تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف جلد 2
محمد رحمتی شهرضا

غیبت (2)

آیات :
غیبت حرام است‏
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما(1604)؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.
نهی از غیبت‏
یأیها الذین ءامنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا فکر هتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحیم(1605)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است!
حقیقت غیبت‏
یأیها الذین ءامنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا فکر هتموه و اتقوا الله ان الله ثواب رحیم(1606)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است!
غیبت جائز
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما(1607)؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها(ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.
تقوا مانع غیبت‏
یأیها الذین ءامنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا فکر هتموه و اتقوا الله ان الله ثواب رحیم(1608)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است!
گواهی زبان‏
یوم تشهد علیهم السنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یعلمون(1609)؛ در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالی که مرتکب می‏شدند گواهی می‏دهد!
انسان مسئول حرفهای خویش‏
کلا سنکتب ما یقول و نمد له من العذاب مدا(1610)؛ هرگز چنین نیست! ما بزودی آنچه را می‏گوید می‏نویسیم و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت!
روایات :
عذاب غیبت کنندگان‏
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): مررت لیله أسری بی علی قوم یخمشون وجوههم بأظفار هم فقلت یا جبرئیل من هؤلاء فقال هؤلاء الذین یغتابون الناس و یعقعون فی أعراضهم(1611)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): در شب معراج، مردمی را دیدم که چهره‏های خود را با ناخن‏هایشان چنگ می‏زدند. پرسیدم: ای جبرئیل! اینها چه کسانی هستند؟ گفت، اینها کسانی هستند که از مردم غیبت می‏کنند و آبرویشان را می‏برند.
غیبت بدتر از زناست!
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی وصیه له قال: یا أبا ایاک و الغیبه فان الغیبه أشد من الزنا قلت و لم ذاک یا رسول الله قال لان الرجل یزنی فیتوب الی الله علیه الغیبه لا تغفر حتی یغفرها صاحبها(1612)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): غیبت کردن بدتر از زناست. عرض شد: چگونه؟ فرمود: مرد زنا می‏کند و سپس توبه می‏نماید و خدا توبه‏اش را می‏پذیرد. اما غیبت کننده آمرزیده نمی‏شود، تا زمانی که غیبت شونده او را ببخشد.
پرهیز از عیب‏گویی‏
عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال رجل لعلی بن الحسین (علیه السلام) ان فلانا ینسبک الی أنک ضال مبتدع فقال له علی بن الحسین علیهما السلام ما رعیت حق مجالسه الرجل حیث نقلت الینا حدیثه و لا أدیت حقی حیث أبلغتنی عن أخی ما لست أعمله ..... ایاک و الغیبه فانها ادام کلاب النار و اعلم أن من أکثر من ذکر عیوب الناس شهد علیه الا کثار أنه انما یطلبها بقدر مافیه(1613)؛ امام صادق (علیه السلام): مردی به علی بن حسین به او فرمود: حق همنشینی با آن مرد را گرامی نداشتی؛ زیرا سخن او را به ما انتقال دادی. حق مرا نیز به جا نیاوردی زیرا از برادرم چیزی به من رساندی که من آن را نمی‏دانستم!... از غیبت بپرهیز، که آن غذای سگ‏های دوزخ است و بدان کسی که از مردم زیاد عیبگویی کند، این عیبگویی زیاد بر این نکته گواهی دهد که او این عیب‏ها را به همان اندازه‏ای که در خودش هست، می‏جوید (عیبگویی او از مردم نشان می‏دهد که آن عیب‏ها در خود او نیز هست).
نابودی اعمال با غیبت‏
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: یؤتی بأحد یوم القیامه یوقف بین یدی الله و یدفع الیه کتابه فلا یری حسناته فیقول الهی لیس هذا کتابی فانی لا أری فیها طاعتی فقال ان ربک لا یضل و لاینسبی ذهب عملک باغتیاب الناس ثم یؤتی ب‏آخر و یدفع الفیه کتابه فیری فیها طاعات کثیره فیقول الهی ما هذا کتابی فانی ما عملت هذه الطاعات فیقول ان فلانا اغتابک فدفعت حسناته الیک(1614)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): روز قیامت فردی را می‏آوردند و او را در پیشگاه خدا نگه می‏دارند و کارنامه‏اش را به او می‏دهند، اما حسنات خود را در آن نمی‏بیند. عرض می‏کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمی‏بینم! به او گفته می‏شود: پروردگارا تو نه خطا می‏کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگری را می‏آورند و کارنامه‏اش را به او می‏دهند. در آن طاعت بسیاری را مشاهده می‏کند. عرض می‏کند: الهی! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را انجام نداده‏ام! گفته می‏شود: فلانی از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.
