الف) ولایت فقیه:
اصل ولایت فقیه هم به لحاظ مبانی دینی و هم به دلیل تزاحم آن با آزادیها و حقوق مردم مردود میباشد.(230)
ب) مجلس خبرگان و رهبری:
این گروهک با گستاخی هرچه تمامتر در یکی از خبرنامههای خود مینویسد:
توان رهبری در حل مشکلات به وجود آمده در روابط قوای سه گانه و ناتوانی وی در نصب عناصر شایسته در مناصب و نیز ناتوانی در تعیین سیاستهای کلی و عدم مدیریت درست در اجرای آنها میتواند خبرگان را به تجدید نظر در انتخابات رهبر وا دارد.(231)
ج) ریاست جمهوری:
مصدق باید الگوی خاتمی باشد، مصدق وقتی نخست وزیر شد و وارد حکومت شد نظام به طور کل در دست شاه بود، قوه مقننه هم در دست شاه بود، او در طول دو سال حکومتش این همه کار مثبت کرد، فقط مردم را به صحنه میآورد و از نیروی مردم استفاده میکرد، معمولاً حکومتها از فشار افکار عمومی میترسند. خاتمی باید بامانورهای مختلف در شرایط مختلف از مردم استفاده کند.(232)
د) تقلید از مراجع عظام:
بحث تقلید مربوط به سنتهای کهن غلط است. تقلید انسان را بیفکر بار میآورد. تقلید قدرت تفکر انسان را از بین میبرد. در زمان قدیم چون راهنمایان و علما اندک بودند و قدرت دسترسی به اطلاعات کم بود انسانها به ناچار تقلید میکردند، ولی در حال حاضر تقلید انسان را تنبل میکند.(233)
ه) حکومت شیعه:
کشور ما تجربه حکومت شیعی را به صورت منفی دیده است و به عبارت دیگر حکومت شیعه در ایران همیشه منفی بوده است.(234)
و) دین:
دین برای دغدغههای هستی شناسانه آدمی آمده و اگر ما بخواهیم از او راه ملی، سیاسی و اجتماعی بگیرم، دین را در حد یک ایدئولوژی تنزل دادهایم. سنت گرایان بطور موروثی دین دارند و هرچه پدرانشان کردهاند میکنند، ولی آنهایی که عقلائیاند و تابع بلاشرط آباء و اجداد نیستند دین را با شرایط زمان میپذیرند.(235)
بنابراین گروهک مذکور نیز همانند سایر جریانهای روشنفکری، توان خود را متوجه مقابله با حاکمیت دینی و ولایت فقیه نموده است.