تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه ، جلد26
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

ای انسان چه چیز تو را مغرور ساخته ؟ !

در تعقیب آیات گذشته که پیرامون معاد سخن می گفت ، در آیات مورد بحث برای بیدار کردن انسان از خواب غفلت ، و توجه او به مسئولیتهایش در برابر خداوند ، نخست او را مخاطب ساخته و با یک استفهام توبیخی شدید و در عین حال تواءم با نوعی لطف و محبت می فرماید : ((ای انسان چه چیزی تو را از پروردگار کریمت غافل ساخته ؟ و در برابر او جسور و مغرور نموده )) ؟ ! (یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم ) .

در اینجا ((انسان )) را به عنوان انسانیتش که اتمام امتیازات او را بر سایر موجودات این جهان یاد آور می شود مخاطب ساخته ، سپس او را در برابر خداوندی قرار می دهد که هم ((رب )) است و هم ((کریم )) به مقتضای ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده ، و تربیت و تکامل او را بر عهده گرفته ، و به مقتضای کرمش او را بر سر خوان نعمت خود نشانده ، و از تمام مواهب مادی و معنوی برخوردار ساخته است ، بی آنکه انتظاری از او داشته باشد و پاداش و عوضی بطلبد ، حتی خطاهای او را نادیده می گیرد ، و با کرمش او را مورد عفو قرار می دهد .

آیا سزاوار است چنین موجود شریفی در برابر چنان پروردگار بزرگی جسور گردد ؟

و یا لحظه ای از او غافل شود و در انجام فرمانش که ضامن سعادت خود او است قصور ورزد ؟

و لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است که هنگام تلاوت این

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 218@@@

آیه فرمود : غره جهله : ((جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است )) ! . ** مجمع البیان جلد 10 صفحه 449 همین حدیث در المنثور و روح البیان و روح المعانی و قرطبی ذیل آِه مورد بحث نقل شده است . ***

و از اینجا روشن می شود هدف این است که با تکیه بر مساءله ربوبیت و کرم خداوند غرور و غفلت انسان را درهم بشکند ، آنگونه که بعضی پنداشته اند که هدف تلقین آدمی در زمینه عذر خواهی او است که در جواب بگوید : کرمت مرا مغرور ساخت .

و نیز آنچه از ((فضیل بن عیاض )) نقل شده که از او سؤال کردند اگر در روز قیامت خداوند تو را به حضور طلبد و از تو بپرسد : ما غرک بربک الکریم ، در جواب چه می گویی گفت : در جواب می گویم : غرنی ستورک المرخاة ((پرده هایی که بر گناهان من افکنده بودی مرا غافل و مغرور ساخت )) نیز متناسب مفهوم آیه نیست ، بلکه در جهت مخالف هدف اصلی آیه قرار دارد ، چرا که هدف درهم شکستن غرور و بیدار کردن از خواب غفلت است ، نه پرده جدیدی بر پرده های غفلت افکندن !

بنابراین سزاوار نیست آیه را از هدفی که داشته منحرف سازیم ، و در جهت مخالف آن نتیجه گیری کنیم .

((غرک )) از ماده ((غرور)) در اصل به معنی غفلت به هنگام بیداری است ، و به تعبیر دیگر غفلت در جایی که انسان باید غافل نباشد ، و از آنجا که غفلت گاه سر چشمه ((جسارت )) و یا ((خود برتربینی )) می شود واژه ((غرور)) به این معانی نیز تفسیر شده است ، و شیطان را از این رو غرور (بر وزن شرور) می گویند که انسان را با وسوسه های خود فریب می دهد و غافل و مغرور می کند .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 219@@@

در تفسیر ((کریم )) تعبیرات گوناگونی گفته اند ، بعضی گفته اند : کریم بخشنده ای است که تمام افعالش احسان است و هرگز با بخشش خود در پی کسب سود یا دفع زیان نیست .

بعضی گفته اند : کریم کسی است که هم آنچه را بر او است و هم آنچه را بر او لازم نیست می بخشد .

و بعضی گفته اند : کریم کسی است که متاع کم را می پذیرد ، و بهای زیاد در برابر آن می دهد .

