آیات :
باید غیرت داشت!
و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الوالدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریه الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل من لدنک نصیرا(1627)؛ شما را چه شده که در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و و کودکان مستضعف نمیجنگید، آنان که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمگرند بیرون بر و از جانب خود رهبر و سرپرستی برای ما قرار ده و از سوی خودت، یاوری برای ما تعیین فرما.
تعصب و غیرت دینی و موضعگیری و برخورد شرط ایمان واقعی است
و قد نزل علیکم فی الکتاب أن اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزا بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انکم اذا مثلهم ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا(1628)؛ همانا خداوند در قرآن (این حکم را) بر شما نازل کرده هرگاه شنیدید آیات خدا مورد کفر یا تمسخر قرار میگیرد با آنان، همنشینی نکنید تا به سخن دیگری مشغول شوند، و گر نه شما هم مانند آنان خواهید بود. همانا خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع میکند.
غیرت و تعصب دینی خود نسبت به مقدسات را به دشمنان نشان دهید.
و اذ رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره و اما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین(1629)؛ و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما (به قصد تخطئه،) کندوکاو میکنند، از آنان روی بگردان تا (مسیر سخن را عوض کرده) وارد مطلب دیگری شوند و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت، پس از توجه، (دیگر) با این قوم ستمگر منشین.
غیرت دینی، سبب طرد افراد بیدین و بایکوت کردن مخالفان مکتب در جامعه است.
و ذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاه الدنیا و ذکر به أن تبسل نفس بما کسبت لیس لها من دون الله ولی و لا شفیع و ان تعدل کل عدل لا یوخذ منها أولئک الذین أبسلوا بما کسبوا لهم شراب من حمیم و عذاب ألیم بما کانوا یکفرون(1630)؛ و کسانی را که دین خود را به بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا مغرورشان کرده است، رها کن و به وسیله س قرآن پندشان ده تا مبادا به کیفر آنچه کسب کردهاند به هلاکت افتند، در حالی که جز خدا هیچ یاور و شفیعی ندارند.
در برابر انحراف انحرافهای فکری، باید غیرت دینی نشان داد
و لما رجع موسی الی قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونی کم بعدی أعجلتم أمر ربکم و ألقی الالواح و أخذ برأس أخیه یجره الیه قال ابن أم ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تسمت بی الاعداء و لا تجعلنی مع القوم الظالمین(1631)؛ و همین که موسی (از کوه طور) به سوی قوم خود برگشت (و گوساله پرستی آنان را دید)، به حال خشم و تأسف گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید، آیا بر فرمان پروردگارتان (که ده شب ماندن مرا تمدید کرد)، پیشی گرفتید؟ (و صبر نکردید تا از کوه طور برگردم.) آن گاه الواح (تورات) را (به کناری) افکند و (از شدت غضب، موی) سر برادرش را گرفت و به سوی خود کشید. (هارون) گفت: ای فرزند مادرم! حقیقت این است که این گروه مرا در ضعف قرار داده (به حرفم گوش ندادند) و نزدیک بود مرا بکشند. پس (من بیگناهم و) کاری نکن که دشمنان را به شماتتم برخیزاند (و شاد شوند) و مرا با ستمگران قرار مده.
انبیا، افرادی با غیرت، جوانمرد، مظلومنواز و ظلم ستیز بودهاند
و دخل المدینه علی حین غفله من أهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکزه موسی فقتضی علیه قال هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین(1632)؛ و موسی وارد شهر شد، در حالی که مردم (از ورودش) بیخبر بودند، پس در آنجا به دو مرد برخورد که با یکدیگرنزاع میکردند، این یکی از طرفدارانش و آن (دیگری) از دشمنانش بود. پس آن که از پیروان موسی بود، از او در برابر دشمنش یاری خواست. پس موسی (به حمایت از دوست خود) مشتی بر او زد که کار او را ساخت (و با همان مشت کشته شد)، موسی (از پیشامد تکانی خورد و) گفت: این از کار شیطان بود، همانا او دشمن گمراه کننده آشکاری است.
