای مادرانند و افرادی که هنوز در اصلاب پدرانند. و تا دامنه قیامت اگر افرادی یافت شوند که واقعا از صمیم قلب و آرزویشان این باشد که ای کاش علی را درک می‏کردم و در رکاب او می‏جنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب خود می‏شماریم(2209).
هشام و فرزدق‏
هشام بن عبدالملک، با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار - یعنی دهه اول قرن دوم هجری - از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت رسیده بود، هر خواست بعد از طواف کعبه، خود را به حجر الاسود برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد. همه مردم یک نوع جامه ساده که جامه ساده که جامه احرام بود پوشیده بودند، یک نوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند، یک نوع عمل می‏کردند. چنان در احساسات پاک خود غرق بودند که نمی‏توانستند درباره شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند. افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند، در مقابل ابهت و عظمت معنوی عمل حج، ناچیز به نظر می‏رسیدند. هشام هر چه کرد خود را به حجر الاسود برساند، و طبق آداب حج، آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد. ناچار برگشت، و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. و او از بالای کرسی، به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند. آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند. در این میان، مردی در سیمای پرهیزکاران ظاهر شد. او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت؛ آثار عبادت و بندگی خدا بر چهره‏اش نمودار بود. اول رفت و به دور کعبه طواف کرد؛ بعد با قیافه‏ای آرام و قدمهایی مطمئن، به طرف حجر الاسود آمد. جمعیت با همه ازدحامی که بود، همینکه او را دیدند فورا کوچه دادند و او خود را به حجر الاسود نزدیک ساخت. شامیان که این منظره را دیدند و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند، چشمهایش خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با آنکه کاملا آن شخص را می‏شناخت که علی بن الحسین زین العابدین است، خود را به ناشناسی زد و گفت: نمی‏شناسم. در این هنگام چه کسی می‏توانست از ترس هشام که از شمشیرش خون می‏چکید، جرأت به خود داده و او را معرفی کند؟ ولی در همین وقت، همام بن غالب معروف به فرزدق شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هر کس دیگر می‏بایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا گفت: لکن من او را می‏شناسم؛ سپس به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده و قصیده‏ای غرا - که از شاهکارهای ادبیات عرب است و فقط در مواقع حساس پر از هیجان که روح شاعر مثل دریا موج بزند می‏تواند چنان سخنی ابداع شود - بالبدیهه سرود و انشاء کرد. در ضمن اشعارش چنین گفت: این شخص کسی است که تمام سنگریزه‏های سرزمین بطحا او را می‏شناسند، این کعبه او را می‏شناسد، زمین حرم و زمین خارج حرم او را می‏شناسند. این فرزند بهترین بندگان خداست، این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه مشهور. این که تو می‏گویی او را نمی‏شناسم، زیانی به او نمی‏رساند، اگر تو یک نفر، فرضا نشناسی، عرب و عجم او را می‏شناسند(2210).
هشام از شنیدن این قصیده و این منطق و این بیان، از خشم و غضب آتش گرفت، و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند، و خودش را در عسفان بین مکه و مدینه زندانی کردند. ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث - که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود - نداد، نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن و در همان زندان نیز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی‏کرد. علی بن الحسین (علیه السلام) مبلغی پول برای فرزدق - که راه درآمدش بسته شده بود - به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت: من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان، و برای خدا انشاء کردم، و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم. بار دوم علی بن الحسین، آن پول را برای فرزدق فرستاد، و به او پیغام داد که خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است، و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد، تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمی‏رساند. و فرزدق را قسم داد که حتما آن کمک را بپذیرد. فرزدق هم پذیرفت(2211).
نیت رشید
برای آن که نیت رشید و مصون ماندن از شک، هر چه بهتر و بیشتر برای خوانندگان محترم روشن گردد، در این جا به طور نمونه بحث و گفتگوهایی که بین منصور بن حازم و جمعی از مخالفین در مورد علی (علیه السلام) و لزوم پیروی از آن حضرت رد و بدل گردیده است، ذکر می‏شود.
