تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تنها دست پاکان به دامن قرآن می رسد

در تعقیب آیات گذشته که در آن سخن از سرزنش کسی آمده بود که نسبت به نابینای حقطلبی کم توجهی نموده بود ، در این آیات به مساءله اهمیت قرآن مجید و مبدا پاک آن و تاءثیرش در نفوس پرداخته ، می فرماید :

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 133@@@

((هرگز این کار را تکرار مکن و آن را برای همیشه فراموش نما)) (کلا) .

((چرا که این آیات وسیله ای است برای تذکر و یادآوری خلق خدا)) (انها تذکرة ) . ** ضمیر انها که مونث است به آیات قرآن بر می گردد . ***

نیازی به این نیست که از مستضعفان پاکدل غافل شوی ، و به افراد متنفذ و مغرور روی آوری .

این احتمال نیز وجود دارد که جمله ((کلا انها تذکرة )) پاسخی باشد به تمام تهمتهای مشرکان و دشمنان اسلام در مورد قرآن که گاه شعرش ‍ می خواندند ، و گاه سحر ، و گاه نوعی کهانت ، قرآن می گوید : هیچیک از این نسبتها صحیح نیست ، بلکه این آیات وسیله ای است برای بیداری و یادآوری و آگاهی و ایمان و دلیل آن در خودش نهفته است ، چرا که هر کس به آن نزدیک می شود - جز معاندان لجوج این اثر را در خود احساس می کند .

سپس می افزاید : ((هر کس بخواهد از آن پند می گیرد)) (فمن شاء ذکره ) . ** ضمیر در مجله ذکره به همان چیز بر می گردد که ضمیر انها باز می گردد منتها در آنجا منظور آیات است ، و لذا مونث آورده شده و در اینجا اشاره به خود قرآن است که مذکر لفظی می باشد . ***

این تعبیر هم اشاره ای است به اینکه اکراه و اجباری در کار نیست ، و هم دلیلی است بر آزادی اراده انسان که تا نخواهد و تصمیم بر قبول هدایت نگیرد نمی تواند از آیات قرآن بهره گیرد .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 134@@@

((سپس می افزاید : این کلمات بزرگ الهی در صحائف (الواح و اوراق ) باارزشی ثبت است )) (فی صحف مکرمة ) .

((صحف )) جمع ((صحیفه )) به معنی ((لوح )) یا ((ورقه )) و یا چیز دیگری است که در آن مطلبی را می نویسند ، و این تعبیر نشان می دهد که آیات قرآنی قبل از نزول بر پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در الواحی نوشته شده بود ، و فرشتگان وحی آن را با خود می آورند ، الواحی بسیار گرانقدر و پر ارزش .

و اینکه بعضی گفته اند منظور از این ((صحف )) کتب انبیای پیشین است ، ظاهرا با آیات قبل و بعد سازگار نیست ، همچنین اینکه گفته شده منظور از آن ((لوح محفوظ)) است آن نیز مناسب به نظر نمی رسد ، زیرا ((صحف )) به صورت صیغه جمع در مورد ((لوح محفوظ)) به کار نرفته است .

((بعد می فرماید : این صحائف و الواح ، والاقدر و پاکیزه است )) (مرفوعة مطهرة )

بالاتر از آن است که دست نااهلان به سوی آن دراز شود ، و یا قادر بر تحریف آن باشند ، و پاکتر از آن است که دست ناپاکان آن را آلوده کند ، و نیز پاک است از هرگونه تناقض و تضاد و شک و شبهه .

از این گذشته ((این آیات الهی در دست سفیرانی است )) (بایدی سفرة ) .

((سفیرانی والامقام ، و مطیع و فرمانبردار و نیکوکار)) (کرام بررة ) .

