تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پروردگارت در کمین ظالمان است .

به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهای پر معنایی درباره مجازات طغیانگران بود ، در این آیات به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین که هر کدام برای خود قدرتی عظیم داشتند ، اما بر مرکب غرور سوار شدند و راه طغیان و کفر را پیش گرفتند اشاره می کند ، و سرنوشت دردناک آنها را روشن می سازد ، تا مشرکان مکه و اقوام دیگر که شاید از آنها بسیار ضعیف تر بودند حساب خود را برسند ، و از خواب غفلت بیدار شوند .

نخست می فرماید : ((آیا ندیدی پروردگارت به قوم عاد چه کرد ؟)) ؟ ! (ا لم تر کیف فعل ربک بعاد) .

منظور از ((رؤیت )) (دیدن ) در اینجا ((علم و آگاهی )) است ، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدری مشهور و معروف بوده که گویی مردم زمانهای بعد نیز آن را با چشم خود می دیدند تعبیر به ((رؤیت )) شده است .

البته مخاطب در این آیه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، ولی هشداری است برای همگان .

((عاد)) همان قوم پیامبر بزرگ خدا ((هود)) است بعضی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق می شود : قبیله ای که در گذشته بسیار دور زندگی

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 451@@@

داشتند ، و قرآن از آنها تعبیر به ((عادالاولی )) کرده است (نجم - 50) .

آنها احتمالا قبل از تاریخ زندگی می کرده اند .

قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر ، و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح (علیه السلام ) وجود داشتند ، و به نام ((عاد)) مشهورند در سرزمین ((احقاف )) یا ((یمن )) زندگی می کردند .

قامتهایی بلند و اندامی نیرومند داشتند ، و به همین دلیل جنگجویانی زبده محسوب می شدند .

به علاوه از نظر تمدن ظاهری نیز پیشرفته بودند ، شهرهایی آباد و زمینهای خرم و سرسبز ، و کاخهای عظیم و باغهای پر طراوت داشتند .

بعضی می گویند ((عاد)) نام جد این قبیله است ، و قبیله را معمولا بنام جد آن قبیله می خواندند .

سپس می افزاید : ((همان شهر ارم پرشکوه و عظیم )) (ارم ذات العماد) .

در اینکه ((ارم )) نام ((شخص )) یا ((قبیله )) است ، یا محل و شهری است ؟ درمفسران گفتگو است .

((زمخشری )) در ((کشاف )) از بعضی نقل می کند که ((عاد)) فرزند ((عوص )) و او فرزند ((ارم )) و او فرزند ((سام )) فرزند ((نوح )) است ، و از آنجا که نام جد قبیله بر آن قبیله اطلاق می شده به قبیله عاد نیز ((ارم )) می گفتند .

بعضی نیز معتقدند که ((ارم )) همان ((عاد اولی )) است ، و عاد قبیله دوم است در حالی که بعضی دیگر معتقدند ((ارم )) نام شهر و سرزمین آنها است . ** تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 747 همین مضمون را قرطبی نیز در تفسیرش آورده همچنین در تفاسیر دیگری . ***

ولی مناسب با آیه بعد این است که ((ارم )) نام شهر بی نظیر آنها باشد .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 452@@@

((عماد)) به معنی ستون و جمع آن ((عمد)) (بر وزن شتر) .

بنابر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیکرهای ستون مانند قوم عاد است ، و بنابر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهای با عظمت و کاخهای رفیع و ستونهای عظیمی است که در این کاخها به کار رفته بود ، و در هر دو صورت اشاره ای است به قدرت و قوت قوم عاد . ** بنا بر تفسیر اول مونث بودن ذات به خاطر طایفه و قبیله است که مونث لفظی است . ***

ولی تفسیر دوم (یعنی ستونهای عظیم کاخهای آنها) مناسبتر است .

و لذا در آیه بعد می افزاید : ((همان شهر و دیاری که مانند آن در بلاد آفریده نشده بود)) (التی لم یخلق مثلها فی البلاد) .

