آیات :
مهربانی مؤمنان
و ألف بین قلوبهم لو أنفقت ما فی الارض جمیعا ما ألف بین قلوبهم و لکن الله ألف بینهم انه عزیز حکیم(2055)؛ و دلهای آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روی زمین است صرف میکردی که میان دلهای آنان الفت دهی، نمیتوانستی! ولی خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است!
دستور به مهربانی
فلا اقتحم العقبه و ما أدراک ما العقبه أو اطعم فی یوم ذس مسغبه یتیما ذا مقربه أو مسکینا ذا متربه ثم کان من الذین ءامنوا و تواصوا بالصبر و بالرحمه أولئک أصحب المیمنه(2056)؛ ولی او از آن گردنه مهم نگذشت! و تو نمیدانی آن گردنه چیست! آزاد کردن بردهای، یا غذا دادن در روز گرسنگی... یتیمی از خویشاوندان، یا مستمندی خاکنشین را، سپس از کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایی و رحمت توصیه میکنند! آنها اصحاب الیمیناند نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند)!
اهمیت مهربانی
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین(2057)؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از طرف تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و کارها، بیا آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
عاطفه در جامعه انسانی
و من ءایته أن خلق لکم من أنفسکم أزوجا لتسکنوا الهیا و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایت لقوم یتفکرون(2058)؛ و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکر میکنند!
نازک دلی و مهربانی اولیاء خدا
فلما ذهب عن ابراهیم الروع و جاءته البشری یجدلنا فی قوم لوط ان ابراهیم لحلیم أوه منیب(2059)؛ هنگامی که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید درباره قوم لوط با ما مجادله میکرد... چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (بسوی خدا) بود!
قلبهای سخت منزلگاه شیطان
لیجعل ما یلقی الشیطن فتنه للذین فی قلوبهم مرض و القاسیه قلوبهم و ان الظلمین لفی شقاق بعید(2060)؛ هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حق قرار گرفتهاند!
اثر نگرفتن از آیات الهی موجب قساوت
ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره أو أشد قسوه و ان من الحجاره لما یتفجر منه الانهر و ان منها لما یشقق فیخرج منه الماء و ان منها لما یهبط من خشیه الله و ما الله یغفل عما تعلمون(2061)؛ سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ یا سختتر! چرا که پارهای از سنگها میشکافد، و از آن نهرها جاری میشود؛ و پارهای از آنها شکاف بر میدارد، و آب از آن تراوش میکند؛ و پارهای از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر میافتد؛ (اما دلهای شما، نه از خوف خدا میتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!) و خداوند از اعمال شما غافل نیست.
روایات :
مهربانی خدا
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الراحمون یرحمهم الرحمن ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء(2062)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خدای رحمان به مردمان دلرحم رحم میکند. در زمین رحم کنید، تا آن که در آسمان است به شما رحم کند.
رحمکن تا مورد رحم باشی!
عنه (صلی الله علیه و آله و سلم): ینادی مناد فی النار: یا حنان یا منان نجنی من النار فیامر الله ملکا فیخرجه حتی یقف بین یدیه، فیقول عزوجل: هل رحمت عصفورا(2063)؛ پیامبر خدا: آواز دهندهای در دوزخ فریاد میزند: مهربانا! بخشایشگر! از آتش نجاتم بده. پس خداوند فرشتهای را فرمان میدهد که را از آتش بیرون میآورد و در پروردگار میایستد. خداوند عزوجل به او میفرماید: آیا تو به گنجشکی رحم کردی؟
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الراحمون یرحمهم الرحمن ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء(2064)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): خدای رحمان به مردمان دلرحم رحم میکند. در زمین رحم کنید، تا آن که در آسمان است به شما رحم کند.
سفارش علی (علیه السلام) در مورد رحم کردن
الامام علی (علیه السلام): ارحم ترحم؛ امام علی (علیه السلام): رحم کن، تا به تور رحم شود.
ترحم به فرودست
عنه (علیه السلام): عجبت لمن یرجو رحمه من فوقه کیف لا یرحم من دونه(2065)؟!؛ امام علی (علیه السلام): در شگفتم از کسی که به رحم و شفقت فرداست خود امید دارد، چگونه به فرودست خود رحم نمیکند.
