تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

عافیت‏

آیات :
ارزش صلاحیت جسمی و عافیت‏
و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا أنی یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعه من المال قال ان الله اصطفات علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله وسع علیم(1258)؛ و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند (طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث و (انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‏تریم، و او ثروت زیادی ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هرکس بخواهد، می‏بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصب‏ها) آگاه است.
قلب سالم و آیات الهی‏
هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب و أخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولوا الالباب(1259)؛ او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات محکم [صریح و روشن‏] است که اساس این کتاب می‏باشد (و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف می‏گردد.) و قسمتی از آن، متشابه است [آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن می‏رود ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار می‏گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‏انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می‏طلبد در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‏دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) می‏گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست. و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‏شوند (و این حقیقت را درک نمی‏کنند).
نتیجه جنگ درست؛ عافیت‏
و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله فان انتهوا فلا عدوان الا علی الظالمین؛ و با آنها بجنگید تا فتنه (بت‏پرستی و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، تنها از آن خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید. زیرا) تعدی جز یز ستمکاران روا نیست.
اهمیت عافیت‏
و اذ نجیناکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب یذبحون أبناءکم و یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم(1260)؛ و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایی بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار می‏دادند: پسران شما را سر می‏بریدند و زنان شما را (برای کنیزی) زنده نگه می‏داشتند. و در اینها، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود.
خداوند و راه سلامتی‏
الله یدعوا الی دار السلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم(1261)؛ و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت می‏کند و هرکس را بخواهد (و شایسته و لایق ببیند)، به راه راست هدایت می‏نماید.
نعمت عافیت‏
قیل یا نوح اهبط بسلام منا و برکات علیک و علی أمم ممن معک و أمم سنمتعهم ثم یمسهم منا عذاب ألیم(1262)؛ (به نوح) گفته شد: ای نوح! با سلامت و برکاتی از ناحیه ما بر تو و بر تمام امتهایی که با تواند، فرود آی! و امتهایی نیز هستند که ما آنها را از نعمتها بهره‏مند خواهیم ساخت، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها می‏رسد، (چرا که این نعمتها را کفران می‏کنند!)
سلامتی و امنیت از نعمتهای بهشت‏
ادخلوها بسلام آمنین(1263)؛ (فرشتگان به آنها می‏گویند:) داخل این باغها شوید با سلامت و امنیت!
عافیت در شب قدر
سلام هی حتی مطلع الفجر(1264)؛ شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده!
روایات :
نعمت گوارا
الامام علی (علیه السلام): العافیه أهنی النعم(1265)؛ امام علی (علیه السلام): عافیت، گواراترین نعمت‏هاست.
جامه عافیت‏
لا لباس أجمل من العافیه(1266)؛ امام علی (علیه السلام)، هیچ جامه‏ای زیباتر از عافیت نیست.
لذت عافیت‏
بالعافیه توجد لذه الحیاه(1267)؛ امام علی (علیه السلام): با عافیت و سلامتی است که لذت زندگی چشیده می‏شود.
قدر عافیت‏
قال الصادق جعفر بن محمد (علیه السلام): العافیه نعمه خفیه اذا وجدت نسیت و اذا فقدت ذکرت(1268)؛ امام صادق (علیه السلام): عافیت نعمتی پنهان (و ناشناخته) است. هرگاه به دست فراموسی سپرده می‏شود (و کسی قدرش را نمی‏داند) و هرگاه نباشد به یاد آورده می‏شود.
راه عافیت‏
قال النبی (صلی الله علیه وآله): من صلی علی مره فتح الله علیه بابا من العافیه(1269)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هرکس یک بار بر من صلوات بفرستد، خداوند دری از عافیت به رویش باز می‏کند.
اجزاء عافیت‏
العافیه عشره أجزاء تسعه منها الصمت الا بذکر الله و واحده فی ترک مجالسه السفهاء(1270)؛ امام علی (علیه السلام): عافیت ده جزو است. نه جزو آن در دم فرو بستن است، مگر از یاد خدا و یک جزو در ترک همنشینی با نابخردان.
تقوا و عافیت‏
من سره طوا العافیه فلیتق الله(1271)؛ امام صادق (علیه السلام): هر که خوش دارد، از عافیت طولانی برخوردار شود، تقوای خدا در پیش گیرد.
