تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جهنم کمین گاه بزرگ !

بعد از بیان بعضی از دلائل معاد ، و قسمتی از حوادث رستاخیز ، به سراغ سرنوشت دوزخیان و بهشتیان می رود ، نخست از ((دوزخیان )) شروع کرده ، می فرماید : ((جهنم کمین گاهی است )) (ان جهنم کانت مرصادا) .

((و محل بازگشت طغیانگران !)) (للطاغین مابا) . ** آیه محذوفی دارد و در تقدیر چنین است : کانت للطاغین مابا . ***

((مدتهای طولانی در آن می مانند)) (لابثین فیها احقابا) .

((مرصاد)) اسم مکان است به معنی جایگاهی که در آن کمین می کنند ، راغب در مفردات می گوید : ((مرصد)) (بر وزن مرقد) و ((مرصاد)) هر دو یک معنی دارند ، با این تفاوت که ((مرصاد)) به مکانی گفته می شود که مخصوص کمین است .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 39@@@

بعضی نیز گفته اند ((صیغه مبالغه )) است ، به معنی کسی که بسیار کمین می کند مانند ((معمار)) که به معنی شخصی است که بسیار عمران و آبادی می کند .

البته معنی اول هم مشهورتر است و هم مناسبتر ، و در اینکه چه کسی در دوزخ در کمین طغیانگران است ؟ گفته اند : فرشتگان عذاب ، زیرا طبق آیه 71 سوره مریم ، همه انسانها اعم از نیک و بد از کنار دوزخ ، یا از بالای آن عبور می کنند ، و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا در این گذرگاه عمومی و همگانی فرشتگان عذاب در کمینند و دوزخیان را می ربایند !

و اگر به معنی ((صیغه مبالغه )) تفسیر کنیم خود دوزخ در کمین آنها قرار دارد و هر کدام از طغیانگران به آن نزدیک می شوند آنها را به سوی خود می کشاند و در کام خود فرو می برد ، به هر حال از این گذرگاه عمومی احدی از سرکشان نمی توانند بگذرند ، یا فرشتگان عذاب آنها را می ربایند ، و یا جاذبه شدید جهنم .

((مآب )) به معنی مرجع و محل بازگشت است ، و گاه به معنی منزلگاه و قرارگاه می آید ، و در اینجا به همین معنی است .

و اما ((احقاب )) جمع ((حقب )) (بر وزن قفل ) به معنی مدت نامعلومی از زمان است ، بعضی آن را به هشتاد سال ، و بعضی هفتاد ، و بعضی چهل سال تفسیر کرده اند ، و چون از این تعبیر به هر حال استشمام می شود که دوزخیان مدتهایی طولانی در دوزخ می مانند ، و سرانجام پایان می یابد ، و این با آیات خلود و عذاب دائم تضاد دارد ، هر کدام در تفسیر آن راهی را پوییده اند .

معروف میان مفسران این است که منظور از ((احقاب )) در اینجا این است که مدتهایی طولانی و سالیان دراز پی در پی می آید و می گذرد ، بی آنکه پایان یابد ، و هر زمانی که می گذرد زمان دیگری جانشین آن می شود .

در بعضی از روایات نیز آمده است که این آیه درباره گنهکارانی است که

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 40@@@

سرانجام پاک می شوند و از دوزخ آزاد می گردند نه کافرانی که مخلد در آتشند . ** تفسیر نور الثقلین جلد 5 صفحه 494 حدیث 23 و صفحه 495 حدیث 26 . ***

سپس به گوشه کوچکی از عذابهای بزرگ جهنم اشاره کرده ، می افزاید : ((آنها در آنجا نه چیز خنکی می چشند که گرمای وحشتناک دوزخ را فرونشاند و نه نوشیدنی گوارایی که عطش شدید آنها را تسکین بخشد)) (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا) .

((جز آبی سوزان ، و مایعی از چرک و خون )) (الا حمیما و غساقا) .

و جز سایه دودهای غلیظ و داغ و خفقان آور آتش که در آیه 43 سوره واقعه آمده است ((و ظل من یحموم )) .

((حمیم )) به معنی آب بسیار داغ و ((غساق )) به معنی چرک و خونی است که از زخم جاری می شود ، و بعضی آن را به معنی مایعات بد بو تفسیر کرده اند .

