آیات :
آثار سوء عجله
و لما رجع موسی الی قومه غضبن أسفا قال بئسما خلفقتومنی من بعدی أعلتم أعجلتم أمر ربکم و ألقی الالواح و أخذ برأس أخیه یجره الیه قال ابن أم ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء و لا تجعلنی مع القوم الظلمین(1090)؛ و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، بد جانشینانی برایم بودید (و آیین کرا ضایع کردید)! آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و عصانیت) به سوی خود کشید؛ او گفت: فرزندم مادرم! این گروه، مرا در فشار گذارند و ناتوان کردند؛ ونزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!
عجله انسان باعث اشتباه و گرفتاری در شرور
و یدع الانسن بالشر دعاءه بالخیر و کان الانسن عجولا(1091)؛ انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب میکند آن گونه که نیکیها را میطلبد؛ همیشه عجول بوده است!
حاکمیت روح عجله بر انسان
خلق الانسن من عجل سأوریکم ءایتی فلا تستعجلون(1092)؛ (آری،) انسان از عجله آفریده شده؛ ولی عجله نکنید؛ بزودی آیاتم را به شما نشان خواهم داد!
عجله ممدوح
یأیها الذین ءامنوا اذا نودی للصلوه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون(1093)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر میدانستید!
عجله در پرسش دور از ادب تعلم
قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شیء حتی أحدث لک منه ذکرا(1094)؛ (خضر) گفت: پس اگر میخواهی بدنبال من بیایی، از هیچ چیز مپرس تا خودم (به موقع) آن را برای تو بازگو کنم.
مطلوبیت عجله در کار خیر
أولئک یسرعون فی الخیرت و هم لها سبقون(1095)؛ (آری) چنین کسانی در خیرات سرعت میکنند و از دیگران پیشی میگیرند (و مشمول عنایات ما هستند).
روایات :
هلاکت عجولان
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): انما أهلک الناس العجله و لو أن الناس تلبثوا لم یهلک أحد(1096)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): در حقیقت، مردم را شتابزدگی به هلاکت افکنده است. اگر مردم آرام و شتابزدگی به دور بودند، هیچکس هلاک نمیشد.
صفت شیطان
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الاناه من الله و العجله من الشیطان(1097)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): آرامی از صفات خداست و شتابزدگی از صفات شیطان.
لغزش همراه عجله
العجل یوجب العثار(1098)؛ امام علی (علیه السلام): عجله کردن موجب لغزش است.
زیادی لغزش
مع العجل یکثر الزلل(1099)؛ امام علی (علیه السلام): با عجله کردن، لغزشها زیاد میشود.
پشتیبانی همراه شتابزدگی
مع التثبت تکون السلامه، و مع العجله تکون الندامه(1100)؛ امام صادق (علیه السلام): با آرامش و درنگ، سلامتی از خطا و لغزش است و با شتابزدگس پشیمانی.
شتاب در کار خیر
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ان الله یحب من الخیر ما یعجل(1101)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خداوند کار خیری را که با شتاب صورت گیرد، دوست دارد.
درنگ در کار ناشایست
التؤده ممدوحه (فی کل شی) الا فی فرص الخیر(1102)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): درنگ در هر چیزی پسندیده است، مگر در فرصتهایی که برای انجام کار خوب دست میدهد.
عجله در تصمیم خیر
عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: کان أبی یقول اذا هممت بخیر فبادر فانک لا تدری ما یحدث(1103)؛ امام صادق (علیه السلام): پدرم میفرمود: هرگاه آهنگ کار خیر کردی، بشتاب؛ زیرا نمیدانی که چه پیش خواهد آمد.
پرهیز از عجله
اتئد تصب أو تکد(1104)؛ امام جواد (علیه السلام): شتاب مکن تا برسی یا نزدیک شوی.
داستانها :
گاهی عجله خوب است!
عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، ظهر فرا رسید، مؤذن در مسجد النبی اذان ظهر را گفت و مردم را به شرکت در نماز جماعت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت نمود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسجد آمد و مسلمین ازدحام کردند و صفوف نماز تشکیل شد، و نماز جماعت شروع گردید. در وسط نماز ناگاه دیدند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواهد شتاب و عجله نماز را تمام کند.
خدایا چه شده؟ مگر بیماری شدیدی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عارض گردیده؟ او که همواره به وقار و آرامش در نماز سفارش میکرد، اکنون چرا مستحبات نماز را رعایت نمیکند، آنهمه عجله برای چه؟ چرا؟ یعنی چه؟
چند لحظه نگذشت که نماز تمام شد، مردم نزد آن حضرت جهیدند، احوال پرسیدند، میگفتند: ای رسول خدا! آیا پیش آمدی شده؟ حادثهای رخ داده؟ چرا نماز را این گونه با شتاب و سرعت به پایان رساندی؟
پاسخ همه این چراها، فقط این جمله بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود: أما سمعتم صراخ الصبی؛ آیا شما صدای گریه و جیغ کودک شیرخوار را نشنیدید؟
معلوم شد، کودک شیرخواری در نزدیکی آنجا گریه میکرد و کسی نیست که او را آرام نماید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را با شتاب تمام کرد، تا کودک را آرامش و نوازش دهد(1105).