((سفرة )) (بر وزن طلبه ) جمع ((سافر)) از ماده ((سفر)) (بر وزن قمر) در اصل به معنی پرده برداری از چیزی است ، و لذا به کسی که میان اقوام رفت

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 135@@@

و آمد دارند تا مشکلات آنها را حل کنند و از مبهمات پرده بردارند ((سفیر)) گفته می شود ، به شخص نویسنده نیز سافر می گویند چرا که پرده از روی مطلبی بر می دارد .

بنابراین منظور از ((سفره )) در اینجا فرشتگان الهی است که سفیران وحی یا کاتبان آیات او هستند .

بعضی گفته اند : منظور از ((سفرة )) در اینجا حافظان و قاریان و کاتبان قرآن ، و علما و دانشمندانی هستند که این آیات او را در هر عصر و زمانی از دستبرد شیاطین محفوظ می دارند .

ولی این تفسیر بعید به نظر می رسد چرا که در این آیات سخن از زمان نزول وحی و عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است نه از آینده .

ولی در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم که فرمود : الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الکرام البررة : ((کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کند با سفیران بزرگوار فرمانبردار الهی خواهد بود)) . ** مجمع البیان جلد 10 صفحه 438 . ***

این تعبیر به خوبی نشان می دهد که حافظان و مفسران و عاملان به قرآن در ردیف این سفره و همگام آنها هستند ، نه اینکه خود آنها می باشند و این یک واقعیت است که وقتی این دانشمندان و حافظان کاری شبیه فرشتگان و حاملان وحی انجام دهند در ردیف آنها قرار می گیرند .

به هر حال از مجموع این گفتار استفاده می شود که تمام کسانی که در راه حفظ قرآن و احیای آن می کوشند مقامی والا همچون مقام فرشتگان ((کرام برره )) دارند .

((کرام )) جمع ((کریم )) به معنی ((عزیز و بزرگوار)) است ، و اشاره به

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 136@@@

عظمت فرشتگان وحی در پیشگاه خداوند و بلندی مقام آنها است ، و گاه گفته شده این تعبیر اشاره به پاکی آنها از هر گونه گناه می باشد ، همانگونه که در آیه 26 - 27 سوره انبیاء در توصیف فرشتگان آمده است : بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون : ((آنها بندگان گرامی حقند که در سخن بر او پیشی نمی گیرند ، و اوامر او را پیوسته اجرا می کنند)) .

((بررة )) جمع ((بار)) (مثل طالب و طلبه ) از ماده ((بر)) در اصل به معنی وسعت و گستردگی است ، و لذا به صحراهای وسیع ((بر)) (به فتح با) گفته می شود ، و از آنجا که افراد نیکوکار وجودی گسترده دارند ، و برکات آنها به دیگران می رسد به آنها ((بار)) گفته شده .

البته منظور از نیکوکاری در آیه مورد بحث اطاعت فرمان الهی و پاکی از گناه می باشد .

و به این ترتیب خداوند فرشتگان را به سه وصف توصیف کرده است : نخست اینکه آنها سفیران و حاملان وحی اویند ، و دیگر اینکه ذاتا عزیز و گرانمایه اند ، و سومین وصف پاکی اعمال آنها و اطاعت و تسلیم و نیکوکاری است .

سپس می افزاید : ((با وجود اینهمه اسباب هدایت الهی که در صحف مکرمه به وسیله فرشتگان مقرب خداوند ، با انواع تذکرات ، نازل شده ، باز هم این انسان سرکش و ناسپاس تسلیم حق نمی شود مرگ بر این انسان ، چقدر کافر و ناسپاس است ؟ !)) (قتل الانسان ما اکفره ) . ** تعبیر قتل الانسان نوعی نفرین است و ما در جمله ما اکفر به عنوان تعجب است تعجب ار کسی که از یک سو اینهمه اسباب هدایت در اختیار دارد و از سوی دیگر اینهمه نعمتهای الهی شامل حال اوست باز راه کفر و کفران را پیش می گیرد . ***

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 137@@@

((کفر)) در اینجا ممکن است به معنی عدم ایمان ، و یا به معنی ناسپاسی و کفران ، و یا به معنی هر گونه ستر و پوشش حق باشد ، و مناسب همین معنی جامع است ، چرا که در آیات قبل سخن از اسباب هدایت و ایمان بود ، و در آیات بعد سخن از انواع نعمتهای پروردگار است .