این تعبیر نشان می دهد که منظور از ((ارم )) همان شهر است ، نه قبیله و طایفه . و شاید به همین دلیل است که بعضی از مفسران بزرگ همین تفسیر را پذیرفته اند و ما نیز آن را ترجیح دادیم . ** ارم مالا ینصرف است و لذا در حالت جر منصوب شده است . ***

بعضی از مفسران داستان مفصلی از کشف شدن شهر زیبا و پرشکوه ((ارم )) در بیابانهای جزیرة العرب ، و صحاری عدن ، نقل کرده اند که از ساختمان با عظمت و زینت آلات فوق العاده عجیب و بی نظیر آن سخن می گوید ولی داستان مزبور به افسانه یا خواب شبیه تر است تا به یک واقعیت !

اما به هر حال جای تردید نیست که قوم ((عاد)) و شهرهای آنان از نیرومندترین قبائل ، و پیشرفته ترین بلاد بود ، و همانگونه که قرآن اشاره می کند همانند آن در بلاد پیدا نمی شد .

داستانهای زیادی نیز از ((بهشت شداد)) که فرزند ((عاد)) بوده در افواه ،

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 453@@@

و تواریخ وجود دارد ، تا آنجا که ((بهشت شداد)) و باغهای ارم )) به صورت ضرب المثل درآمده ، ولی این داستانها به ((اساطیر)) شبیه تر است ، اساطیری که ریشه ای از واقعیت دارد ، اما پیرامون آن شاخ و برگهای زیادی درست کرده اند .

سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین می رود و می فرماید : ((آیا ندیدی پروردگارت با قوم ثمود چه کرد ، همان قومی که صخره های عظیم را در وادی می بریدند)) و از آن خانه ها و کاخها می ساختند (و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد) .

قوم ((ثمود)) از قدیمی ترین اقوامند و پیامبرشان ((صالح )) (علیه السلام ) بود ، و در سرزمینی بنام ((وادی القری )) میان ((مدینه )) و ((شام )) زندگی داشتند ، تمدنی پیشرفته و زندگانی مرفه ، و صاحب ساختمانهای عظیم و پیشرفته بودند .

بعضی گفته اند : ثمود نام پدر قبیله بود که به آن نام نامیده شده اند . ** ثمود از نظر ریشه لغت از ماده ثمد ( بر وزن نمد ) به معنی آب کمی است که ماده نداشته باشد و مثمود ( به کسی می گویند که از او زیاد مطالبه اموال کنند به اندازه ای که اموالش نقصان پذیرد ، بعضی نیز این کلمه را عجمی می دانند ( مفردات راغب ) . ***

((جابوا)) در اصل از ((جوبة )) (بر وزن توبه ) به معنی زمین پست گرفته شده ، سپس به معنی قطع و بریدن هر قطعه زمینی آمده است ، و پاسخ کلام را از این رو ((جواب )) نامیده اند که گویی هوا را قطع می کند و از دهان گوینده به گوش شنونده می رسد (یا به این جهت که سؤال را قطع کرده و به آن پایان می دهد) .

به هر حال منظور در اینجا بریدن قطعات کوهها ، و ایجاد خانه های مطمئن است ، همانگونه که در آیه 82 سوره ((حجر)) درباره همین قوم ثمود

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 454@@@

می خوانیم : و کانوا ینحتون من الجبال بیوتا آمنین : ((آنها در دل کوهها خانه های امن می تراشیدند)) نظیر همین معنی در آیه 149 سوره شعراء نیز آمده ، و در آنجا تعبیر به بیوتا فارهین شده که دلیل بر آن است آنها در این خانهها به عیش و نوش و هوسرانی می پرداختند .

بعضی گفته اند قوم ثمود نخستین قومی بودند که بریدن سنگها را از کوه و ایجاد خانه های محکم در دل کوهها اقدام کردند .

((واد)) که در اصل ((وادی )) بوده ، و به معنی بستر رودخانه ، یا محل عبور سیلابها ، و گاه به معنی ((دره )) نیز آمده چرا که سیلابها از دره هایی که در کنار کوهها است می گذرد .