نتیجه عجله و شتابزدگی
دریائی بود، حیوانات بسیار و مختلف داشت، بعضی از آنها هم آبزی بودند و هم خاکزی، به اصطلاح ذوحیاتین بودند، یعنی هم میتوانستند در دورن دریا زندگی کنند و هم بیرون دریا.
یکی از این حیوانات درنده به یکی از حیوانات درنده صحرائی صدمهای زد، حیوان صحرائی او را دنبال کرد تا قصاص کند، او فرار کرد و خود را به دریا افکند، حیوان صحرائی نتوانست وارد دریا شود.
شیر گفت: چارهای نیست جز آنکه آب دریا را خارج کنند و آن حیوان ظالم را دستگیر و مجازات نمایند.
شیر به همه حیوانات فرمان داد تا کنار دریا بروند و آب دریا را خالی کنند، آنها کنار دریا آمدند، هرکدام با وسیلهای مخصوص به خود، آب دریا را میکشیدند، فیل با خرطومش، حاجی لک لک با منقارش و... همه با عجله مشغول کشیدن آب بودند به طوری که طولی نکشید آب دریا به تلاطم افتاد و حیوانات دریائی احساس خطر کردند و جریان را به رهبر خود گفتند، رهبرآنها گفت بروید از نزدیک ببینید آیا با عجله و شتابزدگی آب را بیرون میکشند و یا با آرامش!
آنها برای گزارش این خبر خود را به لب دریا رسانیدند و دیدند حیوانات صحرائی با شتاب سرسام آور، آب را میکشند، بازگشتند و جریان را به رهبر خود گزارش دادند.
رهبر گفت: ناراحت نباشید، چون آنها در کارشان عجله و شتاب دارند بزودی کوفته و خسته شده و از کارشان دست میکشند و ما نجات مییابیم.
همانطور که او گفت آنها خسته شدند، و دست از کار کشیدند.
این است که بزرگان گفتهاند، العجله من الشیطان و التأنی من الرحمن؛ شتابزدگی از شیطان است و آرامش در کارها از خدای رحمان است(1106).
لقمه حلال
امام باقر (علیه السلام) فرمود: هیچ انسانی نیست مگر آن که خداوند برای او رزق حلال مقرر فرموده است(1107).
و فی وصایا لقمان لابنه: و ألزم القناعه و الرضا بما قسم الله و ان السارق اذا سرق حبسه الله من رزقه و کان علیه اثمه ولو صبر لنال ذلک و جاءه من وجه(1108)؛ در وصایای حضرت لقمان به فرزندش آمده است که همواره ملازم قناعت و راضی به تقسیم خداوند باش. دزد وقتی مرتکب سرقت میشود، خداوند از رزق او میکاهد و گناه دزدی به عهدهاش میماند. اگر صبر میکرد و دزدی نمینمود، همان مقدار، از راه مشروع به وی میرسید.
دخل علی (علیه السلام) المسجد و قال الرجل أمسک علی بغلتی فخلع لجامها و ذهب به فخرج علی (علیه السلام) بعد ما قضی صلاته و بیده در همان لیدفعهما الیه مکافاه له فوجد البغله عطلا فدفع الی أحد غلمانه الدر همین لیشتری بهما لجاما فصادف الغلام اللجام المسروق فی السوق قد باعه الرجل بدر همین فأخذه بالدر همین و عاد الی مولاه فقال علی (علیه السلام) ان العبد لیحرم نفسه الرزق الحلال بترک الصبر و لایزاد علی ما قدر له؛ علی (علیه السلام) در رهگذر به مسجدی رسید. از قاطر پیاده شد که به داخل مسجد برود، مردی در آن جا بود، قاطر را به او سپرد و وارد مسجد گردید. آن مرد لجام قاطر را درآورد و با خود برد.
امام در مسجد، نمازگزارد، دو درهم در دست گرفته بود تا اجرت آن مرد را بدهد. موقعی که آمد، دید قاطر بدون نگهبان و بیلجام است. دو درهم را به یک شخصی داد که برود و یک افسار بخرد.
او در بازار آمد، لجام قاطر را در دکانی دید که مرد سارق آن را به دو درهم فروخته بود. فرستاده علی (علیه السلام) آن را به دو درهم خرید و نزد مولای خود برگشت و جریان را به عرض حضرت رساند. امام (علیه السلام) فرمود: آدمی با بیصبری، خود را از رزق حلال محروم مینماید و چیزی بیشتر از آن چه مقدار است، به وی نمیرسد.