به هر حال منظور از تعبیر ((مرگ بر این افراد)) معنی کنایی آن یعنی اظهار شدت غضب و تنفر نسبت به اینگونه افراد کافر و ناسپاس ‍ است .

و از آنجا که سرچشمه سرکشیها و ناسپاسیها غالبا غرور است برای درهم شکستن این غرور در آیه بعد می فرماید : خداوند این انسان را از چه چیز آفریده ؟ ! (من ای شی ء خلقه ) .

او را از نطفه ای ناچیز و بیارزش آفرید ، و سپس او را موزون ساخت و در تمام مراحل اندازه گیری نمود (من نطفة خلقه فقدره ) .

چرا این انسان به اصل خلقت خود نمی اندیشد ؟ ! و ناچیز بودن مبدا اصلی خود را فراموش می کند ، وانگهی چرا قدرت خداوند در آفرینش ‍ این موجود بدیع از آن نطفه ناچیز را نمی نگرد ؟ که دقت در همین آفرینش انسان از نطفه و اندازه گیری تمام ابعاد وجودی او ، اعضاء پیکرش ، استعدادهایش و نیازهایش خود بهترین دلیل برای خداشناسی و معرفة الله است .

جمله ((قدره )) از ماده ((تقدیر)) به معنی اندازه گیری و موزون ساختن است ، زیرا می دانیم در ساختمان وجود انسان بیش از بیست نوع فلز و شبه فلز به کار رفته که هر کدام از نظر کمیت و کیفیت اندازه معینی دارد ، که اگر کم و بیشی در آن رخ دهد نظام وجود انسان به هم می ریزد ، از این گذشته کیفیت

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 138@@@

ساختمان اعضاء بدن ، و تناسب و ارتباطهای آنها با یکدیگر ، اندازه های دقیقی دارد ، و نیز استعدادها و غرائز و امیالی که در فرد انسان ، و در مجموعه جهان بشریت ، نهفته است ، باید طبق حساب خاصی باشد تا سعادت بشر را تاءمین کند .

خداوند کسی است که تمام این اندازه گیریها را در آن نطفه بی ارزش ‍ انجام داد ، نطفه ای که به قدری کوچک است که اگر به تعداد تمام افراد انسانها از سلول اصلی حیات که شناور در آب نطفه است در یکجا جمع شود بیش از یک انگشتانه را پر نمی کند .

آری در چنین موجود خرد صغیر اینهمه بدایع و نقوش را ترسیم کرد و به ودیعت نهاد .

بعضی نیز ((تقدیر)) را به معنی ((آماده ساختن )) معنی کرده اند .

این احتمال نیز وجود دارد که منظور از ((تقدیر)) ایجاد قدرت در این نطفه ناچیز است ، چه بزرگ است آن خدایی که این موجود ضعیف را اینهمه قدرت و توانایی بخشید که می تواند آسمان و زمین و اعماق دریاها را جولانگاه خود قرار دهد ، و همه نیروهای محیط خود را مسخر فرمان خویش سازد . ** راغب در مفردات می گوید : قدره بالتشدید : اعطاه القدرة یقال قدرنی الله علی کذا وقوانی علیه بنابر این ماده تقدیر به معنی اعطای قدرت و قوت نیز آمده است . ***

جمع میان این سه تفسیر نیز ممکن است .

در ادامه همین سخن می افزاید : ((سپس راه را برای او آسان ساخت )) (ثم السبیل یسره ) .

راه تکامل پرورش جنین در شکم مادر ، و سپس راه انتقال او را به این دنیا سهل و آسان نمود .