مهربانی با چه کسی؟!
أن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: ارحموا عزیزا ذل و غنیا افتقر و عالما ضاع فی زمان جهال(2066)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): به عزیزی که خوار گشته و توانگری که تهی دست شده و دانشمندی که در روزگار نادانان تباه گردیده است، مهربانی کنید.
مهربانی با مستمندان
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ارحم المساکین(2067)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): یا مستمندان مهربانی کنید.
مهربانی در خانواده
الامام علی (علیه السلام): ارحم من أهلک الصغیر و وقر منهم الکبیر؛ امام علی (علیه السلام): با کودکان خانوادهات مهربان باش و بزرگان خانوادهات را احترام کن.
مهربانی، رحمت خداست!
رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ان الله تعالی خلق مائه رحمه یوم خلق السماوات والارض، کل رحمه منها طباق ما بین السماء والارض، فأهبط رحمه منها الی الارض فبها تراحم الخلق، و بها تعطف الوالده علی ولدها، وبها تشرب الطیر و الوحوش من الماء، وبها تعیش الخلائق(2068)؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): روزی که خداوند متعال آسمانها و زمین را آفرید، صد رحمت بیافرید که هر رحمتی به اندازه فاصله آسمان و زمین است. پس از آن رحمتها یکی به زمین فرود آمد که به سبب آن خلایق به یکدیگر ترحم میکنند و مادر به فرزندش مهر میورزد و پرندگان و حیوانات آب مینوشند و مردمان زندگی میکنند.
نزول رحمت خدا با مهربانی
الامام علی (علیه السلام): ببذل الرحمه تستنزل الرحمه امام علی (علیه السلام): با مهربانی به دیگران است که رحمت (خدا) فرود میآید.
داستانها :
رحم و محبت
روزی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود و یکی از فرزندانشان را روی زانوی خود نشانده و میبوسید و به او محبت میکرد. در این هنگام مردی از اشراف جاهلیت، خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و به آن حضرت عرض کرد: من ده تا پسر دارم تا به حال هنوز هیچکدامشان را برای یک بار هم نبوسیدهام.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این سخن چنان عصبانی و ناراحت شدند که صورت مبارکشان برافروخته و قرمز گردید، آنگاه فرمود: من لا یرحم، آن کس که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد خدا هم به او رحم نخواهد کرد. و بعد اضافه نمود: من چه کنم اگر خدا رحمت را از دل تو کنده است(2069).
من از جبابره نیستم
روزی یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و حاجتی داشت. وقتی که جلو آمد روی حساب آن چیزهایی که شنیده بود، ابهت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد! پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نارحت شدند و سؤال کردند: آیا از دین من زبانت به لکنت افتاد؟
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را بغل گرفتند و طوری فشردند که بدنش، بدن پیغمبر را لمس نماید، آنگاه فرمودند: آسان بگیر از چه میترسی؟ من از جبابره نیستم، من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر میدوشید، من مثل برادر شما هستم، هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
اینجاست که میبینیم آن قدرت و نفوذ و توسعه و امکانات یک ذره نتوانسته است در روح پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تأثیر بگذارد، پیغمبر علی، مقامشان خیلی بالاتر از این حرفهاست. بایستی سراغ سلمانها، باذرها، عمارها، اویس قرنیها و صدها نفر دیگر از اینها برویم و یا قدری به جلوتر بیائیم سراغ شیخ انصاری برویم(2070).
در ظله بنی ساعده
شب بود و هوا بارانی و مرطوب. امام صادق (علیه السلام) تنها و بیخبر از همه کسان خویش، از تاریکی شب و خلوت کوچه استفاده کرده، از خانه بیرون آمد و به طرف ظله بنی ساعده روانه شد. از قضا معلی بن خنیس که از از اصحاب و یاران نزدیک امام بود، و ضمنا ناظر خرج منزل امام هم بود، متوجه بیرون رفتن امام از خانه شد. پیش خود گفت، امام را در این تاریکی تنها نگذارم. با چند قدم فاصله که فقط شبح امام را در آن تاریکی میدید، آهسته به دنبال امام حرکت کرد. همین طور آهسته به دنبال امام میرفت، ناگهان متوجه شد مثل اینکه چیزی از دوش امام به زمین افتاده و روی زمین ریخت؛ صدای امام را شنید که آهسته میفرمود: خدایا این را به ما برگردان.