غیبت چیست؟
عن أبی ذر النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فی وصیته له قال: یا أباذر! ایاک و الغیبه أشد من الزنا... قبت یا رسول الله و ما الغیبه قال ذکرک أخاک بما یکره قلت یا رسول الله فان کان فیه الذی یذکر به قال اعلم أنک اذ ذکرته بما هو فیه فقد اغتبته و اذ ذکرته بما لیس فیه فقد بهته(1615)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) - خطاب به ابوذر - ای ابوذر! از غیبت بپرهیز، که غیبت بدتر از زناست... ابوذر گوید: عرض کردم، ای پیامبر خدا! غیبت چیست؟ فرمود، غیبت این است که از برادرت چیزی بگویی که خوش ندارد. عرض کردم: ای پیامبر خدا! اگر آنچه درباره او گفته می‏شود در او باشد چه؟ فرمود: بدان که اگر آنچه در او هست بگویی غیبتش کرده‏ای و اگر آنچه در او نیست بگویی، به او تهمت زده‏ای.
شنونده غیبت‏
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أنه قال: السامع للغیبه أحد المغتاب(1616)؛ امام علی (علیه السلام): شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.
پلیدی غیبت‏
عن أمیرالمؤمنین (علیه السلام): أنه نظر الی رجل یغتاب رجلا عند الحسن (علیه السلام) ابنه فقال یا بنی نزه سمعک عن مثل هذا فانه نظر الی أخبث ما فی وعائه فأفرغه فی وعائک(1617)؛ امام علی (علیه السلام) - وقتی دید شخصی در حضور فرزندش حسن (علیه السلام) از کسی غیبت می‏کند - فرزندم گوش خود را از چنین سخنی دور کن؛ زیرا او به پلیدترین و نجس‏ترین چیزهایی که در وجود خود دارد نگاه کرده و آنها را در وجود تو خالی کرده است.
حق گوش‏
الامام زین العابدین (علیه السلام): حق السمع تنزیهه عن سماع الغیبه و سماع مالا یحل سماعه(1618)؛ امام سجاد (علیه السلام): حق گوش این است که آن را از شنیدن غیبت و شنیدن هر آنچه که شنیدنش روا نیست، دور نگه داری.
نهی از غیبت‏
من تطول علی أخیه فی غیبه سمعها فیه فی مجلس فردها عنه رد الله عنه ألف باب من الشر فی الدنیا و الاخره(1619)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هر کسی در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت می‏شود و آن را از او دفع کند، خداوند هزار در بدی را در دنیا و آخرت به روی او می‏بندد.
دفاع از غیبت شونده‏
من اغتیب عنده أخوه المسلم فاستطاع نصره فلم ینصره خذله الله فی الدنیا و الاخره(1620)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): هرگاه در حضور کسی از برادر مسلمانش غیبت شود و او بتواند کمکش کند، اما از او دفاع نکند، خداوند در دنیا و آخرت تنهایش می‏گذارد.
داستانها :
حقیقت غیبت‏
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی به نام ماعز را به سبب زنا کردن سنگسار کرد، مردی به رفیق خود گفت: این شخص (پیامبر) سگ را گشت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن دو را کنار مرداری برد و فرمود: آن را بجوید و بخورید! عرض کردند: ای رسول خدا مرداری را بجویم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آنچه درباره برادرتان گفتید (غیبت کردید) گندیده‏تر و کثیف‏تر از ایم مردار بود(1621).
فرار از غیبت‏
هروی از امام رضا (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: خداوند عزوجل به یکی از پیغمبرانش وحی کرد که چون صبح کردی اولین چیزی که به سوی تو رو کرد آن را بخور، دومی را پنهان ساز و سومی را به سویش اقبال کن، چهارمی را از خود ناامید مگردان و از پنجمی فرار کن!