غیرت دینی لازمه ایمان است
و لما أن جاءت رسلنا لوطا سیء بهم و ضاق بهم ذرعا و قالوا لا تخف و لا تحزن انا منجوک و أهلک الا امرأتک کانت من الغابرین(1633)؛ و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از آمدنشان بد حال شد و دستش (از حمایت آنان در برابر بدکاران) کوتاه گردید (فرشتگان) گفتند: نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات میدهیم، مگر همسرت که از باقی ماندگان (در عذاب) است.
امر به معروف و نهی از منکر؛ غیرت دینی
یا بنی أقم الصلاه و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک ان ذلک من عزم الامور(1634)؛ فرزندم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر آنچه از سختیها به تو میرسد مقاومت کن که این (صبر) از امور واجب و مهم است.
روایات :
ایمان و غیرت
قال (علیه السلام): ان الغیره من الایمان(1635)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): به راستی که غیرت جزو ایمان است.
غیرت مؤمن
قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): کان ابراهیم أبی غیورا و أنا أغیر منه و أرغم الله أنف من لا یغار من المؤمنین(1636)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): جدم ابراهیم با غیرت بود و من از او غیرتمندترم. خدا، بینی مؤمنی را که غیرت ندارد، به خاک میکشد.
خدا غیرتمند است!
ان الله تعالی یغر و ان المؤمن یغار، و غیره الله أن یأتی المؤمن ما حرم الله علیه(1637)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): به راستی که خداوند غیرت میورزد و مؤمن نیز غیرت میورزد. غیرت ورزیدن خداوند در جایی است که مؤمن آنچه را خدا بر او حرام کرده، انجام دهد.
دیوث کیست؟
قال (صلی الله علیه و آله و سلم): ان الجنه لتوجد ریحها من مسیره خمسمائه عام و لایجدها عاق و لا دیوث قیل یا رسول الله و ما الدیوث قال الذی تزنی امرأمته و هو یعلم بها(1638)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): بوی بهشت از فاصله پانصد سال راه به مشام میرسد، اما فرزند ناخلف و شخص دیوث آن را استشمام نمیکنند. عرض شد: ای پیامبر خدا! دیوث کیست؟ فرمود: مردی که زنش زنا دهد و او از آن باخبر باشد.
پاکدامنی و غیرت
قال (علیه السلام): قدر الرجل علی قدر همته و... و شجاعته علی قدر أنفته و عفته علی قدر غیرته(1639)؛ امام علی (علیه السلام): ارزش مرد به اندازه همت اوست... و شجاعت او، به اندازه ننگ داشتن اوست از تن دادن به پستیها و ربونیها و پاکدامنی او به اندازه غیرت او.
زنا و غیرت
قال (علیه السلام): ما زنی غیور قط(1640)؛ امام علی (علیه السلام): غیرتمند هرگز زنا نمیکند.
واژگونی دل بیغیرت
قال علی (علیه السلام): ان الله یغار للمؤمن فلیغر و من لا یغار فانه منکوس القلب(1641)؛ امام علی (علیه السلام): همانا خداوند نسبت به مؤمن غیرت دارد؛ پس، بیغیرت از خود غیرت نشان دهد؛ زیرا که آدم بیغیرت واژگونه دل است.
غیرت خدا
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: ان الله تبارک و تعالی غیور یجب کل غیور و لغیرته حرم القواحش ظاهرها و باطنها(1642)؛ امام صادق (علیه السلام): خداوند تبارک و تعالی غیور است و هر غیرتمندی را دوست میدارد. و از غیرتمندی اوست که زشتکاریهای پنهان و پیدا را حرام کرده است.
دو نوع غیرت!
