تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

تجربه‏

آیات :
تجربه آری! و تقلید ناآگاهانه خیر!
و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما ألفینا علیه آباءنا أ و لوکان آباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون(423)؛ و هنگامی که به آنها (مشرکان) گفته شود: آنچه را خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‏نماییم. آیا (از آنان پیروی می‏کنند) هر چند پدرانشان چیزی نمی‏فهمیدند و هدایت نیافته بودند؟
اهمیت تجربه در روزهای حساس‏
و اذ غدوت من أهلک تبوی المؤمنین مقاعد للقتال و الله سمیع علیم(424)؛ و (بیادآر) هنگامی که بامدادان (برای جنگ احد) از نزد خانواده‏ات بیرون شدی (تا) مؤمنان را در مراکزی برای جنگیدن جای دهی، و خداوند (به گفتار و کردار شما) شنوا و داناست.
استفاده از تجربه رهبر قبل‏
و واعدنا موسی ثلاثین لیله و أتممناها بعشر فتم میقات ربه أربعین لیله و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین(425)؛ و ما با موسی، سی شب (در کوه طور، برای نزول تورات و آیات الهی) وعده گذاشتیم و آن را با (افزودن) ده شب کامل کردیم، پس میعاد پروردگارش چهل شب کامل شد و موسی (پیش از رفتن به این وعده‏گاه) به برادرش هارون گفت: در میان امت من جانشین من باش (و کار مردم را) اصلاح کن و از راه و روش مفسدان پیروی مکن!
لزوم علم و تجربه و رشد کافی قبل از ارشاد دیگران‏
و ألق عصاک فلما رآها تهتز کانها جان ولی مدبرا و لم یعقب یا موسی لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون(426)؛ و عصایت را بیفکن! (موسی عصا را افکند،) پس همین که آن را دید چنان جست و خیز می‏کند که گویا ماری کوچک است، پشت‏کنان فرار کرد و به عقب برنگشت.
(ما به او گفتیم:) ای موسی! نترس که پیامبران در آستان من نمی‏ترسند.
اسلام طرفدار سیر و سفر برایس کسب تجربه است‏
أولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم و کانوا أشد منهم قوه و ماکان الله لیعجزه من شی‏ء فی السماوات و لا فی الارض انه کان علیما قدیرا(427)؛ آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند که سرانجام کسانی که قبل از ایشان بودند و قدرتشان بیش از آنان بود چه شد؟ و هیچ چیز در آسمان‏ها و زمین نیست که خداوند را به عجز درآورد (از حیطه‏ی قدرت او خارج باشد.) البته او بس آگاه و تواناست.
ارزش تجربه‏
فان خفتم فرجالا أو رکبانا فاذا أمنتم فاذکروا و الله کما علمکم مالم تکونوا تعلمون(428)؛ پس اگر (از دشمن با خطری) بیم داشتید، پیاده یا سواره (به هر شکل که می‏توانید نماز گزارید) و آن گاه که ایمن شدید خدا را یاد کنید، همانگونه که آنچه را نمی‏توانستید بدانید به شما آموخت.
هر چند می‏دانید، اما باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید.
أو کالذی مر علی قریه و هی خاویه علی عروشها قال انی یحیی هذه الله بعد موتها فأماته الله مائه عام ثم بعثه قال کم لبثت قال لبثت یوما أو بعض یوم قال بل لبثت مائه عام فانظر الی طعامک شرابک لم یتسنه و انظر الی حمارک و لنجعلک آیه للناس و انظر الی العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما فلما تبین له قال أعلم أن الله علی کل شی‏ء قدیر(429)؛ یا همانند کسی (عزیر) که از کنار یک آبادی عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف‏هایش فرو ریخته بود (و مردم آن مرده و استخوان‏هایشان در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: خداوند چگونه اینها را پس از مرگ زنده می‏کند؟ پس خداوند او را یک صد سال میراند و سپس زنده کرد (و به او) گفت: چقدر درنگ کردی؟ گفت یک روز، یا قسمتی از یک روز را درنگ کرده‏ام! فرمود: (نه) بلکه یکصد سال درنگ کرده‏ای، به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی) نگاه کن (که با گذشت سالها) تغییر نیافته است. و به الاغ خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است، این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم) و (هم) تو را نشانه (رستاخیز) و حجتی بای مردم قرار می‏دهیم. (اکنون) به استخوان‏ها (ی مرکب خود) بنگر که چگونه آنها را به بهم پیوند می‏دهیم و بر آن گوشت می‏پوشانیم. پس هنگاهی که (این حقایق برای آن مرد خدا) آشکار شد، گفت: (اکنون با تمام وجود) می‏دانم بر هر کاری قادر و تواناست.
