پایه و اساس لیبرالیسم فرهنگی امانیسم و فردگرایی میباشد. امانیسم (اصالت انسان یا انسان محوری) عبارت است از اعتقاد داشتن به اینکه انسان در همه امور از امورات خود، حاکم بر خویشتن است و سعادت خود را بوسیله عقل و دانش خویش کسب میکند و هیچ نیازی به یک منبع مافوق بشری چون خداوند و وحی و انبیاء ندارد.
بر این اساس، در یک تعبیر کلی، انسان لیبرال یعنی نفس اماره که اراده و امیال او جایگزین احکام الهی میگردد.
شهید بهشتی (ره) در این باره میگوید:
لیبرالیسم، تنها منبع شناخت را در انسان انگاری خود (امانیسم)، عقل میداند و برای اصالت وحی به عنوان منشاء مستقل معرفت و آگاهی، جایگزینی ندارد، از این جهت، از نظر ما و همه معتقدان به خداوند و وحی الهی این تفکر مردود است.(180)
پیامدهای لیبرالیسم فرهنگی (پذیرش اندیشههای لیبرالی در عرصه فرهنگ) عبارتند از:
الف) فردگرایی:
در امانیسم و انسان مداری که هسته اصلی فرهنگ لیبرالی را تشکیل میدهد، فردگرایی ریشهای عمیق دارد، فرد و آزادی عمل فرد، که برخاسته از تمنیات و هوسهای نامحدود اوست، بر همه چیز اولویت دارد.
در لیبرالیسم فرد بر جامعه مقدم است و مصالح اجتماعی نمیتواند محدود کننده آزادیهای فردی باشد. (مانند ازدواج همجنس بازان در غرب)
شهید بهشتی در نقد فردگرایی لیبرالیستی میگوید:
در فردگرایی امانیستی لیبرالیسم، انسانها از مبداء هستی جدا شده و خود جایگزین خداوند میشوند. ارتباط فرد با وحی قطع گردیده، در راه رشد و حرکت انسانها مانع ایجاد خواهد شد. آزادی فردی مورد تأکید لیبرالیسم، قدرت بینش او را نسبت به موانع و سدههایی که طاغوتها، برای آنها ایجاد میکنند از بین میبرد و او صرفاً براساس هواهای نفسانی عمل میکند، که سقوط او را نتیجه خواهد داد.(181)
ب) آزادی:
اصالت فرد، تأکید بر آزادی نامحدود فرد را پدید آورده است؛ در آزادی لیبرالی، فرد در انتخاب هرگونه نظر و عقیده و ابراز و عمل به آن کاملاً آزاد است. رفتار فرد اساساً از مجرای امیال و تمنیات او تعیین شده و هر چه دوست بدارد و انتخاب کند، فی نفسه خوب است.
در این نوع آزادی، فرد به طور مطلق حاکم و مالک خویش بوده، ناظر و آمر دیگری اعم از خداوند، جامعه و دولت برای او وجود ندارد. آزادی مؤکد لیبرالی شامل مسائل اخلاقی و اقتصادی میباشد.
از جمله مضرات آزادی لیبرالی برای افراد، پریشانی و احساس تنهایی برای خود او و بوجود آمدن بیقانونی و هرج و مرج در جامعه میباشد. این همان خطری است که جوامع اروپایی را در لجنزار فرو برده و در سراشیب سقوط قرار داده است. زیرا نفس انسان بر اساس آیه شریفه ان النفس لامارة بالسوء در صورتی که خارج از تقیدات دینی قرار گیرد، او را هلاک خواهد کرد.
ج) مدارا:
یکی از پیامدهای لیبرالیسم فرهنگی و آزادی لیبرالی، مدارا میباشد که به موجب این اصل، افراد جامعه و دولت نباید در فعالیتها یا عقاید دیگران مداخله کنند و یا حساسیت اخلاقی و اعتقادی در قبال رفتارها و ایدههای دیگران از خود بروز دهند.
البته این مدارا تا زمانی مورد قبول لیبرالها است که به رکن اصلی لیبرالیسم، یعنی سرمایهداری خدشهای وارد نکند.
د) تسامح و تساهل:
اگرچه لیبرالها در ابتدا مدارا را با بیتفاوتی مذهبی و عدم پایبندی به اصول و مبانی دینی مساوی ندانسته و آن را تحمل عقاید دیگران ذکر کردهاند، اما بعداً در عمل نشان دادند که مدارا با بیتفاوتی مذهبی همراه و همزاد است.
تسامح و تساهل در واقع نوعی بیتفاوتی نظری و عملی در برابر موضعگیریها و تعرضهایی است که نسبت به مبانی و احکام دینی در جامعه انجام میگیرد. به تعبیر دیگر میدان دادن به مروجان تشکیک در اندیشههای مذهبی و مخالفان مبانی و دینی میباشد.
ه) اباحیگری:
نتیجه رشد و اشاعه لیبرالیسم، حاکمیت اباحیگری (نفی حلال و حرام الهی در زندگی فردی و اجتماعی انسان) و در نهایت تضاد با دین و نشربی دینی بود.