چون صبح شد پیامبر حرکت کرد، کوه بسیار عظیمی مقابلش آشکار شد با خود گفت آیا پروردگارم مرا امر فرموده که این کوه را بخورم؟! در تعجب بود که خوردن چنین کوهی چگونه ممکن است؟! پس از اندکی به خود آمد و گفت: پروردگارم هرگز مرا به چیزی که قادر به آن نباشم فرمان نمی‏دهد، به سوی کوه به راه افتاد. هر چه به آن نزدیک‏تر می‏شد، کوه کوچکتر می‏گردید تا آن که وقتی کاملا به نزدیک آن رسید آن را لقمه خوشگواری یافت؛ آن را تناول کرد، بهتر و لذیدتر از آن ندیده بود. سپس به راه ادامه داد، طشت طلایی را دید، با خود گفت پروردگارم مرا فرمان داد که آن را پنهان سازم، پس زمین را گود کرده ظشت را زیر خاک پنهان کرد. همین که خواست حرکت کند متوجه شد که طشت آشکار گردیده است. خواست مجددا آن را زیر خاک کند، با خود گفت آنچه خدایم بدان امر فرموده بود، انجام دادم دیگر نیاز نیست مجددا آن را زیر خاک کنم. به مسیر خود ادامه داد. پرنده‏ای را دید که بازی در پی آن است، آن پرنده در اطراف او اندکی پرواز کرد، با خود گفت پروردگارم مرا دستور داده که به سوی او اقبال نمایم، پس دستش را گشود و پرنده را در آستین خویش جای داد و به حرکت خود ادامه داد. قدری راه رفت، مردار گندیده‏ای را دید که بوی تعفن از آن بر می‏خواست. با خود گفت: خدایم مرا فرمان داد که از این فرار کنم، پس با شتاب از آن دور شد. شب هنگام در رؤیا به او گفته شد: به جای آوردی آنچه به تو فرمان داده بودم. آیا سر آن‏ها را دریافتی؟ عرض کرد: نه! گفته شد: اما کوه بزرگ، کنایه از غضب می‏کند متوجه خود نیست و چه بسا کاری انجام دهد که ارزش خود را از دست بدهد. اگر از شدت غضبش بکاهد و خشم خود را فرو خورد، عاقبت چون لقمه‏ای خوش گوارا گردد. طشت طلا، عمل صالح است که چون آدمی آن را از خلق پنهان سازد، خدای تعالی آن را زینت دهد و نمایان سازد، در عین حال آن را ذخیره آخرت او می‏گرداند و در مقابل آن، او را ثواب می‏دهد. و اما پرنده نماد کسی است که دست نیاز به سوی تو دراز می‏کند پس او را ناامید مگردان و گوشت گندیده کنایه از غیبت است که از آن باید به شدت فرار کرد(1622).
غیبت نکردن؛ می‏شود!
جناب حاج آقای ناجی در اصفهان فرمودند: مرحوم آیت الله ارباب دو سه سال آخر عمرش نابینا شد، ایشان مدارج علمی‏اش خیلی بالا بود و متون را از حفظ بود. یک روز ایشان پرسیدند که آقا پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟ این مرد بزرگوار فرموده بودند: من در مسائل علمی ادعایی ندارم، ولی در مسائل شخصی خودم فقط دو ادعا دارم؛ یکی اینکه به عمرم ندیدم. از ایشان گفته بودند که ایشان فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را هم ندیدم(1623).
غیبت نشود!
حضرت امام خمینی (قدس سره) در کنار درس و بحث به تفریح هم علاقه داشت. در جوانی روزهای جمعه با طلاب برای تفریح از شهر خارج شدند، اما قبل از حرکت می‏فرمود: به چند شرط با شما بیرون می‏آیم: 1- نماز را اول وقت بخوانیم. 2- در تفریح غیبت نشود(1624).
چرا گفتی؟
شخصی سخن چین، به حضور امام حسن (علیه السلام) رسید. عرض کرد: فلانی از شما بدگویی می‏کند. امام به جای تشویق، چهره درهم کشید و به او فرمود: تو مرا به زحمت انداختی! از این که غیبت یک مسلمان را شنیدم و باید درباره خود استغفار کنم و از این که گفتی آن شخص با بدگویی از من، مرتکب گناه شده بایستی برای او نیز دعا کنم(1625).
حقیقت غیبت‏
انس گوید: پیامبر مردم را به روزه یک روز امر کرد و فرمود: هیچ‏کس افطار نکند تا به او اجازه دهم. مردم روزه گرفتند تا شب شد شخصی می‏آمد و می‏گفت: ای رسول خدا روزه دارم، اجازه بده افطار کنم و پیامبر به او اجازه می‏داد و همچنان می‏آمدند و اجازه می‏گرفتند تا مردی آمدو عرض کرد: از خانواده‏ام دو دختر جوان روزه دارند و شرم دارند که خدمت شما بیایند، به آنها اجازه بده افطار کنند. پیامبر از او روی گرداند. دوباره تکرار کرد و پیامبر روی گرداند، سومین بار تکرار کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آنها روزه ندارند و چگونه روزه‏دار است کسی که امروز گوشت‏های مردم را خورده است؟ برو و به آن دو دستور بده اگر روزه‏اند قی کنند. مرد برگشت و به آنها خبر داد و از آنها خواست قی کنند. پس هر کدام لخته خونی قی کرد. مرد به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگشت و جریان را به او خبر داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند به خدایی که جان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در دست قدرت اوست اگر لخته‏های خون در شکم آنها باقی می‏ماند آتش (دوزخ) آنها را می‏خورد(1626).