بلا و عافیت‏
لما سمع رجلا یسأل الله الصبر - سألت الله البلاء، فاسأله المعافاه(1272)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): - چون شنید مردی از خداوند طلب صبر می‏کند - از خدا بلا خواستی، عافیت هم بخواه.
ارزش عافیت نزد خدا
لما سئل الله شیئا أحب الیه من أن یسأل العافیه(1273)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از خداوند چیزی خواسته نشده است، که نزد او محبوب‏تر از عافیت باشد.
طلب عافیت‏
سلو الله المعافاه؛ فانه لم یوت أحد بعد الیقین خیرا من المعافاه(1274)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): از خداوند عافیت طلب کنید؛ زیرا بعد از (نعمت) یقین، نعمتی بهتر از عافیت به کسی داده نشده است.
دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای عافیت‏
لرجل سمع قراءه النبی سوره القارعه فی صلاه المغرب، فدعا أن یعذب فی الدنیا، فمرض بئسما قلت، الا قلت، ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار! فدعا له حتی أفاق(1275)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): - خطاب به مردی شنید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در نماز مغرب سوره قارعه را می‏خواند و دعا کرد و خداوند او را به سبب گناهانش در دنیا عذاب کند. پس بیمار شد - بد حرفی زدی. چرا نگفتی: ای پروردگار ما! ما در دنیا و در آخرت نیکی عطا فرما و از عذاب آتش ما را نگه‏دار؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای سلامتی آن مرد دعا کرد و او بهبود یافت.
شکر عافیت‏
لما ضرب علی کتف رجل یطوف بالکعبه و یقول: اللهم انی أسألک الصبر - سألت البلاء! قل: اللهم انی أسألک العافیه، و الشکر علی العافیه(1276)؛ امام سجاد (علیه السلام) مردی را دید که طواف کعبه می‏کند و می‏گوید: بار خدایا! به من صبر عطا فرما. دستی به شانه او زد و فرمود: بلا می‏طلبی؟ بگو: بار خدایا! به من عافیت و شکر بر عافیت عطا فرما.
عافیت نیکو
اللهم انی أسالک العافیه، و أسالک جمیل العافیه، و أسالک شکر العافیه، و أسالک شکر شکر العافیه(1277)؛ امام کاظم (علیه السلام): بار خدایا! من از تو عافیت مسألت دارم، عافیتی نیک. عطایم کن و شکر بر عافیت و شکر بر شکر عافیت ارزانیم فرما.
داستانها :
دعای معروف ابوذر، در آسمانها
ابوذر غفاری روزی به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، جبرئیل به صورت دحیه کلبی، در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، و با آن حضرت، خلوت کرده بود، وقتی که ابوذر آن دو را دید، بازگشت و گفتگوی آنها را قطع ننمود، جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: ای محمد! ابن ابوذر بود، که از اینجا عبور کرد و بر ما سلام نکرد، اگر بر ما سلام می‏کرد، جواب سلام او را می‏دادیم، ای محمد! این اباذر دعائی را می‏خواند که نزد اهل آسمان معروف می‏باشد، آنگاه که من به آسمان رفتم آن دعا را از او بپرس!
هنگامی که جبرئیل به آسمان رفت، ابوذر به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: ای ابوذر! چرا آن هنگام که از کنار ما عبور کردی، نزد ما نیامدی و سلام نکردی؟
ابوذر گفت: گمان کردم که دحیه کلبی نزد شما برای امور شخصی با شما خلوت نموده است، از این رو نزد شما نیامدم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او جبرئیل بود و گفت اگر ابوذر بر ما سلام می‏کرد، جواب سلام او را می‏دادیم.
وقتی که ابوذر دریافت که او جبرئیل بود. بسیار متأثر و پریشان گردید و افسوس خورد که چرا از توفیق سلام کردن بر جبرئیل محروم شده است، آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آن دعائی که می‏خوانی چیست که جبرئیل به من خبر داد که دعای ابوذر در آسمانها نزد اهل آسمان، معروف است؟
ابوذر گفت: آری ای رسول خدا، من این دعا را می‏خوانم: اللهم انی اسالک الامن و الایمان بک و التصدیق بینبیک، و العافیه من جمیع البلاء، و الشکر علی العافیه و الغنی عن شرار الناس؛ خدایا! در درگاهت درخواست دارم: امنیت و ایمان به تو را، و تصدیق نمودن به پیامبرت، و عافیت از همه بلاها و شکرگزاری در برابر عافیت و بی‏نیازی از مخلوقات بدت را(1278).
