تربیت
Tarbiat.Org

نفوذ و استحاله‏
مرکز غدیر‏‏‏

4-1-1- لیبرالیسم فرهنگی‏

پایه و اساس لیبرالیسم فرهنگی امانیسم و فردگرایی می‏باشد. امانیسم (اصالت انسان یا انسان محوری) عبارت است از اعتقاد داشتن به اینکه انسان در همه امور از امورات خود، حاکم بر خویشتن است و سعادت خود را بوسیله عقل و دانش خویش کسب می‏کند و هیچ نیازی به یک منبع مافوق بشری چون خداوند و وحی و انبیاء ندارد.
بر این اساس، در یک تعبیر کلی، انسان لیبرال یعنی نفس اماره که اراده و امیال او جایگزین احکام الهی می‏گردد.
شهید بهشتی (ره) در این باره می‏گوید:
لیبرالیسم، تنها منبع شناخت را در انسان انگاری خود (امانیسم)، عقل می‏داند و برای اصالت وحی به عنوان منشاء مستقل معرفت و آگاهی، جایگزینی ندارد، از این جهت، از نظر ما و همه معتقدان به خداوند و وحی الهی این تفکر مردود است.(180)
پیامدهای لیبرالیسم فرهنگی (پذیرش اندیشه‏های لیبرالی در عرصه فرهنگ) عبارتند از:
الف) فردگرایی:
در امانیسم و انسان مداری که هسته اصلی فرهنگ لیبرالی را تشکیل می‏دهد، فردگرایی ریشه‏ای عمیق دارد، فرد و آزادی عمل فرد، که برخاسته از تمنیات و هوس‏های نامحدود اوست، بر همه چیز اولویت دارد.
در لیبرالیسم فرد بر جامعه مقدم است و مصالح اجتماعی نمی‏تواند محدود کننده آزادی‏های فردی باشد. (مانند ازدواج همجنس بازان در غرب)
شهید بهشتی در نقد فردگرایی لیبرالیستی می‏گوید:
در فردگرایی امانیستی لیبرالیسم، انسان‏ها از مبداء هستی جدا شده و خود جایگزین خداوند می‏شوند. ارتباط فرد با وحی قطع گردیده، در راه رشد و حرکت انسان‏ها مانع ایجاد خواهد شد. آزادی فردی مورد تأکید لیبرالیسم، قدرت بینش او را نسبت به موانع و سده‏هایی که طاغوت‏ها، برای آنها ایجاد می‏کنند از بین می‏برد و او صرفاً براساس هواهای نفسانی عمل می‏کند، که سقوط او را نتیجه خواهد داد.(181)
ب) آزادی:
اصالت فرد، تأکید بر آزادی نامحدود فرد را پدید آورده است؛ در آزادی لیبرالی، فرد در انتخاب هرگونه نظر و عقیده و ابراز و عمل به آن کاملاً آزاد است. رفتار فرد اساساً از مجرای امیال و تمنیات او تعیین شده و هر چه دوست بدارد و انتخاب کند، فی نفسه خوب است.
در این نوع آزادی، فرد به طور مطلق حاکم و مالک خویش بوده، ناظر و آمر دیگری اعم از خداوند، جامعه و دولت برای او وجود ندارد. آزادی مؤکد لیبرالی شامل مسائل اخلاقی و اقتصادی می‏باشد.
از جمله مضرات آزادی لیبرالی برای افراد، پریشانی و احساس تنهایی برای خود او و بوجود آمدن بی‏قانونی و هرج و مرج در جامعه می‏باشد. این همان خطری است که جوامع اروپایی را در لجن‏زار فرو برده و در سراشیب سقوط قرار داده است. زیرا نفس انسان بر اساس آیه شریفه ان النفس لامارة بالسوء در صورتی که خارج از تقیدات دینی قرار گیرد، او را هلاک خواهد کرد.
ج) مدارا:
یکی از پیامدهای لیبرالیسم فرهنگی و آزادی لیبرالی، مدارا می‏باشد که به موجب این اصل، افراد جامعه و دولت نباید در فعالیت‏ها یا عقاید دیگران مداخله کنند و یا حساسیت اخلاقی و اعتقادی در قبال رفتارها و ایده‏های دیگران از خود بروز دهند.
البته این مدارا تا زمانی مورد قبول لیبرال‏ها است که به رکن اصلی لیبرالیسم، یعنی سرمایه‏داری خدشه‏ای وارد نکند.
د) تسامح و تساهل:
اگرچه لیبرال‏ها در ابتدا مدارا را با بی‏تفاوتی مذهبی و عدم پایبندی به اصول و مبانی دینی مساوی ندانسته و آن را تحمل عقاید دیگران ذکر کرده‏اند، اما بعداً در عمل نشان دادند که مدارا با بی‏تفاوتی مذهبی همراه و همزاد است.
تسامح و تساهل در واقع نوعی بی‏تفاوتی نظری و عملی در برابر موضع‏گیری‏ها و تعرض‏هایی است که نسبت به مبانی و احکام دینی در جامعه انجام می‏گیرد. به تعبیر دیگر میدان دادن به مروجان تشکیک در اندیشه‏های مذهبی و مخالفان مبانی و دینی می‏باشد.
ه) اباحی‏گری:
نتیجه رشد و اشاعه لیبرالیسم، حاکمیت اباحی‏گری (نفی حلال و حرام الهی در زندگی فردی و اجتماعی انسان) و در نهایت تضاد با دین و نشربی دینی بود.