خلاصه در اسلام رزق حلال اهمیت بسیار دارد و مسلمان موظف است این امر را درباره خود و درباره کسانی که نفقه آنها بر وی واجب است، رعایت نماید و حداقل از غذایی استفاده کند که در پیشگاه الهی مورد مؤاخذه قرار نگیرد.
مردی میگوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم. شخصی در حضور امام (علیه السلام) دعا کرد که: بارالها! به من رزق طیب روزی فرما! حضرت فرمود: چه درخواست دور از اجابتی! این غذای پیامبران است. از خداوند رزقی را بخواه که در قیامت تو را برای آن رزق عذاب ننماید(1109). سرانجام عجله و سوءظن در کارها
شخصی کودک شیرخوار خود را در خانه خود در بسترش خوابانید و بیرون رفت، او سگی داشت که از خانه حفاظت میکرد، آن شخص پس از ساعتی به خانه بازگشت، وقتی کنار در خانه رسید، دید سگش با شوق و شوری به پیش میآید، ولی پوزهاش خون آلود است، گمان بد به سگش برد که به کودکش حمله کرده و او دریده است، عصبانی شد، با شتابزدگی اسلحه خود را کشید و چندین تیر به آن سگ شلیک کرد و او کشت.
بعد به خانه بازگشت ولی دید کودکش سالم است، و پس از تحقیق دریافت که درندهای به سراغ کودک آمده، ولی سگ او برای حفظ جان کودک صاحب خانه، به درنده حمله کرده و او را از خانه بیرون رانده است، و به همین جهت، پوزهاش خون آلود شده، بسیار متأثر شد، کنار سگش که در حال جان دادن بود آمد، دید چشمهای سگش پر از اشک شده و با زبان حال میگوید: من جوانمردی کردم، و از کودک صاحبم حفاظت نمودم ولی تو ای انسان، با عجله و شتاب و سوءظن، این گونه مزدم را دادی!
اشعار :
زود نانیکو
مکن تعجیل در تحصیل مقصود - با دیری که باشد خوشتر از زود
گر افتد صید نیکو در دام - به است از زود نانیکو سرانجام (جامی)
آهسته و پیوسته
رهرو آن نیست که تند و گهی خسته رود - رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
گسستگی در عجله
رفتن و نشستن که دویدن و گسستن. (سعدی)
نکات :
بسیار دیده شده افرادی به هنگام شنیدن سخن یک گوینده، هنوز مطلب تمام نشده به تکرار یا تکمیل آن میپردازند، این امر گاهی ریشه کمصبری دارد و گاهی غرور و اظهار وجود، ولی گاهی نیز عشق و علاقه زیاد به دریافت مطلب و انجام مأموریتی انسان را بر این کار وادار میکند که در این صورت انگیزه مقدسی دارد، ولی، نفس عمل یعنی عجله کردن غالبا ایجاد مشکلات میکند، به همین دلیل در متون دینی ما از این کار نهی شده، هر چند به منظور صحیحی باشد.
اصولا کارهایی که شتابزده انجام میگیرد خالی از عیب و نقص نخواهد بود.
البته عجله را با سرعت نباید اشتباه کرد: سرعت آن است که برنامه کاملا تنظیم شده باشد و تمام مسائل محاسبه گردد سپس بدون فوت وقت برنامه پیاده شود ولی عجله آنست که هنوز برنامه پخته نباشد، و نیاز به تکمیل و بررسی داشته باشد، به همین دلیل سرعت، مطلوب است و عجله و شتاب نامطلوب.
انسان از عجله آفریده شده! خلق الانسان من عجل
انسان عجول است و کان الانسان عجولا (اسراء - 11)
در حقیقت تعبیر خلق الانسان من عجل یک نوع تأکید است، یعنی آن چنان انسان عجول است که گویی از عجله آفریده شده، و تارو پود وجودش از آن تشکیل یافته! و به راستی بسیاری از مردم عادی چنینند هم در خیر عجولند و هم در شر، حتی وقتی به آنها گفته میشود اگر آلوده کفر و گناه شوید، عذاب الهی دامنتان را میگیرد میگویند پس چرا این عذاب زودتر نمیآید؟! و در پایان آیه اضافه میکند: عجله نکنید من آیات خود را به زودی به شما نشان میدهم سأریکم آیاتی فلا تستعجلون.
انسان عجول حتی در راه بدبختی و نابودی خود نیز عجله میکند.
اگر انسان ذاتا عجول آفریده شده چرا نهی از عجله؟ جواب: با توجه به اصل اختیار و آزادی اراده انسان و قابل تغییر بودن صفات و روحیات و ویژگیهای اخلاقی، هیچگونه تضادی در کار نیست، چرا که با تربیت و تزکیه نفس میتوان این حالت را دگرگون ساخت.
در تصمیمگیریها و قضاوتها مواظب باشیم با عجله دچار اشتباه جبران ناپذیری نشویم.
هر اتفاق ناگواری که مشاهده میکنیم، رد پایی از عجله در آن موجود است.