منصور بن حازم از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است. مشکل بزرگ در آن زمان برای اصحاب و دوستان آن حضرت مسئله امامت بود. شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) و گروه مخالفین در اصل ایمان به خدا و توحید و همچنین درباره رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متفق القول بودند و همه عقیده داشتند به این که قرآن شریف، وحی حضرت رب العالمین است و به عنوان کتاب آسمانی اسلام نازل شده و مردم باید از آن تبعیت نمایند. همه می‏دانستند که قرآن حاوی بعضی از مجملات است و برای اینکه آن مجملات تبیین شود و واضح گردد، خداوند تبیین آیات را به عهده نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گذارد: و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون(2212)؛ ما قرآن کریم را بر تو نازل نمودیم تا برای مردم، آن را که بر آنها فرو فرستاده‏ایم، بیان کنی.
منصور بن حازم این زمینه مورد قبول تمام مسلمین را پایگاه اساسی بحث خود قرار داد، با آنان سخنانی خود قرار داد با آنان سخنانی را رد و بدل نمود و موقعی که شرفیاب محضر امام صادق (علیه السلام) گردید، خلاصه مطالب خود را به عرض مقدس آن حضرت رساند.
قلت ان من عرف أن له ربا فقد ینبغی له أن یعرف أن لذلک الرب رضا و سخطا و أنه لا یعرف رضاه و سخطه الا بوحی أو رسول فمن لم یأته الوحی فینبغی له أن یطلب الرسل فاذا القیهم عرف أنهم الحجه و أن لهم الطاعه المفترضه(2213) گفتم: کسی که دانست او را خالق و مالکی است سزاوار است که بداند برای آن مالک، خشنودی و خشمی است و بداند که خشنودی و خشمش جز از راه وحی یا به وسیله فرستاده او شناخته نمی‏شود. کسی که بر وی مستقیما وحی نازل نمی‏شود، شایسته است که از پی رسولان خدا برود و موقعی که آنان را ملاقات می‏کند، از راه شواهد و دلایل متوجه می‏شود که اینان حجت الهی هستند و اطاعتشان بر مردم واجب است.
و قلت للناس تعلمون أن رسول الله ص کان هو الحجه من الله علی خلقه قالوا بلی قلت فحین مضی رسول الله ص من کان الحجه علی خلقه فقالوا القرآن فنظرت فی القرآن فاذا هو یخاصم به المرجی و القدری و الزندیق الذی لا یؤمن به حتی یغلب الرجال بخصومته فعرفت أن القرآن لا یکون حجه الا بقیم فما قال فیه من شی‏ء کان حقا(2214)
به آنان گفتم: می‏دانید که رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجت خدا بر مردم بود؟ گفتند: بلی! گفتم: موقعی که آن حضرت از دنیا رفت، حجت الهی بر مردم کیست؟
پاسخ دادند: قرآن شریف. من در قرآن نظر نمودم، دیدم آن کتابی است که فرقه گمراه مرجئه و گروه قدری و حتی افراد زندیق که اصلا ایمان ندارند، به آن استدلال می‏کنند تا در بحث خود بر خصم خویش غلبه نمایند و او را شکست دهند. با توجه به این نکته دانستم که قرآن شریف به تنهایی حجت خدا نیست، مگر آنکه در کنار قرآن، قیمی عالم و آگاه به تمام دقایق باشد و رموز آن را بیان کند که هر چه درباره آن آیات می‏گوید بر وفق حق و مطابق با واقع باشد.
فقلت لهم من فیهم القرآن فقالوا بن مسعود قد کان یعلم و عمر یعلم و حذیفه یعلم قلت کله قالوا لا فلم أجدا أحدا یقال انه یعرف ذلک کله الا علیا ع و اذا کان الشی‏ء بین القوم فقال هذا لا أدری و قال هذا لا أدری و قال هذا لا أدری و قال هذا أنا أدری فأشهد أن علیا (علیه السلام) کان قیم القرآن و کانت طاعته مفترضه و کان الحجه علی الناس بعد رسول الله ص و أن ما قال فی القرآن فهو حق فقال رحمک الله(2215)
از آنان پرسیدم: قیم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را می‏داند، عمر می‏داند، حذیفه می‏داند. گفتم: اینان تمام قرآن را می‏دانند؟ در پاسخ گفتند: نه! پس نمی‏یابیم احدی را که درباره‏اش گفته شود، تمام قرآن را می‏داند، جز حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام)!