ولی در حقیقت همه اینها در مفهوم کریم در صورتی که در حد اعلی همچون کرم خداوند در نظر گرفته شود جمع است . و در کرم خداوند همین بس که تنها به عفو گنهکار راضی نمی شود بلکه گناهان را (در مورد کسانی که شایستگی دارند) به حسنات تبدیل می کند .

امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) در تفسیر این آیه جمله های عجیبی دارد ، می فرماید :

این آیه کوبنده ترین دلیل در برابر شنونده است ، و قاطعترین عذر در برابر شخص مغرور ، کسی که جهالت و نادانیش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند می فرماید :

ای انسان چه چیز تو را بر گناهت جراءت داده ؟ ، و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ ، و چه چیز تو را به هلاکت خویش ‍ علاقه مند نموده ؟

آیا این بیماری تو بهبودی ندارد ؟ یا این خوابت به بیداری نمی انجامد ؟ چرا (لااقل ) آن مقدار که به دیگران رحم می کنی به خودت رحم نمی کنی ، تو هر گاه کسی را در میان آفتاب سوزان به بینی بر او سایه می افکنی ، هر گاه

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 220@@@

بیماری را به بینی که درد ، او را سخت ناتوان ساخته از روی ترحم بر او گریه می کنی ، پس چه چیز تو را بر بیماریت صبور ساخته ، و بر مصیبتت شکیبا نموده ، و از گریه بر خویشتن تسلیت داده ؟ در حالی که عزیزترین افراد نزد تو خودت می باشی چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بیدار نکرده ، با اینکه در گناه و معصیت او غوطه وری ، و در حالی که زیر سلطه او قرار داری .

بیا و این بیماری (غفلت از خدا) را با داروی تصمیم و عزم راسخ مداوا کن ، و این خواب غفلتی را که چشمانت را فرو گرفته با بیداری برطرف ساز ، بیا مطیع خداوند شو ، و به یاد او انس گیر ، خوب تصور کن که به هنگام غفلتت از خدا او با دادن نعمتها به تو عنایت می کند ، تو را به سوی عفو و بخشش خویش می خواند ، و زیر پوشش فضل و برکات خود قرار می دهد .

در حالی که تو همچنان به او پشت کرده ای ، و به دیگری رو می آوری ، بزرگ است خداوندی که با این قدرت عظیم ، کریم است ، اما تو با این ضعف و حقارت چقدر بر معصیت او جسوری ! . . . . ** نهج البلاغه خطبه 223 . ***

سپس برای بیدار ساختن این انسان غافل به گوشه ای از کرم و الطافش به او در چهار مرحله اشاره کرده . می فرماید : ((همان خدایی که تو را آفرید ، سپس دستگاه های وجودت را منظم ساخت و سپس تعدیل نمود)) (الذی خلقت فسواک فعدلک ) .

((و به هر صورتی می خواست تو را ترکیب نمود)) (فی ای صورة ما شاء رکبک ) . ** ما در ماشاء زائده است ، و بعضی احتمال داده اند ما شرطه بوده باشد اما اول مناسبتر است . ***

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 221@@@

و به این ترتیب مراحل چهارگانه عظیم خلقت را یعنی اصل آفرینش ، و سپس تنظیم ، و بعد از آن تعدیل ، و سرانجام ترکیب بندی را در عباراتی کوتاه و پر معنی بیان می کند .

در مرحله اول اصل آفرینش انسان قرار دارد که او را از نطفه ای ناچیز در ظلمتکده رحم آفرید .

و در مرحله بعد که مرحله ((تسویه و تنظیم )) است هر عضوی از اعضاء پیکر او را با نظم بندی عجیبی موزون ساخت ، چشم و گوش و قلب و عروق و سایر اعضا را که اگر انسان در ساختمان و نظام هر یک به تنهایی بیندیشد ، و الطاف و مواهب الهی را در هر یک از آنها بنگرد دنیایی از علم و قدرت و لطف و کرم را در برابر چشمان خود مجسم می بیند .

