نهضت مشروطه که در واقع خشم مردم مسلمان ایران به رهبری مراجع معظم تقلید و روحانیت، علیه استعمار روس و انگلیس و بیکفایتی حکام قاجار بود، از مساجد و تکایا - که در اختیار علمای دین بود - شروع شده و گسترش یافت. قدرتهای بیگانه، خصوصاً انگلیسیها در محاسبههای خود دریافتند که اگر وحدت ملت با قداست روحانیت و هدایت آنها به سوی برپایی حکومت اسلامی سوق پیدا کند، منافع خود را از دست خواهند داد. لذا تصمیم گرفتند با استفاده مستقیم و غیر مستقیم از روشنفکران متجدد علاقهمند به تمدن غرب، اقدام به جریان سازی نموده و اختلاف ایجاد کنند. اینان با تشکیل انجمنها، کانونها، محافل، احزاب و گروهها، فرماندهی و هدایت مردم را که از طریق مساجد در اختیار علماء و مراجع معظم تقلید بود، به این تشکلها که در واقع از سوی لژهای فراماسونری هدایت میشد، منتقل نمودند و مشروطهای با خواست انگلیس برپا کردند که در نهایت منجر به هدر رفتن خون شهدای نهضت مشروطه، شهادت علمای اسلام (آیةالله شیخ فضلالله نوری و...)، به اسارت درآمدن ملت مظلوم برای مدت یک قرن و روی کار آمدن رضاخان شد.
بنابراین اولین خیانت عمده و ماندگار روشنفکران وابسته، منحرف کردن نهضت مشروطه از جوهره اصلی خود (حاکمیت دین و ارزشهای دینی) و شکل گیری قرن استبداد بود.
لیکن امروز، عدهای در تحلیلی غیر واقع بینانه و تحریف شده، متأسفانه سعی دارند دلایل انحراف مشروطه و استبداد یک قرن بعد از آن را، قرار گرفتن دین توسط علماء در مقابل خواست مردم، اعلام نمایند. این تحلیل غلط علاوه بر اینکه روشنفکران وابسته را تطهیر میکند، نقش قدرتهای استعماری، خصوصاً انگلیس را در دخالت مستقیم و غیرمستقیم و انحراف نهضت مشروطه نادیده میانگارد و از سوی دیگر این اتهام به علماء، اشتباهی بزرگ میباشد که عواقب ناگواری را در بر خواهد داشت. لذا برای رفع این شبهه گوشهای از نامه شهید آیةالله شیخ فضلالله نوری به علماء اسلام بیان میشود. ایشان نوشتهاند:
... امروز دشمنان شما در این مملکت با دستیاری منافقان وضعی فراهم آوردهاند که دین شما و دولت شما هر دو را ضعیف کردهاند و در خطر عظیم قرار دادهاند، جماعت آزادی طلب (منظور آن شهید بزرگوار، روشنفکران مرعوب غرب بودهاست) به توسط دو لفظ دلربای عدالت و شورا برادران ما را فریفته، به جانب لامذهبی میرانند و گمان میرود که عصر ریاست روحانی و تاریخ انقراض دولت اسلام و انقلاب شریعت خیرالانام واقع بشود و چیزی نگذرد که فساد مطلقه رواج و منکرات مجاز و مسکرات مباح و مخدرات مکشوف و شریعت منسوخ و قرآن مهجور بشود...(79)
حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره میفرمایند:
این نقشهای بود برای این که منعزل کنند اسلام را، و کردند، جوی ساختند در ایران و سایر جاها، این جو سبب شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون محکوم کردند و بعد آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند و کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت.(80)
آن امام عظیمالشأن در بیانی دیگر میفرمایند:
جرم شیخ فضلالله این بود که میگفت: قانون باید اسلامی باشد. احکام قصاص اسلام، انسانی است، او را زدند و از بین بردند و حالا نیز ملیگراها در روزنامههایشان به او ناسزا میگویند.(81)
همچنین جلال آل احمد نیز در این باره مینویسد:
روزی که شیخ فضلالله نوری شهید شد، روزی بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را به سر دار، همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت برافراشته شد.