اشعار :
زیان زبان‏
بلای آدمی باشد زبانش - که وی بسته شد سود و زیانش (ناصر خسرو)
فتنه دهان‏
در فتنه بستن دهان بستن است. (ناصر خسرو)
تیغ زبان‏
نیست در عالم ایجاد به جز تیغ زبان - بی‏گناهی که سزاوار به حبس ابد است (صائب)
خوردن گوشت مردار
بوی غیبت خلق مردار خوردن - از این لقمه کم پاک کام و دهن را (صائب)
عیب غیبت‏
ذکر غایب از جمله معایب است. (مقامات حمیدی)
نکوهش غیبت‏
لوطی تو برو لقمه خود گاز بزن - پشت سر مردمان تو کم ساز بزن
نکات :
غیبت از بزرگترین گناهان است.
سرمایه بزرگ انسان در زندگی حیثیت و آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ترور شخص مهمتر محسوب می‏شود، و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین‏تر است. یکی از فلسفه‏های تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر باد نرود، و حرمت اشخاص درهم نشکند، و حیثیت آنها را لکه‏دار نسازد و این مطلبی است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقی می‏کند.
غیبت، بدبینی می‏آفریند، پیوندهای اجتماعی را سست می‏کند، سرمایه اعتماد را از بین می‏برد، و پایه‏های تعاون و همکاری را متزلزل می‏سازد.
می‏دانیم اسلام برای مسأله وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العاده‏ای قائل شده است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکی از عوامل مهم تضعیف است.
غیبت بذر کینه و عداوت را در دلها می‏پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتار می‏گردد.
اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است.
در روایات اسلامی تعبیراتی بسیار تکان دهنده در زمینه غیبت دیده می‏شود، که در کمتر جایی چنین دیده‏ایم. مثلا پیغمبر گرامی اسلام فرمود: درهمی که انسان از ربا به دست می‏آورد گناهش نزد خدا از سی و مسلمانان زنا بزرگتر است! و از هر ربا بالاتر آبروی مسلمان است! (المحجه البیضا، ج‏5، ص 253) این مقایسه به خاطر آن است که زنا هر اندازه قبیح و زشت است جنبه حق الله دارد، ولی ربا خواری، و از آن بدتر ریختن آبروی مردم از طریق غیبت، یا غیر آن، جنبه حق الناس دارد.
در حدیث دیگری آمده است: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با صدای بلند خطبه خواند و فریاد زد: ای گروهی که به زبان ایمان آورده‏اید و نه با قلب! غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانی آنها جستجو ننمائید، زیرا کسی که در امور پنهانی برادر دینی خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش می‏سازد، و در دل خانه‏اش رسوایی می‏کند! (المحجه البیضاء، ج‏5، ص 252)
و در حدیث دیگری آمده است که خداوند به موسی وحی فرستاد: کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسی است که وارد بهشت می‏شود و کسی که بمیرد در حالی که از غیبت توبه کرده باشد آخرین کسی است که وارد بهشت می‏شود و کسی که بمیرد در حالی که اصرار بر آن داشته باشد اولین کسی است که وارد دوزخ می‏گردد! (المحجه البیضاء، ج‏5، ص 251)
کسی که به منظور عیبجویی و آبروریزی مؤمنی سخنی نقل کند تا او را از نظر مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خودش بیرون کرده، به سوی ولایت شیطان می‏فرستد، و اما شیطان هم او را نمی‏پذیرد! (وسائل الشیعه، ج 8، ص 608)
تمام این تاکیدات و عبارات تکان دهنده به خاطر اهمیت فوق العاده‏ای است که اسلام برای حفظ آبرو، و حیثیت اجتماعی مؤمنان قائل است، و نیز به خاطر تأثیر مخربی است که غیبت در وحدت جامعه، و اعتماد متقابل و پیوند دلها دارد، و از آن بدتر اینکه غیبت عاملی است برای دامن زدن به آتش کینه و عداوت و دشمنی و نفاق و اشاعه فحشاء در سطح اجتماع، چرا که وقتی عیوب پنهانی مردم از طریق غیبت آشکار شود اهمیت و عظمت گناه از میان می‏رود و آلودگی به آن آسان می‏شود.