روایات :
دانش اکتسابی‏
التجارب علم مستفاد(430)؛ امام علی (علیه السلام): تجربه‏ها دانشی اکتسابی هستند.
استفاده از تجربه گذشتگان‏
عن علی (علیه السلام) - لابنه -: فبادرتک بالأدب قبل أن یسقو قبلک و یشتغل لبک لتستقبل بجد رأیک من الامر ما قد کفاک أهل التجارب بغیته و تجربته، فتکون قد کفیت مئونه الطلب و عوفیت من علاج التجربه(431)؛ امام علی (علیه السلام) - در سفارش به فرزند بزرگوارش - پیش از آن دلت سخت و فکرت مشغول گردد، به تربیت و تأدیب تو مبادرت کردم تا با اندیشه استوارت به اموری که خداوندان تجربه آنها را جسته‏اند و آزموده‏اند روی آوری و بدین سان رنج جستجو از تو برداشته شود و از دست زدن به تجربه معاف گردی.
فریب در بی‏تجربگی‏
قوله (علیه السلام): من لم یجرب الامور خدع(432)؛ امام علی (علیه السلام) نهرکس کارها را امتحان نکند فریب می‏خورد.
نجات همراه کسب تجربه‏
من أحکم التجارب سلم من المعاطب، من غنی عن التجارب عمی عن العواقب(433)؛ امام علی (علیه السلام): هر کس به درستی تجربه آموزد، از هلاکت‏ها جان سالم به در برد و هرکس از تجارب بی‏نیازی جوید، عواقب امور را نبیند.
تجربه نوعی تنبیه است‏
کفی بالتجارب مؤدبا(434)؛ تنبیه آدمی تجربه‏ها کافی است.
تجربه و اندیشه‏
رأی الرجل علی قدر تجربته(435)؛ امام علی (علیه السلام): اندیشه مرد و به اندازه تجربه اوست.
عدم موفقیت در بی‏تجربگی‏
لا یطمعن ... قلیل جربه المعجب برأیه فی رئاسه(436)؛ امام صادق (علیه السلام): ... شخص کم تجربه خودرأیی، هرگز نباید به هیچ ریاستی دل ببندد.
تجربه و افزون خرد
العقل غریزه تزید بالعلم و التجارب(437)؛ امام علی (علیه السلام): خرد، قریحه‏ای است که با دانش و تجربه زیاد می‏شود.
بی‏خردی همراه بی‏تجربگی‏
العقل حفظ التجارب(438)؛ امام علی (علیه السلام)، خرد، اندوختن تجربه‏هاست.
ثمره تجربه‏
التجربه تثمر الاعتبار(439)؛ امام علی (علیه السلام): ثمره تجربه عبرت است.
اهمیت تجربه‏
امام علی (علیه السلام) در سخنی می‏فرماید:
و اعملوا عباد الله انکم و ما انتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلکم...؛ بدانید ای بندگان خدا، شما و آنچه از این دنیا دارید به همان راهی می‏روید که پیشینیان شما رفتند.
و در سخن دیگر می‏فرماید: علیک بمجالسه اصحاب التجارب، فانها تقوم علیهم باغلی الغلاء، و تاءخذها منهم بارخص الرخص؛ با مردان آزموده و تجربه دیده، همنشین باش، زیرا آنها نتائج پرارج تجربه‏ها و آزموده‏های خود را با گرانترین بهاء (یعنی فداکردن عمر خود) تهیه کرده‏اند، و تو آن متاع گرانقدر را با ارزان‏ترین قیمت (یعنی با صرف چند دقیقه وقت) به دست می‏آوری.
این عبارت بسیار عمیق و حساب شده از امام علی (علیه السلام) امام هدایت و کمالات، به ما تأکید می‏کند که از تجربه دیگران که یک عمر برای آن وقت صرف شده، با صرف مقداری وقت، کمال استفاده را بکنیم.
آیا تاریخ و فراورده‏های آن، جز تجربه انسانها است؟!
و آن بزرگوار در سخن دیگر می‏فرماید:
فاعتبروا بما اصاب الامم المستکبرین من قبلکم من باءس الله و صولاته و وقایعه و مثلاثه، واتعظوا بمثاوی خدودهم و مصارع جنوبهم؛ از آنچه بر امتهای مستکبر پیشین از عذاب الهی و کیفرها و عقوبتهای او رسید، عبرت بگیرید، و از قبرهای آنها و آرامگاهشان در زیر خاک، پند پذیرید.