من الغیره ما یحب الله، و منها مایکره الله، فرمود: ما مایحب فالغیره فی الریبه، و أما ما یکره فالغیره فی غیر الریبه(1643)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): غیرتی هست که خدا دوست دارد و غیرتی هست که دوست ندارد. غیرتی که آن را دوست دارد غیرت ورزی در تهمت و بدگمانی است و غیرتی که دوست ندارد، غیرت نشان دادن در جایی است که بدگمانی و تهمت در بین نباشد.
غیرت نابجا
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال ان أمیر المؤمنین (علیه السلام): کتب فی رسالته الی الحسن 7 ایاک و التغایر فی غیر موضع الغیره فان ذلک یدعو الصحیحه منهن الی السقم و لکن أحکم أمرهن فان رأیت عیبا فعجل النکیر علی الصغیر و الکبیر(1644)؛ امام علی (علیه السلام) - در سفارش به فرزندش حسن (علیه السلام) - از غیرت نابجا (نسبت به زنان) بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری میکشاند و پاکدامن را به بدگمانی (و اندیشه گنهکاری)، بلکه درباره آنان محکم کاری کن. آنگاه اگر عیبی دیدی در مجازات کوچک و بزرگ درنک مکن.
داستانها :
رد امان نامه
شب عاشورا است، عباس در خدمت اباعبدالله (علیه السلام) نشسته است. در همان وقت یکی از نفرات دشمن نزدیک میآید و فریاد میزند: عباس بن علی و برادرانش را بگویید بیایند.
عباس میشنود، ولی مثل اینکه ابدا نشنیده است، اعتنا نمیکند، آنچنان در حضور حسین (علیه السلام) مؤدب است که آقا به او فرمود: جوابش را بده، هر چند فاسق است!
جلو میآید، میبیند شمر بن ذی الجوشن است. روی یک علاقه خویشاوندی دور که از طرف مادر با عباس دارد - هر دو از یک قبیلهاند - وقتی که از کوفه آمده است، به خیال خودش امان نامهای برای ابالفضل و برادران مادری او آورده است؛ به خیال خودش خوش خدمتی کرده است. تا شمر حرف خودش را گفت، عباس، پرخاش مردانهای به او کرد و فرمود: خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است، لعنت کند! تو مرا چه طور شناختهای؟ درباره من چه فکر کردهای؟ تو خیال کردهای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امام و برادرم، حسین بن علی (علیه السلام) را اینجا بگذارم و بیایم دنبال تو، آن دامنی که ما در آن بزرگ شدهایم و آن پستانی که از آن شیر خوردهایم، ما را اینطور تربیت نکرده است(1645).
غیرت دینی
مرحوم حاج سید احمد خمینی (رحمه الله) فرمودند: حضرت امام (رحمه الله) در زمانی که اصول میگفتهاند، رساله طلب و اراده را نوشتهاند. کتاب شریف اسرار، خود داستانی مستقل دارد، در این زمینه امام (رحمه الله) فرمودند: مرحوم حاج شیخ مهدی قمی یکی از علماء قم بود. پسکه منحرف و معوج از کار درآمد و کتاب اسرار هزار ساله را نوشت که تقریبا به اسلام توهین کرده بود که درست یادم نیست در چه زمینه بود، ولی من رد آن کتاب را نوشتم و نام آن را کشف الاسرار گذاشتم که کشف اسرار هزار ساله آن مرد بود.
امام (رحمه الله) اضافه کردند: آن موقع درس میدادم، ولی وقتی کتاب اسرار هزار ساله را دیدم تصمیم گرفتم بر آن رد بنویسم و جواب بدهم، به همین خاطر درسم را یکی دو ماه تعطیل کردم و این کتاب را نوشتم.
خدمت ایشان عرض کردم در این کتاب عصبانی هستید. فرمودند: در آن موقع نبودی که چه توهینهائی به اسلام میشد!
