تربیت
Tarbiat.Org

نفوذ و استحاله‏
مرکز غدیر‏‏‏

3-5-1- روشنفکران و عوض کردن مسیر نهضت مشروطه‏

نهضت مشروطه که در واقع خشم مردم مسلمان ایران به رهبری مراجع معظم تقلید و روحانیت، علیه استعمار روس و انگلیس و بی‏کفایتی حکام قاجار بود، از مساجد و تکایا - که در اختیار علمای دین بود - شروع شده و گسترش یافت. قدرت‏های بیگانه، خصوصاً انگلیسی‏ها در محاسبه‏های خود دریافتند که اگر وحدت ملت با قداست روحانیت و هدایت آنها به سوی برپایی حکومت اسلامی سوق پیدا کند، منافع خود را از دست خواهند داد. لذا تصمیم گرفتند با استفاده مستقیم و غیر مستقیم از روشنفکران متجدد علاقه‏مند به تمدن غرب، اقدام به جریان سازی نموده و اختلاف ایجاد کنند. اینان با تشکیل انجمن‏ها، کانون‏ها، محافل، احزاب و گروهها، فرماندهی و هدایت مردم را که از طریق مساجد در اختیار علماء و مراجع معظم تقلید بود، به این تشکل‏ها که در واقع از سوی لژهای فراماسونری هدایت می‏شد، منتقل نمودند و مشروطه‏ای با خواست انگلیس برپا کردند که در نهایت منجر به هدر رفتن خون شهدای نهضت مشروطه، شهادت علمای اسلام (آیةالله شیخ فضل‏الله نوری و...)، به اسارت درآمدن ملت مظلوم برای مدت یک قرن و روی کار آمدن رضاخان شد.
بنابراین اولین خیانت عمده و ماندگار روشنفکران وابسته، منحرف کردن نهضت مشروطه از جوهره اصلی خود (حاکمیت دین و ارزشهای دینی) و شکل گیری قرن استبداد بود.
لیکن امروز، عده‏ای در تحلیلی غیر واقع بینانه و تحریف شده، متأسفانه سعی دارند دلایل انحراف مشروطه و استبداد یک قرن بعد از آن را، قرار گرفتن دین توسط علماء در مقابل خواست مردم، اعلام نمایند. این تحلیل غلط علاوه بر اینکه روشنفکران وابسته را تطهیر می‏کند، نقش قدرت‏های استعماری، خصوصاً انگلیس را در دخالت مستقیم و غیرمستقیم و انحراف نهضت مشروطه نادیده می‏انگارد و از سوی دیگر این اتهام به علماء، اشتباهی بزرگ می‏باشد که عواقب ناگواری را در بر خواهد داشت. لذا برای رفع این شبهه گوشه‏ای از نامه شهید آیةالله شیخ فضل‏الله نوری به علماء اسلام بیان می‏شود. ایشان نوشته‏اند:
... امروز دشمنان شما در این مملکت با دستیاری منافقان وضعی فراهم آورده‏اند که دین شما و دولت شما هر دو را ضعیف کرده‏اند و در خطر عظیم قرار داده‏اند، جماعت آزادی طلب (منظور آن شهید بزرگوار، روشنفکران مرعوب غرب بوده‏است) به توسط دو لفظ دلربای عدالت و شورا برادران ما را فریفته، به جانب لامذهبی می‏رانند و گمان می‏رود که عصر ریاست روحانی و تاریخ انقراض دولت اسلام و انقلاب شریعت خیرالانام واقع بشود و چیزی نگذرد که فساد مطلقه رواج و منکرات مجاز و مسکرات مباح و مخدرات مکشوف و شریعت منسوخ و قرآن مهجور بشود...(79)
حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره می‏فرمایند:
این نقشه‏ای بود برای این که منعزل کنند اسلام را، و کردند، جوی ساختند در ایران و سایر جاها، این جو سبب شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون محکوم کردند و بعد آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند و کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت.(80)
آن امام عظیم‏الشأن در بیانی دیگر می‏فرمایند:
جرم شیخ فضل‏الله این بود که می‏گفت: قانون باید اسلامی باشد. احکام قصاص اسلام، انسانی است، او را زدند و از بین بردند و حالا نیز ملی‏گراها در روزنامه‏هایشان به او ناسزا می‏گویند.(81)
همچنین جلال آل احمد نیز در این باره می‏نویسد:
روزی که شیخ فضل‏الله نوری شهید شد، روزی بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را به سر دار، همچون پرچمی می‏دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت برافراشته شد.