از عجائب تولد انسان این است که قبل از لحظات تولد آن چنان در شکم

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 139@@@

مادر قرار دارد که سر او به طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پای او در قسمت پایین رحم است ، ولی هنگامی که فرمان تولد صادر می شود ناگهان واژگونه می گردد سر او به طرف پایین می آید ، و همین موضوع امر تولد را برای او و مادرش سهل و آسان می کند ، البته گاهی بچه هایی هستند که از طرف پا متولد می شوند و مشکلات زیادی برای مادر ایجاد می کنند .

بعد از تولد نیز در مسیر نمو و رشد جسمی در دوران کودکی ، و سپس نمو و رشد غرائز ، و بعد از آن رشد در مسیر هدایت معنوی و ایمان ، همه را از طریق عقل و دعوت انبیاء برای او سهل و آسان ساخته است .

چه جمله جامع و جالبی است که در عین فشردگی به همه این مسائل اشاره می کند ((ثم السبیل یسره )) .

این نکته نیز قابل توجه است که می فرماید : ((راه را برای انسان آسان ساخت )) و نمی فرماید : ((او را مجبور بر پیمودن این راه کرد و این خود تاءکید دیگری بر مساءله آزادی اراده انسان و اختیار است )) .

سپس به مرحله پایانی عمر انسان بعد از پیمودن این راه طولانی اشاره می فرماید : ((بعد او را می راند و در قبر پنهان نمود)) (ثم اماته فاقبره ) .

مسلما ((اماته )) (میراندن ) کار خدا است ، ولی مساءله پنهان ساختن در قبر به ظاهر کار انسان است ، اما از آنجا که عقل و هوش لازم برای این کار ، و همچنین وسائل دیگر را خداوند فراهم ساخته این کار به او نسبت داده شده است .

بعضی نیز گفته اند منظور از نسبت دادن این کار به خدا این است که او برای انسان قبری آفریده و آن دل خاک است ، و بعضی نیز این جمله را به معنی حکم تشریعی و دستور الهی درباره دفن کردن اموات دانسته اند .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 140@@@

و به هر حال یکی از احترامات خداوند نسبت به نوع بشر همین برنامه دفن اجساد آنها است ، چرا که اگر راهی برای دفن وجود نداشت ، و یا دستوری در این زمینه صادر نشده بود ، و جسد آدمی روی زمین می ماند و متعفن می گشت و سپس طعمه حیوانات درنده و پرندگان می شد ، ذلت و خواری عجیبی بود ، بنابراین الطاف الهی نه تنها شامل حال انسان در حیات دنیا است که بعد از مرگ نیز مشمول الطاف او است .

از این گذشته دستور به دفن کردن بدن مردگان (بعد از غسل و کفن و نماز) دستوری است الهام بخش که مرده انسانها باید از هر نظر پاک و محترم باشد تا چه رسد به زنده آنها !

این نکته نیز قابل توجه است که مساءله مرگ در این آیه نیز در عداد نعمتهای الهی ذکر شده ، و اگر دقت شود مطلب همین گونه است ، چرا که اولا مرگ مقدمه ای است برای آسودگی از رنجهای این جهان ، و انتقال به سرای دیگر که عالمی است بسیار گسترده تر ، و ثانیا مرگ نسلهای موجود سبب می شود که جا برای نسلهای آینده گشوده شود ، و نوع انسان طی نسلها تداوم و تکامل یابد ، و در غیر این صورت چنان عرصه بر انسانها تنگ می شد که زندگی کردن در روی زمین غیر ممکن بود .

جالب اینکه همین معنی ضمن اشاره لطیفی در سوره الرحمن آیات 26 تا 28 نیز آمده است آنجا که می فرماید : کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام فبای آلاء ربکما تکذبان : ((تمام کسانی که روی زمین زندگی می کنند می میرند ، تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند ، پس کدامین نعمت از نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید ؟ !))

مطابق این آیات مرگ یکی از نعمتهای بزرگ خدا است .