و در اینجا مناسب معنی دوم یعنی دره ها و کوهپایه ها است زیرا با توجه به آیات دیگر قرآن که درباره این قوم سخن می گوید و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانه های خود را در دامنه کوهها می ساختند ، به این ترتیب که سنگها را می بریدند و در درون آنها خانه های امنی ایجاد می کردند . ** با در جابو الصخر بالواد ظاهرا معنی ظرفیت دارد . ***

در حدیثی آمده است که پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در غزوه تبوک در مسیر خود به شمال عربستان به وادی ثمود رسید ، در حالی که سوار بر اسب بود ، فرمود سرعت کنید که شما در سرزمین ملعون و نفرین شده ای هستید . ** روح البیان جلد 10 صفحه 425 . ***

بدون شک قوم ثمود نیز در عصر خود تمدنی پیشرفته و شهرهایی آباد داشتند ، ولی باز در اینجا به اعداد و ارقامی برخورد می کنیم که مبالغه آمیز یا افسانه به نظر می رسد ، مثل اینکه جمعی از مفسران نوشته اند که آنها یکهزار و هفتصد شهر ساخته بودند که همه آنها از سنگ بود !

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 455@@@

سپس به سومین قوم پرداخته ، می گوید : ((و همچنین فرعون صاحب قدرت )) ! (و فرعون ذی الاوتاد) .

اشاره به اینکه آیا ندیدی خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بیدادگر چه کرد ؟ !

((اوتاد)) جمع ((وتد)) (بر وزن صمد) به معنی میخ است .

در اینکه چرا فرعون را ((ذی الاوتاد)) گفته اند تفسیرهای مختلفی است ، نخست اینکه او دارای لشکر فراوانی بود که بسیاری از آنها در خیمه ها زندگی می کردند ، و چادرهای نظامی را که برای آنها بر پا می شد با میخها محکم می کردند .

دیگر اینکه بیشترین شکنجه فرعون نسبت به کسانی که مورد خشم او قرار می گرفتند این بود که آنها را به چهار میخ می کشید ، دستها و پاهای او را با میخ به زمین می بست ، یا با میخ به زمین می کوبید ، و یا او را بر روی قطعه چوبی می خواباندند و دست و پای او را با میخ به آن می کوبیدند ، یا می بستند و به همان حال رها می کردند تا بمیرد !

این تفسیر در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده ** علل الشرایع مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 571 حدیث 6 . *** چنانکه در تواریخ آمده هنگامی که همسرش ((آسیه )) به ((موسی )) (علیه السلام ) ایمان آورد او را به همین صورت شکنجه کرد و کشت .

دیگر اینکه : ((ذی الاوتاد)) اصولا کنایه از قدرت و استقرار حکومت است . البته این سه تفسیر با هم منافاتی ندارد و ممکن است در معنی آیه جمع باشد .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 456@@@

سپس در یک جمع بندی به اعمال این اقوام سهگانه اشاره کرده ، می افزاید : ((همانها که در شهرها طغیان کردند)) (الذین طغوا فی البلاد) .

و فساد فراوان در آنها ببار آوردند (فاکثروا فیها الفساد) .

فساد که شامل هر گونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانی و عیاشی می شود در واقع یکی از آثار طغیان آنها بود ، و هر قوم طغیانگری سرانجام در فساد همه جانبه فرو می رود .

سپس در یک جمله کوتاه و پر معنی به مجازات دردناک همه این اقوام طغیانگر اشاره کرده ، می افزاید : لذا خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت (فصب علیهم ربک سوط عذاب ) .

((سوط)) به معنی ((تازیانه )) و در اصل به معنی مخلوط کردن چیزی به چیزی است سپس به تازیانه که از رشته های مختلف چرم و مانند آن بافته شده اطلاق گردیده است ، و بعضی آن را کنایه از عذاب می دانند ، عذابی که با گوشت و خون انسان آمیخته می شود ، و او را سخت ناراحت می کند .

در کلام امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) در مورد امتحان می خوانیم : و الذی بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر : ((سوگند به کسی که پیامبر را به حق مبعوث کرد ، به سختی ، مورد آزمایش قرار می گیرید ، و غربال می شوید ، و مانند محتویات دیگ به هنگام جوشش مخلوط و زیر و رو خواهید شد)) . ** نهج البلاغه خطبه 16 . ***

تعبیر به ((صب )) که در اصل به معنی فرو ریختن آب است در اینجا اشاره

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 457@@@

به شدت و استمرار این عذاب است و ممکن است اشاره به تطهیر صفحه زمین از وجود این طاغیان باشد ، و به هر حال از همه معانی سوط مناسب تر همان معنی اول یعنی ((تازیانه )) است ، تعبیری که در گفتگوهای روزمره نیز رائج است که می گوییم فلانکس تازیانه عذاب را بر پشت دشمن کوبید .