پس اگر چیزی مبتلا به مردم شود و ابن مسعود بگوید: نمی‏دانم، عمر بگوید: نمی‏دانم، حذیفه بگوید: نمی‏دانم و علی (علیه السلام) بگوید: می‏دانم، شهادت می‏دهم که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) قیم قرآن است و طاعتش بر مردم واجب است و او بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حجت خداوند بر مردم است و آن چه درباره قرآن بگوید، حق است.
امام صادق (علیه السلام) سخنان او را شنید و تأیید فرمود و درباره‏اش دعا کرد و فرمود: خداوند تو را مشمول رحمت و عنایت خودش قرار دهد.
از سخنان منصور بن حازم بر می‏آید که شخصی عالم و آگاه است و گفته‏هایش متکی به دلیل و برهان است. او از سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علی (علیه السلام) آگاهی کامل داشت، ولی به آن روایت استدلال نکرد، زیرا مخالفین هر جا ببینند که حدیثی به ضرر آنان و به نفع شیعیان است، آن را نفی می‏کنند و می‏گویند: رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین سخنی نفرموده است. از هم اکنون مدتی است در تجدید چاپ بعضی از کتب علمای عامه، احادیثی را که به نفع علی (علیه السلام) است، از آن کتب حذف می‏نمایند که نسل بعد، از آن اخبار بی‏خبر باشد. منصور بن حازم به همین جهت در مقام استدلال، به روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه نکرد و کلام خود را متکی به احاطه دانش و سلطه علمی علی (علیه السلام) بر قرآن شریف قرار دارد و این مطلبی نبود که آنان بتوانند تکذیب کنند. لذا کلام منصور بن حازم بی جواب ماند و آنان با سکوت خود در واقع اعتراف کردند که قیم لایق و شایسته که جامع جمیع جهات و واقف به کلیه نکات قرآن باشد و بتواند نیازهای مسلمین را در هر موقع و مقام پاسخ دهد و حوایج آنان را از نظر دینی برآورده سازد، شخص علی بن ابیطالب (علیه السلام) است. منصور بن حازم با این بحث علمی و استدلالی خود اثبات نمود که دارای نیت رشید است و آنقدر در عقیده خود قوی است و آنقدر نیتش مسبوق به علم و آگاهی است که وقتی به علی (علیه السلام) اقتدا می‏کند و از گفتار و رفتار آن حضرت پیروی می‏نماید، کمترین شک و تردیدی در خلال عملش پیدا نمی‏شود و اطمینان دارد راهی که می‏پیماید، راه حق و حقیقت و بر وفق رضای حضرت باریتعالی است. زمانی که مردم در امر خلافت با علی (علیه السلام) بیعت نمودند و زمام امور کشور را به آن حضرت سپردند، افرادی در گوشه و کنار وجود داشتند که نمی‏خواستند علی (علیه السلام) در رأس کشور قرار گیرد، زیرا آگاه بودند که عمل آن جناب بر اساس عدل و دادگری خواهد بود و این کار بر وفق میل آنان نبود، چون می‏خواستند از شرایط محیط به نفع خود استفاده‏ها کنند و مقاماتی را به دست بگیرند و به منویات ناروای خود جامه عمل بپوشانند و علی (علیه السلام) شخصی نبود که به این کارها تن در دهد و اعمال ناروای آنان را بپذیرد. لذا بر ضد آن حضرت دسته بندی آغاز شد و در پس پرده توطئه‏های خائنانه شروع گردید و اولین اثر سوئی که از آن خیانت‏ها پدید آمد، این بود که جنگ بصره را برای علی (علیه السلام) ایجاد کردند و آن صحنه دردناک را به وجود آوردند و عده زیادی از مسلمانان اغفال شده را گرد هم آوردند و بر اثر آن، جنگ ناکثین را راه انداختند.