از خداوند عافیت مسئلت دارم!
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: انسان نمی‏داند با مردم چه کند! اگر بعضی امور که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده‏ام به آنان بگوییم ممکن است مورد تمسخر قرار دهند، از طرفی طاقت هم نداریم این حقایق را ناگفته بگذاریم!
ضمره بن معبد گفت: شما آنچه شنیده‏اید بگویید!
حضرت فرمود: می‏دانید وقتی دشمن خدا را در تابوت می‏گذارند، و به گورستان می‏برند، چه می‏گوید؟ او جواب داد: خیر! حضرت فرمود: به کسانی که او را می‏برند می‏گوید: آیا نمی‏شنوید؟ او جواب داد: خیر! حضرت فرمود: به کسانی که او را می‏برند می‏گوید: آیا نمی‏شنوید؟ از دشمن خدا به شما شکایت دارم که مرا فریب داد و به این روز سیاه انداخت و نجاتم نداد. من شکایت دارم از دوستانی که با من دوستی کردند و مرا خوار نمودند و از اولادی که حمایتشان کردم ولی مرا ذلیل کردند و از خانه‏ای که ثروتم را در آبادی آن خرج کردم ولی سرانجام، دیگران آنجا ساکن شدند. به من رحم کنید! این قدر عجله نکنید!
ضمره گفت: اگر بتوانید به این خوبی صحبت کند ممکن است حتی حرکت کند و روی شانه حاملین بنشیند!
امام (علیه السلام) فرمود: خدایا! اگر ضمره سخنان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مسخره می‏کند از او انتقام بگیر!
ضمره چهل روز زنده بود و بعد فوت کرد. غلام وی که در کنار جنازه‏اش بود، پس از مراسم دفن، محضر امام زین العابدین (علیه السلام) رسید و در کنار وی نشست. امام فرمود: از کجا می‏آیی؟
عرض کرد: از دفن ضمره، وقتی که خاک بر او ریختند صدایش را شنیدم که کاملا آن صدا را در زمان زندگی‏اش می‏شناختم، می‏گفت: وای بر تو ضمره بن معبد! امروز هر دوستی که داشتی خوارت کرد و عاقبت رهسپار جهنم شدی که پناهگاه و خوابگاه ابدی توست.
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: از خداوند عافیت مسئلت دارم، زیرا سزای کسی که حدیث پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مسخره کند، همین است(1279).
در تنگنای سخت‏
ابوهاشم می‏گوید: یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور امام هادی (علیه السلام) رفتم، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم. فرمود: ای ابوهاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می‏توانی شکرانه‏اش را به جای آوری؟ من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم.
آن حضرت آغز سخن کرد و فرمود: خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده و به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود و به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود.
آنگاه فرمود: ای ابوهاشم! من در آغاز، این نعمتها را به یاد تو آوردم، چون می‏دانستم به جهت تنگدستی، از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده، به من شکایت می‏کنی. اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهای خدا را بجای آور(1280)!
اشعار :
سرمایه عافیت‏
سرمایه عافیت کفاف است نخست. (سعدی)
غره بر عافیت‏
بر مال و جمال خویشتن غره مشو - کان را به شبی برند و این را به تبی (اسعد گرگانی)
قدر عافیت‏
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. (سعدی)
ارزش عافیت‏
دریاب کنون که نعمت هست به دست - کین نعمت و ملک می‏رود دست به دست
نکات :
هنگامی که مبتلائی را دیدی، بطوری که نشنود سه بار بگو سپاس خدایی را که مرا عافیت بخشید از آنچه تو را به آن مبتلا کرد، و اگر می‏خواست مبتلا کند می‏توانست مبتلا کند. در زمان عافیت خود را برای بلا و در زمان سلامتی خود را برای بیماری آماده کن! بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندان او و جامه عافیت خویش بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فرو پوشان و در حصار عافیت خود جای ده و به عافیت خود گرامی‏دار و به عافیت خود بی‏نیاز فرمای و عافیت خود به من بخش و عافیت خود به من ارزانی‏دار و عافیت خود برای من بگستران و عافیت خود در خور من گردان و میان من و عافیت خود در دنیا و آخرت جدایی میفکن. (صحیفه سجادیه، نیایش بیست و سوم) عافیت معنی وسیع‏تری از تندرستی دارد. و آن عبارت است از سلامت از بیماری و مکروهات در بدن و باطن و دین و دنیا و آخرت.