در این وقت، معلی جلو رفت و سلام کرد. امام از صدای معلی او را شناخت و فرمود: تو معلی هستی؟
- بلی معلی هستم.
بعد از آنکه جواب امام را داد، دقت کرد ببیند که چه چیز بود که روی زمین افتاد؛ دید مقداری نان بر روی زمین ریخته است. امام فرمود: اینها را از روی زمین جمع کن و به من بده.
معلی تدریجا نانها را از روی زمین جمع کرد و به دست امام داد. انبان بزرگی از نان بود که یک نفر به سختی میتوانست آن را به دوش بکشد. معلی گفت: اجازه بده این را من به دوش بگیرم. امام فرمود: خیر لازم نیست، خودم به این کار از تو سزاوارترم.
امام نانها را به دوش کشید و دو نفری راه افتادند تا به ظله بنی ساعده رسیدند. آنجا مجمع فقرا و ضعفا بود؛ کسانی که از خود خانه و مأوائی نداشتند، در آنجا به سر میبردند. همه خواب بودند و یک نفر هم بیدار نبود. امام نانها را یکی یکی و دوتا دوتا، در زیر جامه هر یک از آنها گذاشت، و احدی را فروگذار نکرد. سپس عازم برگشتن شد. معلی گفت: آیا این جماعت که تو در این دل شب برایشان نان آوردهای، شیعهاند و معتقد به امامت هستند؟
- نه، اینها معتقد به امامت نیستند، اگر معتقد به امامت بودند، نمک هم میآوردم(2071).
اعرابی و رسول اکرم
عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد، تا مگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سیم و زری بگیرد هنگامی وارد مسجد شد که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطائی خواست. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد؛ بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت خشمگین شدند، و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع شد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعدا اعرابی را با خود به خانه برود، و مقداری دیگر به او کمک کرد؛ ضمنا اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به وضع رؤسا و حکامی که تاکنون دیده شباهت ندارد. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمهای تشکرآمیز به زبان آورد. در این وقت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی که موجب خشم اصحاب و یاران من شد. من میترسم از ناحیه آنها به تو گزندی برسد، ولی اکنون در حضور من این جمله تشکرآمیز را گفتی، آیا ممکن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی آنان نسبت به تو از بین برود؟ اعرابی گفت: مانعی ندارد.
روز دیگر اعرابی به مسجد آمد، در حالی که همه جمع بودند، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به جمعیت کرد و فرمود: این مرد اظهار میدارد که از ما راضی شده، آیا چنین است؟ اعرابی گفت: چنین است. و همان جمله تشکرآمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به جمعیت کرد و فرمود: مثل من و اینگونه افراد، مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار میکرد، مردم به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند، و به دنبال شتر دویدند؛ آن شتر بیشتر رم کرد و فراریتر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش میکنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد، من خودم بهتر میدانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم. همینکه مردم را از تعقیب بازداشت، رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام جلوی شتر آمد، بعد با کمال سهولت، مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم، حتما این اعرابی بدبخت به دست شما کشته شده بود - و در چه حال بدی کشته شده بود، در حال کفر و بت پرستی - ولی من مانعی دخالت شما شدم، و خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم(2072).
مهربانی امام حسین (علیه السلام) به مرد شامی
شخصی از اهل شام، به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش یه مردی افتاد که در کناری نشسته بود؛ توجهش جلب شد و سؤال کرد: این مرد کیست؟ گفته شد: حسین بن علی بن ابیطالب است. سوابق تبلیغاتی عجیبی(2073) که در روحش رسوخ کرده بود، موجب شد که دیگ خشمش به جوش آید و قربه الی الله آنچه میتواند سب و دشنام، نثار حسین بن علی بنماید. همینکه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسین (علیه السلام) بدون آنکه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی کند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او کرد، و پس از آنکه چند آیه از قرآن - مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض قرائت کرد و به او فرمود: ما برای هر نوع خدمت و کمک به تو آمادهایم. آنگاه از او پرسید: آیا از اهل شامی؟ جواب داد: آری. امام (علیه السلام) فرمود: من با این خلق و خوی سابقه دارم و سر چشمه آن را میدانم. پس از آن فرمود: تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو کمک دهیم، حاضریم در خانه خود از تو پذیرایی کنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.
