تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آن روز آنها مؤمنان را مسخره می کردند ، اما امروز . . .

در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهای عظیم ابرار و نیکان

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 284@@@

می گفت ، در آیات مورد بحث به گوشه ای از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن روبرو می شوند اشاره می کند ، تا روشن شود که آن پاداشهای بزرگ بی حساب نیست .

در این آیات از موضعگیری و برخورد زشت و زننده کفار با آنها سخن می گوید ، و چهار نوع عکس العمل کفار را در برابر آنان بازگو می کند :

نخست می فرماید : ((بدکاران و کفار پیوسته از مؤمنان می خندیدند)) (ان الذین اجرموا کانوا من الذین آمنوا یضحکون ) .

خنده ای تمسخرآمیز و تحقیرکننده ، خنده ای که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشی می شود ، و همیشه افراد سبکسر مغرور در برابر مؤمنان با تقوا چنین خنده های مستانه داشته اند .

ضمنا تعبیر به ((اجرموا)) به جای ((کفروا)) نشان می دهد که افراد کافر و بی ایمان را از اعمال گناه آلودشان می توان شناخت چرا که همیشه کفر سرچشمه جرم و عصیان است

در آیه بعد دومین برخورد زشت آنها را بیان کرده ، می فرماید : ((و هنگامی که مشرکان از کنار جمع مؤمنان می گذرند آنها را با اشارات چشم و ابرو مسخره می کنند)) (و اذا مروا بهم یتغامزون ) .

و با این علامات و اشارات می گویند : این بی سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه خدا شده اند ! این آستین پاره ها و پا برهنه ها را تماشا کنید که مدعی نزول وحی الهی بر آنها هستند ! ، و این گروه نادان را بنگرید که می گویند استخوان پوسیده و خاک شده بار دیگر به حیات و زندگی برمی گردد ؟ !

و امثال این سخنان زشت و بی محتوا .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 285@@@

به نظر می رسد که خنده آشکار مشرکان در زمانی بوده که مؤمنان از کنار جمع آنها می گذشتند ، و اشارات سخریه آمیز آنها زمانی بوده که به عکس آنها از کنار جمع مؤمنان می گذشتند ، و چون در میان آن جمع نمی توانستند به آسانی مسخره کنند با اشارات چشم و ابرو یکدیگر مطالب را حالی می کردند ، ولی آنجا که مرکز تجمع مشرکان بود و مسلمانان از کنار آنها می گذشتند آزادی و جسارت بیشتری داشتند . ** در مورد مرجع ضمیر مروا و ضمیر بهم مفسران دو احتمال داده اند : بعضی اولی را به مشرکان دومی را به مومنان برگردانده و بعضی عکس آن را گفته اند ولی طبق آنچه در بالا گفتیم احتمال اول مناسبتر است . ***

یتغامزون از ماده ((غمز)) (بر وزن طنز) به معنی اشاره با چشم و دست است به چیزی که مورد عیبجویی است ، و گاه این واژه به معنی هر گونه عیبجویی به کار می رود هر چند با زبان باشد ، و تعبیر به ((تغامز)) (از باب تفاعل ) دلیل بر این است که همه آنها در مقابل یکدیگر در این کار شرکت داشتند ، هر یک با اشاره به دیگری چیزی می گفت که همه استهزاآمیز بود .

اینها همه در برخوردشان با مؤمنان بود ، در جلسات خصوصی نیز همین برنامه را بازگویی کرده ، و سخریه ها را غیابا ادامه می دادند ، همانگونه که آیه بعد می گوید : ((هنگامی که به خانواده خود باز می گشتند مسرور و خندان بودند و از آنچه انجام داده بودند خوشحالی می کردند)) (و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین ) .

گویی فتح و پیروزی نصیب آنها شده که به آن مباهات می کنند ، و باز هم در غیاب ، همان سخریه ها ، و همان استهزاءها ادامه دارد .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 286@@@

فکهین جمع ((فکه )) صفت مشبهه (بر وزن خشن ) از فکاهه (بر وزن قباله ) به معنی مزاح کردن و خندیدن است ، و در اصل از ((فاکهه )) به معنی میوه گرفته شده است گویی این گفتگوها و شوخیها همچون میوه هایی است که از آن لذت می برند ، و به گفتگوی شیرین و دوستانه فکاهه (به ضم فا) گفته می شود .

گرچه کلمه ((اهل )) معمولا به معنی خانواده و خویشاوندان نزدیک است ، ولی ممکن است در اینجا معنی وسیعتری داشته باشد و دوستان نزدیک را نیز دربرگیرد .

چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤمنان این بود که وقتی آنها را می دیدند می گفتند اینها گمراهانند (و اذا راءوهم قالوا ان هؤلاء لضالون ) .

چرا که راه و رسم بت پرستی و خرافاتی را که در میان آنها رائج بود و هدایتش می پنداشتند رها کرده ، و به سوی ایمان به خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهای نسیه آخرت فروخته بودند .