مواهبی که هزاران سال است دانشمندان علوم طبیعی درباره آن می اندیشند ، و می گویند ، و می نویسند ، و هنوز آغاز دفتر است و آنها همچنان در اول وصف او مانده اند .

سپس نوبت به موهبت سوم دیگری می رسد که ((تعدیل میان قوا و اعضای پیکر و هماهنگی و رابطه آنها با یکدیگر است )) .

بدن انسان عمدتا از دو بخش آفریده شده که قرینه یکدیگرند : دستها و پاها چشمها و گوشها و استخوان بندیها و عروق و اعصاب و عضلات در دو بخش بدن هماهنگ و مکمل یکدیگرند .

بعلاوه اعضاء مختلف نیز کار یکدیگر را تکمیل می کنند ، فی المثل دستگاه تنفس به گردش خون کمک می کند ، و دستگاه گردش خون به تنفس ، برای بلعیدن یک لقمه غذا ، دندانها و زبان ، و غده های بزاقی ، و عضلات اطراف دهان ، و گلو ، همه دست به دست هم می دهند تا لقمه ای وارد دستگاه هاضمه شود ، و از آن پس نیز هماهنگیهای زیادی صورت می گیرد تا غذا هضم و جذب بدن گردد ،

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 222@@@

و نیروی لازم را برای تلاش و حرکت ایجاد کند اینها همه در جمله ((فعدلک )) جمع است .

بعضی این جمله را اشاره به راست قامت بودن انسان در میان انواع حیوانات که فضیلت و مزیتی برای او محسوب می شود دانسته اند ، این معنی با مرحله بعد سازگارتر است ولی معنی قبل جامعتر می باشد .

و سرانجام مرحله ((ترکیب )) و ((صورت بندی )) او در مقایسه با موجودات دیگر فرا می رسد ، آری خداوند نوع انسان را در مقایسه با انواع حیوانات و جانوران صورتی موزون و زیبا و بدیع داده است ، همچنین سیرتی زیبا تواءم با فطرتی بیدار ، و ترکیبی که آماده پذیرش هر گونه علم و آگاهی و تعلیم و تربیت است .

و از این گذشته صورتهای افراد انسان با یکدیگر متفاوت است و همانگونه که در آیه 22 سوره روم آمده است ((اختلاف رنگها و زبانهای شما از آیات خدا است )) ((و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم )) که اگر این تفاوت نبود نظام زندگی اجتماعی بشر مختل می شد .

علاوه بر این اختلاف ظاهری ، اختلافهایی در استعدادها و ذوقها و سلیقه ها قرار داده ، و آنها را به صورتهایی که حکمتش اقتضا می کرده ترکیب و تنظیم نموده ، تا از مجموع آنها جامعه ای سالم به وجود آید که همه نیازمندیهای خود را تاءمین کند و قوای ظاهر و باطن انسانها مکمل یکدیگر شوند .

در مجموع همانگونه که در آیه 4 سوره ((تین )) آمده است لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ((خداوند این انسان را به بهترین صورت آفریده است )) .

کوتاه سخن اینکه در این آیات و بسیاری دیگر از آیات قرآن خداوند این انسان فراموشکار و مغرور را وادار به عرفان خویشتن می کند از آغاز آفرینش

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 223@@@

در رحم مادر ، تا لحظه تولد ، و از آنگاه تا نمو و رشد کامل ، وجود خویش ‍ را مورد بررسی دقیق قرار دهد ، و ببیند در هر گام ، و در هر لحظه ، نعمت تازه ای از سوی آن منعم بزرگ به سراغش آمده ، تا خود را سراپا غرق احسان او بیند و از مرکب غرور و غفلت پایین آید و طوق بندگی حق را بر گردن نهد .

سپس قرآن به سراغ منشاء غرور و غفلت آنها می رود ، و می فرماید : آن گونه که می پندارید نیست ((بلکه روز جزا را منکرید)) (کلا بل تکذبون بالدین ) .