این در حالی است که بهشتیان از چشمه های گوارای شراب طهور به وسیله پروردگارشان سیراب می شوند ((و سقاهم ربهم شرابا طهورا)) (دهر - 21) و نوشیدنیهایی در ظرفهای زیبای بهشتی است که مهر بر آن نهاده شده ، مهری که از مشک است ((ختامه مسک )) (مطففین - 26) ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ؟ و از آنجا که ممکن است وجود این کیفرهای سخت و شدید در نظر بعضی عجیب آید ، در آیه بعد می افزاید : ((این مجازاتی است موافق و مناسب اعمال آنها))

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 41@@@

(جزاء وفاقا) . ** جزاء منصوب است به عنوان مفعول مطلق برای فعل محذوفی که از قرینه کلام روشن می شود و وفاق نیز معنی مصدری دارد و صفت آن است و در تقدیر چنین است : یجازیهم جزاء ذا وفاق ! ***

چرا چنین نباشد ؟ در حالی که آنها در این دنیا قلبهای مظلومان را سوزاندند ، روح و جان آنها را به آتش کشیدند و با ظلم و ستم و طغیان خود بر کسی رحم نکردند ، سزاوار است که در آنجا کیفرشان چنان باشد ، و نوشابه هایشان چنین !

اصولا همانگونه که بارها تاءکید کرده ایم از آیات قرآن استفاده می شود که حداقل بسیاری از کیفرهای قیامت تجسمی است از اعمال دنیای انسانها ، چنانکه در سوره تحریم آیه 7 می خوانیم : یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون : ((ای کافران امروز عذر مخواهید ، چرا که جزای شما تنها اعمالی است که انجام می دادید)) (که اکنون تجسم یافته و در برابر شما حضور پیدا کرده ) .

سپس به توضیح علت این مجازات پرداخته ، می فرماید : ((این به خاطر آن است که آنها امیدی به حساب و ترسی از عقاب خداوند نداشتند)) (انهم کانوا لا یرجون حسابا) .

و همین بی اعتنایی به حساب و روز جزا مایه طغیان و سرکشی و ظلم و ستم آنها شد ، و آن ظلم و فساد چنین سرنوشت دردناکی را برای آنان فراهم ساخت .

در حقیقت عدم ایمان به حساب عاملی است برای طغیان ، و آن هم عاملی است برای آن کیفرهای سخت .

توجه داشته باشید که ((لا یرجون )) از ماده رجاء هم به معنی ((امید))

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 42@@@

است و هم به معنی عدم ترس و وحشت اصولا انسان وقتی امید و انتظار کیفر داشته باشد طبعا می ترسد ، و اگر نداشته باشد نمی ترسد و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند ، لذا آنان که امید به حساب نداشته باشند ترسی هم ندارند .

تعبیر به ((ان )) که برای تاءکید است و ((کانوا)) که استمرار در ماضی را بیان می کند و ((حسابا)) که به صورت نکره بعد از نفی ذکر شده و معنی عموم را می دهد ، همه بیانگر این واقعیت است که آنها مطلقا و هرگز هیچگونه انتظار و ترسی از حساب و کتاب نداشتند ، یا به تعبیر دیگر حساب روز قیامت را به دست فراموشی سپرده ، و از برنامه زندگی خود کاملا حذف کرده بودند ، و طبیعی است که چنین افرادی ، آلوده چنان گناهان عظیمی شوند ، و سرانجام گرفتار این عذابهای سخت و دردناک .

و لذا بلافاصله می افزاید : ((آنها آیات ما را به کلی تکذیب کردند)) (و کذبوا بایاتنا کذابا) . ** کذاب ( به کسر کاف ) یکی از صیقه های مصدر باب تفعیل ، به معنی تکذیب است ، بعضی ارباب لغت نیز گفته اند : مصدر ثلاثی مجرد و معادل کذب است و به هر حال مفعول مفعول مطلق است برای کذبوا که برای تاکید آمده . ***

هوای نفس آنچنان بر آنها چیره شده بود که همه آیات بیدارگر الهی را شدیدا انکار کردند ، تا به هوسهای سرکش خود ادامه دهند ، و به خواسته ها و تمنیات نامشروع خویش لباس عمل بپوشاند .

پیداست که آیات در اینجا معنی وسیع و گسترده ای دارد که همه آیات توحید و نبوت و تشریع و تکوین ، و معجزات انبیا و احکام و سنن را شامل می شود ، و با توجه به تکذیب اینهمه نشانه ها و آیات الهی که جهان تکوین و تشریع را پر

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 43@@@

کرده باید تصدیق کنیم که آن مجازات برای چنین اشخاصی جزاء وفاق و کیفر مناسب است .