مرد شامی که منتظر بود امام با عکس العمل شدیدی با او برخورد کند، و هرگز گمان نمیکرد با یک چنین گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد که گفت: آرزو داشتم در آن وقت زمین شکافته میشد و من به زمین فرو میرفتم، و این چنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمیکردم. تا آن ساعت برای من، در روی زمین کسی از حسین بن علی و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت، کسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست(2074).
مردی که اندرز خواست
مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. از آن حضرت پندی و نصیحتی تقاضا کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: خشم مگیر. و بیش از این چیزی نفرمود. آن مرد به قبیله خویش برگشت. اتفاقا وقتی که به میان قبیله خود رسید، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه مهمی پیش آمده، از این قرار که جوانان قوم او دستبردی به مال قبیلهای زدهاند و آنها نیز معامله به مثل کردهاند، و تدریجا کار به جایی باریک رسیده، و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرائی کردهاند، و آماده جنگ و کار زارند. شنیدن این خبر هیجان آور، خشم او را برانگیخت؛ فورا سلاح خویش را خواست و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد. در این حال، به یادش آمد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده؛ به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده است، و آن حضرت به او فرموده جلو خشم خود را بگیرد. در اندیشه فرو رفت که چرا من تهییج شدم، و به چه موجبی من سلاح برداشتم، و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کردهام؟! چرا بیجهت من برافروخته و خشمناک شدهام؟! با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله کوتاه را به کار گیرم.
جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت: این ستیزه برای چیست؟ اگر به دلیل غرامت آن تجاوز است که جوانان نادان ما کردهاند، من حاضرم از مال شخصی خودم ادا کنم؛ دلیلی ندارد که ما برای چنین چیزی به جان یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم.
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند، غیرت و مردانگیشان تحریک شد و گفتند: ما هم از تو کمتر نیستیم. حالا که چنین است ما از اصل ادعای خود صرف نظر میکنیم.
هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند(2075).
اشعار :
رحمت خدا
ایزد کند رحمت بر آن کس که او - رحمت کند بر مردم ممتحن (فرخی)
مهربانی کن!
هر که رحمت نکند بر وی رحمت نکنند. (از کیمیای سعادت)
مهربانی با ضعیفان
میازار موری که دانهکش است - که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی)
نکات :
در روایات متعددی از پیشوایان اسلام نقل شده که دین چیزی جز محبت نیست، از جمله در کتاب خصال و کافی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: آیا دین جز محبت است؟
روح و حقیقت دین همان ایمان و عشق به خدا است ایمان و عشقی که شعاع آن، تمام وجود انسان را روشن میکند و همه اعضاء و دستگاههای تن تحت تأثیر قرار میگیرند و اثر بارز آن پیروی از فرمان خدا است.
هم چنان که تعلیم نیازمند رحم و مهربانی است، الرحمن علم القرآن تربیت و تزکیه نیز باید بر اساس رحم و مهربانی باشد.
الفت و مهربانی بین اهل ایمان، مورد عنایت خاص خداوند است.
تبلیغ، باید همراه با مهربانی و سوز باشد.
از عوامل تأثیر کلام در دیگران، خیرخواهی، دلسوزی، مهربانی، بیتوقعی و تواضع است.
فرزندان را با مهربانی مورد خطاب قرار دهید.
در شیوه هدایت، ابتدا از رحم و مهربانی بگوییم، سپس از هشدار و تهدید.
عبارت و لیتلطف وسط قرآن کریم قرار دارد که به معنای مدارا و هوشیاری همراه با مهربانی است و این خود لطفی است که کلمه وسط قرآن را لطف و تلطف و مهربانی تشکیل داده است.
تقوا به معنای انزوا و خشن بودن نیست، بلکه همراه مردم بودن با مهربانی و محبت است.
مهربانی در عین قدرت، یک صفت الهی است.
اسلام، دین رأفت، شرافت و کرامت است.
روحیه رأفت و عطوفت برای انسان ارزش است.
محبت و رأفت باید در مدار شرع باشد.