این تعبیر کوتاه اشاره به مجازاتهای شدید و مختلفی است که دامنگیر این اقوام شد ، اما ((عاد)) به گفته قرآن مجید به وسیله تندباد سرد و سوزناک هلاک شدند ((و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیة )) (حاقه - 6) .

و اما قوم ثمود بوسیله صیحه عظیم آسمانی نابود شدند ((فاما ثمود فاهلکوا بالطاغیة )) (حاقه - 5) .

و اما قوم فرعون در میان امواج نیل غرق و مدفون گشتند فاغرقناهم اجمعین (زخرف - 55) .

و در آخرین آیه مورد بحث به عنوان هشداری به همه کسانی که در مسیر آن اقوام طغیانگر گام برمی دارند ، می فرماید : ((مسلما)) پروردگار تو در کمینگاه است (ان ربک لبالمرصاد) .

((مرصاد)) از ماده ((رصد)) به معنی آمادگی برای مراقبت از چیزی است ، و معادل آن در فارسی کمینگاه است ، این واژه معمولا در جایی به کار می رود که افراد ناچارند از گذرگاهی بگذرند ، و شخصی در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است ، و در مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسی می تواند از چنگال عذاب الهی بگریزد ، همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت اراده کند آنها را مجازات می نماید .

بدیهی است خداوند مکان ندارد ، و در گذرگاهی نمی نشیند ، این تعبیر

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 458@@@

کنایه از احاطه قدرت پروردگار به همه جباران و طغیانگران و مجرمان است ، و لذا در حدیثی از علی (علیه السلام ) آمده است که معنای این آیه این است : ان ربک قادر علی ان یجزی اهل المعاصی جزائهم : ((پروردگارت توانایی دارد که کیفر گنهکاران را به آنها بدهد)) . ** مجمع البیان جلد 10 صفحه 487 . ***

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم که فرمود : المرصاد قنطرة علی الصراط ، لا یجوزها عبد بمظلمة عبد : ((مرصاد پلی است بر طریقی که از روی جهنم می گذرد کسی که حق مظلومی بر گردن او باشد از آنجا نخواهد گذشت )) .** مجمع البیان جلد 10 صفحه 487 . ***

و این در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است چرا که کمینگاه الهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط نیست ، خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالم است ، و عذاب اقوام سه گانه پیشین مصداق بارز آن است .

تعبیر به ((ربک )) (پروردگار تو) اشاره به این است که سنت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاری می شود ، هم تسلی خاطری است برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه توز از چنگال قدرت خدا هرگز فرار نخواهند کرد ، و هم اعلام خطری است به آنها که هر گونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان روا می داشتند ، آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد ، یک طوفان ، و یا یک جرقه و صیحه آسمانی ، تاب مقاومت نیاوردند ، اینها چگونه فکر می کنند می توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند .

در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوانیم . که فرمود : ((روح الامین

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 459@@@

به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف می سازد ، جهنم را می آورد ، و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن می نهد ، و بر صراط سه پل قرار دارد ، روی پل اول امانت و درستکاری و رحمت و محبت است ! و بر پل دوم نماز ! و بر پل سوم عدل پروردگار جهان !

و به مردم دستور داده می شود که از آن بگذرند ، آنها که در امانت و رحم کوتاهی کرده اند در پل اول می مانند ، و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهی کرده باشند ، در پل دوم می مانند ، و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهی قرار می گیرند ، و این است معنی آیه ان ربک لبالمرصاد . ** روضه کافی طبق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 573 ( با اقتباس ) . ***

در سخنان علی (علیه السلام ) می خوانیم : و لئن امهل الله الظالم فلن یفوت اخذه ، و هو له بالمرصاد ، علی مجاز طریقه ، و بموضع الشجی من مساغ ریقه : ((اگر خداوند ظالم را مهلت دهد هرگز مجازات او از بین نمی رود ، او بر سر راه در کمین ستمگران است ، و چنان گلوی آنها را در دست دارد که هر زمان بخواهد آن را چنان می فشارد که حتی آب دهان از گلویشان فرو نرود)) . ** نهج البلاغه خطبه 97 . ***



@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 460@@@

ََآیه 15 - 20