ممکن است این تعبیر در مراحلی باشد که مطلب از مرحله استهزا گذشته بود و خود را ناچار می دیدند که شدت عمل بیشتری نشان دهند ، زیرا همیشه هنگام ظهور پیامبران بزرگ و آیینهای تازه عکس العمل دشمنان و مخالفان در آغاز از طریق استهزا و به شوخی گرفتن ظاهر می شد ، گویی آیین تازه را کمتر از آن می دیدند که به طور جدی با آن برخورد کنند ، ولی هنگامی که آیین الهی در قلوب افراد آماده نفوذ می کرد ، و پیروان بیشتری برای آن پیدا می شد ، آنها احساس خطر کرده ، آن را جدی گرفته و مبارزه را شدت می بخشیدند ،

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 287@@@

سپس مرحله به مرحله آن را تشدید می کردند ، و آیه فوق نخستین مرحله برخورد جدی آنها است ، که در مراحل بعد حتی منجر به جنگهای خونین و نبرد مسلحانه شد .

و از آنجا که مؤمنان غالبا از افرادی بودند که موقعیت اجتماعی و ثروت قابل توجهی در اختیار نداشتند ، و به همین دلیل کفار به آنها با چشم حقارت می نگریستند ، و ایمانشان را بی ارزش شمرده ، و آیینشان را به باد مسخره می گرفتند ، قرآن در آیه بعد می گوید : ((این گروه کفار هرگز حافظ و نگهبان و متکفل زندگی آنها نبودند)) (و ما ارسلوا علیهم حافظین ) .

پس به چه حقی ، و مطابق کدام منطقی بر آنها خرده می گیرند ؟ !

در آیه 27 سوره هود می خوانیم که ثروتمندان و مستکبران قوم نوح به او می گفتند : و ما نراک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الراءی : ((ما کسانی را که از تو پیروی کرده اند جز گروهی اراذل ساده لوح نمی بینیم )) .

و او در جواب می گفت : و لا اقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله اعلم بما فی انفسهم : ((من هرگز نمی گویم آنها که در نظر شما خوار می آیند خداوند خیری بر آنها نخواهد داد ، خدا از دل آنها آگاهتر است )) (هود 31) .

این در حقیقت جوابی است به این افراد خودخواه و پرادعا که به شما چه مربوط که مؤمنان از کدام گروهند ؟ ! شما در متن دعوت و محتوای آیین پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بنگرید .

ولی در قیامت مساءله بر عکس می شود ، چنانکه در آیه بعد می فرماید :

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 288@@@

((امروز مؤمنان از کفار می خندند)) ! (فالیوم الذین آمنوا من الکفار یضحکون ) .

چرا که قیامت بازتابی است از اعمال انسان در دنیا ، و در آنجا باید عدالت الهی اجرا شود ، و عدالت ایجاب می کند که در آنجا مؤمنان پاکدل از کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند ، و این خود نوعی عذاب دردناک برای این مغروران مستکبر است !

در بعضی از روایات از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که ((در آن روز دری از بهشت به روی کفار گشوده می شود ، و آنها به گمان اینکه فرمان آزادی از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوی آن حرکت می کنند ، هنگامی که به آن رسیدند ناگهان در بسته می شود ، و این کار چند بار تکرار می شود و مؤمنان که از بهشت نظاره گر آنانند می خندند)) ! . ** در المنثور جلد 6 صفحه 328 ( با مختصر تفاوت ) . ***

لذا در آیه بعد می افزاید : ((آنها بر تختهای مزین نشسته اند و به این صحنه ها نگاه می کنند)) (علی الارائک ینظرون ) .

به چه چیزی نگاه می کنند ؟ به آنهمه نعمتهای بی پایان الهی ، به آن مواهب عظیم و الطاف بیکران به آن آرامش و عظمت و احترام ، و به آن عذابهای دردناکی که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونی به آن گرفتارند .

سرانجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه می فرماید : ((آیا کفار ثواب اعمال و پاداش کار خود را خوب گرفتند)) ؟ !

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 289@@@

(هل ثوب الکفار ما کانوا یفعلون ) . ** استفهام در این آیه استفهام تقریری است . ***

این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد ، یا فرشتگان ، و یا مؤمنان ، نوعی طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهای این مغروران مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشی هم از خداوند دریافت دارند ، و در برابر این پندار غلط و خیال خام می فرماید : ((آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند)) ؟

بسیاری از مفسران این جمله را یک جمله مستقل دانسته اند ، در حالی که بعضی معتقدند دنباله آیه قبل است ، یعنی مؤمنان بر تختهای مزین نشسته اند و نگاه می کنند به بینند آیا کفار پاداش اعمال خلافشان را گرفتند ؟ آری اگر آنها پاداشی بگیرند باید از شیطان بگیرند ، آیا آن بینوای گرفتار می تواند به آنها پاداشی دهد ؟ !

((ثوب )) از ماده ((ثوب )) (بر وزن جوف ) در اصل به معنی بازگشتن چیزی به حالت نخستین است ، و ((ثواب )) به پاداشی گفته می شود که به انسان در مقابل اعمالش می دهند چرا که نتیجه اعمالش به او بر می گردد ، این واژه هم در جزای نیک و هم بد به کار می رود ، هر چند غالبا در مورد خیر استعمال می شود ** مفردات راغب ماده ثوب . *** و لذا آیه فوق دلالت بر نوعی طعن نسبت به کفار دارد ، و باید چنین باشد چرا که آنها همواره مؤمنان و آیات خدا را به باد استهزا می گرفتند و باید در آن روز نتیجه استهزاهایشان را ببینند .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 290@@@