بر همین اساس مولوی در کتاب مثنوی می‏گوید:
بشنوید ای دوستان این داستان - در حقیقت نقد حال ماست آن (440).
داستانها :
تجربه مفید
اوضاع کسبش از هم پاشید و طلبکاران او را در فشار گذاشتند.
فرزند آن تاجر که جوان فهمیده و بافراستی بود، از سرگذشت تلخ پدر درس عبرت گرفت و از آن واقعه دردناک، تجربه آموخت و متوجه شد که نه تنها یک خیانت ممکن است حیثیت و شرف آدمی را بر باد دهد و زندگی آبرومند و با عزتی را به بدنامی و ذلت تبدیل نماید، تصمیم گرفت هرگز پیرامون خیانت و گناه نگردد و همواره پاکی و تقوی را پیشه سازد.
رفتار پسندیده پسر مایه محبوبیت و عزتش گردید. اتفاقا در همسایگی آنان افسر ارشدی بود که از طرف عبدالملک مروان مأموریت یافت که به معیت سربازان مسلمان به جبهه جنگ رم برود.
قبل از حرکت آن پسر را طلبید و تمام سرمایه نقد خود را که ده هزار دینار طلا بود به او سپرد و گفت این طلاها نزد تو امانت باشد، من به جبهه جنگ می‏روم، اگر به سلامت برگشتم شخصا آنها را دریافت می‏کنم و حق العمل امانت‏داری تو را می‏پردازم، اگر کشته شدم مراقب باش هر وقت دیدی زن و فرزندان من در مضیقه زندگی قرار گرفتند یک دهم آنرا برای خود بردار و بقیه را در اختیار آنها بگذار که آبرومندانه زندگی کنند. افسر نامبرده به سفر رفت و در جنگ کشته شد.
پدر جوان، همان تاجر شکست خورده وقتی از کشته شدن همسایه خود آگاه گردید به پسر گفت هیچ‏کس از طلاهائی که نزد تو امانت است خبر ندارد، من اکنون در مضیقه و تنگدستی هستم از تو می‏خواهم که مقداری از آنرا به من بدهی، هروقت در زندگیم گشایشی پیدا شد به تو برمی گردانم. جوان گفت: پدر! تو از خیانت و نادرستی به این روزگار سیاه گرفتار شده‏ای. به خدا قسم اگر اعضاء بدنم را قطعه قطعه کنند من در امانت خیانت نخواهم کرد و اشتباه تو را تکرار نمی‏کنم و موجبات بدبختی خود را فراهم نمی‏آورم.
مدتی گذشت. بازماندگان افسر مقتول، پریشان احوال شدند، نزد آن جوان آمدند و از وی خواستند که نامه‏ای از زبان آنان برای عبدالملک مروان بنویسد و فقر و تهیدستی آنها را به اطلاع خلیفه مسلمین برساند شاید مؤثر واقع شود و به آنها کمکی نماید. نامه را نوشت و تسلیم آنان کرد ولی نتیجه‏ای نداشت؛ زیرا عبدالملک پاسخ داده بود هرکس کشته شود نامش از دیوان بیت المال حذف می‏گردد. وقتی جوان از جواب عبدالملک و ناامیدی بازماندگان افسر مقتول آگاه شد با خود گفت اکنون موقع آن رسیده است که طلاها را در اختیار آنان بگذارم و از فقر و تنگدستی رهاشان سازم. فرزندان افسر را به منزل را به منزل خود طلبید و گفت پدر شما نزد من مقداری پول و طلا به امانت گذارده و سفارش کرده است که در روز تنگدستی آنرا در اختیارتان بگذارم و یک دهمش را برای خود بردارم. فرزندان از شنیدن این خبر مسرت بخش خوشحال شدند و گفتند هر قدر پدر ما برای شما وصیت کرده دو برابر خواهیم داد. جوان پولها را آورد، آنها دو هزار دینار به وی دادند و هشت هزار دینار را با خود بردند. چند روزی از این قضیه گذشت، عبدالملک در تعقیب نامه‏ای که قبلا نوشته بودند بازماندگان افسر مقتول را به دربار خود احضار کرد و از وضع زندگی آنان پرسش نمود.
جریان جوان را به اطلاع خلیفه رساندند. عبدالملک بی‏درنگ جوان را احضار کرد و از مراتب درستکاری و امانت وی تجلیل بسیار نمود و پست خزانه‏داری کشور را باو سپرد و گفت من هیچ‏کس را نمی‏شناسم که مانند تو شرط دوستی و امانت را بجای آورد(441).