نه مساءله کرم خداوند مایه غرور شما است ، و نه لطف و نعمتهای او ، بلکه ریشه اصلی را در عدم ایمان به روز رستاخیز باید بیابید . ** کلا حرف ردع و برای انکار مطلبی است که قبلا ذکر شده است و در اینکه کلا در این آیه نفی چه چیزی است مفسران احتمالات زیادی داده اندکه از همه بهتر همان است که در بالا ذکر شده یعنی در این جا کلا تمام سر چشمه های غرور و غفلت را نفی می کند جز تکذیب و انکار قیامت که بعد از بل ذکر شده است ، راغب در مفردات ( در ماده بل ) همین معنی را برگزیده و بعد از ذکر آیه فوق می گوید کانه قیل لیس هیهنا ما یقضی ان یغرهم به تعالی و لکن تکذیبهم هو الذی حملهم علی ما ارتکبوه . ***

آری هنگامی که در حال افراد مغرور و غافل دقت کنیم می بینم مساءله اصلی این است که در اعماق روح بسیاری از آنها شک و تردید یا انکار قیامت نهفته است ، و امور دیگر همگی بهانه است ، به همین دلیل اگر پایه های ایمان به معاد در دلها تقویت گردد این غرور و غفلتها برچیده خواهد شد .

منظور از ((دین )) در اینجا جزا و روز جزا است و اینکه بعضی احتمال داده اند

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 224@@@

منظور دین اسلام است بعید به نظر می رسد چرا که محور سخن در این آیات معاد است .

سپس برای از میان بردن عوامل غرور و غفلت و تقویت ایمان به معاد می افزاید : ((بدون شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده است )) (و ان علیکم لحافظین ) . ** بعضی از مفسران مانند مولف روح البیان و روح المعانی گفته اند که واو در این جا حالیه است ولی احتمال استینافیه مناسبتر است . ***

((نگاهبانانی که در نزد پروردگار مقرب و محترمند و پیوسته اعمال شما را می نویسند)) (کراما کاتبین ) .

((و از آنچه شما انجام می دهید آگاهند ، و همه را به خوبی می دانند)) (یعلمون ما تفعلون )

منظور از ((حافظین )) در اینجا فرشتگانی هستند که ماءمور حفظ و نگهداری اعمال انسانها اعم از نیک و بد هستند که در آیه 17 سوره ق از آنها تعبیر به ((رقیب و عتید)) شده است : ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید : انسان هیچ سخنی را تلفظ نمی کند مگر اینکه نزد آن فرشته ای است مراقب و آماده برای انجام ماءموریت ، و در همان سوره ق در آیه قبل می فرماید : اذ یتلقی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید : ((به خاطر بیاورید هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم شما هستند اعمال شما را تلقی و ثبت می کنند)) .

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 225@@@

در آیات دیگر قرآن نیز به وجود این فرشتگان مراقب اعمال اشاره شده است .

بدون شک خداوند قبل از هر کس ، و بهتر از هر کس ، شاهد و ناظر اعمال آدمی است ، ولی برای تاءکید بیشتر و احساس مسؤولیت فزونتر مراقبان زیادی گمارده است که یک گروه از آنها همین فرشتگانند .

علاوه بر اینها مراقبان دیگری انسان را از هر طرف احاطه کرده اند که مجموع آنها را تحت عنوان گواهان در دادگاه قیامت در هفت قسمت در جلد 20 صفحه 254 - 258 ذکر کرده ایم (ذیل آیه 20 و 21 سوره فصلت ) و فهرست وار در اینجا به آن اشاره می شود :

نخست ذات پاک خداوند که می فرماید : ((هر عملی را انجام می دهید ما شاهد و ناظریم )) (یونس 61) .

سپس پیامبران و اوصیا هستند (نساء - 41) .

و بعد از آن زبان و دست و پا و به طور کلی اعضای پیکر انسان (نور - 24) .

و دیگر پوست تن انسان (فصلت 21) .

و دیگر فرشتگان (ق - 21) و آیه مورد بحث .

و سپس زمینی که انسان روی آن زندگی می کند و اطاعت و گناه از او سر می زند (زلزال - 4) .

و سرانجام زمانی که اعمال در آن انجام می شود (سفینة البحار جلد 2 ماده یوم ) .