آری دنیا با تمام نعمتهایش زندانی است برای مؤمن ، و خروج از این

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 141@@@

دنیا آزاد شدن از این زندان است ، و از این گذشته نعمتهای فراوان الهی گاه برای گروهی مایه غفلت و بی خبری می شود ، و یاد مرگ پرده های غفلت را می درد و از این نظر نیز نعمتی است و هشداری ، از همه گذشته زندگی دنیا اگر ادامه یابد مسلما ملال آور و خسته کننده است ، نه همچون زندگی آخرت که سرتاسر نشاط و خوشدلی است . ** شاعر می گوید :
من دو روزه عمر آمده ام به جان ای خضر ! چه می گنی تو که با یک عمر جاودان داری !***

بعد به مرحله رستاخیز انسانها پرداخته ، می افزاید : ((سپس هر زمان که بخواهد او را زنده و برای حساب و جزا محشور می کند)) (ثم اذا شاء انشره ) .

((انشره )) از ماده ((انشار)) به معنی گستردن بعد از جمع کردن است ، و این تعبیر جالبی است که نشان می دهد با مرگ زندگی انسان به کلی جمع می شود و در رستاخیز در محیطی بزرگتر و عالیتر گسترش ‍ می یابد .

قابل توجه اینکه در مساءله مردن و در قبر پنهان شدن تعبیر به ((مشیت الهی )) شده است ، ولی در اینجا می گوید : هر وقت خدا بخواهد او را زنده می کند ، این تفاوت تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که هیچکس از تاریخ وقوع این حادثه بزرگ (قیام قیامت ) آگاه نیست ، و تنها او است که می داند ، ولی در مورد مرگ به طور اجمال معلوم است که انسان بعد از پیمودن یک عمر طبیعی خواه ناخواه می میرد .

در آخرین آیه مورد بحث می فرماید : با اینهمه مواهب الهی نسبت به انسان از آن روز که به صورت نطفه ای بی ارزش بود تا آن روز که قدم در این

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 142@@@

دنیا گذارد ، و راه خود را به سوی کمال طی کرد و سپس از این دنیا می رود و در قبر نهان می گردد باز این انسان راه صحیح خود را پیدا نمی کند ((چنین نیست که او می پندارد ، او هنوز فرمان الهی را انجام نداده است )) (کلا لما یقض ما امره ) . ** بعضی کلا را در اینجا به معنی حقا تفسیر کرده اند ، ولی ظاهر این است که همان معنی مشهور خود را دارد و به معنی ردع است ، چرا که بسیاری از افراد کوته بین پر ادعا چنین می پندارند که وظائف خود را در برابر خداوند انجام داده اند آیه می گوید چنین نیست که آنها فکر می کنند هنوز وظیفه خود را انجام نداده اند . ***

تعبیر به ((لما)) که معمولا برای نفی تواءم با انتظار می باشد اشاره به این است که با اینهمه مواهب الهی و اینهمه وسائل بیداری که در اختیار بشر قرار داده انتظار می رود که او در راه امتثال اوامر الهی جدی و کوشا باشد ، ولی تعجب است که هنوز این وظیفه را انجام نداده .

در اینکه منظور از ((انسان )) در اینجا چه اشخاصی هستند ؟ دو تفسیر وجود دارد :

نخست اینکه منظور انسانهایی هستند که در مسیر کفر و نفاق و انکار حق و ظلم و عصیان گام بر می دارند ، به قرینه آیه 34 سوره ابراهیم که می فرماید : ان الانسان لظلوم کفار ((انسان بسیار ظالم و کافر و ناسپاس ‍ است )) .

تفسیر دیگر این است که همه انسانها را شامل می شود چرا که هیچکس ‍ (اعم از مؤمن و کافر) حق عبودیت و بندگی و اطاعت خدا را آنچنان که شایسته مقام با عظمت او است انجام نداده آن گونه که گفته اند :

بنده همان به که ز تقصیر خویش

عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداوندیش

کس نتواند که بجا آورد !



@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 143@@@

ََآیه 24 - 32