تجربه و معرفت‏
از دیدگاه قرآن و اسلام شش چیز از منابع و طرق شناخت است:
1. احساس و تجربه 2. عقل و خرد 3. فطرت و شعور باطن 4. وحی آسمانی. 5. کشف و شهود 6. تاریخ و آثار تاریخی.
بنابراین تاریخ، یکی از منابع و طرق معرفت و شناخت است و به عبارت ساده‏تر، تاریخ یعنی مجموعه تجارب و مجموعه‏ای از حوادث جزئی و مشخص و فلسفه تاریخ، یعنی علم به شدنها، و آگاهی به حوادثی که در آینده نیز به صورتهای گوناگون تکرار می‏گردد(442).
پیش بینی خارپشت‏
خارپشت، حیوانی است که نیروی شامه قوی دارد، به گونه‏ای که از راه دور، حرکت باد و طوفان را احساس می‏کند. مردی در قسطنطنیه [اسلامبول ترکیه‏] زندگی می‏کرد؛ قبل از آنکه طوفان و بادهای تند پائیزی فرا رسد، خود را آماده می‏کرد تا از گزند خطر آن محفوظ بماند.
از او پرسیدند: تو از کجا این پیش بینی را می‏کنی؟
در پاسخ گفتع: تجربه کرده‏ام که این خارپشتها، قبل از ورود بادهای تند و طوفان، به لانه‏های خود می‏روند، و خود را حفظ می‏کنند و آماده برای مقابله از گزند طوفان می‏شوند، و پس از چند دقیقه (یا ساعت) طوفان فرا می‏رسد، و با من با دیدن نقل و انتقالات آنها را در می‏یابم که طوفانی سر راه وجود دارد که در حال آمدن است(443).
اشعار :
دو عمر!
مرد خردمند پسندیده را - عمر دوبایست، در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن - با دگری تجربه بستن به کار
نیاز به عقل و تجربه‏
هر چیز به خرد نیازمند است و خرد به آزمون. (منسوب به اردشیر بابکان)
فزونی دانش با تجربه‏
من این را بسی کرده‏ام آزمون - که دانش شود ز آزمایش فزون (ادیب پیشاوری)
دوستی با افراد با تجربه‏
به ناآزموده مده دل نخست - که لنگ ایستاده نماید درست (سعدی)
نکات :
برای فعال کردن هر چه بیشتر و بهتر قوای مسلح کشور ضرورت دارد از تجربه اشخاصی که در متن مسائل جنگ بوده‏اند استفاده هر چه بیشتر شود(444)...
انتقال تجربه و دانش ارزش است، ولی انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آینده، ضد ارزش می‏باشد. آباؤهم لا یعقلون
بعضی از مسائل را انسان نمی‏داند، ولی می‏تواند به تجربه بدست آورد.
هر چند می‏دانید، اما باز هم علم خود را با تجربه و پرسیدن بالا ببرید.
روزهای حساس گذشته را فراموش نکنیم و به عنوان سند تجربه، بیاد آوریم.
روزهای سخت و تجربه از آنها را فراموش نکنید.
برای اهل ایمان، شکست یا پیروزی سعادت است. زیرا با شهادت، با تجربه، یا غلبه بر دشمن را به دست می‏آورد.
اراده الهی، نیاز به تجربه، قدرت و گذشت زمان را حل می‏کند و حضرت عیسی، بدون تجربه و تمرین و صرف زمان، در کودکی همان حرفهای صحیح را می‏گوید که در پیری می‏زند، نه حرف کودکانه.
گاهی بزرگترها از روی تجربه و آگاهی، احساس خطر می‏کنند، اما جوان‏ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخی می‏گیرند.
قبل از ارشاد دیگران، باید از علم و تجربه و رشد کافی برخوردار بود.
اسلام طرفدار سیر و سفر برای کسب تجربه است. أ و لم یسیروا
تجربه و علم، به سیر و سفر نیاز دارد.
از منابع شناخت و معرفت، تاریخ است که وسیله‏ای جهت استفاده از تجربیات دیگران است.
یکی از انتقادهای قرآن هجرت نکردن برای کسب تجربه و معارف است.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود: با عقلایی که دارای علم و تجربه هستند مشورت کن!
در روایت می‏خوانیم که ارزش هر رأی به مقدار تجربه صاحب رأی است.
در روایت است که در کارهای خود با کسی مشورت کن که در او پنج خصلت باشد: عقل، علم، تجربه، خیرخواهی و تقوا.
بسیاری از مطالب را فقط از راه وحی می‏توان شناخت و عقل و تجربه به آن راه ندارد خیلی هم مغرور نشویم.