در ((احتجاج طبرسی )) آمده است که شخصی از امام صادق (علیه السلام ) پرسید : علت وجود فرشتگان ماءمور ثبت اعمال نیک و بد انسانها چیست ، در حالی که می دانیم خداوند عالم السر و ما هو اخفی است یعنی هر چیزی را که از آن مخفی تر نیست می داند ؟ ! امام (علیه السلام ) در پاسخ فرمود :

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 226@@@

استعبدهم بذلک ، و جعلهم شهودا علی خلقه ، لیکون العباد لملازمتهم ایاهم اشد علی طاعة الله مواظبة ، و عن معصیته اشد انقباضا ، و کم من عبد یهم بمعصیة فذکر مکانهما فارعوی و کف ، فیقول ربی یرانی ، و حفظتی علی بذلک تشهد ، و ان الله براءفته و لطفه و کلهم بعباده ، یذبون عنهم مردة الشیاطین ، و هو ام الارض ، و آفات کثیرة من حیث لا یرون باذن الله ، الی ان یجی ء امر الله عزوجل .

((خداوند این فرشتگان را به عبادت خود دعوت کرد و آنها را شهود بر بندگانش قرار داد ، تا بندگان به خاطر مراقبت آنان ، بیشتر مراقب اطاعت الهی باشند ، و از عصیان او بیشتر ناراحت شوند ، و چه بسیار بنده ای که تصمیم به گناه می گیرد سپس به یاد این فرشته می افتد و خودداری می کند ، می گوید : پروردگارم مرا می بیند ، و فرشتگان حافظ اعمال نیز گواهی می دهند ، علاوه بر این ، خداوند به رحمت و لطفش اینها را ماءمور بندگان کرده ، تا به فرمان خدا شیاطین سرکش را از آنها دور کند ، و همچنین جانوران زمین و آفات بسیار را که آنها نمی بینند ، تا آن زمان که فرمان خدا و مرگ آنها فرا - رسد)) . ** نور الثقلین جلد 5 صفحه 522 . ***

از این روایت به خوبی استفاده می شود که آنها علاوه بر ماءموریت ثبت اعمال ماءمور حفظ انسان از حوادث ناگوار و آفات و وسوسه های شیاطین نیز هستند .

درباره وظائف مختلف فرشتگان الهی و ماءموریتهای آنها شرح مبسوطی در جلد 18 صفحه 173 تا 177 (ذیل آیه 1 سوره فاطر) آمده است .

قابل توجه اینکه آیات فوق در توصیف این فرشتگان می گوید : ((آنها

@@تفسیر نمونه جلد 26 صفحه 227@@@

بزرگوار و در نزد پروردگار والامقامند)) تا انسانها بیشتر مراقب اعمال خویش باشند زیرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصیت والاتری داشته باشد انسان بیشتر از او ملاحظه می کند ، و از انجام گناه شرمنده تر می شود .

تعبیر به ((کاتبین )) در حقیقت تاءکیدی است بر این معنی که آنها به حافظه قناعت نمی کنند ، بلکه دقیقا می نویسند و ثبت می کنند ، و به این ترتیب هرگز چیزی از آنها فوت نمی شود و صغیر و کبیر را ثبت می کند .

تعبیر به ((یعلمون ما تفعلون )) ((آنچه را انجام می دهید آنها می دانند)) باز تاءکید مجددی است بر این حقیقت که آنها از همه اعمال شما بدون استثنا آگاهند و نوشتن آنها بر اساس همین آگاهی است .

ضمنا تمام این تعبیرات بیانگر اختیار و آزادی اراده انسان است ، چرا که اگر آدمی اختیاری از خود نداشت گماردن اینهمه ماءمورین ثبت و ضبط اعمال ، و اینهمه هشدار و اخطارها هدف و مفهوم صحیحی نخواهد داشت .

از سوی دیگر همه اینها بیانگر این واقعیت است که مساءله حساب و جزای الهی بسیار سخت جدی است ، چرا که خداوند اهمیت فوق العاده ای به آن داده است .

و توجه و ایمان به این واقعیت کافی است که انسان را تربیت کند و به مسؤولیتهایش آشنا سازد و اثر بازدارنده فوق العاده روی اعمال خلاف بگذارد .