دشمنان اسلام با بزرگنمایی مشکلات جمهوری اسلامی ایران و هجمه به نظام سیاسی مبتنی بر دین (نظام ولایی) در صدد القاء این موضوع هستند که دین، قدرت اداره و مدیریت جامعه را ندارد و طبیعی است که در صورت پذیرش این خط القائی، شبکههای روشنفکری وابسته در سایر کشورهای اسلامی، حرکت خود را شروع نموده و نظریه لیبرالیسم را به ملتها عرضه مینمایند و ملتها نیز به ناچار به آن اقبال خواهند نمود. در واقع این روند، تکوین یک سناریو میباشد و بدین ترتیب کانونها و مراکز کنترل فرهنگ جهانی از زوال تفکرات امانیستی و لیبرالیستی و فتح سنگرهای کلیدی جهان توسط اسلام جلوگیری به عمل میآورند.
البته منشاء این جریان القایی، فراماسونرها میباشند. در کتاب "دنیا و یهود" در خصوص اهداف ماسونی آمده است:
حزب ماسونی نباید به یک دولت یا دو دولت اکتفا کند. بلکه دولتهای جهان را باید تحت خرقه کشیده و برای رسیدن به این هدف نخست لازم است دین و علماء دین را که یگانه دشمن ما هستند نابود کنیم.(134)
لذا فراماسونرها که مراکز کنترل فرهنگ جهانی را در اختیار دارند، همواره تلاش میکنند که از طریق این کانونها تفکر لیبرالیسم را که خود به آن اعتقاد دارند، اشاعه و ترویج نمایند.
رادیو بیبیسی صدای پیر استعمار به نقل از یک روشنفکر فراری از کشور میگوید:
ماهیت الهی رژیم جمهوری اسلامی علت اصلی بروز خشونت در ایران است.(135)
رسانههای استکباری و ارتجاع روشنفکری در یک جنگ روانی تمام عیار و همسو سعی دارند این باور را توسعه دهند که "در چارچوب فقه و دیانت امکان رسیدن به حکومتی ایدهآل امکان پذیر نیست و ایجاد یک حکومت دینی، تجربهای مجدد از یک بنبست میباشد که مسحیت در قرون وسطی تجربه کرده است".
در همین راستا نشریه کیان مینویسد:
فقه، علمی دنیوی است و با آن نمیتوان جامعه آرمانی - ایمانی ساخت.(136)
نشریه ایران فردا نیز چنین مینویسد:
اگر به مذهب و سنتهای مکاتب الهی هم معتقد نباشیم، با قوانین طبیعی میتوانیم برای خود هویت استوار فراهم کنیم.(137)
حضرت امام خمینی (قدس سره) در جواب معاندین و بیاطلاعان از دین میفرمایند:
جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلام، آنچنان است که اگر کسی آن را بشناسد، معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر بیرون است و ممکن نیست زاییده قدرت علمی و تفکر انسان باشد.(138)