غیرت بجا
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن علیمی از علمای غرب تهران [متوفی 1373 ه ش] درباره شدت اهتمام آیت الله شیخ حسین لنکرانی (از یاران نزدیک شهید مدرس (رحمه الله) و امام خمینی (رحمه الله) نوشته است: این مرد به قدری ولایتی بود که اگر میشنید کسی کلمهای گفته است که با شئونات اهل بیت (علیهم السلام) در تضاد است، آرام نداشت و باید در برابر آن، عکس العمل نشان میداد. چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کتابی را خدمتشان بردم که متن درسی تعلیمات دینی مدارس عربستان بود با عنوان حقایق درباره امیرالمؤمنین یزید! کتاب مزبور که توسط علامه سید مرتضی عسکری به دست من رسیده بود، سراسر در ستایش پسر معاویه نوشته و به دوستداران تجدید حیات بنیامیه تقدیم شده بود.
مرحوم لنکرانی که کتاب را دید گفت: شما که میروید خدمت علامه عسکری، سلام مرا به ایشان برسانید و بفرمایید یا اجازه بدهند من بروم آنجا یا ایشان تشریف بیاورند اینجا. دیدم این مرد، لحظهای آرامش ندارد. در هر حال، با وجود کهولت سن و بیماری، یک شب علامه عسکری را به منزل خود دعوت کرد. دو نفر از عربها هم حضور داشتند که مرحوم حاج سید یونس عرفانی را نیز برای ترجمه گفتگوها آورده بودند. در آن جلسه درباره کتاب مزبور، نکاتی مطرح گردیده و در نهایت، مطالبی در نقد علمی آن، نگارش یافت. علامه عسکری بر اثر اصرار شیخ حسین لنکرانی نامهای به وزارت فرهنگ عربستان نوشت و در آن، سخنان کفرآمیز یزید را که منابع مورد اعتماد اهل سنت نقل کردهاند برشمرد. اقدامات مزبور بحمدالله نتیجه بخشید و آن کتاب از برنامه تعلیمات دینی عربستان حذف گردید و بدین گونه آیت الله لنکرانی آرامش خویش را بازیافت(1646).
مجسمه غیرت
یحیی مازنی که از علمای بزرگ و راویان حدیث است میگوید: مدتها در مدینه در همسایگی علی (علیه السلام) در یک محله زندگی میکردم. منزل من در کنار منزلی بود که زینب دختر علی (علیهم السلام) در آنجا سکونت داشت. حتی یک دفعه هم، کسی حضرت زینب (علیهم السلام) را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه میخواست به زیارت جد بزرگوارش برود، در دل شب میرفت؛ در حالی که پدرش علی (علیه السلام) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهم السلام) در اطراف او بودند. وقتی هم به نزدیک قبر شریف رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسیدند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش میکرد. یک روز امام حسن (علیه السلام) علت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: اخشی ان ینظر أحد الی شخص اختک زینب؛ از آن میترسم که کسی در روشنی خواهرت را ببیند(1647).
اشعار :
غیرت خروس
آدم باید زنداری و غیرت را از خروس یاد بگیرد.
درد غیرت
اگر باغیرتی با درد باشی - وگر بیغیرتی نامرد باشی (عبید زاکانی)
بیغیرت دین ندارد!
