فرهنگ، دژ حیات یک ملت است که برفراز قله هستی یک ملت بنا میشود، فرهنگ ماندگارترین وجه زندگی بشر است و در تعریف آن باید گفت:
"فرهنگ عبارت است از: مجموعهای از معارف، اعتقادات، اخلاق و آداب و رسوم یک ملت"
فرهنگ ملی یا مذهبی هر کشور زیربنای اعتقادات و موضعگیریهای اجتماعی، سیاسی حاکمان آن کشور است. بنابراین مبارزه و تهاجم فرهنگی علیه یک نظام، اگر چه مدت زمان طولانیتری را نیاز دارد، اما اساسیترین و مؤثرترین راه مبارزه میباشد.
تغییر فرهنگ هر ملت (بخصوص در جوامع مبتنی بر دموکراسی) به ناچار موجب تغییر سیاستهای حکومت آن کشور خواهد شد. و نهایتاً منجر به تغییر نوع حکومت نیز خواهد گردید.
از یک سو این تهاجم کمتر حساسیت سردمداران حکومتها را برمیانگیزد و از سوی دیگر، این مبارزه با پوششهای مناسب و با روندی آرام انجام میشود. حال اگر دشمن بتواند در دژ حیاتی یک ملت یعنی فرهنگ یک کشور رخنه کند و یا به هر دلیل، برج و باروی آن به تصرف معیارها و ارزشهای مورد نظر آنان درآید، بیشک آن ملت خودآگاه یا ناخودآگاه حیاتش همان گونه که صاحبان معیارهای بیگانه اراده کنند، رقم خواهد خورد.
در اسناد گروهک سلطنت طلب درفش کاویانی آمده است:
اگر ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی را از آن بگیرند، حکومتی میشود مانند هر دارو دسته مسلح دیگر که روی یک کشور افتادهاند و آن را تا سرحد مرگ میدوشند و سرانجام، هم آن را از بین میبرند و هم خود را، پیکار فرهنگی در واقع نفی جوهره و ماهیت نظام جمهوری اسلامی است.(23)
دیوید کیو مأمور سازمان سیا در دیدار با برخی عناصر ضد انقلاب میگوید:
مهمترین حرکت در براندازی جمهوری اسلامی ایران، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.(24)
همچنین شجاع الدین شفا، نویسنده ضد انقلاب فراری از کشور - معاون وزیر دربار رژیم منحوس پهلوی - چنین عنوان میکند:
اصولاً استراتژی جدید ما، مبارزه فرهنگی است ما باید بینش مردم را عوض کنیم تا جمهوری اسلامی ساقط شود.(25)
دشمنان نظام اسلامی در تلاش بیوقفه خود برای استحاله فرهنگی انقلاب علاوه بر اینکه سعی دارند کانون بیداری اسلامی را مهار کنند، به نوعی نیز میخواهند تفکرات امانیستی را جایگزین نمایند.
هانتینگتون نظریه پرداز آمریکایی در تئوری رویارویی تمدنها میگوید:
تقابل اصلی آینده جوامع بشری برخورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است.(26)
لذا به نظر میرسد استراتژیستهای غرب ضمن پذیرش این نظریه، تلاش میکنند با استحاله فرهنگی انقلاب اسلامی، عملاً این رویارویی را به نفع خود رقم بزنند.
استحاله فرهنگی به عنوان یکی از مهمترین راهبردهای استکبار جهانی برای مقابله و براندازی انقلاب اسلامی میباشد. در این خصوص ایرج گرگین از عناصر ضد انقلاب فراری از کشور میگوید:
با سلاح فرهنگ بهتر میتوان به جنگ نظام رفت... مبارزه بدون زمینهسازی فرهنگی فراهم نمیشود و در واقع آنهایی که در جستجوی راه خروج از وضعیت کنونی هستند، باید بیش از هر چیز به مبارزه فرهنگی توجه کنند.(27)
در بیان این موضوع که چرا دشمنان نظام به دنبال استحاله فرهنگی هستند باید گفت، روشهای فرهنگی براساس ذات و ماهیت خود، اصطلاحاً آرام و خزنده هستند و حساسیت برانگیز نمیباشند و مهمتر از همه درک سازماندهی پنهان طراحان آن به راحتی امکانپذیر نیست و بعضاً نیز بسیار دشوار میباشد، لذا این ویژگیها باعث میشود در عمل، ضریب موفقیت استفاده از آن قابل توجه باشد.
در یکی از نشریات ضد انقلاب آمده است:
یکی از راههای مؤثر ضعیف کردن رژیم، سست کردن اعتقاد کسانی است که هنوز تحت تأثیر تبلیغات [روحانیت ]قرار دارند... باید... تخم تردید را در دلهای کسانی که هنوز باقیمانده اعتقادی دارند کاشت.(28)
بیژن حکمت از عناصر ضد انقلاب فراری نیز در خصوص مبارزه فرهنگی جهت استحاله و براندازی فرهنگی نظام اسلامی میگوید:
در سابق فکر میکردیم کار سیاسی از کار فرهنگی مهمتر است. اما اکنون به این نتیجه رسیدیم که کار فرهنگی هم همانقدر اهمیت دارد و حالا در میان ما بحث بر سر این است که جامعه باید به تغییر تدریجی سوق داده شود.(29)
اظهارات دشمنان انقلاب اسلامی و اهداف و مقاصد شوم آنها مبنی بر استحاله فرهنگی انقلاب، این نکات را گوشزد میکند:
1- دشمنان زخم خورده این انقلاب (آمریکاییها، صهیونیستها، ارتجاع روشنفکری و ...) هیچگاه از اقدام علیه جمهوری اسلامی باز نخواهند ایستاد و همواره در تلاش و توطئه میباشند.
2- عناصر مؤمن و انقلابی میباید با دغدغه خاطر، راهکارهای دشمنان را شناسایی نموده و با آن مقابله کنند و به تعبیر دیگر خواص طرفدار حق میباید عوام را متوجه خطر توطئه دشمنان کنند.
3- درنگ، غفلت، تسامح و تساهل در مقابل این راهکار دشمن، فردایی دردناک را در فراروی انقلاب قرار خواهد داد.
4- دشمنان اسلام در آستانه حضور نسل دوم انقلاب در صحنههای اجتماعی و سیاسی متوجه فضای داخلی کشور شدهاند.