سپس به عنوان هشدار به این طغیانگران ، و هم برای تاءکید بر مساءله وجود موازنه میان ((جرم )) و ((جریمه )) و حاکمیت ((جزای وفاق )) می افزاید : ما همه چیز را قطعا احصاء و ثبت کرده ایم (و کل شی ء احصیناه کتابا) . ** در این آیه کل منصوب است به فعل مقدری که مذکور یعنی احصیناه دلالت بر آن دارد و کتابا منصوب است به عنوان مفعول مطلق زیرا احصینا به معنی کتبنا می باشد ، و بعضی آن را حال گرفته اند . ***

تا گمان نکنید چیزی از اعمال شما بی حساب و مجازات می ماند ، و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهای شدید غیر عادلانه است .

این حقیقت که تمام کارهای انسان اعم از کوچک و بزرگ ، صغیر و کبیر ، آشکار و پنهان ، و حتی نیات و عقائد انسان ، ثبت و ضبط می شود ، در بسیاری از آیات قرآن منعکس است .

در یکجا می فرماید : و کل شی ء فعلوه فی الزبر و کل صغیر و کبیر مستطر : ((هر کاری را که انجام دادند در نامه های اعمالشان ثبت است و هر عمل کوچک و بزرگی نوشته می شود)) (قمر - 52 و 53) .

و در جای دیگر می فرماید : ان رسلنا یکتبون ما تمکرون : ((رسولان ما آنچه مکر می کنید می نویسند)) (یونس - 21) .

و در جای دیگر می خوانیم : و نکتب ما قدموا و آثارهم : ((ما آنچه را از پیش فرستاده اند و همچنین تمام آثار آنها را می نویسیم )) (یس - 12) .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 44@@@

و لذا هنگامی که نامه اعمال مجرمان را به دست آنها می دهند فریادشان بلند می شود ، می گویند : یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها : ((ای وای بر ما ! این چه کتابی است که هیچ کار کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه آن را ثبت و شماره کرده است ؟ !)) (کهف - 49) .

بدون شک کسی که این واقعیت را با تمام قلبش باور کند در انجام کارها بسیار دقیق و حسابگر خواهد بود ، و همین اعتقاد مانع بزرگی میان انسان و گناه ایجاد می کند و از عوامل مهم تربیت محسوب می شود .

در آخرین آیه مورد بحث لحن سخن را تغییر داده ، و از غیبت به خطاب مبدل نموده ، آنها را مخاطب ساخته ، و ضمن جمله تهدیدآمیز و خشم آلود و تکان دهنده ای می فرماید : ((پس بچشید که چیزی جز عذاب بر شما نمی افزاییم !)) (فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا) .

هر چه فریاد کنید ، یا ویلتنا بگویید ، تقاضای باز گشت به دنیا و جبران گناهان نمایید از شما مسموع نیست ، و چیزی جز بر عذاب شما افزوده نخواهد شد .

این جزای کسانی است که وقتی در مقابل دعوت پر مهر انبیای الهی به سوی ایمان و تقوی قرار می گرفتند ، می گفتند : سواء علینا اوعظت ام لم تکن من الواعظین : ((برای ما یکسان است می خواهی اندرز ده ، یا اندرز مده !)) (شعراء - 136) .

و این جزای کسی است که وقتی آیات الهی برای او خوانده می شد ((جز بر نفرتش چیزی نمی افزود ،)) (و ما یزیدهم الا نفورا) (اسراء - 41) .

و بالاخره این است سزای کسی که از هیچ گناهی رویگردان نبود و به هیچ کار خیری علاقه نداشت .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 45@@@

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که فرمود : هذه الایة اشد ما فی القرآن علی اهل النار : ((این آیه شدیدترین آیه ای است که در قرآن مجید درباره دوزخیان آمد است !)) . ** تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 690 - این حدیث در تفسیر صافی ذیل آیه مورد بحث نیز آمده است ، و همچنین در تفسیر روح البیان جلد 10 صفحه 307 . ***

چگونه این چنین نباشد در حالی که خداوند غفور و رحیم آن چنان بر آنها خشمگین شده که آنها را با جمله ای که تمام درهای امید را به روی آنان می بندد مخاطب ساخته ، و جز وعده افزودن عذاب چیزی به آنها نمی دهد .



@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 46@@@

ََآیه 31 - 37