هر که غیرت نداشت دینش نیست - آن ندارد کسی که اینش نیست (اوحدی)
نکات :
غیرت یکی از اخلاق حمیده و ملکات فاضله است و آن عبارت است از دگرگونی حالت انسان از حالت عادی و اعتدال، بطوری که انسان را برای دفاع و انتقام از کسی که به یکی از مقدساتش اعم از دین، ناموس و یا جاه و امثال آن تجاوز کرده، از جای خود میکند، و این صفت غریزی، صفتی است که هیچ انسانی به طور کلی از آن بیبهره نیست، هر انسانی را که فرض کنیم - هر قدر هم که از غیرت بیبهره باشد - باز در بعضی از موارد غیرت را از خود بروز میدهد، پس غیرت یکی از فطریات آدمی است، و اسلام هم دینی است که بر اساس فطرت تشریع شده و در آن امور فطری را گرفته و تعدیل میکند، آن مقدارش را که در حیات بشر لازم و ضروری است معتبر و واجب میسازد، و آنچه نقص و خلل که در آن هست و بشر در زندگیش نیازی بدان ندارد حذف نموده، و از اعتبار میاندازد، و هم چنان که میبینیم همین روش را در فطرایاتی چون علاقه به جمع مال و به دست آوردن خوراک و شراب و لباس و همسران و غیره معمول داشته است. (تفسیر المیزان، ج4، ص 674)
هیچ تردیدی نیست که در ساختمان بدنی و روحی انسان چیزی به کار رفته، که آدمی را در مواقعی که احساس کند دیگران به منافع او تجاوز میکنند، و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمیکنند، و یا در صددند آبروی او را بریزند، و خاندان او را هتک نمایند، و یا کاری دیگر از این قبیل بکنند وادار به دفاع میسازد، و این لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمی است فطرت به گردن بشر انداخته، و به وی الهام کرده، چیزی که هست بکار بردن این نیرو، و یا بگو اطاعت از این حکم فطرت دو جور انجام میشود، یکی به نحو شایسته و آن این است که هم بکار بستنت به نحو شایسته و حق باشد و هم برای حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطلت، و دیگری بنحو ناشایست و مذموم و آن این است که هم بکار بستنت بخ نحو باطل باشد، و هم برای حفظ باطل شد، که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتی در پی دارد، و چقدر نظام امور زندگی را به هم میزند.
اسلام مسأله غیرت و تعصب را باطل معرفی نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زیرا غیرت ریشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دین فطرت است، ولی در جزئیات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگی که اقوام به آن دادهاند، باطل است، این اولا، و در ثانی همین ودیعه فطری را یعنی غیرت و تعصب را از هر سویی به سوی خدای تعالی برگردانیده، و سپس موارد بسیاری که دارد همه را در یک قالب ریخت، و آن قالب عبارت است از توحید، مثلا یکی از موارد تعصب، تعصب درباره مردان است، که زنان درباره آنان تعصب میورزند، یکی دیگر درباره زنان است، که مردان نسبت به آنان غیرت و تعصب به خرج میدهند، یکی دیگر درباره اطفال و کودکان، و به طور کلی فرزندان است، که پدران و مادران درباره آنان تعصب تعصب میورزند، همه اینها را رنگ توحید داد، به این معنا که هرجا تعصب و غیرت را که حکمی است فطری تایید میکند، ولی در عین حال آن را از شوائب هوا و هوسها، و اهداف فاسد و شیطانی پاک، و در همه موارد صاف میکند، و همه را به صورت یک در میآورد، تا انسانها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و یک بام و دو هوایی نگشته مواردش با یکدیگر توافق و تسالم داشته باشند، پس آنچه اسلام بشر را به سوی آن میخواند، و آن را مشروع میداند، در بین موارد و اطرافش تناقض و تضادی نیست، بلکه همه در این جهت مشترکند، که از شؤون توحید به شمار میروند، و همه مواردش این عنوان را دارند، که پیروی حق و متابعت از آنند، در نتیجه همه احکام آن قوانینی کلی و دائمی و ثابت شدهاند، (به طوری که از هر مسلمان آگاه بپرسی تعصب ورزیدن نسبت به خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفی، و از هر کس بپرسی تعصب ورزیدن نسبت به خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفی، و از هر کس بپرسی تعصب ورزیدن نسبت به مسلمانی بیگانه ولی پیرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلمانی بپرسی جواب میدهد در هر دو مورد اگر غیرت ورزیدن مایه خشنودی خدا است صحیح است، و اگر پیروی هوای نفس است باطل است)(ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص: 674)