غیبت چنان که از اسمش پیدا است این است که در غیاب کسی سخنی گویند، منتهی سخنی که عیبی از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتی در اموری که مربوط به او است مانند لباس، خانه: همسر و فرزندان و مانند اینها.
بنابراین اگر کسی صفات ظاهر و آشکار دیگری را بیان کند غیبت نخواهد بود. مگر اینکه قصد مذمت و عیبجویی داشته باشد که در این صورت حرام است، مثل اینکه در مقام مذمت بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاهرنگ یا کوسه! به این ترتیب ذکر عیوب پنهانی به هر قصد و نیتی که باشد غیبت و حرام است، و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد مذمت باشد آن نیز حرام است، خواه آن را در مفهوم غیبت و حرام است، و ذکر اینها همه در صورتی است که این صفات واقعا در طرف باشد، اما اگر صفتی اصلا وجود نداشته باشد داخل در عنوان تهمت خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین‏تر است.
معمول است که بعد از غیبت گفته می‏شود: این سخنی است که در حضور او نیز می‏گویم، در حالی که گفتن آن پیش روی طرف نه تنها از گناه غیبت گفته می‏شود: این سخنی است که در حضور او نیز می‏گویم، در حالی که گفتن آن پیش روی طرف نه تنها از گناه غیبت نمی‏کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین‏تری را به بار می‏آورد.
غیبت مانند بسیاری از صفات ذمیمه تدریجا به صورت یک بیماری روانی در می‏آید، به گونه‏ای که غیبت کننده از کار خود لذت می‏برد، و از این پیوسته آبروی این و آن را بریزد احساس رضا و خشنودی می‏کند، و این یکی از مراحل بسیار خطرناک اخلاقی است.
اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه‏های درونی غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن می‏زند بپردازد، انگیزه‏هایی همچون بخل و حسد و کینه‏توزی و عداوت و خود برتر بینی
باید از طریق خودسازی، و تفکر در عواقب سوء این صفات زشت و نتائج شومی که به بار می‏آورد، و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگیها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگی به غیبت باز دارد.
سپس در مقام توبه برآید، و از آنجا که غیبت جنبه حق الناس دارد اگر دسترسی به صاحب غیبت دارد و مشکل تازه‏ای ایجاد نمی‏کند، از او عذر خواهی کند، هر چند بصورت سر بسته باشد، مثلا بگوید من گاهی بر اثر نادانی و بیخبری از شما غیبت کرده‏ام مرا ببخش، و شرح بیشتری ندهد، مبادا عامل فساد تازه‏ای شود. و اگر دسترسی به طرف ندارد یا او را نمی‏شناسد، یا از دنیا دفته است، برای او استغفار کند، و عمل نیک انجام دهد، شاید به برکت آن خداوند متعال وی را ببخشد و طرف مقابل را راضی سازد.
قانون غیبت مانند هر قانون دیگر استثنایی دارد، از جمله این که گاه در مقام مشورت مثلا برای انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن کسی سؤالی از انسان می‏کند، امانت در مشورت که یک قانون مسلم اسلامی است ایجاب می‏کند اگر عیوبی از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانی در دام بیفتد، و چنین غیبتی که با چنین نیت انجام می‏گیرد حرام نیست.
همچنین در موارد دیگری که اهداف مهمی مانند هدف مشورت در کار باشد، یا برای احقاق حق و تظلم صورت گیرد.
البته کسی که آشکارا گناه می‏کند و به اصطلاح متجاهر به فسق است از موضوع غیبت خارج است، و اگر گناه او را پشت سر او بازگو کنند ایرادی ندارد، ولی باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهی است که نسبت به آن متجاهر است.
این نکته نیز قابل توجه است که نه تنها غیبت کردن حرام است گوش به غیبت دادن، و در مجلس غیبت حضور یافتن آن نیز جزء محرمات است، بلکه طبق پاره‏ای از روایات بر مسلمانان واجب است که رد غیبت حضور یافتن آن نیز جزء محرمات است، بلکه طبق پاره‏ای از روایات بر مسلمانان واجب است که رد غیبت کنند، یعنی در برابر غیبت به دفاع برخیزند، و از برادر مسلمانی که حیثیتش به خطر افتاده دفاع کنند، و چه زیبا است جامعه‏ای که اصول اخلاقی در آن دقیقا اجرا شود. (تفسیر نمونه، ج 22، ص 195)