امام علی (علیه السلام) که واقف به تعالیم قرآن شریف و مقررات اسلامی بود، از اتمام حجت دست نکشید و گاهی به طور خصوصی با افراد اخلالگر مذاکره می‏کرد و تذکرات لازم را بیان نمود و گاه در مقابل جمعیت بسیار سخنرانی می‏کرد و شنوندگان را از انحراف فکری آنان آگاه می‏ساخت. متأسفانه تذکرات حکیمانه و بیانات عالمانه امام علی (علیه السلام)، لشکریان عایشه و طلحه و زبیر در مقابل امام (علیه السلام) ایستادند و علی (علیه السلام) برای آخرین بار به منظور اتمام حجت، جوان لایقی را برگزید و به او فرمود: قرآن را به مقابل مردم ببر و از قول من بگو: علی (علیه السلام) می‏گوید، بیایید جنگ را کنار بگذاریم و حاکم بین ما و شما قرآن باشد.
آن جوان رفت. اما اینان نه تنها اعتنا نکردند، بلکه دست‏های او را قطع کردند و او را کشتند و دیگر از نظر شرعی، مطلب برای علی (علیه السلام) تمام شد و لذا جنگ را با عزمی ثابت و اراده‏ای جدی آغاز نمود و بدون شک و تردید به آنان حمله کرد و قضایای سنگینی اتفاق افتاد و عده کثیری به خون غلطیدند.
نیت علی (علیه السلام) در حمله به آنان که در صحنه جنگ جمل گرد آمده بودند، نیتی رشید و مسبوق به علم و آگاهی بود، نیتی بر وفق حق و حقیقت بود و خلاصه نیتی بود که در آن کمترین شک و تردید وجود نداشت. از این رو علی (علیه السلام) در کمال قوت نفس و قدرت اراده به عمل خویش ادامه داد و به صحنه اخلالگری آن مردم خائن که بر ضد اسلام پایه گذاری شده بود، پایان بخشید(2216).
بهترین عمل‏
راستی بهترین گفتار است - داند آن کس که اهل ادراکست
همچنین بهترین هر عملی - دان که اخلاص و نیت پاک است
خوشدل‏
کات‏
اهمیت انگیزه و نیت‏
در فرهنگ قرآن و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به انگیزه و نیت عمل بهای اصلی داده شده است. تا آن جا که نیت مأمن برای انجام کار خیر با ارزش‏تر از عمل او شمرده شده است.
از بسیاری کارهای انجام نشده، به خاطر انگیزه‏های مثبت ستایش شده و از بسیاری کارهای انجام گرفته، به خاطر انگیزه‏های منفی انتقاد شده است.
چند نمونه از کارهایی که انجام نگرفته اما به دلیل نیت آن مورد ستایش و پاداش واقع شده است:
- از اقدام حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزند. قد صدقت الرؤیا
- اویس قرنی برای دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه رفت و با آن که به دیدار حضرت مؤفق نشد اما زیارتش قبول شد، در مقابل، افرادی در کنار حضرت بودند و او را آزار می‏دادند.
- گروهی از یاران پیامبر وسیله رفتن به جبهه نداشتند لذا ناراحت و گریان بودند. (توبه، 92)
- افرادی که خدا بدی‏های آنان را به خوبی تبدیل می‏کند. یبدل الله سیئاتهم حسنات (فرقان، 70)
- کسانی که چون با محبت اهل بیت (علیهم السلام) از دنیا رفتند پاداش شهید دریافت می‏کنند. من مات علی حب آل محمد مات شهیدا (بحارالانوار، ج 23، ص 233)
- گروهی که پاداش چند برابر به آنان عطا می‏شود. أضعافا مضاعفه
اما کارهای نیکی که مورد انتقاد واقع شده است:
- کارهایی که با نیت فاسد و همراه با ریا و عجب باشد. الذین هم یراؤن ... فویل للمصلین (ماعون، 4)